در جمهوری اسلامی کودک همسری، یا بعبارت دقیقتر تجاوز شرعی به دختربچه ها، یک فاجعه چند بعدی است. فاجعه ای که تماما از قوانین شرعی، اخلاقیات پوسیده اسلامی، و نگاه اسلام و حکومت اسلامی به زنان بعنوان کالای جنسی و وسیله لذتجوئی مرد ناشی میشود.
بنا به آمار دولتی در چند ماهه اول سال جاری ازدواج دختربچه ها نسبت به دوره مشابه در سال گذشته ١٩ درصد افزایش داشته و به ٦٧٤ مورد رسیده است. یعنی به ٦٧٤ دختر بچه شرعا و قانونا تجاوز شده است. این تازه آمار رسمی دولتی است؛ آمار واقعی بی شک بسیار بیش از این است.
مقامات و “صاحبنظران” حکومتی این مساله را ناشی از فقر، فرهنگ مردم در مناطق روستائی و حتی “پرداخت کمک هزینه دولتی برای ازدواج” میدانند اما همه این ها به هم بافته میشود تا حکومتی که مسئول مستقیم فاجعه تجاوز اسلامی به زنان و کودکان است از تعرض جامعه ای که هیچگاه این توحش را نپذیرفته است بدر برده شود. کودک همسری در ایران یک جنایت دولتی است.
در قوانین جمهوری اسلامی حداقل سن ازدواج برای دختران ١٣ سال و برای پسران ١٥ سال تعیین شده است. این حدود سنی خود مصداق بارز تجاوز قانونی به دختربچه هاست اما این هنوز تمام فاجعه نیست. در قوانین حکومتی ازدواج زیر این سن، حتی زیر سن بلوغ شرعی که برای دختران ٩ سال است، نیز مجاز شمرده شده تنها با این شرط که پدر و یا جد پدری اجازه داده باشد. بنا به قوانین شرعی ” ولی [پدر یا پدربزرگ] با رعایت مصلحت میتواند برای کودک همسر تعیین کند.” تشخیص رعایت شدن این “مصلحت” نیز به دادگاه محول شده! رعایت مصلحت؟! معلوم نیست کدام “مصلحت” میتواند تجاوز شرعی به دختر بچه های زیر ١٣ سال را توجیه کند و کدام بیدادگاه اسلامی که حتی از صدور حکم اعدام برای کودکان ابائی ندارد قرارست به دفاع از کودکان برخیزد!
بیدادگاه های جمهوری اسلامی مجری قوانین اسلامی هستند. قوانینی که حتی ازدواج با دختران شیرخوار و هر نوع لذتجوئی جنسی از آنان را تنها با این شرط که “دخول صورت نگیرد”، کاملا مجاز و مشروع میداند. این شرط نیز بعد از رسیدن دختربچه به ٩ سالگی، لغو میشود. یعنی هر مردی میتواند با یک نوزاد شیرخواره که اجازه پدر او را جلب کرده باشد ازدواج کند، مورد انواع سوءاستفاده ها و لذتجوئی های جنسی قرار بدهد و بعد از ٩ سالگی هم تجاوز کامل را به این سوء استفاده های جنسی اضافه کند. دختر بچه قربانی این توافق بین پدر و شوهر تحمیلی اش نیز، حتی بعد از رسیدن به سن بلوغ، حق سرپیچی و عدم تمکین ندارد.
این رفتار جنسی با دختربچه ها، در هر نظام و جامعه ای که بوئی از تمدن و انسانیت برده باشد جرم سنگینی محسوب میشود و عاملین آن مورد پیگرد قرار میگیرند و محاکمه میشوند. اما در ایران خود حکومت عامل این توحش است.
در یک سطح پایه ای تر فاجعه کودک همسری جزئی از یک سیستم فکری – فلسفی- اخلاقی ماقبل قرون وسطائی است که زن را از همان بدو تولد برده جنسی مردان تلقی میکند. این تحجر فکری را در هاله ای از تقدس و احکام الهی که اسلام نامیده میشود پیچیده اند و نسل بعد از نسل بر زندگی مردم در جوامع اسلامزده تحمیل کرده اند.
