6354 402

فقط در یک عصر روز یکشنبه اتفاق نمی افتد

6354 402

شهلا دانشفر:
تابستان داغ است و رژیم اسلامی مثل هر سال با نیروی انتطامی و اوباش حزب الله و مامورین امر به معروف و نهی از منکر خود به خیابانها راهی شده تا با “بدحجابی ” مقابله کند. اما موضوع حجاب امسال داغتر از هر سال است. جنگی آشکار بر سر آن در جریان است و این جنگ یک موضوع مهم جدال در درون حکومت است. موضوع آنقدر حاد است که حتی خود احمدی مقدم در سخنانی در خرداد ماه امسال در همایش سراسری انصار حزب الله میگوید که اگر نیروی انتظامی عقب بنشیند بیحجابی رسمی میشود. این سخنان به روشنی حال و هوای جامعه ایران، استیصال رژیم و پیشروی جنبش آزادی زن و مردم معترض ایران را نشان میدهد.
اما نکته قابل توجه امروز در مقابل قشون کشی های رژیم، فضای تعرضی جامعه و نبرد هر روزه مردم با رژیم اسلامی بر سر موضوع حجاب و قوانین ارتجاعی اسلامی است که یک نمونه جالب آن را در همین هفته شاهد بودیم. عصر روز ۲۳ تیر دختر جوانی از حوالی میدان پوپک در تهران عبور میکند که با مزاحمت یکی از همین فاطمه کوماندوهای امر به معروف و نهی از منکر روبرو میشود. این زن “بدحجاب” در مقابل رفتار اهانت آمیز این مزدور رژیم با او درگیر میشود و حسابش را کفش دستش میگذارد. بد نیست داستان این ماجرا را از زبان مامور امر به معروف رژیم اسلامی، خانم شمس بخوانیم. او مینویسد:
حضور زنان و دختران بدحجاب در تابستان و در مسیر تردد من (میدان صادقیه و میدان پونک) هر روز وضعیت بدتر و غیر قابل تحمل تری پیدا میکند. متاسفانه هر روز ناچار از دیدن صحنه های اسف باری از وضعیت حجاب و پوشش زنان و دختران در ملا عام و بدون هیچ ممانعتی از طرف نهادهای ذیربط هستم. به حکم وظیفه شرعی، به برخی که پوشش خیلی نامناسبی! دارند تذکر میدهم و تا بحال هم سعی کرده ام که مودبانه و محترمانه نهی از منکر کنم.
حدود ساعت ۵ بعد ازظهر روز یکشنبه، طبق معمول روزهای گذشته از محل کار به منزل بر می گشتم. هنوز چند قدمی از میدان دور نشده بودم. سر کوچه ی منتهی به منزل، دختر فوق العاده بدحجابی از روبرو می آمد، حجاب بسیار نامناسب و آرایش غلیظ دختر صحنه ی بسیار بدی ایجاد کرده بود… به نزدیکم که رسید گفتم: “خانم لطفا حجابتونو رعایت کنید.” هنوز به آخر جمله نرسیده بودم که زن برگشت و در کمال ناباوری گلویم را گرفت و چند بار به صورتم چنگ زد. همینطور که به سر و صورتم میزد و گلویم را فشار میداد شروع به فحاشی کرد که تو به چه حقی به من گفتی حجابتو… آدمت میکنم، درستت میکنم که دیگه “جرات نکنی” به کسی بگی حجابشو رعایت کنه … سعی کردم خودم را از دستش بیرون بکشم. رها که شدم گفتم چرا اینطوری میکنی؟ من ازت خواستم حجابتو درست کنی… دوباره چند تایی فحش حواله ام کرد و ادامه داد … به شماها هیچ مربوط نیست که… تو خیلی … که گفتی و دوباره به سمتم هجوم آورد… باز خودمو از دستش بیرون کشیدم و گفتم خب حالا که اینطوره پس بیا بریم اون سمت خیابون شما از من شکایت کن و من هم بخاطر اینکه منو کتک زدی از تو شکایت…. در حین گفتن این صحبت باز به سمتم پرید و اینبار از پشت سر چادر و روسری من رو گرفت و کشید و سعی داشت چادرو از سرم برداره… همینطور که چادرم دستش بود و میکشید، فریاد میزد: تویی که باید حجابتو برداری… خودم چادر از سرت بر میدارم… خودم روسریتو برمیدارم… شماها باید ازاینجا برید… شماها همه چیزو خراب کردید… شما چند نفر بیشتر نیستید… “ما” نمیذاریم “شماها” اینجا زندگی کنید. خودم چادر از سرت میکشم…
همه توانمو گذاشتم که چادر از سرم برداشته نشه و بحمدلله موفق به کشف حجاب کامل نشد وبا فریادهایم بالاخره آقایی اومد و منو از دستش نجات داد. در این فاصله حدود بیست سی نفری هم جمع شده بودن و تماشا میکردند یا چیزی میگفتن اما خبری از نیروی انتظامی که محل استقرارش دقیقا آن سمت خیابان بود نشد که نشد. با اصرار مردانی که اونجا بودن به سمت خانه برگشتم در حالی که اون زن همچنان فریاد میزد اگه یک بار دیگه ببینمت میکشمت… مگه بار دیگه نبینمت، اگه ببینمت زنده نمیذارمت…
