یاشار سهندی :
جهان این روزها شاهد موجی عظیمی از انسانهای بی جا و مکان شده است، در زمانه ای که وسایل حمل و نقل به وفور و به اشکال گوناگون وجود دارد، خودشان را به دست مرگ می سپارند تا مگر از دست مرگ گریخته باشند و شاید به زندگی برسند. دل به دریا زده اند و از کوه و دشت میگذرند تا مگر در گوشه ای از اروپا مامنی بیابند. در مسیر اما از سوی سیاستمداران بورژوازی مورد تحقیر واقع میشوند که چرا به سوی مکه نمی شتابند! نزدیک چهار دهه است که به موجب حمایت همین سیاستمداران انواع و اقسام گروه های تبهکار اسلامی عرصه زندگی را بر توده مردم در منطقه خاورمیانه تنگ کرده اند. مگر دریا جسد کودکی را به ساحل بیندازد، شاید آن وقت ایشان اشک تمساحی بریزند.
این موج عظیم انسانهای سرگردان و پریشان بی یار و یاور نماندن. بخش وسیعی از مردمی که هیچ نفعی در سود و زیان دولتهای سرمایه داری ندارند، به حمایت از آنها برخواستند و این موج حمایت انسانی آنقدر بزرگ و وسیع بوده که سیاستمداران مجبور شده اند خودشان را به پناهجویان برسانند تا مگر عکس سلفی با آنها بگیرند. نخست وزیری بگوید خانه من در اختیار ایشان است! میلیاردی مدعی شود یک جزیره میخرد و پناهجویان را به آنجا میبرد! این نمایشات مسخره بسیاربزرگ میشود اما به سختی به آن توده مردمی که با هر وسیله ای خودشان را به پناهندگان میرسانند تا مگر حداقل بطری آبی به دست ایشان برسانند اشاره میشود. حتی بدتر از آن هذیانهای فاشیستی خود را اینگونه بیان میکند:” “به عبارتی تروریست های اسلامی و داعش٬ از این تصاویر(تصویر کشته شدگان در مسیر حرکت موج انسانی به سمت اروپا٬ و بخصوص عکس هولناک و تاثرانگیز آیلان) و موقعیت رقت انگیز پناه جویان سرگردان٬ در مرزهای مختلف٬ به عنوان اسب تروا استفاده کرده و به صورت گروهی وارد اروپا و بخصوص خاک آلمان شده اند.” یک آقای به نام “ف م سخن” که چنین کشفی کرده البته وعده داده که بعدا در این مورد بیشتر بنویسد! البته فقط ایشان نیست که این چنین می اندیشد. دولتها و رسانه های بورژوازی در حال حاضر جسارتش را ندارند و گر نه به جرات میتوان مدعی شد که زیر پوست انسانهای دربدر شده حتما یک داعشی کشف میکردند.
استاد اقتصاد ساکن پاریس یعنی فریدون خاوند یادداشت مفصلی در سایت رادیو فردا با عنوان “آلمان اخلاق و اقتصاد” منتشر کرده وبه مسئله پناهجویان پرداخته. ایشان البته از اسب تروا و داعش نگفته و حتی جملاتی قلمی کرده که ما مجبوریم حداقل برای یک بار هم شده جمله ای از ایشان را تایید کنیم! “امروزه …، در دنیای جهانی شده ما، کالاها و خدمات و سرمایهها در شرایطی کم و بیش آسان از مرزها میگذرند، حال آنکه جا به جایی انسانها در بسیاری موارد با موانعی غیر قابل عبور روبرو است.” اما این جمله حکیمانه، بی حکمت صادر نشده است. استاد قصد انتقاد از نفس وجود سرمایه داری را ندارد بلکه مانند همیشه ایشان از نظام مورد علاقه شان یعنی سرمایه داری دفاع کرده اند. استاد فرصت را مغتنم شمرده تا آواره گی مردم را بهانه ای قرار دهد تا از یکی از شخصیتهای دولتی سرمایه داری تا میتواند تمجید کند.
استاد آنچه که بر سر آواره گان که در مرزهای اروپا با موانع غیر قابل عبور می آید را بیان میکند تا نتیجه بگیرد که نظام سرمایه داری اگر در جای به نام آلمان هیتلر را بیرون میدهد “در همان سرزمین ناسیونالیسم تجاوزکار و خونآشام آن در نیمه نخست قرن بیستم میلیونها نفر را به آوارگی کشاند، امروز در قلب اروپا نه تنها قدرت برتر اقتصادی و سیاسی است، بلکه در نقش یک کانون «اقتدار اخلاقی» به هزاران نفر آواره پناه و آینده میدهد” و بخصوص “… صدر اعظم آنگلا مرکل نشانه پیدایش یک قدرت نیرومند معنوی و اخلاقی در قلب اروپا است. هنگامی که بخش بزرگی از جامعه انسانی از دیدن تصویر جسد یک فرشته کوچک سه ساله بر سواحل ترکیه به لرزه در آمد، زن نیرومند اروپا توانست با واکنشی به دور از هدفهای حقیر سیاستبازانه و انتخاباتی، خود را به سطح یک سیاستمدار بزرگ با نگاهی دوراندیشانه و انسانی بالا بکشاند….”
بعید میدانم دکتر خاوند فراموش کرده باشد که هنوز سه ماه نگذشته که ” زن نیرومند اروپا” با جواب سرد و بی انعطاف خود در مقابل درخواست دخترک فلسطینی که خواستار عدم اخراج خود و خانوده اش از آلمان بود گریه او را در آورد و به صراحت تاکید کرد که هزاران فلسطینی در لبنان هستند نمی شود که به همه جواب مثبت داد. این نکته ای است که استاد اقتصاد دانشگاه رنه دکارت فرانسه هم آنرا تایید میکند. چرا که نمیشه هر کی سرش را بیندازد پایین و راه بیفتد و برود “سرزمینهای ثروتمند و آزاد”؛ هر چیزی توی این دنیا حساب و کتابی دارد: ” ولی پرسش دردناک این است که با توجه به شکاف بسیار عظیم میان سطوح زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در کشورهای گوناگون جهان، آیا سرزمینهای ثروتمند و آزاد میتوانند دروازههای خود را بر تمامی قربانیان فقر و استبداد باز بگذارند؟ پاسخ آشکارا منفی است…” استاد البته راه حل هم دارد و در ادامه یادآور میشود:” تنها راه ممکن برای خروج از این بحران، فراهم آمدن شرایط لازم در جهان برای مقابله قاطعانه با فقر و خشونت سیاسی و پیآمدهای ناگزیر آنها، از جمله مهاجرتهای انبوه است.”
تا یادمان نرفته باید تاکید کنیم استاد یکی از کسانی است که مدام دارد تاکید میکند، حکومتی مانند جمهوری اسلامی باید با تضمین امنیت سرمایه دروازه هایش را به روی سرمایه خارجی بگشاید. مقدمه این دروازه گشایی را جمهوری اسلامی سالهاست به اجرا گذاشته است. اولا با یک دیکتاتوری بسیار خشن دوما با اجرای داوطلبانه سیاستهای “نهادهای بین المللی مانند صندو ق بین المللی پول و بانک جهانی”، و استاد همیشه مشوق تصمیم سازان جمهوری اسلامی بوده که این راه را باید “قاطعانه” پی بگیرید. همه ما کارگران با گوشت و پوست و استخوان خویش درک کردیم، این سیاستها که با خشن ترین روشهای سرکوب علیه توده زحمتکش همراه بوده است، نتیجه ای جز فقر و فلاکت ندارد برایمان ندارد. اینکه استاد راه حل بدهند چاره در این است که ” شرایط لازم در جهان برای مقابله قاطعانه با فقر و خشونت سیاسی” فراهم شود در حالی که خود ایشان مدام به یکی از خشن ترین حکومتهای جهان راه حل ارائه میدهد که چگونه “چرخ اقتصاد” را بگرداند نشانه هر چیزی میتواند باشد، جز صداقت ایشان با خوانندگانش.
