نسان نودینیان: در روزهای ۱۶ و ۱۷ مارس در شهر رمیلان در کانتون جزیره کنفرانسی با شرکت نمانیدگان کانتونهای جزیره و عفرین و کوبانی و احزاب و نیروها و جریانات سیاسی در منطقه شمال سوریه برگزار شد این کنفرانس مدل یا سیستم فدرالیسم را برای اداره کردستان و مناطق شمال سوریه انتخاب کرد و آنرا طرحی برای برون رفت از بحران سوریه عنوان نمود. آیا به نظر شما طرح فدرالیسم دموکراتیک میتواند طرح کارسازی برای برون رفت از بحران سوریه باشد؟
حمید تقوائی: خیر به نظر من این طرح راهی برای برون رفت از بحران سوریه نیست، بلکه طرحی نشات گرفته از بحران سوریه و حاصل آنست.
از ابتدای شکل گیری بحران سوریه یعنی سربلند کردن یک خیزش انقلابی و برحق علیه رژیم اسد در دمشق و چندین شهر دیگر سوریه – از جمله در مناطق کردنشین- نیروهای اپوزیسیون ناسیونالیست کرد به جنبش توده ای علیه حکومت اسد نپیوستند بلکه تلاش کردند که با استفاده از ضعف دولت مرکزی نوعی حکومت محلی را در مناطق کردنشین برقرار کنند. دولت اسد نیز که از نظر تاکتیکی به نفع خود میدید جبهه کردستان را در طوفانی که بهار عربی برپا کرده و اکنون حکومت او را تهدید میکرد آرام نگهدارد، عملا منطقه را به نیروهای اپوزیسیون کرد واسپرد. نیروهای نظامی دولت مرکزی بخش وسیعی از مناطق کردنشین را در سال ۲۰۱۲ ترک کردند و بدنبال آن حزب اتحاد دموکراتیک امکان یافت عملا نوعی خودمختاری – تحت عنوان کانتونهای خودگردان – در شمال سوریه برقرارکند.
در ادامه بحران سوریه و فعال شدن دولتهای ارتجاعی منطقه و انواع نیروهای قومی – اسلامی مورد حمایت آنها له و یا علیه دولت اسد، کانتونهای تحت نفوذ نیروهای کرد از شرایط سیاه و جنگ و ویرانی و کشتاری که بر مناطق دیگر سوریه حاکم شده است مصون ماندند و حتی در مقابل داعش در کانتون کوبانی مقاومت قهرمانانه و پیروزمندی را سازمان دادند. به این ترتیب مناطق کردنشین سوریه – مشابه کردستان عراق بعد از جنگ خلیج- از یک ثبات و آرامش نسبی و شرایط متعارف تر و امن تری در مقایسه با بقیه مناطق سوریه بر خوردار شد. این یک تحول مثبت در سوریه جنگزده و ویران شده ای است که به میدان تاخت و تاز انواع نیروهای اسلامی و قومی تبدیل شده است اما روشن است که این شرایط بر زمینه توازن قوائی که در کل سوریه بر قرار شده است یا بعبارت بهتر موقعیت بحرانی و ضعیفی که حکومت اسد با آن دست به گریبانست امکان پذیر شده است. طرح فدرالیسم دموکراتیک شمال سوریه میخواهد به این توازن قوا- که عمرش با ختم بحران سوریه، با یا بدون اسد، به پایان خواهد رسید- نوعی تداوم و رسمیت حقوقی و سیاسی ببخشد. اما این نه راه حل بحران سوریه است و نه راه حل مساله کرد در سوریه.
