حمید تقوایی:
کارگران در برابر “سرمایه متدین”!
“قناعت و متانت دو ویژگی بارز کارگران است… در جامعه ایران، کارگران جزو متدینین هستند و این ویژگی آنان را از کارگران سایر کشورها، متمایز می کند.” هاشمی رفسنجانی
هر سال در آستانه روز جهانی کارگر مقامات حکومتی هم بیاد کارگران می افتند و به زبان خاص خودشان به “تمجید و بزرگداشت” کارگر میپردازند. این زبان خاص عبارست از زبان بین المللی همه سرمایه داران دنیا در لباس “اسلام عزیز”! رفسنجانی از قناعت و متانت اسلامی کارگران صحبت میکند. “قناعت کارگر” یعنی رضایت دادن به زندگی سه مرتبه زیر خط فقر و “متانت” او هم یعنی تحمل این شرایط بدون هیچ اعتراض و مبارزه ای! این نوع موعظه ها را در اظهارات مقامات و کارشناسان دولتهای سرمایه داری، در مذاکرات نمایندگان کارفرمایان با اتحادیه های کارگری و در تبلیغات رسانه های رسمی در همه کشورها بوفور میتوان مشاهده کرد. متانت و قناعت روپوش اخلاقی است بر تن سیاست ریاضت کشی اقتصادی و تحمیل فقر و بیحقوقی به کارگران!
در جمهوری اسلامی این قناعت و متانت اسلامیزه میشود: استثمار اسلامی، ریاضت کشی اسلامی، سرکوب اسلامی، و رانت خواری و چپاول و ثروت اندوزی مولتی میلیاردری اسلامی! ادعا میکنند ویژگی کارگران ایران “تدین” است. و با این ادعا چماق تحمیق و تفرقه افکنی و سرکوب مذهبی را هم وارد رابطه کار و سرمایه میکنند. ویژگی جامعه ایران تدین کارگر نیست، تدین حکومت است. کارگر مستقل از دین و مذهبش به وحشیانه ترین وجه استثمار میشود، با بیکاری و گرانی و فقر دست و پنجه نرم میکند، از حق تشکل و اعتراض محروم است، رهبران و فعالینش صرفا به جرم دفاع از حقوق خود و هم طبقه ای هایشان دستگیر و زندانی میشوند و همه این بیحقوقیها و سرکوبگریها بوسیله حکومت اسلامی و با توجیه قانون اساسی اسلامی، قانون کار اسلامی و قانون قصاص و مجازات اسلامی صورت میگیرد.
آنچه کارگران ایران را از سایر کشورها، متمایز می کند اینست که با “سرمایه داری متدین” روبرو هستند، سرمایه داری هار و چپاولگری که هاشمی رفسنجانی یک مظهر بارز آنست!
****************************
جمهوری اسلامی قاتل زنجیره ای است!
“ما معتقديم آن کسي که عمداً و با برنامه انساني را کشته و اساساً اين امر براي او تبديل به يک عادت شده، او ديگر از انسانيت خارج شده و ديگر انسان نيست و بايد جامعه از وجود او پاک شود، همان طور که بدن انسان بايد از وجود ميکروب پاک شود. در واقع وقتي ما او را اعدام ميکنيم يک انسان را اعدام نکردهايم بلکه يک غير انسان را اعدام کردهايم. همين طور درباره حکم زناي محصنه و از اين قبيل. ” علی مطهری نماینده مجلس و عضو فراکسيون رهروان ولايت
این دفاع از اعدام خود بهترین اعتراف به ماهیت جنایتکارانه اعدام است. اعدام هر کس و به هر جرمی قتل عمد دولتی است و باید در همه کشورها ممنوع شود. اما در ایران آنکه برایش قتل انسانها تبدیل به یک عادت شده و بطور زنجیره ای آدم میکشد خود حکومت است. کشتار در زیر شکنجه (ستار بهشتی ها و زهرا کاظمی ها و ترانه موسوی ها) کشتار و ترور در خیابان (ندا آقا سلطانها و مختاری ها و پوینده ها) و بالاخره اعدامهای زنجیره ای ده ها هزار نفر (هزاران نفر در تابستان ٦۷، صدها نفر در هرسال، و ٤ اعدام در روز در دوره ریاست جمهوری روحانی) تنها نمونه هائی از قتلهای زنجیره ای حکومت است.