در تفکر اسلامی زن موجود مستقلی با خواسته ها و نیازهای انسانی نیست بلکه کالای جنسی است که برای تمتع و لذتجوئی مرد خلق شده است. پوشاندن زن از سنین کودکی در بسته بندی چادر و حجاب، آپارتاید جنسی و جداسازی دختران و پسران و زن و مرد در محل کار و تحصیل و اماکن عمومی، گسترش قتلهای ناموسی، اینکه بجای آموزش جنسی در مدارس، دوری و انزوا از جنس مخالف و شرم از بدن خود و از احساس خود را به دختربچه ها آموزش میدهند، اینکه دختر بچه حق ندارد آزادانه بهمراه پسران همسن اش بخندد و شاد باشد و بازی و ورزش کند، اینکه حق ندارد قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته باشد، حق ندارد بدون اجازه پدر ازدواج کند و بدون رضایت شوهر طلاق بگیرد، حق ندارد بدون اجازه شوهر مسافرت کند و ده ها ممنوعیت و محدودیت دیگر همه مبتنی بر نگاه به زن بعنوان کالای جنسی است.
پدیده کودک همسری زائیده این محدودیتها و بیحقوقی ها است. گرچه فقر و فلاکت خانواده هائی که دختربچه های خود را در واقع بفروش میرسانند، و سنتهای مردسالار و سکسیستی، در رواج پدیده کودک همسری بی تاثیر نیستند اما حتی عامل ایجاد و گسترش این پدیده ها، فقر و فلاکت و مردسالاری فوق ارتجاعی، نیز خود جمهوری اسلامی و قوانین و فرهنگ و اخلاقیات پوسیده ای است که بر جامعه تحمیل کرده است.
جامعه هیچگاه این قوانین و مناسبات پوسیده عهد حجری را نپذیرفته است. صدها نهاد و ان جی او و سمن های مدافع حقوق کودک در همه شهرها در سراسر کشور سیاستها و قوانین پوسیده تحمیلی حکومت را هر روز بچالش میکشند، جنبش کودکان کار و خیابان جنبش گسترده ای در جامعه است، دختران و زنان آزاده حجاب اجباری را عملا ملغی کرده اند، و پدیده پیشرو ازدواج سفید در جامعه رو به گسترش است. مردم خواهان یک زندگی مدرن و انسانی هستند، خواهان جامعه ای هستند که رابطه جنسی بزرگسالان با یکدیگر امر خصوص آنها باشد و هیچ شرطی بجز رضایت طرفین بر آن حاکم نباشد. خواهان آن هستند که رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان در هر شکل و شیوه ای جرم محسوب بشود، خواهان آن هستند که نوجوانان در مدارس آموزش جنسی ببینند و آزاد باشند که با یکدیگر رابطه جنسی داشته باشند. مردم خواهان درهم شکسته شدن آپارتاید جنسی، برچیده شدن تمام مقدسات و تابوها و اخلاقیات اسلامی هستند.
جامعه ایران در رابطه با حقوق کودکان نیز مانند دیگر عرصه ها صد و هشتاد درجه در برابر حکومت قرار دارد. میتوان و باید در مبارزه با جنایت کودک همسری نیز قدمهای بیشتری به پیش برداشت و جبهه نبرد فعال و تعرضی تری را گشود. نبردی که میتواند نقش موثری در پیشبرد جنبش سرنگونی طلبانه کل جامعه داشته باشد. جنایت کودک همسری در ایران یک پدیده دولتی است. و راه مقابله با آن نیز خلاصی از شر حکومت ضد کودک و ضد زن جمهوری اسلامی است.
٣٠ اوت ٢٠٢٢- ۸ شهریور ۱۴۰۱