تا آنجا که به مساله ملی مربوط میشود ما اساسا با هر نوع طرح فدرالی بر مبنای قومیت و باصطلاح حقوق اقلیتها مخالف هستیم چون معتقدیم تبعیض و تفرقه ملی را حل نمیکند بلکه آنرا تثبیت و نهادینه میکند. زمانی که دولت – کشورها با طرحهای حکومت فدرال از جوامع کهن و ماقبل سرمایه داری سر بر میآوردند، آنطور که مثلا آلمان و سوئیس و ایالات متحده شکل گرفتند، فدرالیسم گامی بجلو بود ولی امروز وقتی فدرالیسم در قالب حقوق اقلیتها و هویتهای ملی و در چارچوب کشوری که فی الحال موجود است مطرح میشود صرفا میتواند به شقه شقه شدن بیشتر جامعه و دور شدن مردم منسوب به ملیتها و اقوام و مذاهب مختلف از یکدیگر منجر بشود. در دوران ما راه حل مساله ملی یا باقیماندن در یک کشور بعنوان شهروندان کاملا متساوی الحقوق است – یک جامعه مدنی که مستقل از مذهب و ملیت و قومیت حقوق کاملا برابر همه شهروندان را برسمیت میشناسد – و یا اگر این امر ممکن نبود – یا بهر دلیلی مردم منسوب به ملیتهای دیگر راضی به همزیستی نبودند- راه حل جدائی بر مبنای رفراندوم و همه پرسی از مردم خواستار جدائی است. فدرالیسم قومی راه حل مساله ملی نیست، تشدید کننده آنست.
ممکن است گفته شود در هر حال فدرالیسم با توجه به شرایط امروز سوریه طرحی به جلو است. به نظر من چنین نیست. هر طرح حکومتی برای آینده سوریه که بر شکلدهی یک جامعه موزائیکی از گروه های اجتماعی قومی و مذهبی و فدرالهای مبتنی بر این گروهبندیها استوار باشد نطفه تنش و تفرقه و نفرت پراکنی های بعدی را با خود حمل خواهد کرد.
نکته مهم دیگر امکان تحقق این طرح است. در شرایط مشخص سوریه طرح فدرالیسم علاوه بر ناتوانی در حل مساله کرد و یا هر اقلیت دیگری، از نظر عملی نیز امکان پذیر نخواهد بود. فدرالیسم بنا بر تعریف نوعی رابطه با دولت مرکزی استوار است. منطقه فدرال باید حقوق و مناسبات ویژه ای با دولت مرکزی داشته باشد و این مستلزم یک توافق دو طرفه است. جدائی و استقلال، مانند حق طلاق، امری یک طرفه است اما فدرالیسم، خودگردانی و یا خودمختاری منطقه ای در هر کشوری، مانند ازدواج، امری دو طرفه و مستلزم توافق بین حاکمین آن منطقه و دولت مرکزی و همچنین مناطق دیگری است که میخواهند جزئی از نظام فدرالی باشند.
اولین مساله در مورد طرح فدرالیسم دموکراتیک در سوریه آنست که در این کشوراساسا شرایط یک جامعه متعارف و یک دولت مرکزی که بتوان وارد چنین مناسباتی با او شد وجود ندارد. از این نقطه نظر این طرحی کاملا ذهنی و غیر قابل تحقق است. نکته دوم اینست که معنی سیاسی چنین طرحی عملا نوعی برسمیت شناسی دولتی است که با یک بحران عمیق سیاسی روبرست و علت و عامل اصلی شرایط سیاه و جنگ و کشتار و ویرانی حاکم بر این کشور بوده است. از این لحاظ این طرح یک آوانس سیاسی به دولت بحرانزده اسد محسوب میشود.
به نظر من اساسا برون رفت مناطق کردنشین از بحران جاری سوریه به هیچ شکلی در چارچوب جغرافیای سیاسی سوریه – یعنی کشور جنگزده و ویران شده ای که حکومت مرکزی اش پس از پنجسال کشتار و جنایت هر نوع اعتبار و مشروعیتی را از دست داده است و یکپارچگی اش از سوی بورژوازی منطقه و جهانی بزیر سئوال رفته است – امکان پذیر نیست. در چنین شرایطی هر نوع سیستم حکومت محلی، هر اندازه هم دمکراتیک و خودگردان و غیره، همانطور که اشاره کردم، عمرش باندازه بحران سوریه خواهد بود.