وجه تمایز جمهوری اسلامی از سایر کشورهائی که در آنها هنوز مجازات ضد انسانی اعدام اعمال میشود اینست که در ایران قانونا و رسما و عملا بیگناهان اعدام می شوند. در قانون مجازات اسلامی جزای “جرم” های زیر اعدام است: رابطه جنسی خارج از ازدواج یا همان “زنای محصنه”، ترک اسلام (ارتداد)، همجنسگرائی، دشنام و قذف (اتهام زنا) به انبیا و ائمه، اقدام علیه امنیت، نشر اکاذیب، دایر كردن مراكز فساد و فحشا (البته به استثنای فساد و فحشای شرعی نظیر صیغه و ازدواج با دختر بچه ها و حتی سوء استفاده جنسی از دختران شیرخواره و غیره) و ده ها “جرم” دیگری که با هیچ عقل و منطقی – بجز البته منطق و اخلاقیات متحجر جوامع عشیرتی ۱٤۰۰ سال قبل- جرم محسوب نمیشود! تا کنون ده ها هزار نفر بخاطر چنین جرمهائی بوسیله جمهوری اسلامی به قتل رسیده اند.
آفتی که باید جامعه از وجودش پاک شود خود جمهوری اسلامی است!
****************************
سکولاریسم، گام اول مذهب زدائی!
“برخی میخواهند در ایران حکومت سکولار تشکیل بدهند… متاسفانه در طول سه دهه اخیر شاهدیم که تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا حکومت سکولار در جامعه رواج پیدا کند و ارزشهای آنان بر افکار و فرهنگ مردم حاکم شود… سکولار میخواهد جامعه را به سوی بیتوجهی به اسلام ناب محمدی سوق دهد.” مشاور نماینده ولی فقیه در سپاه
این “برخی” یعنی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران! باستثنای باندهای مافیائی حکومت، که برای چسبیدن به کیان اسلام دلایل چندین هزار میلیاردی دارند، همه مردم خواهان آن هستند که دست مذهب از دولت و قانون و از سیستم آموزشی و قضائی کوتاه بشود. همه مردم! اگر فقط “برخی” بودند مقامات ریز و درشت حکومتی یک روز در میان از سکولاریسم و از دست رفتن دین و مذهب نمی نالیدند!
این خواست همگانی خلع ید از مذهب، بر خلاف آنچه حکومت سعی میکند جلوه بدهد، نتیجه تبلیغات ماهواره ها و “هجمه فرهنگی” غرب و غیره نیست، بلکه نتیجه سه دهه سلطه سیاه مذهب بر زندگی اجتماعی و حتی خصوصی مردم است. بیش از سه دهه حاکمیت اسلام ماهیت ارتجاعی و ضد انسانی مذهب را عریان کرده و به یک گرایش قوی و گسترده ضد مذهبی در جامعه دامن زده است. سکولاریسم عامل سوق دادن جامعه به سوی “بی توجهی به اسلام ناب محمدی” نیست، برعکس سه دهه حاکمیت اسلام ناب محمدی است که جامعه را به سمت سکولاریسم سوق داده است. نه تنها سکولاریسم بلکه بیخدائی و رویگردانی از اسلام به سرعت در جامعه و در “ارزشها و افکار و فرهنگ مردم” در حال رشد است! یک حکمت “سکولار” شدن بخشی از ملی- مذهبی ها همین نگرانی از تخته شدن دکان “اسلام ناب محمدی” حتی بعنوان یک امر شخصی و عقیده خصوصی است. نگران آن هستند که جنایات اسلام دولتی، کار و کسب هزار و چهار صد اسلام غیر دولتی را نیز تخته کند!
اما برای این نوع نگرانیها و تمهیدات کمی دیر شده است! جامعه ایران به مقطع تعیین تکلیف نهائی با ارتجاع و تحجر اسلامی، به پیروزی در نبردی که از انقلاب مشروطه تا امروز ادامه داشته است، نزدیک میشود. تعیین تکلیف نهائی با مذهب هم بعنوان یک امر دولتی و هم یک امر عقیدتی! حاکمیت کلیسا و پاپ در اروپای قرون وسطی به جنبش عظیم رنسانس و روشنگری دامن زد و به قطع دست کلیسا از دولت منجر شد و امروز در ایران اسلام و ولی فقیه این نقش را ایفا میکنند. جامعه ایران آبستن یک رنسانس عظیم ضد مذهبی است.