جالب است اشاره کنیم در تمامی یادداشتهای مفصل استاد، یک جمله کوتاه حتی در حد چند کلمه پیدا نمی کنید که به طور مثال اشاره کرده باشد “مردم آلمان به یاری پناهجویان برخواستند.” اما تا دلتان بخواهد استاد از “درایت آنگلا مرکل” یاد کرده اند. طی این سه ماه چه رخ داده که خانم مرکل به ” یک سیاستمدار بزرگ با نگاهی دوراندیشانه و انسانی” تبدیل شده است؟ آیا واقعا اینگونه که استاد تاکید میکند در نگاه ایشان چشم اندازی به نام انسانیت وجود دارد؟ اما با کمی خراش دادن سیاستهای زن نیرومند اروپا میتوان فهمید مسئله اصلی باز هم سود سرمایه است نه انسان دوستی امثال ایشان. اتفاقا اهداف حقیرانه انتخاباتی در میان است و مهم تر اینکه کارگر ارزان نیاز فوری سرمایه در آلمان است و چه بهتر مردمی که با پای خود بعد از گذشتن از مصائب زیاد و دست و پنجه نرم کردن با مرگ خودشان را قربانگاه سرمایه برسانند تا بعد، درصورت لزوم به ایشان گفته شود ما شما را دعوت نکردیم خودتان آمدید!
دکتر خاوند میگوید کسی چرتکه نینداخته که از نظر اقتصادی این آواره گان مناسب ترین نیروی کار ارزان هستند ( البته این را خدا عالم است!) اما استاد که کارشان تطهیر چهره سرمایه داری است مسئله را اینگونه بیان میکند و معلوم میشود حداقل استاد هم به موضوع عالم است:” نویسنده این یادداشت بر این باور نیست که صدر اعظم آلمان و همکاران او چرتکه به دست گرفتند و با یک محاسبه خودپسندانه، تنها بر پایه منافع اقتصادی، به این نتیجه رسیدند که باز کردن دروازهها بر مهاجران بسود منافع دراز مدت آنها است. ولی در مواردی، رفتار سخاوتمندانه میتواند در خدمت آیندهنگری قرار بگیرد. به بیان دیگر سیاستهای انسانی و اخلاقی میتوانند به پایگاهی استوار در خدمت هدفهای دراز مدت اقتصادی بدل بشوند. ” استاد اضافه میکند:” اروپای غربی، با توجه به نرخ پایین رشد جمعیتی و پیر شدن مردمان و کاهش جمعیت فعالش، طی بیست و پنج سال آینده به جذب حدود سی میلیون مهاجر نیاز دارد.”
باید پرسید آیا این نیاز یک شبه ایجاد شده؟ مشکل تنها پیر شدن مردمان اروپای غربی نیست. مسئله این است که نیروی کار ارزان در خاورمیانه و آسیا و افریقا به ضرب خشن ترین حکومتهای سرمایه داری فراهم است و سرمایه اروپای غربی تا سه ماه پیش نیازش را این می دید که سرمایه را به این کشورها انتقال دهد اما اکنون شاهد آن است که نیروی کار ارزان به دامانش افتاده و چه بهتر از این! خدا بده برکت! “هدف های دراز مدت اقتصادی” یکی دیگر از اسم رمزهای استثمار و بهره کشی از انسانهای بی جا و مکان است.