نسان نودینیان: در بهمن ماه ١٣٩٤ مذاکرات ژنو ٣ شروع شده. احزاب کُرد اپوزیسیون به این مذاکرات دعوت نشدند، و عملا آنها را نادیده گرفتند. ایا اعلام “فدرالیسم دمکراتیک” جوابی است به موضع غرب و ائتلاف آنها در سوریه؟
حمید تقوائی: به نظر من مذاکرات ژنو بر زمان برگزاری کنفرانس رمیلان تاثیر داشته است. اما از نطر مضمون و جهت گیری سیاسی همانطور که اشاره کردم اعلام طرح فدرالیسم دموکراتیک در ادامه حرکتی صورت میگیرد که از پنجسال قبل با خیزش انقلابی مردم سوریه شروع شد. موضوع مذاکرات ژنو آینده سوریه است و نیروهای برگزار کننده کنفرانس رمیلان خواسته اند با مدل قرار دادن مدل حکومتی کانتونها و بسط آن به یک طرح حکومتی در شمال سوریه به شرکت کنندگان در مذاکرات ژنو اعلام کنند که برای آینده سوریه چه راه حل ویژه ای دارند. اما از این نقطه نظر یعنی از لحاظ دیپلماتیک نیز کنفرانس رمیلان به اصل مساله نمیپردازد. مساله اصلی مذاکرات بر سر آینده سوریه، بود و نبود اسد است اما طرح فدرالیسم دموکراتیک این مساله را مسکوت میگذارد. به نظر من مستقل از نیات و مواضع غرب و روسیه و ترکیه و دیگر شرکت کنندگان در مذاکرات ژنو بطور عینی حل بحران سوریه به برکناری رژیم اسد گره خورده است و این دقیقا مساله ای است که نیروهای اپوزیسیون کرد از آغاز بحران سوریه تا امروز از برخورد به آن اجتناب کرده اند. بنابرین حتی از نطر دیپلماتیک نیز طرح فدرالیسم دموکراتیک گرهی را باز نمیکند.
نسان نودینیان: کلا در مورد طرح فدرالیسم دموکراتیک که از جانب حزب اتحاد دموکراتیک و دیگر احزاب کرد عنوان میشود چه نظری دارید؟ در مورد حکومت خودگردان کانتونها چه فکر میکنید؟
حمید تقوائی: طرح فدرالیسم دموکراتیک همچنین طرح کانتونهای خود گردان از نظریات عبدالله اوجالان و طرح “کنفدرالیسم دموکراتیک” او اقتباس شده است. من در سمیناری در سال گذشته نظرات اوجالان را به تفصیل مورد نقد قرار داده ام. اینجا فقط اشاره میکنم کل نظریه کنفدرالیسم دموکراتیک بر خلاف ادعاهای طرفدارانش بر قامت ناسیونالیسم کرد دوخته شده است. طرح کنفدرالیسم دموکراتیک بر نظریه پست مدرنیستی در مورد حکومتها و جوامع موزائیکی ملی- مذهبی- قومی مبتنی است. پست مدرنیسم بجای جوامع مدنی، جوامع مرکب از اقوام و مذاهب و ملیتهای مختلف را می نشاند و ازینرو کاملا میتواند از لحاظ سیاسی در خدمت اهداف بورژوازی کرد که فاقد دولت- کشور است و به چهار پارچه تقسیم شده است، و هیچ چشم اندازی هم از تشکیل دولت و کشور و جامعه مدنی کرد در آینده قابل پیش بینی ای ندارد، قرار بگیرد. این دقیقا وظیفه ای است که نظریه کنفدرالیسم دموکراتیک اوجالان انجام میدهد. محور و نقطه عزیمت این نظریه مدنیت و جامعه مدنی نیست بلکه جوامع موزائیکی قومی- مذهبی است. اوجالان خود این نظریه کنفدرالیسم دموکراتیک را “گذار از مدرنیته کاپیتالیستی” مینامد اما این گذار، عینا مانند گذار پست مدرنیسم از مدرنیسم، عقب نشینی از مفهوم شهروندی- اعضای متساوی الحقوق جامعه مستقل از مذهب و نژاد و قومیت و غیره- و بازگشت به هویت ملی- قومی- عشیره ای افراد و گروههای تشکیل دهنده جوامع است. کنفدرالیسم و فدرالیسم در این نظریه تماما بر هویت ملی، مذهبی، قومی افراد – که تحت عنوان “خلقها” و “گروههای اجتماعی” به آنان رجوع میشود- مبتنی است. یعنی یک فدرالیسم ملی- قومی و نه استانی و منطقه ای. ازینرو باید گفت این دکترین به مفهوم دقیق کلمه ارتجاعی است. ارتجاع به معنی رجعت از مدرنیسم به فلسفه و دکترین سیاسی قرون وسطائی.
