جمهوری اسلامی و سی سال حاکمیت این جنایتکاران، خصلت ضد انسانی مذهب را به مردم نشان داده است. حزب ما معتقد است که باید بساط مذهب از دولت، از قوانین، از آموزش و پرورش و از تمام شئون اجتماعی و اداری جمع شده و مذهب به یک امر خصوصی تبدیل شود. نه به این خاطر که با مذهب بعنوان امر خصوصی موافقیم. بلکه به این دلیل که فکر می کنیم تنها با روشنگری و نقد فکری و فرهنگی میتوان خرافات مذهبی را از اذهان بیرون راند و عقب راندن مذهب به سطح یک عقیده شخصی راه را برای این روشنگری بیشتر فراهم میکند.
مذهب امروز فقط یک عقیده نیست. یک کار و کسب است. یک دکان است. یک صنعت نظیر صنعت دخانیات است که بوسیله نذر و نذورات، خمس و زکات و حق امام و اوقاف و غیره گرفته تا این بساط مفتخوری ای که دیگر در جمهوری اسلامی ــ با دزدیهای میلیاردی آیت الله ها ــ به منتهای درجه رسیده است، سر پا نگاه داشته شده است. مسیحیت و دیگر مذاهب هم همینطورند. واتیکان در ایتالیا یک صنعت بزرگ مافیایی است همانند اسلام در ایران و در دیگر کشورهای اسلامزده.
دکان مذهب کالای خود را با جزمیت و تقدس بمردم غالب میکند. مذهب یک دگم است. یک امر مقدس است و قابل نقد نیست. اگر خدا گفته که باید کسی را تا کمر در خاک فرو کرد و با سنگ آنقدر به سرش کوبید تا کشته شود، حکم الهی است و باید اجرا شود! این تقدس و غیر قابل نقد بودن به مذهب یک موقعیت انحصاری ویژه و برتر نسبت به همه عقاید دیگر میبخشد. برسمیت نشناختن آزادی اندیشه و جزمیت و سرکوب عقاید دیگر در نفس هر مذهبی است.
نکته دیگر که نشان میدهد مذهب در جوامع امروزی صرفا یک عقیده نیست اینست که مذهب برخلاف تمام عقاید دیگر ارثی است. کسی که در یک خانواده مسلمان، یا درست تر است بگویم منسوب به اسلام، بدنیا آمده خودبخود مسلمان تلقی میشود (و اگر بخواهد اسلام را ترک کند بحکم قوانین شرعی خونش حلال است!). ارثی بودن خصلت همه مذاهب است. کسی به مذهبش قانع نمیشود بلکه آنرا به ارث میبرد.
برسمیت شناسی مذهب بعنوان عقیده شخصی به این معنی است که این موقعیت ویژه را در همه این موارد باید از مذهب گرفت و با آن همانند و همسطح عقاید دیگر برخورد کرد. باید بساط دزدی و چپاولگری مذهب بعنوان یک کار و کسب را جمع کرد و مانند صنعت دخانیات حسابهای مالی آنرا تحت کنترل قرار داد. باید ارثی بودن مذهب را برسمیت نشناخت. کودکان مذهب ندارند. باید تقدس و جزمیت و تابو بودن مذهب را در هم شکست. یک رکن مهم آزادی عقیده در هر جامعه ای آزادی نقد مذهب است. هر کس آزاد است هر مذهبی داشته باشد و هر کس آزاد است به هیچ مذهبی معتقد نباشد! هر کس باید بتواند آزادانه عقاید مذهبی یا ضد مذهبی خود را بیان کند؛ به شکل کتاب و مقاله و فیلم و طنز و نمایشنامه و یا هر نوع شیوه بیان دیگری. با دولت و یا قوانین نمیتوان و نباید به سراغ عقاید رفت. راه نقد عقیدتی مذهب آموزش و روشنگری است و شرط این کار هم برسمیت شناسی آزادی بیقید و شرط بیان هم برای مذهبیون و هم بخصوص برای بیخدایان و مخالفین مذهب است. چون مذهبیون در تمام طول تاریخ مانعی در نشر نظراتشان نداشته اند، این اته ئیستها و منتقدین مذاهب بوده اند که همواره تحت پیگرد و اعدام و فتوای قتل و ارتداد و غیره قرار داشته اند. ما خواستار آزادی بی قید و شرط عقیده هستیم بخصوص به این دلیل که جامعه بتواند پس از هزار و چهارصد سال تحت فشار مذهب بودن، نفس بکشد، بیرون بیاید و نسبت به مذهب اعتراض و انتقاد کند. تحقق آزادی عقیده به نظر من مهمترین سلاح ما در نقد نظری و فکری مذهب است. جامعه انسانی به مذهب احتیاجی ندارد. مذهب، یعنی بندگی و اسارت و همواره هستند کسانیکه بعنوان نمایندگان خدا، خون مردم را در شیشه می کنند تا منافع زمینی خودشان و طبقات مفتخور را تامین و پاسداری کنند. در قرون وسطی، مسیحیت در تمام اروپا همین کار را کرد و امروز هم اسلام در جمهوری اسلامی به همین کار مشغول است. جامعه آزاد، جامعه ای است که خدا و مذهب را نقد کرده و کنار زده باشد.
حمیئد تقوائی