نگاهی دوباره به بحث قدیمی “اتحاد” اپوزیسیون

انترناسیونال ۶۱۲

این گفتگو بر مبنای برنامه تلویزیونی برای یک دنیای بهتر تهیه شده است.

محمود احمدی: اپوزیسیون تظاهرات موفقی در تورنتو در مقابل مکان تجمع انجمن اسلامی یورک در رابطه با بزرگداشت بیست و ششمین سالگرد مرگ خمینی رهبر داعشیان در ایران برگزار کرد. این تظاهرات نسبت به سالهای قبل که نیروهای کمونیسم کارگری و سایر نیروهای کمونیست و چپ برگزار میکردند بزرگتر و گسترده تر بود. این بار گروههای مختلف و همچنین برخی نمایندگان پارلمان تورنتو نیز در این حرکت اعتراضی حضور داشتند. در اینجا این سئوال مطرح است: آیا جریانات سیاسی مختلف که به جنبشهای مختلف اجتماعی تعلق دارند نمیتوانند تظاهرات مشترکی علیه رژیم جمهوری اسلامی برگزار بکنند؟ آیا اپوزیسیون نمیتواند صف واحدی را علیه رژیم جمهوری اسلامی شکل دهد؟ در همین راستا آیا “اتحاد اپوزیسیون” کلا پروژه ای عملی هست یا خیر؟

علی جوادی: اجازه دهید قبل از اینکه به این سئوال پیچیده و چند وجهی و به شدت مطرح پاسخ دهم،به دو نکته اشاره کنم.

باید تبریک بگویم به اعتراض موفق و پر سر و صدایی که در مقابل تلاش این مرکز ارتجاعی اسلامی در بزرگداشت خمینی، رهبر اوباش اسلامی در ایران، برگزار کردید. سالگرد مرگ خمینی باید سالگرد محاکمه سمبلیک یکی از جنایتکارترین افراد دوران معاصر باشد. خمینی کسی است که یک ماشین عظیم جنایت و آدمکشی و زن آزاری و ضدیت با خوشی و شادی و انسانیت را سازمان داد. خمینی را باید هر سال به جرم جنایت علیه مردم در ایران محاکمه کرد. خمینی را باید به جرم صدور فرمان اعدام و کشتار وسنگسار و شکنجه شریفترین انسانهای نسلی محاکمه کرد. باید هر سال تاریخ جنایت و ماشین جنایتی را که خمینی رهبری کرد، در اذهان بشریت متمدن زنده کرد. این روز باید روز بیان خاطرات بازماندگان قربانیان این ماشین آدمکشی باشد که خمینی در راس آن قرار داشت. بشریت معاصر باید بداند که نقش خمینی در به تباهی و سیاهی کشیدن و نابود کردن زندگی نسلی از مردم چه بوده است.

اما به سئوالتان برگردم. آیا اپوزیسیون نمیتواند متحد شود؟ بنظرم مساله قبل از اینکه بر سر “امکان پذیر” بودن یا نبودن چنین پروژه ای باشد، بر سر این است که آیا اصولا چنین پروژه ای مطلوب است یا خیر؟ مساله ممکن پذیر بودن میتواند بعد از پاسخ به مطلوب بودن مطرح شود.