استراتژی سیاسی حزب اتحاد دموکراتیک در سوریه و دیگر احزاب اقمار پ ک ک از این نظریه نشات میگیرد. اما این لزوما به معنی ارتجاعی بودن تمامی مواضع و اقدامات مشخص این نیروها نیست. به نظر من نیروئی که در سناریوی سیاه خاورمیانه طرح حکومتی خود را از کانتونهای سوئیس، و نه خلفای اسلام عصر محمد و یا امپراتوری عثمانی و یا ولایت فقیه اخذ میکند، خواه ناخواه شرایط بسیار مساعد تری را برای رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر و انسانی فراهم میسازد. نه خود گردانی ادعائی این نیروها را باید با حکومت شورائی اشتباه گرفت و نه دفاع آنها از “خلقها” را باید بحساب دست شستن از ناسیونالیسم گذاشت – اوجالان معتقد است خلق کرد مبدا تمدن جهانی است!- اما حتی گفتمان خودگردانی و حکومت نوع کانتون راه را برای مبارزه علیه ناسیونالیسم و علیه شقه شقه کردن جوامع به ملیتها و مذاهب و “خلقهای” مختلف هموار میکند.
تا آنجا که به مضمون طرح اعلام شده از طرف کنفرانس رمیلان مربوط میشود مهمترین مساله مطرح در سوریه و در منطقه یعنی سکولاریسم و خواست یک دولت غیر مذهبی غیر قومی و غیر نژادی و برسمیت شناسی حقوق همه شهروندان مستقل از مذهب و قومیت و نژاد نسبت داده شده به آنها در این طرح مسکوت گذاشته شده است. از برابری حقوق زن و مرد صحبت میشود که این جنبه مثبت و مترقی طرح است اما از سکولاریسم صحبتی بمیان نمی آید. این به نظر من از دکترین پست مدرنیستی کنفدرالیسم دموکراتیک اوجالان نشست میگیرد. کلا در مواضع و سیاستهای احزاب طرفدار اوجالان تاکید اساسا بر حقوق خلقها و مذاهب و گروههای اجتماعی است و نه جوامع مدنی مبتنی بر حقوق مساوی همه شهروندان، سکولاریسم، و آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و مدنی برای همه احزاب و افراد. در طرح کنفرانس رمیلان هم این جهت گیری کاملا به چشم میخورد.
نسان نودینیان: بعنوان سئوال آخر به نظر شما راه حل برون رفت از بحران سوریه چیست؟
حمید تقوائی: باید بین راه حل بحران سوریه و مساله مناطق کردنشین در سوریه تفاوت قائل شد. تا آنجا که به کل سوریه مربوط میشود کلید حل بحران سوریه برکناری رژیم اسد است. این بحران با بگلوله بستن اعتراضات و تظاهرات توده مردم بوسیله رژیم اسد و متحدینش – جمهوری اسلامی و روسیه- آغاز شد و با بخون کشیده شدن تظاهراتهای توده مردم بوسیله رژیم اسد، زمینه برای دخالتگری سایر دولتهای ارتجاعی منطقه و افسار گسیختگی انواع دارو دسته های اسلامی در حمایت و یا علیه رژیم اسد فراهم آمد. هنوز هم وجود رژیم اسد موجد و زمینه ساز شرایط فاجعه بار سوریه است.