“آلمان با سخاوت خویش، راه را بر این انرژی متراکم باز کرده است. آنگلا مرکل، بر خلاف عربدهکشان پوپولیست اروپایی( اساتید اقتصاد اصولا آدمهای مودبی هستند اما گاهی که فشار خون شان از چپ وسوسیالیسم میزند بالا این گونه حرف میزنند!) که تنها به منافع کوتاهمدت انتخاباتی خود فکر میکنند، برای کشورش هم حیثیت به بار آورد و هم منافع دراز مدت اقتصادی. او ثابت کرد که بر خلاف تصور سادهاندیشان، اقتصاد و اخلاق دو مقوله متناقض نیستند”
اما رابطه اقتصاد و اخلاق را از دهان یکی دیگر از سخنگویان سرمایه داری بخوانیم. کارشناس بی بی سی امیر پایور به صراحت بیشتری لب مطلب را بیان کرده :” بخش عمده پناهجویانی که وارد آلمان می شوند جوانان هستند. …محافل اقتصادی این کشور تلاش دارند هرچه زودتر زمینه ورود سریع این پناهجویان را به بازار کار در این کشور فراهم کنند….،. گفته میشود بسیاری از شرکتها و ادارات کاریابی آلمان تلاش دارند با اقدامات محلی، درها را بروی پناهجویان بگشایند و به همین دلیل از دولت میخواهند شرایط انعطاف پذیرتری برای استخدام پناهجویان فراهم کند.این نهادها همچنین میخواهند مطمئن شوند کسانی که به استخدام آنها در می آیند مجبور نخواهند شد کشور را ترک کنند.” البته استاد هم طاقت نمی آورد و به نیروی کار بادآورده اینگونه اشاره میکند:” … نیروهای زنده جامعه سوریه، از معلم و کاسب و مهندس گرفته تا پرستار و پزشک و دانشجو، … با تمام توشههای معنوی و مادی خویش راهی سرزمینهای دیگر میشوند. این انرژی متراکمی است که به هر کجا برسد، ثروت و کار به وجود میآورد و باری بر دوش کشور میزبان نیست.” نیاز به چرتکه انداختن نیست حساب دو دو تا چهارتای سرمایه است که آب از لب و لوچه بورژوازی آلمان راه انداخته. استاد در جای دیگری در لزوم آمدن سرمایه خارجی به ایران تاکید کرده بود که مردم ایران مردم با کیفیتی هستند اینجا هم اهالی سوریه ظاهرا با کیفیت تر از اهالی فلسطین هستند!
سرمایه به نیروی کار، بخصوص ارزان ترین و خاموش ترین آنها نیاز حیاتی دارد. انسانهای که باید تن به استثمار بدهند. باید از هر جهتی در تنگنا باشند تا بتوانند بپذیرنند که این سرنوشت محتوم شان است تا به هر شرایطی تن بدهند. این پروسه به سرمایه داری جان داده و مدام باز تولید میشود. شرایط به گونه ای رقم خورده و می خورد که ٩٩ درصد مردم هیچ چیز برایشان نماند، الا توان فیزیکی شان که باید برای آن مشتری پیدا کنند. کنده شدن توده وسیع مردم از زمین و هجوم آنها به شهرها و مهاجرت دسته جمعی و انفرادی این نیروها، پدیده ای است به قدمت خود سرمایه داری. اکنون آواره گی و فرار مردم از دست هولناک ترین نیروهای تبهکار معاصر سرمایه داری، بخشی وسیعی از مردم را به سوی سرمایه در اروپا راهی کرده است. همانگونه که قبلا خود استاد در یادداشت دیگری ثابت کرده بود سود “احساسات و غرایز دیگر” بر نمی دارد.
اخلاق از مسائلی است که مستقیما به ضخامت کیف پول سرمایه داران و دولتشان ربط دارد. “اقتدار اخلاقی” مدالی است که استاد به شخصیتی مانند آنگلا مرکل الصاق میکند، تا سود جویی سرمایه از مصیبت مردم آواره را بپوشاند. وقایعی که این روزها در اروپا در جریان است به خوبی نشان میدهد که سرمایه داری در هر شرایطی میخواهد از آب کره بگیرد.