زمانیکه از اپوزیسیون صحبت میکنیم، بحث سریعا به سیاست و همچنین تمایزات جنبش های متفاوت اجتماعی برمیگردد. ما دارای سه جنبش اصلی و تعیین کننده در جامعه هستیم. جنبش ملی ـ اسلامی ها، جنبش ناسیونالیسم پرو غربی محافظه کار و بالاخره جنبش عظیم کمونیسم کارگری. این جنبشها اهداف سیاسی متفاوتی را دنبال میکنند. اجازه دهید سئوال مورد بحث را در قبال هر کدام از این جنبشها مطرح کنیم: مسلما کمتر نیروی سرنگونی طلب، رادیکال و آزادیخواهی بحثی در باره اتحاد و همبستگی با نیروهای ملی – اسلامی دارد. این نیروها برای اصلاح و کلا حفظ رژیم آدمکشان اسلامی تلاش میکنند. پروژه شان کلا اصلاح رژیم اسلامی است و سرمایه سیاسی شان را بر تغییرات درونی و “گام به گام” رژیم اسلامی گذاشته اند. اینها به دنبال اصلاح این هیولای اسلامی هستند. اما تا آنجائیکه به دو جنبش دیگر برمیگردد. اینها علیرغم اینکه عموما سرنگونی طلب هستند (میگویم عموما چرا که اپوزیسیون راست کلا با لکنت زبان سرنگونی طلب است)، علیرغم اشتراک در سرنگونی طلبی، اما اهداف کاملا و عمیقا متفاوتی را دنبال میکنند.

اردوی راست برای یک جامعه سرمایه داری که دارای مناسبات معین و روشن سیاسی و اقتصادی با غرب دارد، تلاش میکند. اینها به دنبال جامعه ای هستند که در آن استثمار بی قید و شرط کارگر آزاد باشد، به دنبال انباشت سرمایه و تحمیل فقر و فلاکت و تحمیل سیاست ریاضت کشی اقتصادی هستند. اینها به دنبال تضمین نابرابری اقتصادی و طبقاتی و حفظ حاکمیت بی حد و اندازه سرمایه بر زندگی و شئونات جامعه اند. اینها به دنبال جامعه ای هستند که اکثریت عظیم توده کار کن خود از محصولات تولید شده توسط خود محروم شده است. نظام اقتصادی ای که هدفش تنها و تنها تولید سود برای سرمایه است. جامعه و زندگی مردم را به دست “نامرئی” بازار و مناسبات کور بازار می سپارند و تنها تعهدشان حفظ مناسبات استثمارگرایانه موجود و حفظ حاکمیت طبقاتی شان است.

از طرف دیگر ما جنبش عظیم کمونیسم کارگری را داریم، که حزب کمونیست کارگری بخشی از این نیروی عظیم اجتماعی است. نیرویی که برای استقرار یک حکومت آزاد کارگری، یک جمهوری سوسیالیستی تلاش میکند. جامعه ای که در آن انسان از قید تمامی مناسبات کثیف طبقاتی موجود رها و آزاد شده است. برابر است، آزاد است، مرفه است، از شر مناسبات اسارت آور طبقاتی خلاص شده است. و انسان بمثابه انسان میتواند یک زندگی شایسته انسان را در تعاون و مشارکت با سایر همنوعان خود پایه ریزی کند. جامعه ای که در آن اثری از فقر و فلاکت و محرومیت و بی خانمانی و گرسنگی و فحشا و اعتیاد و زن ستیزی و استثمار و کلیه مصائب اجتماعی نباشد.

این اردوها اهداف مشترکی ندارند. فصل مشترکی هم ندارند. جنبشهای اجتماعی متعلق به طبقات اجتماعی و متخاصم در جامعه اند. برای دو جامعه، با سیستمهای اقتصادی و سیاسی متفاوت، مناسبات اجتماعی متفاوت، تلاش میکنند. برای دو دنیای متفاوت، دو آینده متفاوت، تلاش میکنند. این جنبشها را نه میشود با هم ادغام کرد و نه میشود با هم جمع کرد. نتیجتا قبل از آنکه از امکان پذیری اتحاد اپوزیسیون بتوان صحبت کرد باید از عدم مطلوبیت اتحاد اپوزیسیون صحبت کرد. اتحاد اپوزیسیون راست و چپ پدیده ناممکنی است. مطلوب هم نیست. راستش ممکن هم نیست، چرا که اراده ای برای شکل دادن به آن موجود نیست.