اما مردم مناطق کردنشین ناگزیر نیستند تا سرنگونی رژیم اسد و عقب راندن دارو دسته های اسلامی از سوریه منتظر بمانند. چهارچوب و زمینه تاریخی مساله ملی، و بدور ماندن کانتونهای کردنشین از شرایط بهم ریخته و آشفته بقیه مناطق سوریه امکان میدهد که مردم این منطقه در یک رفراندوم عمومی آینده خود را تعیین کنند. در چنین رفراندومی توصیه ما جدائی است. در مورد کردستان عراق نیز توصیه ما همین است. در هر دو این کشورها شیرازه جامعه مدنی از هم گسیخته است و زندگی بعنوان شهروندان متساوی الحقوق برای هیچکس، چه کرد و چه غیر کرد، معنی و مفهومی ندارد.
جدائی و استقلال نه تنها به معنی حفظ و تداوم شرایط متعارف و مدنیت و ثبات نسبی ای است که در حال حاضر مردم کردستان در این دو کشور جنگزده و اسلامزده از آن برخوردارند بلکه مهمتر از آن این امکان را فرهم میکند که مردم در شرایط بسیار مساعد تری در سرنوشت سیاسی خود مستقیما دخالت کنند و برای کسب حقوق و خواستهای بر حقشان تلاش و مبارزه کنند. تا آنجا که به کردستان سوریه مربوط میشود گفتمان خودگردانی و دخالت مستقیم توده مردم در سیاست و اداره امور جامعه، به معنی و مفهوم واقعی کلمه، یعنی خارج از قالب حقوق خلقها و ملیتها و گروههای اجتماعی، تنها میتواند در صورت جدائی از سوریه متحقق بشود. در شرایط امروز سوریه و کل منطقه جدائی نه تنها راه حل واقعی مساله ملی، بلکه راه تامین و تحقق مدنیت و ایجاد شرایط متعارف سیاسی- اجتماعی برای شکل دهی به ارگانهای توده ای نظیر شوراها و دخالتگری مستقیم این شوراها در ساختمان حکومتی کردستان مستقل است.
به نظر من از لحاظ عملی نیز جدائی در شرایط امروز بیش از گذشته امکان پذیر است. تمامیت ارضی سوریه – و همچنین عراق- از سوی خود دولتها و نیروها بورژوائی در غرب و در منطقه بزیر سئوال رفته است و تغییر نقشه جغرافیای سیاسی منطقه در چشم انداز قرار گرفته است. این البته به معنی رضایت دادن دولتهای منطقه به کردستان مستقل نیست و بی شک این دولتها تلاش خواهند کرد به انحای مختلف با طرح استقلال مقابله کنند. اما طرح حکومت فدرالیستی نیز با همین مخالفت و اعتراض دولتها روبروست. تفاوت تنها اینجاست که از نظر سیاسی و حقوقی طرح استقلال بر خلاف طرح فدرالیسم، منوط به رضایت دولت مرکزی نیست. خواست استقلال که رای یک رفراندوم عمومی در مناطق کردنشین را با خود داشته باشد طرحی بسیار عملی تر و امکان پذیر تر از فدرالیسم در کشور جنگزده ای است که تمامیت ارضی اش حتی از جانب خود نیروها و دولتهای بورژوائی بزیر سئوال رفته است.
از نقطه نظر نیروهای چپ و کمونیست در شرایط امروز استقلال مناطق کردنشین در سوریه و عراق مساعدترین شرایط را برای قدرت گیری چپ و طبقه کارگر برای پیشرویهای بیشتر علیه ناسیونالیسم کرد و “بورژازی خودی” و رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر و مرفه سوسیالیستی فراهم می آورد. نه تنها از این نقطه نظر که با حل مساله ملی شرایط برای نقد طبقاتی بورژوازی کرد بیش از پیش فراهم میشود – که این یک جنبه کلاسیک و عمومی حل مساله ملی است – بلکه بخصوص از این لحاظ که
در شرایط ویژه منطقه تامین و تحقق مدنیت و شرایط سیاسی و اجتماعی مساعد برای تعمیق و گسترش مبارزه طبقاتی تنها با جدائی امکان پذیر می شود.
در طرح کنفرانس رمیلان نه تنها به رفراندوم و حق جدائی اشاره نشده بلکه برعکس بر تمامیت ارضی سوریه تاکید شده است. از این نقطه نظر نیز طرح فدرالیسم بر خلاف ادعایش تماما در مقابل “راه برون رفت از بحران سوریه” قرار میگیرد.