انترناسیونال 897
روزهای گذشته نشر ویدئوهایی از اتاق های زایمان لاکچری در فضای مجازی و سایت های خبری فارسی در کانون توجه قرار گرفت. خبر این بود که هتل بیمارستان گاندی در تهران خدمات لاکچری برای زایمان ثروتمندان ایران برای تاریخ کذایی 9/9/99 ارائه کرده است. مخارج اتاق زایمان و سالن دیدار برای هر شب از میلیونها تا ده ها میلیون تومان بالغ میشد. بعید است یک درصدی های دنیا در کشوری دیگر این چنین علاقه ای به نمایش تهوع آوری از لاکچری داشته باشند. در ایران اما حکومت و طبقه حاکم همه مرزها را در هم شکسته است. قبح همه چیز فرو ریخته است. چیزی نیست که لجن مال نشده باشد. رفتار و اخلاقیات و سبک زندگی مشمئز کننده شان را هم به نمایس میگذارند. بوی تعفن شان همه جا را گرفته است.
این نمایش چندش آور در مقابل چشمان جامعه ای که اکثریت عظیم مردمش برای گذران امور خود در مضیقه اند و بویژه آن ده ها میلیون نفری که بواسطه فقر و فلاکت زندگی شان نابود شده است، در حکم پاشیدن نمک بر زخم است. این نمایش نه یک رویداد ساده بلکه نشان از آن دارد که فاصله و شکاف حکومت و اشرافیت وابسته به آن در همه زمینه ها و نه فقط در زمینه اقتصادی بلکه در روش زندگی، رفتار و اخلاقیات هم، بنحو خیره کننده ای با مردم زیاد شده است.
بی خبری و یا بی حسی حاکمان و داراها در ایران نسبت به زندگی اکثریت عظیم مردم در کمتر دوره ای از تاریخ تا این حد برجسته بوده است. این درجه از شکاف غنی و فقیر و فاصله طبقاتی بندرت در کشوری شکل گرفته است. فرانسه پایان قرن هیجدهم و روسیه اوائل قرن بیستم از جمله این جوامع اند که منجر به دو انقلاب بزرگ و زیروروکننده در آنها شد. اشراف و طبقات دارا در فرانسه و روسیه دوران انقلاب و در گرماگرم فقر و تنگدستی مردم، مانند امروز ایران، مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی شان دایر بوده است. آنها چنان غرق در تجملاتشان بودند که نه حسی برای همدردی و نه عقلی برای عاقبت اندیشی برایشان باقی مانده بود. فقط وقتی بخود آمدند که کاخ هایشان به تصرف مردم بجان آمده و انقلابیون در آمده بود. ایران از این نظر به آن دوره های تاریخی شباهت دارد. با این تفاوت که از برخی جهات زخم ها و شکاف ها عمیق تر و گسترده تر است و درک و آگاهی مردم از علت و ریشه این شکافها نیز عمیق تر است.
مردم در جریان حجم گسترده ای از اخبار مبنی بر دزدی ها و اختلاس های کلان، زندگی های لاکچری آقازاده ها و سران رژیم در عمارات و ویلاهایی که بقول برخی از خود مقامات حکومتی از کاخ های رژیم سابق نیز مجلل ترند، پورشه سواری عزیزدردانه های حکومتی، خارج کردن ثروت های مقامات و مدیران حکومت به کشورها و بانک های آسیایی، اروپایی و آمریکایی، رسوایی هایی که بواسطه زندگی دو گانه ای در داخل و خارج دارند، حقوق های نجومی و رانت خواری ها و ده ها نمونه دیگر هستند. اینها فی الحال فاصله و تنفر مردم از حکومت و طبقه سرمایه دار ایران را بحد کافی بیان میکنند. نمایش لاکچری زایمان پیاز داغ این آش زندگی اشرافی و لاکچری طبقه سرمایه دار و حکومت آن است.
و این در حالی است که هر روز از گوشه و کنار کشور اخبار و گزارشاتی تکان دهنده و تلخ از فقر و تنگدستی گسترده ده ها میلیون نفر گزارش میشود. فقر چنان چنبره خود را بر گلوی جمعیت وسیعی فشرده است که منجر به گسستن خانواده ها، پشت بام خوابی، گورخوابی، کارتون خوابی، تن فروشی، زباله گردی، فروش اعضا بدن، سوء تغذیه و این اواخر خبر تکان دهنده خودکشی کودکان و دانش آموزان بخاطر فقر هستیم. به اینها باید اخبار خراب کردن آلونک ها و سرپناهی که مردم در حاشیه شهرها برای خود ساخته اند توسط ماموران شهرداری را اصافه کرد.
از یک منظر تصویر امروز ایران دو قطبی فقر و ثروت است. تصویری که بنحو کم سابقه ای از یکسو شرایط اسفباری را برای ده ها میلیون نفر نشان میدهد و از سوی دیگر اشرافی گری و لاکچری که طبقه دارا و حکومت را به تصویر میکشد. این وضعیت پایدار نیست. مصائب بیشمار مردم به همراه فقر و شکاف عظیمی که هر روز گسترده تر و عمیق تر میشود دیر یا زود جامعه را به انفجار اجتماعی و انقلاب زیر و رو کننده سوق خواهد داد. حکومت و اشراف ایران وقتی بخود خواهند آمد که بانگ خروس انقلاب آنها را از خواب بیدار کند و کاخ هایشان را به تصرفت مردم عاصی و انقلابیون درآورد. انقلابی انسانی که رفاه و برابری و عدالت اجتماعی را برای همگان به ارمغان خواهد آورد*