اما اجازه دهید به نکته دیگری اشاره کنم. مساله اصلی این است که اتحاد اپوزیسیون حلقه گرهی در تحولات پیچیده برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی نیست. برای خلاصی از نکبت اسلامی ای که بر جامعه حاکم است، مشقاتی بی حدی که بر زندگی مردم حاکم است، این آن حلقه گرهی نیست که باید در دست گرفت تا راه رسیدن به آزادی و برابری و رفاه انسان را هموار و ممکن کند.

محمود احمدی: اجازه دهید از تجربه ای که در تورنتو پیش آمد، استفاده کنم. شما مطرح میکنید که “اتحاد اپوزیسیون” حلقه گرهی نیست چرا که اهداف و سیاستهای متفاوتی دارند. اما سئوالی که میتواند در مقابل شما قرار بگیرد این است که بطور نمونه در اعتراض به بزرگداشت سالگرد مرگ خمینی در تورنتو برگزار شد، این سومین باری است که ما تاکنون در این زمینه اعتراض کرده ایم، اما امسال نظر به حضور جریانات دیگر موفق شدیم که تظاهرات گسترده تر و به همین اعتبار موثرتری را برگزار کنیم. امسال مساله متفاوت بود، امسال علاوه بر جریانات کمونیست و چپ جریانات راست و سکولار و ناسیونالیست پرو غربی و نمایندگان پارلمان اونتاریو هم در این اعتراضات شرکت کردند. و ما شاهد برگزاری تظاهرات بزرگتری بودیم. آیا نمیشود به این تجربه رجوع کرد که جریانات متفاوت و با تعلق جنبشی متفاوت تظاهراتی را برگزار کردند که هر کس صف خود را داشت اما هماهنگ عمل شد و نتیجه این بود که جمعیت گسترده تری در این اعتراض حضور پیدا کرد. چرا فکر نمیکنید که این حرکات میتواند الگوی مناسبی باشد، چرا مطلوبیت ندارد، چرا صلاح نیست؟

علی جوادی: مساله ای را اشاره کردید نشان دهنده این واقعیت است که ظاهرا ما باید جریانات متفاوت اپوزیسیون را “تشویق” کنیم که در مبارزه علیه رژیم اسلامی فعال تر باشند. این واقعیت نشاندهنده این است که سازمانهای کمونیست و چپ و مشخصا کمونیسم کارگری در صف اول مبارزه علیه رژیم اسلامی قرار دارند. اینکه دیگران در بسیاری از عرصه های اعتراضی حضور فعالی ندارند، مشکل ما نیست، مشکل خودشان است. حتما همینند که هستند و نشان میدهند. شاید حضور مداوم و پیگیر ما باعث شده است که این جریانات هم “تکانی” به خود دهند. بنظر میرسد که این جریانات را باید تشویق کرد که رغبت بیشتری در مبارزه علیه رژیم اسلامی از خود نشان دهند.