بعد از برگشتن به خانه، همراه اعضای خانواده دوباره برگشتم و به همان کلانتری مراجعه کردم که گویا با شرایط موجود، کمکی از آنها نیز ساخته نبود و باید کم کم باور کنیم که جای منکر و معروف عوض شده و حکمی به نام امر به معروف و نهی از منکر را باید فراموش شده بدانیم. باید کم کم باور کنیم که اگر بخواهی محجبه باشی و حکم خدا را رعایت کنی، باید قید امنیت و حداقل حقوق شهروندی ات را بزنی، نه قانون و نه مجری از تو حمایت نخواهد کرد… در همین تهران خودمان، پایتخت ایران اسلامی…
این داستان مبارزه شجاعانه دختری است که در برابر نیروی امر به معروف و گشتاپوهای رژیم اسلامی ایستاده و در واقع کل حکومت را به چالش میکشد. فریاد میزند که شما ها هستید که همه چیز را خراب کرده اید و چند نفر بیشتر نیستید و با این سخنان فریاد اعتراض جنبش عظیم رهایی زن و آزادیخواهی در ایران را به صدا در می آورد. این داستان جنگی هر روزه بر سرحجاب و به زیر کشیدن پرچم آپارتاید جنسی در ایران است. بازیگران اصلی این جنگ زنان و دختران آزادیخواه و مردم معترضی هستند که شجاعانه ایستاده و چنین رژیم اسلامی را به چالش میکشند. مردمی هم که در صحنه هستند، دخالتی نمی کنند و در حقیقت از زن “بد حجاب” حمایت می کننند. نیروی انتظامی هم که آنطرف خیابان است، احتمالا بخاطر تجمع مردم، جرئت مداخله پیدا نمی کند.
این یک نمونه است ولی حال و هوای امروز ایران را به روشنی بیان میکند. حال و هوایی که در تابستان داغ امسال مساله حجاب را داغتر کرده است و این موضوع بطور واقعی به یک عرصه مهم نبرد مردم با رژیم آپارتاید جنسی تبدیل شده است.
اتفاقات همین مدت نیز تاکیدی بر همین حقیقت است. از جمله در بحبوحه مضحکه انتخاباتشان شاهد صحنه آشکار جنگ مردم بر سر حجاب و قوانین ارتجاعی اسلامی اش بودیم و دیدیم که چگونه جوانان، دختر و پسر به خیابان ها ریختند، رقص و شادمانی کردند، دیوارهای آپارتاید جنسی را شکستند و خبری هم از حجاب نبود. نمونه دیگر از همین دست جشن بر سر پیروزی تیم فوتبال ایران بر کره جنوبی بود. یک مثال دیگر آن را در همین روزهای اخیر و در جریان جنگ آب بازی دختران و پسران جوان در پارکی در کرج شاهد بودیم که از طریق فیس بوک گرد آمدند و صحنه دیگری از نبرد با قوانین ارتجاعی اسلامی را به نمایش گذاشتند. همچنین می بینیم که چگونه موضوع برداشتن حجاب در سواحل دریای شمال با عکس و تفسیر به سرتیتر داغ خبرها تبدیل شده است. می بینیم که “تهران پرس” زوزه می کشد که از هیچکدام از دستگاههای سرکوب رژیم کاری ساخته نیست: “از بس این روزها درباره بی عفتی و بی حجابی در شهر گفتیم، دهانمان کف کرد…. گردنمان درد گرفت. مثل بازی تنیس! هی باید توپ سرگردان در زمین دستگاههای فرهنگی، دستگاههای اجرائی، دستگاههای امنیتی، دستگاه انتظامی، دستگاه نظارتی را ببینی و دیگر هیچ!”
این فقط یک اتفاق در یک عصر روز یکشنبه در یک میدان شهر نیست. جامعه ای را می بینیم که در آن حجابها هر روزه عقب تر رفته و در خیابان ها نیز عملا کمترین اثر از حجاب به جا مانده است. به عبارتی روشنتر با وجود همه قشون کشی های جناب احمدی مقدم و بر پا کردن بساط امر به معروفشان در خیابان ها مردم با اعتراض و مبارزه هر روزه شان رژیم را عقب زده و “بیحجابی ” را دارند رسمیت میدهند. این ها همه حکایت از عقب زدن هر روزه رژیم اسلامی و استیصال حکومت است. شکست رژیم اسلامی را در آخرین سخنان حسن روحانی از اینکه عفیف بودن “چیزی فراتر از حجاب است” میتوان دید. این جام زهری است که جمهوری اسلامی ناگزیر به نوشیدنش و عقب نشینی گام به گامش در برابر جنبش رهایی زن و مبارزات مردم معترض ایران است. این یک عرصه مهم نبرد مردم ایران با رژیم اسلامی و قوانین ارتجاعی اسلامی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *