متن مصاحبه تلویزیون کانال جدید با حمید تقوائی در برنامه پرسش
محمد کاظمی: چرا با حمله داعش موصل و شهرهای اطراف آن در عرض چند ساعت و چند روز سقوط کرد ولی در کوبانی مردم همچنان مقاومت میکنند؟
حمید تقوائی: این به شرایط و سابقه و سنتهای مبارزاتی و وضعیت سیاسی هر منطقه مربوط میشود. موصل شهری عرب نشین در عراق هست که اولا تا حد زیادی با حمله داعش غافلگیر شد و ثانیا آنجا ارتش عراق به سرعت عقب نشست و در نتیجه شهر در عرض چند ساعت سقوط کرد و بدست داعش افتاد. مردم نه آمادگی داشتند و نه سابقه و سنت مبارزاتی ویژه ای داشتند و نه مسلح بودند و نه اصلا انتظار داشتند که چنین نیروئی مثل یک بلای آسمانی به سرشان نازل بشود.
کوبانی این شرایط را نداشت. کوبانی یک شهر کردنشین است و میدانید که سابقه و سنتها و تاریخچه و دامنه اعتراضات مردم کردستان بخاطر مساله ویژه ای که دارند با مناطق دیگر فرق میکند. در ایران هم همینطور است. بدنبال انقلاب ٥۷ دیدیم که کردستان دست به مقاومت مسلحانه زد و در مقابل جمهوری اسلامی ایستاد. سالها جنگ در کردستان ادامه داشت و مناطق آزاد در دست نیروهای انقلابی بود در حالیکه در شهرهای دیگر مقاومتی به این شکل صورت نگرفت و جمهوری اسلامی توانست به سرعت بر آنها مسلط بشود. منظورم اینست که این تفاوتها ناشی از تفاوت در سنتها و زمینه های مبارزاتی و تاریخی و سیاسی مردم هر منطقه است. از این نظر کوبانی با موصل خیلی فرق میکند. در سوریه همیشه کردها تحت ستم ملی بوده اند و اعتراض داشته اند، مبازه مسلحانه یک سنت مبارزاتی مردم در آن منطقه است و دست به اسلحه بردن برای آنها ساده تر و راحت تر است در حالیکه در مورد مردم موصل چنین نبود و چنین نیست. بعلاوه مردم کوبانی هم جنایت داعش در مناطق دیگر را دیده بودند و هم برایشان هجوم داعش به کوبانی غیرمنتظره نبود در حالیکه در مورد موصل و دیگر مناطق عراق اینطور نبود.
نکته دیگر اینکه وضعیت کوبانی بخاطر مناسبات و توازن قوا بین نیروهای ناسیونالیست کرد و دولتها حتی از شهرهای کردستان عراق نیز متفاوت است. در سوریه این مناسبات میان بالائی ها چنان بود که مردم توانستند با بهره گیری از این شرایط دست به مقاومت مسلحانه بزنند ولی درکردستان عراق چنین شرایطی وجود نداشت.
محمد کاظمی: به نظر می آید که سوریه و بخصوص کوبانی محل تقاطع نیروهای ارتجاعی در منطقه هست. نظر شما در مورد نقش نیروهای ارتجاعی در سوریه و کلا در خاورمیانه چیست؟
حمید تقوائی: همانطور که میدانید داعش ابتدا در سوریه فعال شد. گرچه در عراق شکل گرفت ولی ابتدا در سوریه بعنوان یک نیروی مخالف اسد بمیدان آمد. منتهی در مناطقی که می جنگید مرتکب چنان فجایع و جنایاتی میشد که حتی بعضی از نیروهای مخالف اسد با داعش هم درگیر جنگ شدند. اینکه شرایط سوریه چرا اینطور شد فکر کنم برای همه روشن باشد. مردم سوریه انقلابی را شروع کردند و بدنبال آن نیروهای ارتجاعی از جمله جمهوری اسلامی و روسیه – که تازه در منطقه سر بلند کرده بود و نمیخواست نفوذ غرب گسترش پیدا کند – و از طرف دیگر دولت آمریکا و دیگر نیروهای غربی که میخواستند بخصوص در رقابت با روسیه میخ خودشان را در خاورمیانه بکوبند و قدرت خودشان را تثبیت کنند، و انواع نیروهای اسلامی که از طرف دولت عربستان و ترکیه و جمهوری اسلامی له و یا علیه اسد حمایت میشدند، همه اینها فعال شدند و بمیدان آمدند. و به این ترتیب انقلاب سوریه را تحریف و مسخ کردند و تبدیلش کردند به جنگ داخلی بین دار و دسته های مختلف قومی مذهبی. دولت آمریکا و روسیه هم تلاش داشتند که از طریق این نیروها سیاست و امر خودشان را پیش ببرند و هنوز هم همینطور است.
این شرایط سوریه به نظر من خودش انعکاس یک شرایط پایه ای تری هست. یعنی نتیجه سیاستهای هژمونی طلبانه و میلیتاریستی آمریکا در خاورمیانه که با حمله به افغانستان و حمله به عراق شروع شد و بعد ماشین جنگی آمریکا به گل نشست و ناگزیر شدند منطقه را ترک کنند و زمینه را باز بگذارند برای مانور و افسار گسیختگی نیروهای مذهبی عشیرتی که در دوره قبل خودشان به جلو رانده بودند.
به نظر من وجود داعش و کلا وضعیت نیروهای ارتجاعی که همانطور که اشاره کردید امروز در منطقه فعال شده اند همه از پیامدهای سیاستهای میلیتاریستی غرب است. این نیروها هم حاصل عملی شدن این سیاست هستند – که حمله به عراق در ٢۰۰٣ نقطه اوج آن بود- و هم نتیجه نافرجام ماندن این سیاست. پیشبرد و عملی شدن سیاستهای میلیتاریستی آمریکا و متحدینش از یک طرف باعث شد که انواع و اقسام نیروهای مذهبی و قومی فعال بشوند، و در عراق و در افغانستان دولت تشکیل بدهند، و از طرف دیگر نافرجامی این سیاستها باعث شد که دولتهای ارتجاعی منطقه و مشخصا ترکیه و عربستان سعودی و جمهوری اسلامی در رقابت با یکدیگر نیروهای هار و افسار گسیخته ای مثل داعش و جبهه النصره و انواع و اقسام دار و دسته های مذهبی و قومی را در سوریه و در عراق بجان یکدیگر و بجان مردم بیاندازند. این شرایطی است که فاجعه امروز خاورمیانه را موجب شده است.
محمد کاظمی: به نظر می آید که آمریکا و ترکیه و دیگر دولتهای منطقه موضع و سیاستها متفاوتی در رابطه با مساله کوبانی دارند. این سردرگمی بخاطر چی است؟
حمیدتقوائی: ببینید، من به این اشاره کردم که وضعیت بوجود آمده به این خاطر است که آمریکا دیگر حالت برتری و قدرقدرتی خودش را از دست داده است. و در نتیجه نیروهائی که سنتا همیشه کاملا منقاد و مطیع سیاستهای آمریکا بودند – مثل ترکیه که عضو ناتو هست و یا حتی عربستان سعودی- الان ساز دیگری میزنند. حتی دولت مالکی که دست ساز آمریکا بود داشت حرف دیگری میزد و از خط آمریکا فاصله میگرفت- بهمین دلیل هم دولت آمریکا در آغاز هجوم داعش مساله اش کنار گذاشتن مالکی بود تا مقابله با داعش. این وضعیت برای نیروی قدر قدرتی مثل آمریکا بیسابقه بوده است. ریشه این مساله شکست سیاستهای نظامی و بوشیسم و میلیتاریسم هژمونی طلبانه آمریکا بخصوص در منطقه خاورمیانه است. قرار بود منطقه خاورمیانه آزمایشگاهی باشد برای تثبیت و پیاده شدن نظم نوین جهانی. بر عکس شد. خاورمیانه تبدیل شد به آزمایشگاهی برای شکست آن سیاست و یک بی نظمی نوین جهانی.
بنابرین – در رابطه با سئوال مشخص شما- باید گفت که عملکرد ترکیه و همچنین عربستان سعودی در قبال کوبانی ناشی از سیاستها و جاه طلبی های منطقه ای خود آنها است. هر کدام میخواهند در منطقه به قدرت فائقه تبدیل بشوند و دست بالاتر و قدرت بیشتری داشته باشند. و به این خاطر صد در صد مطیع آمریکا نیستند. به همین دلیل می بینیم که بر سر مساله کوبانی درگیری ها و کشمکش هائی بین این نیروها پیش آمد. ترکیه بدلایل خیلی روشنی نمیخواست و هنوز هم نمیخواهد که مقاومت مردم کوبانی پیروز بشود. کلا هیچیک از این نیروها نمیخواهند بخصوص شکست داعش به اسم مردم نوشته بشود. میخواهند آنرا به اسم ارتش آزاد و یا به اسم نیروهای کرد و یا آمریکا و موتلفینش – که اقدام به بمباران هوائی کرده اند- تمام کنند و به حساب خودشان بگذارند. این یک امر مشترک بین همه این نیروها است. از طرف دیگر در موضعگیری نسبت به جمهوری اسلامی و نسبت به رژیم اسد بین این نیروها تفاوت وجود دارد. ترکیه در قبال رژیم اسد موضعش کاملا با آمریکا و جمهوری اسلامی فرق میکند و عربستان سعودی هم همینطور.
این تفاوتها و اختلافات همانطور که اشاره کردم همه ناشی از اینست که نیروهای ارتجاعی منطقه هر یک هدف و منافع خود را دنبال میکنند و هر کدام میخواهند تبدیل بشوند به یک قدرت برتر منطقه ای. بخصوص باید توجه داشت که از مقطع حمله به عراق یک صفبندی عمومی تری در خاورمیانه شکل گرفته است: صفبندی بین جمهوری اسلامی و دیگر نیروهای ارتجاعی متحدش مثل حکومت اسد و حزب الله و اسلامیون طرفدار جمهوری اسلامی در عراق- و امروز روسیه هم اینجا قرار میگیرد- و در طرف دیگر بلوک ترکیه و عربستان سعودی و شاخه دیگر نیروهای اسلامی که میخواهند جمهوری اسلامی را هر چه بیشتر از منطقه جارو کنند و به حاشیه برانند و جاپای خودشان را باز کنند. این یک صفبندی منطقه ای هست که بوجود آمده. به نظر من روسیه و آمریکا و ناتو میخواهند از طریق این نیروهای داخلی و با یک نوع جنگ نیابتی سیاستهای خودشان را پیاده کنند و به پیش ببرند.
تنها نقطه درخشان در این میان مقاومت مردم کوبانی هست که زن و مرد و پیر و جوان جلو آمده آند و در برابر داعش ایستادگی کردند به نحوی که هیچ یک از نیروهای دیگر نمیتوانستند چنین بکنند.
محمد کاظمی: صحبت از مقاومت و مبارزه مردم کوبانی کردید. اجازه بدهید کمی متمرکز بشویم روی رابطه بین مقاومت مردم و نیروهای ناسیونالیستی کرد. چه در کردستان سوریه و چه در ترکیه و میدانیم که اینها به همدیگر مربوطند. تحلیل و نظر شما ادر این مورد چیست؟ حمایت ما از کوبانی چطور باید باشد؟
حمید تقوائی: قبل از اینکه وارد بررسی این نیروها بشویم یک نکته را باید اینجا روشن کنیم. این نکته که مقاومت کوبانی مقاومتی است که در مقابله با هجوم داعش از طرف مردم شهر شروع شد. شاید در شنگال و در مناطق دیگر هم مردم دست به مقاومتهائی زدند ولی شرایط سیاسی مانند کوبانی مساعد نبود که این مقاومت بتواند ادامه پیدا کند. رابطه بین نیروهای ناسیونالیست کرد، دولت ترکیه، دولت آمریکا، نیروهای مخالف اسد و غیره شرایطی بوجود آورد که مردم توانستند از این شرایط استفاده کنند و دست به مقاومت بزنند و نیروهای ناسیونالیست کرد در سوریه هم، البته برای پیشبرد اهداف خودشان، به این مقاومت پیوستند. اگر این حرکت مردم نبود همانطور که در مناطق دیگر دیدیم، احزاب ناسیونالیست کرد و دولتهای منطقه، با ساخت و پاخت از بالا تلاش میکردند مساله را بین خودشان حل و فصل کنند. در مورد کوبانی اینطور نشد بخاطر اینکه مردم بلند شدند و جانانه مقاومت کردند و البته در این مقاومت نیروهای کرد وارد شدند که این حرکت را به اسم خودشان بکنند و بحساب خودشان واریز کنند و با این هدف در برابر داعش ایستادند.
جنگی که الان در کوبانی هست جنگ بین ناسیونالیسم کرد و داعش نیست. جنگ مردم است برای دفاع از زندگی و بقای خوشان چون میدانند اگر داعش مسلط بشود فجایعی ببار خواهد آورد نظیر آنچه در مناطق دیگر بوجود آورده است. این یک مقاومت کاملا برحق انسانی و قابل حمایت است. این وسط نیروی ناسیونالیسم کرد و یا نیروهای دیگری مثل دولت آمریکا و متحدینش – که با بمباران هوائی مواضع داعش را میکوبند – وارد میدان شده اند. اینها در عراق هم درگیر هستند اما وجه مشخصه کوبانی عزم و حرکت و ایستادگی مردم در دفاع از زندگی خود است.
یک جور دیگر هم میشود به مساله نگاه کرد. میدانید که کوبانی یک حمایت جهانی را بر انگیخته است و توجه افکار عمومی مردم جهان را بخودش جلب کرده و خیلی ها به حمایتش برخاسته اند. چرا؟ چرا در مودر شنگال اینطور نشد؟ در مورد موصل اینطور نشد؟ در آنجا که جنایات فجیع تر بود؟ بخاطر اینکه آنجا مردم دنیا نقش مردم آن شهرها را در دفاع از زندگیشان مشاهده نکردند. یک نوع رقابت و کشمکش نظامی بود بین دولت و ارتش عراق و داعش و سلفیها و حتی در کردستان عراق نیروهای بارزانی و طالبانی و غیره و از آنطرف جمهوری اسلامی و دولت امریکا و نیروهای غربی و غیره. این توجهی را جلب نمیکند و کسی را بوجد نمی آورد. این درگیری میان بالائی ها و نیروهای ارتجاعی حمایت کسی را بر نمی انگیزد. کوبانی فرق میکرد بخاطر اینکه مردم به اصطلاح پایشان را لای در گذاشتند و جلو آمدند و از آنطرف هم شرایط دیپلماتیک و سیاسی بین بالائی ها طوری بود که مردم توانستند این امر را ادامه بدهند، پیش ببرند و به این ترتیب کوبانی تبدیل بشود به سمبل مقاومت و حمایت جهانی را جلب کند.
محمد کاظمی: نکته ای که خیلی از نیروهای چپ نیز مطرح میکنند اینستکه به هرحال مساله رهبری مساله مهمی است و در روز جهانی حمایت از کوبانی در اول نوامبر ما در همین شهر تورنتو دیدیم که عکسهای اوجالان بالا رفت و به یک معنی رهبری در دست نیروهای ناسیونالیست کرد بود. به این ترتیب عده ای ممکن است بگویند این مقاومت به جیب رهبری ناسیونالیست آن میریزد. نظر شما در این مورد چیست؟
حمید تقوائی: من فکر میکنم مضمون و محتوی یک مبارزه را با رهبری اش نمیشود ارزیابی کرد. انقلاب ٥۷ ایران را هم من و شما هنوز یک انقلاب بر حق میدانیم و از آن دفاع میکنیم در حالی که از همان تابستان ٥۷ معلوم بود رهبریش در دست اسلامیون، یعنی در دست یک نیروی ارتجاعی است که میخواهد آنرا به شکست بکشاند. این چیزی از محتوی انسانی و آزادیخواهانه و قابل حمایت انقلاب ٥۷ کم نمیکند. در این مورد هم بله عکس اوجالان را بالا برده اند و در تظاهرات و تجمعات حمایت از مردم کوبانی ناسیونالیستها هم شرکت کردند ولی حتی اگر فرض کنیم این تجمعات صد در صد هم دست ناسیونالیستها بوده سئوال اینست که شما بعنوان یک نیروی انقلابی و کمونیست طرفدار مردم کوبانی چه میکنید؟ آیا تمام این حرکت را با ناسیونالیستها می سپرید و چون در دست ناسیونالیستها است در قبالش سکوت میکنید یا علیه اش می ایستید؟ و یا میروید حرف دل آن مردمی که دارند مقاومت میکنند را میزنید و نماینده آنها میشوید؟ ببینید مردم کوبانی بخاطر عرق کردایتی نیست که دارند می جنگند. بخاطر تقدسات قومی قبیله ای ملی کرد نیست که بلند شده اند. این جنگی مثلا بر سر استقلال و خودمختاری و یا حق ملی نیست که میتواند خصوصیات مبارزه ناسیونالیستی هم باشد. این مبارزه ای است علیه یک نیروی فاشیستی اسلامی برای دفاع از زندگی و برای دفاع از ابتدائی ترین حقوق و خواستهای مردم. اگر نیروهای ناسیونالیستی در این مبارزه حضور دارند این تنها به ما کمونیستها نشان میدهد که باید بیشتر و فعال تر و قویتر ظاهر بشویم و با تمام قوا در این حرکت دخیل بشویم که نتوانند این مبارزه را به بیراهه ببرند و یا مصادره کنند و بحساب ناسیونالیسم و کردایتی و غیره بریزند.
افکار عمومی دنیا مقاومت کوبانی را جنگی بین کردها و اسلامیون نمی بیند و واقعیتش هم همین است. این مبارزه مردم یک شهر کوچک است در برابر یکی از وحشی ترین نیروهائی که در چند دهساله اخیر دنیا بخودش دیده است. اینکه ناسیونالیستها عکس اوجالان را بالا میبرند خوب کمونیستها هم باید عکس رهبران کمونیست را برافرازند. آنها هم باید با پرچم سرخ خودشان شرکت کنند. آنها هم باید با شعارها و خواستهای خودشان شرکت کنند که در واقع شعارها و خواستهای واقعی خود مردم است. به نظر من از لحاظ مضمون و محتوی این مبارزه ناسیونالیستی نیست و مجبورند تحریفش کنند تا در چارچوب ناسیونالیسم قرارش بدهند. این مبارزه ناسیونالیستی نیست، مبارزه مردم است در دفاع از زندگیشان در برابر یک نیروی فاشیستی و بنابرین باید با تمام قوا از آن حمایت کرد. و اگر کسی در این مبارزه ناسیونالیستها را به شما نشان میدهد باید جواب بدهید که اتفاقا این فاکتور نشان میدهد که باید ما کمونیستها بیشتر و جدی تر و همه جانبه تر در این مبارزه شرکت کنیم و اجازه ندهیم رهبریش بدست نیروهای ناسیونالیست بیفتد.
محمد کاظمی: همانطور اشاره کردید که مردم دنیا از مبارزه مردم کوبانی حمایت جانانه ای کردند و قبل از هر چیز این مبارزه ای است برای زندگی و دفاع از کرامت انسانی. به نظر من دو فاکتور مهم بود که مقاومت کوبانی این چنین مردم دنیا را به وجد آورد یکی اینکه این شهر کوچک به یک طریق شورائی و دموکراتیک و حتی عده ای معتقدند شبیه کمون پاریس اداره میشود و در عین حال شرکت زنان بخصوص در بخش نظامی و در رده های بالا. به نظر شما این دو فاکتور چقدر به شرایط منطقه بر میگردد و چقدر ناشی از مسائل دنیا است و علی العموم به اوضاع اقتصادی سیاسی نظام سرمایه داری مربوط میشود؟
حمید تقوائی: خصوصیاتی که اشاره کردید ویژگیهای مثبت و شورانگیز مقاومت مردم کوبانی است ولی به نظر من خصلت مبارزه را اینها تعیین نمیکند. من فکر نمیکنم مقایسه با کمون پاریس درست باشد. برای حمایت از مبارزه مردم کوبانی لازم نیست سعی کنیم چهره خیلی پیشروتری از آنچه واقعا هست به آن نسبت بدهیم. این مبارزه ای هست علیه یک نیروی فاشیستی که میخواهد یک شهر کوچک را تصرف کند و خاکش را به توبره بکشد و زنان را به کنیز تبدیل کند، هرکسی با عقایدش مخالف است را به گلوله ببندد و همه فجایعی که در شهرهای دیگرهم انجام داده اند. مردم ایستاده اند که نگذارند. و همین شورانگیز ترین جنبه این مبارزه است. این فی النفسه و در خود یک مقاومت حماسی، انسانی، بر حق و کاملا قابل پشتیبانی است. اینکه شورائی هست و یا زنان در آن نقش دارند اینها همه جنبه های مثبت این مبارزه است که خصلت مردمی آنر انشان میدهد ولی اصل موضوع اینست که مردم یک شهر بلند شده اند که بجنگند و اجازه ندهند سرنوشتشان بدست یک نیروی هار اسلامی بیفتد. بسیاری از مردم البته در این مدت ناگزیر شده اند شهر را ترک کنند ولی هنوز یک جمع کوچک ولی یک جمع مقاومی در شهر مانده است و دارد می جنگد ومردم دنیا هم همین را می بینند و همین شورآفرین است و همین مردم را به وجد می آورد و حمایت جانانه شان را موجب میشود.
مبارزه به شیوه مردم کوبانی آن چشم اندازی بود که از همان ابتدا حزب ما در برابر مردم قرار داد. همان ابتدا که داعش سر بلند کرد در اولین اطلاعیه ای که حزب منتشر کرد اعلام کردیم که اعتراضات اجتماعی و مبارزه توده ای مردم، و آنجا که بحث بر سر مبارزه مسلحانه است، مردم مسلح میتوانند جواب داعش را بدهند نه نیروهای دولتی مثلا ترکیه و آمریکا و ارتش عراق و غیره. این جنگ کلاسیک بین ارتشها و حتی نیروهای ناسیونالیستی و غیره نیست. این جنگ مردم است برای دفاع از زندگی خودشان در برابر یک نیروی فوق ارتجاعی. و در کوبانی این اتفاق افتاد. کوبانی این حقیقت را نشان داد و به همین خاطر یک سمبل و مدلی شد و راه درست را نشان داد برای مبارزه علیه یک نیروی هار ارتجاعی اسلامی مثل داعش.
محمد کاظمی: اگر بخواهیم به چپها و نیروهای انقلابی متدولوژی خودمان بعنوان یک حزب انقلابی کمونیست را ارائه بدهیم حرفمان چه خواهد بود؟ متدولوژی مارکسیستی چیست؟ چون همیشه ای مساله تکرار میشود. خود شما انقلاب ٥۷ را مثال زدید. نمونه دیگر خیزش ۸۸ بود. ما مدام با مساله برخورد به جنبشها روبرو میشویم. شیوه برخورد ما به این تحولات چیست؟
حمید تقوائی: متد ما یک شیوه ساده و حقیقی و واقع بینانه و مارکسیستی است. ما جنبش و مبارزه را بر اساس مساله ای که مطرح میکند و خواست عینی ای که آن جنبش بر اساسش شکل گرفته است ارزیابی میکنیم. اگر این خواست یک خواست انسانی باشد آنوقت کمونیستها وظیفه دارند در آن حرکت شرکت کنند. با تمام قوا. مستقل از اینکه رهبری حرکت دست کی است و یا بدست کی می افتد. یا نیروهای ارتجاعی هم در آن شرکت دارند یا ندارند.
ببینید اینطور نیست که فقط طبقه کارگر و نیروهای کمونیست و انقلابی در مبارزات شرکت میکنند و بقیه طبقات تماشا میکنند! وقتی مبارزه ای شکل میگیرد حتی ارتجاعی ترین نیروها هم ممکن است جلو بیایند و ادعای رهبری آن را داشته باشند و ادعا کنند که حرف مردم را میزنند چون هر نیروئی میخواهد منافع خاص طبقه خودش را تامین کند. بنابر این این طبیعی است که در هر جنبش اعتراضی نیروهای مختلفی دخالت میکنند. این که چه نیروئی دست بالا را دارد و یا میتواند دست بالا را پیدا کند این یک مساله باز است. روشن است که تا شما در حرکتی شرکت نکنید و دخالت نکنید شانسی برای کسب رهبری آن نخواهید داشت.
رهبری یک جنبش اعتراضی از پیش معلوم نیست. مثلا بند ناف جنبش کوبانی را با ناسیونالیسم کرد نبریده اند. این یک مساله باز است و باید بروید دخالت کنید و اجازه ندهید نیروهای راست در راس یک حرکت قرار بگیرند. همانقدر که نیروهای چپ و کمونیست در خود کوبانی و در سطح جهانی در این حرکت حضور داشته باشند به همان اندازه شانس اینکه آن مبارزه تحریف نشود و شکست نخورد و تحت پرچم نیروهای ارتجاعی قرار نگیرد بیشتر و بیشتر میشود.
همانطور که اشاره کردم، محور شیوه برخورد ما اینست که یک حرکت اعتراضی را با مساله عینی و واقعی ای که آن حرکت حولش شکل گرفته است ارزیابی میکنیم. مارکس گفته معروفی دارد. میگوید انقلابات را – که به نظرم در مورد مبارزات و جنبشهای اعتراضی هم صدق میکند- بر اساس آنچه درباره خودشان میگویند نباید قضاوت کرد. همانطور که یک شخص را بر اساس آنچه درباره خودش میگوید قضاوت نمیکنیم. انقلاب را با آن مساله عینی و واقعی که انقلاب حولش شکل گرفته است قضاوت میکنند. اگر مبارزه مردم کوبانی برای عقب راندن و شکست دادن وحشی ترین نیروی تاریخ معاصر است این مبارزه بر حق است و انسانی است و همین کافی است تا من کمونیست با تمام قوا از آن حمایت کنم. اگر نیروهای ناسیونالیست در این حرکت فعال هستند باید در عمل و میدان مبارزه آنها را کنار زد. ببینید توده مردم با ناسیونالیسم مرزبندی ایدئولوژیک ندارند که تا نیروهای ناسیونالیست را نشانشان بدهید از مبارزه دست بکشند! بر عکس مردم نیروئی را انتخاب میکنند که به مبارزه آنها یاری میرساند و نه نیروئی که آنها را از مبارزه باز میدارد. اگر تنها نیروی در صحنه یک حزب ناسیونالیست است که درمبارزه علیه داعش به مردم کمک میکند مردم او را انتخاب خواهند کرد و نه آن نیروئی که بیرون ایستاده است و به مردم موعظه میکند که بدنبال ناسیونالیستها نروید چون شما را به ناکجا آباد خواهند برد. پاسخ مردم این خواهد بود که اگر شما هستید شما جلو بیفتید. در یک مبارزه برحق و انسانی مردم چپ ترین و رادیکال ترین نیرو را انتخاب خواهند کرد ولی اولین شرطش آنست که آن نیرو درمبارزه آنها فعالانه شرکت داشته باشد.
بحث بر سر اینست که باید در پراتیک مبارزاتی در اعتراضات برحق مردم با تمام قوا شرکت کرد هر چند درآن اعتراضات انواع و اقسام نیروهای ارتجاعی هم شرکت داشته باشند. حتی حضور نیروهای ارتجاعی تاکید دیگری است بر ضرورت و اهمیت شرکت نیروهای انقلابی در یک مبارزه.