اما آن پدیده ای را که شما بهش اشاره کردید، “اتحاد اپوزیسیون” نا متجانس نیست. یک “هماهنگی”، یک “توافق” در زمین اعتراض علیه حکومت اسلامی است. ما بهیچ وجه مخالفتی با این هماهنگی و یا توافق نداریم، بر عکس به نوبه خود سهم اساسی در شکل دادن به این “تمدن سیاسی” ایفاء کرده ایم. همواره سعی کرده ایم در مبارزه عمومی علیه جمهوری اسلامی ضوابط و قواعد مبارزاتی و متمدنانه روشنی را حاکم کنیم. حق همگان در اعتراض علیه رژیم اسلامی را تثبیت کنیم. حق آزادی بی قید و شرط بیان و اعتراض را تثبیت و این موقعیت را محصول کار خود میدانیم. تظاهراتی که حزب کمونیست کارگری و شاخه های مختلف کمونیسم کارگری سازمان داده اند، همواره این امکان و آزادی بیان و آزادی اعتراض را برای کلیه مخالفین حکومت اسلامی تضمین کرده است. ما همواره تریبون آزادی برای اعتراض علیه رژیم اسلامی فراهم کرده ایم که مردم معترض بتوانند اعتراض و نفرت و انزجار خودشان را علیه رژیم اسلامی بیان کنند. ما طرفدار مبارزه همه جانبه و گسترده و در عین حال برقراری موازین و ضوابط روشن و متمدنانه در اعتراض علیه رژیم اسلامی هستیم و هر زمان که لازم شده است از این حق جامعه در زمین داغ قاطعانه دفاع کرده ایم. ما پرچمدار مبارزه متمدنانه و همه جانبه علیه رژیم اسلامی هستیم. ما اجازه نمیدهیم حق اعتراض علیه رژیم اسلامی توسط جریانی محدود و همراه با قید و شرط شود. اما در عین حال حدود و ثغور جنبش و حزب خودمان را محفوظ نگهمداریم. ما سیاست “اتحاد عمل” با راست و یا سایر گرایشات غیر کمونیستی و غیر کارگری در اپوزیسیون نداریم. ما همواره تلاش کرده ایم که بیشترین توده مردم را به اردوی خودمان فرا بخوانیم. ببینید ما حزب سیاسی درست کرده ایم، شب و روز تلاش میکنیم، که اهداف خودمان را متحقق کنیم. ما خواهان استقرار یک جامعه آزاد کمونیستی، جامعه ای مملو از خوشبختی و سعادت و رهایی بشریت هستیم. نتیجتا ما مردم را به اردوی خودمان به اردوی آزادی دعوت میکنیم. ما عمیقا معتقدیم که تنها کمونیسم کارگری نماینده و مبشر آزادی و رهایی و سعادت جامعه است. این لجاجت نیست، سرسختی نیست، سکتاریسم نیست، اعتقاد و باور عمیق و ریشه ای ما برای حل معضلات گرهی جامعه است. این اردو است که تنها خواهان آزادی و برابری و رفاه و انسانیت در جامعه است. تنها این اردو است که نماینده رهایی و خلاصی انسان است. اردوی دیگری نیست. نتیجتا مردم را به این اردو دعوت میکنیم. چرا که تنها این راه حل، رهایی و خلاصی بشریت را از نکبت موجود به دنبال خواهد داشت. حال اگر ضرورت اعتراضی ایجاد کند در عمل یک نوع “هماهنگی” در اعتراض ایجاد کنیم، حتما چنین خواهیم کرد. اما این هماهنگی در زمین اعتراضی به معنی ائتلاف سیاسی نیست. به معنی اتحاد عمل نیست. به معنی تخفیف در اهداف رادیکال و عمیقا سوسیالیستی ما نیست.  

محمود احمدی: جا دارد در اینجا اشاره کنم که بخشی از جریاناتی که در این اعتراض شرکت داشتند، تلاش داشتند که این اعتراض را به یک “اعتراض دولتی” یعنی اعتراض نمایندگان پارلمان کانادا علیه رژیم اسلامی تبدیل کنند و اجازه ندهند تا جریانات اپوزیسیون صحنه گردان این اعتراض باشند. اما ما اجازه ندادیم این خواست “دولتی” کردن اعتراض علیه بزرگداشت سالگرد خمینی به پیش برده شود. ما توانستیم تضمین بکنیم که تمام جریانات معترض علیه رژیم اسلامی بتوانند سهم خودشان را در این اعتراض ایفا کنند. اما اگر این “هماهنگی” اعتراضی منجر به حضور نیروی وسیعتری در اعتراض شد چرا فکر نمیکنید که “همکاری” این نیروها میتواند عرصه را برای رژیم اسلامی تنگ تر کند؟

علی جوادی: ببینید اگر بحث “اتحاد” نیروهای نامتجانس را به کنار بگذاریم، و اضافه کنیم که “همه با همی” ممکن نیست. “همه با همی” مطلوب نیست. نتایج مخرب آن را کسانی که با خمینی و اسلامیست ها همکاری کردند، دیدند. جریانات ملی – اسلامی که این سیاست را دنبال کردند، خود قربانی این سیاست شدند. من عمیقا معتقدم که “همه با هم” یک سیاست ارتجاعی و تلاشی برای کند کردن لبه تیز مبارزه ما علیه اسلام، و نابرابری و استبداد و فقر و فلاکت و سرمایه در جامعه است. میخواهند سطح مطالبات و خواستهای ما را پایین بیاورند، یعنی جامعه و کارگر و مردم را کم توقع کنند تا به کم رضایت دهد، به ذره ای تغییر و اصلاحی در وضع موجود رضایت دهد.

محمود احمدی: اما در مقابل خواهند گفت که “همه با همی” مطرح نیست و این جریانات کمونیست و چپ هستند که نظر به “سکتاریسم شان” مانع “همکاری” اپوزیسیون هستند، نمیخواهند که صف مشترکی علیه رژیم اسلامی شکل بگیرد، پاسخ شما چیست؟

علی جوادی: ببینید ساده انگاری و تبلیغات مسموم جریانات راست اپوزیسیون را نباید پذیرفت. ساده انگاری و عکس مار کشیدن را نباید با حقیقت سیاسی اشتباه گرفت. نباید اجازه داد که جریانات راست در پناه “احساسات عمومی مردم” برای وحدت تلاش کنند که پروژه خودشان برای کند کردن مبارزه قاطع و رادیکال و پایه ای ما علیه رژیم اسلامی و سرمایه را زیر زیرکی به پیش ببرند. باید حقیقت سیاسی را هر چند که تلخ باشد به روشنی به جامعه و مردم گفت. باید واقعیات سیاسی را با تمام پیچیدگی خودش بیان و ارائه کرد. “همه با هم” و یا “اتحاد اپوزیسیون” برای جامعه و ما سم است. ببینید جریانات راست شاه خودشان را دارند. خدا و شاه و میهن دارند و میخواهند شاه خودشان را به تاج و تخت برسانند، این وسط میخواهند از نیروی ما و جامعه و طبقه کارگر برای پیشبرد امر خودشان بهره برداری کنند. اینها مساله واقعی شان این است. روزیکه که ما قدرت را بگیریم، با تمام قدرت در مقابل ما و کارگر و اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی قد علم خواهند. ما اینها را میشناسیم. تاریخشان را میدانیم. کوچکترین توهمی به اهداف و سیاستهایشان نداریم. جریاناتی مانند مجاهدین هم که رئیس جمهور “منتخب” خودشان را دارند. این تنها ما هستیم که داریم میگم، حق انتخاب با مردم است. مردم باید انتخاب کنند. این ما هستیم که میگیم مردم باید حاکم بر سرنوشت خود باشند و مقدرات خودشان را در دست بگیرند. یک جریانی میخواهد اوضاع سابق را احیاء و ابقاء کند. شاه و شاهزاده خودش را دارد. اقتصادش را دارد، سیاستش را دارد و ولش کنید، ساواک را هم این وسط میخواهد به جای ساواما به خورد جامعه دهد. و اگر هم امروز به رای احتیاج دارد، برای این است که بگوید به شاه من رای دهید. شاه و سلطنت دیگر موهبت الهی نیست، موهبتی است که از قرار باید با رای مردم مستقر شود. بگذریم از اینکه در طول تاریخ این جریانات با کودتا و زهر و توطئه و دخالت نیروهای غربی به قدرت دست پیدا کرده اند و یا قدرتشان را حفظ کرده اند. این ما هستیم که میگوئیم جامعه باید آزاد باشد. مردم باید آزاد باشند. آزادی نباید قید و شرطی داشته باشد. انتخاب با مردم است. ما آلترناتیو سوسیالیستی خودمان را مطرح میکنیم، و در مقابل جامعه قرار میدهیم و اراده آزاد و مطلعانه مردم را برسمیت میشناسیم. اما طرف مقابل به قولی گذشته را به مردم وعده میدهد. جریان دیگری میخواهد نوعی حکومت اسلامی و نیمچه محجبه را در جامعه ایجاد کند. هر دو هم برای کسب دریافت برگ اعتبار از آمریکا مسابقه گذاشته اند. این تنها ما هستیم که میخواهیم با اتکا به قدرت مردم و انقلاب کارگری این جامعه را متحول کنیم.

بگذارید باز تاکید کنیم. “همه با همی” ممکن نیست، “همه با همی” مطلوب نیست. بعلاوه حلقه گرهی پیشروی مبارزه علیه جمهوری اسلامی اینجا نیست. جریانات راست تلاش میکنند که مساله “اتحاد اپوزیسیون” را بعنوان حلقه گرهی پیشروی جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم تعریف کنند، تا بتوانند از این طریق کلاه گشادی سر چپ و رادیکالیسم و کمونیسم و کارگر بگذارند. اما از نقطه نظر ما مساله گرهی پیشروی جنبش سرنگونی رابطه ما با جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم و مساله رهبری این جنبش اعتراضی علیه رژیم اسلامی است. حلقه گرهی تامین این رهبری است. ما معمای معضل سرنگونی رژیم اسلامی را در این نقطه می بینیم. ما میخواهیم کاری کنیم که این اردوی عظیم دارای رهبری و افق رادیکالی باشد. سازمان یابد. رهبری داشته باشد. افق داشته باشد. مساله این نیست که احزاب متعدد اپوزیسیون به دور هم جمع شوند یا با هم متحد شوند و غیره، مساله بر سر سازمان یافتن و رهبری جنبش سرنگونی طلبانه توده مردم است. مساله ما چگونگی سازمان دادن و به میدان آوردن این توده عظیم سرنگونی طلب است. این مشغله عمومی ماست. موضوع کار ما سازمانهای اپوزیسیون نیستند، توده عظیم کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب است. هدف ما این است که این معدن عظیم انفجاری را بهش دسترسی داشته باشیم، سازمانش دهیم و به پیروزی رهنمونش کنیم.

اما اجازه دهید در خاتمه به این نکته هم اشاره کنم که چرا برخی از جریانات راست اپوزیسیون امروزه دم از “اتحاد” میزنند؟ واقعیت این است که نگاه این جریانات به بالا است. نگاه شان به عملکرد دولتهای غربی و متحدین شان است. اینها “نیازی” به سازماندهی اعتراضات مردم ندارند چرا که از این راه به قدرت نزدیک نمیشوند. کمی خراششان دهید به سادگی به شما خواهند گفت که تنها از طریق لشگر کشی غرب و سیاست ارتجاعی “رژیم چنج” امثال بوش میتوانند به قدرت نزدیک شوند. هنوز غم دوران از دست رفته جورج بوش را میخورند. از این رو است که سیاست خودشان برای تبدیل کمونیسم و کارگر را به تخته پرش شان را در چهارچوب “اتحاد” اپوزیسیون سعی میکنند به خورد جامعه دهند. ما اجازه نمیدهیم. تا کنون کارگر و مردم معترض به علت نبود آلترناتیو سیاسی شان در جدال سیاسی جامعه بر سر قدرت تنها توانسته اند نیروی ذخیره جریانات راست شوند. این معادله با حضور کمونیسم کارگری در مساله قدرت سیاسی تغییر کرده است. گذشته چراغ راه آینده نیست. ما آینده را با حضور مستقل و موثر خود در جدال قدرت سیاسی خواهیم ساخت. این راه حل ماست! 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *