این نوشته بر مبنای مصاحبه ای با کانال جدید تدوین شده است
خلیل کیوان: طی یکسال گذشته حوادث و اتفاقات متعددی در ایران و جهان رخ داده است که فضای سیاسی را برای اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی تنگ تر کرده است. عکس العمل های گسترده در ایران و جهان نسبت به کشتار معترضین آبان، اعتراضات به شلیک عمدی به هواپیمای اوکرائینی و عملکرد بغایت غیر مسئولانه و ضد انسانی جمهوری اسلامی در بحران کرونا، مقابله مردم در لبنان و عراق با جمهوری اسلامی، عکس العمل کشورهای اروپایی به ترورهای اخیر جمهوری اسلامی و همچنین ترورهایی که توسط اسلام سیاسی در اروپا رخ داده است از جمله این موارد است. در این مورد با حمید تقوائی گفتگو میکنیم.
امنستی در عکس العمل به کشتار آبان جمهوری اسلامی را “نابودگر انسانیت” خواند. این سازمان سایتی با یک صد ویدئو در مورد جنایات آبانماه راه اندازی کرده است. سازمان ملل و برخی دولت های اروپایی نسبت به کشتار آبان واکنش نشان داده اند. دادگاهی در لاهه برای رسیدگی به جنایات جمهوری اسلامی تشکیل میشود. دادستانی اوکراین اعلام کرد شلیک به هواپیما عمدی بوده است. کمپین هایی برای تحریم سیاسی، فرهنگی و ورزشی ایران در جریان است. آیارویکرد تازه ای در مقابل جمهوری اسلامی در حال شکلگیری است و یا شکل گرفته است؟ علت این رویکرد تازه چیست؟
حمید تقوائی: به نظر من رخدادهائی که اشاره کردید را میتوان دستاوردهای خیزش آبان دانست. جمهوری اسلامی با شلیک به مردم و با کشتار به اعتراضات مردم برخورد کرد و آنرا فرونشاند ولی آنجنبش از تاریخ حذف نشد. نتایج و دستاوردهای خیزش آبان، از جمله همین نکاتی که شما اشاره کردید، را امروز مشاهده میکنیم. اگر دولتها و یا سازمانهائی نظیر امنستی و سازمان ملل و غیره مواضع تند تر و تعرضی تری در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کرده اند این نتیجه حرکت اعتراضی گسترده مردم در آبان تا اسفند ٩٨ است. بعد از اتفاقات آبان جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان رسوا شد. شلیک به مردمی که به سه برابر شدن یک شبه قیمت بنزین اعتراض داشتند، تا شلیک عامدانه به هواپیمای مسافربری که امروز دیگر حتی دولت اوکراین هم رسما اعلام کرده است که این جنایت عامدانه بوده است – یعنی جمهوری اسلامی مثل سازمانهای تروریستی که هواپیما ربائی میکنند و هواپیما منفجر میکنند به یک اقدام نقشه مند تروریستی دست زده است- تا دستگیریها و شکنجه ها و احکام اعدام علیه معترضین آبان و دی ماه، اینهاهمه به یمن اعتراضات و مبارزات مردم در برابر چشم جهانیان قرار گرفت. و این حرکت هنوز زنده است. در یکسال گذشته فعالین جنبش دادخواهی و خانواده های قربانیان آبان ماه و فاجعه سقوط هواپیما و همچنین خانواده های زندانیان سیاسی و عزیزانی که اعدام شده اند یا حکم اعدام گرفته اند، به جنبشی شکل داده اند که حرکت آبان را زنده نگاهداشته است و اجازه نداده است جهانیان خیزش مردم ایران و جنایات وحشیانه حکومت علیه مردم را فراموش کنند.
برخورد تند تر و قاطع دولتها و سازمانهای بین الملی و غیره به جمهوری اسلامی بازتاب این حرکت است. البته توقع و انتظارمردم بسیار بیش از این است. مردم خواهان آن هستند که جمهوری اسلامی نه بعنوان حکومت نماینده آنها بلکه بعنوان قاتل مردم ایران برسمیت شناخته شود. خواهان آن هستند که جمهوری اسلامی از سازمانهای جهانی اخراج بشود، دولتها روابط دیپلماتیک خود را با آن قطع کنند و سران حکومت به جرم جنایت علیه بشریت تحت پیگیرد قرار بگیرند و به محاکمه کشیده بشوند. هنوز هیچ دولتی چنین سیاستی را اتخاذ نکرده است. ولی حرکتی که شروع شده را میتوان اولین گامها در این جهت دانست. باید این حرکت را بمدد اعتراضات مردم و سازمانهای چپ و نیروهای آزادیخواه و کلا افکار عمومی در کشورهای غربی تشدید و تعمیق کرد و توسعه داد تا زمانی که به نقطه ای برسیم که جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت جنایتکار در سراسر جهان منزوی بشود و سران آن به محاکمه کشیده بشوند.
خلیل کیوان: کرونا مساله دیگری است که بالطبع بر فضای سیاسی ایران نیز تاثیر گذاشته است. موج سوم کرونا در ایران وسیعا کشتار میکند. ٢٧ استان از ٣١ استان کشور در وضعیت قرمز قرار دارند.وزارت بهداشت دوشنبه ٢٦ آبان اعلام کرد که روزانه ٤٥٠ نفر کشته میشوند. مدیران سازمان درمانی کشور، کمیسیون امنیت و کمیسیون بهداشت مجلس و همچنین شورای شهر تهران میگویند این آمار واقعی نیست و تلفات انسانی کرونا سه تا چهار برابر است. این یک فاجعه است. این وضعیت چه تاثیری بر موقعیت جمهوری اسلامی گذاشته است؟
حمید تقوائی:بله این دقیقا یک فاجعه است. در ایران کشتار کرونا فقط یک بلیه طبیعی ناشی از شیوع یک ویروس نیست بلکه حکومتی در ایران سر کار هست که عملا در گسترش و تشدید این فاجعه نقش داشته است و میشود گفت با این ویروس همکاری کرده است. در واقع بحران کرونا در ایران ناشی از دو فاکتور است. یک بُعد آن ناشی از پاندومی یک بیماری مهلک در سطح جهانی است و بُعد دیگر نتیجه سیاستهای حکومتی است که نه تنها بی مبالات است و برای جان شهروندان ارزشی قائل نیست بلکه عملا به گسترش هر چه بیشتر این ویروس کمک کرده است. فراموش نکرده ایم که اشاعه این ویروس در ایران با سفر هواپیماهای مسافربری کذائی از ایران به چین شروع شد که مدتها هم بعد از اشاعه ویروس ادامه داشت. بدنبال آن هم از قرنطینه شهرها و محدود کردن رفت وآمدها خوددداری کردند. بویژه مراسم و مناسک مذهبی و رفتن به مساجد و امامزاده ها و غیره را ادامه دادند و حتی تشویق کردند، نسخه های خرافی و سنتی و اسلامی برای شفای کرونا پیچیدند، پنهانکاری کردند و آمار دروغ تحویل مردم دادند و غیره و غیره.
در برابراین وضعیت نهادهای مردمی مقابله با کرونا شکل گرفتند و پرستاران و پزشکان و کارگران خدمات درمانی آستین بالا زدند و علیه این بیماری و رژیم همدست آن ایستادند و به کمک مبتلایان به این بیماری شتافتند. ولی روشن است که وقتی دولتی این نوع سیاستهای ضد انسانی را داشته باشد هر اندازه هم مردم به کمک یکدیگر برخیزند و فداکاری کنند باز فاجعه همانی خواهد بود که امروز در ایران شاهد هستیم. همانطور که اشاره کردید حتی آماری که رژیم اعلام میکند واقعی نیست و بگفته بعضی از مقامات خود حکومت اقلا یک چهارم آمار واقعی است. اما حتی اگر این اعترافات هم نبود مردم دروغگوئی این رژیم را از جمله در قضیه شلیک به هواپیما دیده اند و در هیچ سطحی از جمله در مقابله با ویروس کرونا هیچ نوع اعتمادی به این حکومت ندارند. میشود گفت که کرونا در ایران یک مساله صرفا طبیعی- بهداشتی نیست بلکه یک فاجعه سیاسی-اجتماعی است و مسئول مستقیم اش جمهوری اسلامی است.
خلیل کیوان: مساله دیگری که در فضای سیاسی ایران قابل مشاهده است تغییراتی در روابط دول غربی با جمهوری اسلامی است. تروریسم اسلامی با روی کار آمدن جمهوری اسلامی نه فقط در ایران و خاورمیانه بلکه در سراسر جهان گسترش یافت. دول غربی از معماران جمهوری اسلامی و برخی جریانات اسلامی بوده اند و بعد هم در مقابل جنایات آنها مماشات کردند. اما به نظر میرسد چرخشهائی صورت گرفته و چشم دولتها به جنایت جمهوری اسلامی باز تر شده است. دولتهای اروپائی اخیرا جنایت حکومت را محکوم کردند و دست به اقداماتی زدند از جمله از پذیرش ظریف که قرار بود سفری به اروپا داشته باشد خودداری کردند. همچنین ترورهائی که اخیرا از جانب نیروهای اسلامی در فرانسه و اتریش و غیره صورت گرفته باعث شده است دولتها عکس العمل شدیدتری نسبت به جریانات اسلامی و جمهوری اسلامی از خود نشان بدهند. بطور مشخص در اتریش وفرانسه قوانینی علیه نیروهای اسلامی وضع کرده اند و همچنین از نظر آموزشی و فرهنگی و امنیتی اقداماتی علیه اسلامیستها در دستور قرار داده اند. آیا کشورهای غربی وارد یک فاز جدید در رویارویی با اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی شده اند؟
حمید تقوائی: روشن است که برخورد دولتهای غربی به جمهوری اسلامی شدید تر و تعرضی تر شده است. بخصوص وقتی که دامنه ترورها به خود کشورهای اروپائی کشیده میشود طبعا دولتها دیگر نمیتوانند رویشان را برگردانند و همچنان به سیاستهای مماشات جویانه شانادامه بدهند. این مماشات جوئی تا آنجا پیش رفته است که این دولتها حتی به جریانات اسلامی به نظر خودشان خوش خیم در کشورهای اروپائی کمک میکنند، تحت عنوان “نسبیت فرهنگی” چشم شان را به قتلهای ناموسی میبینند، به مسجد سازی بودجه تخصیص میدهند و حتی در کشورهائی تلاش کردند قوانین اسلامی را برای مسائل خانوادگی مردم گریخته از کشورهای اسلامزده جاری کنند و دادگاههای شریعه به راه بیاندازند و غیره. این اقدامات بوده و هنوز هم هستولی ادامه این سیاستها برای دول اروپائی هر روز مشکل تر میشود. وقتی وحشیگری نیروها و دولتهای اسلامی و بویژه جنایات جمهوری اسلامی چنین آشکار و عریان در برابر چشم جهانیان قرار میگیرد طبعا دیگر دولتهایاروپائی نمیتوانند مانند گذشته با اغماض و مماشات با دولتها و نیروهای اسلامی برخورد کنند.
نکته دیگر اینست که همانطور که شما هم اشاره کردید کلا اسلام سیاسی زاده دست خود این دولتها است. چه شاخه طالبان و چه شاخه جمهوری اسلامی هر دو به نحوی حاصل سیاستهای دول غربی در چهار دهه قبل بودند. در ایران در مقابل انقلاب ٥٧ و در هراس از اینکه ایران بعد از سقوط شاه چپ و رادیکال شود و در افغانستان در مقابل شوروی که آن زمان افغاستان را تحت نفوذ خود داشت، به نیروهای اسلامی پرو بال دادند و آنها را به جلو راندند. این را امروز دیگر خود مقامات غربی رسما اعللم کرده اند. هیلاری کلینتون در کتابی که در زمانی که وزیرامور خارجه دولت اوباما بود منتشر کرد و اخیرا هم جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در یک مصاحبه، صریحا توضیح میدهند که چطور جریانات اسلام سیاسی و مشخصا خمینی در ایران و طالبان در افغانستان را برای “دفاع از منافع آمریکا” بجلو راندند و تقویت کردند. امروز اسلام سیاسی وبال گردن خودشان شده است. اما حتی امروز هم مشکل این دولتها تروریسم نیروهای اسلامی و رژیم هائی مثل جمهوری اسلامی در خود کشورهای اسلامزده نیست. چشمشان را بر جنایات “داخلی” این نیروها بسته اند. حداکثر اظهار لحیه های حقوق بشری کرده اند و به روابط سیاسی و تجاری خود ادامه داده اند. امر آنها اینست که اولا دامنه ترور به کشورهای غربی کشیده نشود و ثانیا دولتها و نیروهای اسلامی در چهارچوب سیاستهای دول غربی در منطقه و در دنیا عمل کنند. دول غربی خواهان آن هستند که نیروها و دولتهائی مثل جمهوری اسلامی از محدوده سیاستهای دولتهای غربی فراتر نروند واز تروریسم بخصوص در کشورهای غربی دست بکشند، ولی به سیاستها و قوانین مافوق ارتجاعی و ضدانسانی دولتهای اسلامی در کشورهای تحت سلطه شان اعتراضی ندارند. مساله هنوز هم این است. اما در همین حد که برخورد دولتها و بخصوص نهادهای بین المللی نظیر امنستی و یا شورای حقوق بشر سازمان ملل در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران سخت گیرانه تر و افشاگرانه تر شده است این خود گام مثبتی است که باید با اتکا به افکار عمومی و نیروهای چپ و آزادیخواه در کشورهای غربی این حرکت را تقویت کرد و دولتها را هر چه بیشتر از همراهی و مماشات با دولتهائی نظیر جمهوری اسلامی دورتر کرد و آنها را تحت فشار قرار داد برای اینکه روابط سیاسی و دیپلماتیکشان را با جمهوری اسلامی قطع کنند. به نظر من راه حل ترورهائی که امروز در اروپا میبینید فقط موضعگیری علیه تروریسم و یا حتی وضع قوانین و اقدامات داخلی ای برای محدود کردن نیروهای اسلامی در این کشورها نیست. اینها کافی نیست. اقدامی که واقعا میتواند موثر و کارساز باشد بایکوت سیاسی ستون فقرات جنبش اسلام سیاسی یعنی رژیم جمهور اسلامی است. جنبش اسلامی یک جنبش سیاسی است و باید در عرصه سیاست به جنگ آن رفت. تروریسم اسلامی یک جنبش عقیدتی فرهنگی نیست، با آگاهگری و کار فرهنگی و یا دفاع از سکولاریسم در غرب و غیره نمیتوان آنرا به عقب راند. باید نیروها و دولتها اسلامی را از نظر سیاسی منزوی کرد و روابط دیپلماتیک و فرهنگی و ورزشی با انها را قطع کرد. این میتواند کمک موثری باشد به مردم کشورهای اسلامزده نظیر مردم ایران که با مبارزات خوشان با دولتها و نیروهای اسلامی تعیین تکلیف کنند و انها را بزیر بکشند. در واقع سناریوئی که در مورد آفریقای جنوبی در دوره آپارتاید نژادی اتفاق افتاد میتواند در ایران هم عملی بشود.
من فکر میکنم مردم ایران خواهان این هستند؛ خواهان اینکه دولتهای دنیا روابطشان را با جمهوری اسلامی قطع کنند و آنرا بعنوان دولت ایران و نماینده مردم ایران برسمیت نشناسند.
خلیل کیوان: تحولات سیاسی که از آن صحبت میکنیم بالطبع در منطقه هم به چشم میخورد. چه تغییراتی در موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی ایجاد شده است؟
حمید تقوائی: مدتی است که خوشبختانه خیزشهای توده ای علیه نیروهای اسلامی و قومی – فرقه ای در کشورهای منطقه شکل گرفته است. مشخصا در عراق و در لبنان و تا حدی هم در سوریه ما شاهد اعتراضات توده ای علیه نیروهای اسلامی بوده ایم. در عراق این خیزش بیش از یکسال است ادامه دارد و یک خواست مهم مردم قطع دست جمهوری اسلامی نیروهای وابسته به آن از جامعه عراق است. در لبنان هم مردم مشخصا جمهوری اسلامی و حزب الله را هدف قرار گرفته اند. جمهوری اسلامی مدتهاست در لبنان از طریق حزب الله و در عراق از طریق نیروهای شیعه حضور دارد و بعنوان نیروی سرکوبگر مبارزات مردم عمل میکند.مردم علیه این وضعیت بلند شده اند و میگویند جمهوری اسلامی و کلا نیروهای اسلامی که در این کشورها به یکه تازی مشغولند دستشان از جامعه قطع بشود. این شرایط کاملا موقعیت جمهوری اسلامی را در منطقه تضعیف کرده است. دیگر آن دوره ای که جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و لبنان با پرچم دفاع از اسلام و مستضعفین و غیره یکه تازی میکرد سپری شده است و جوابش را نه از دولتها بلکه از توده مردم در خود منطقه گرفته است.
این یک فاکتور اساسی در منطقه است. همانطور که اشاره کردم اگر دولتهای غربی امروز رفتار قاطع تری در برخورد به جمهوری اسلامی در پیش گرفته اند به این خاطرست که خیزشهای توده ای در ایران و در منطقه موقعیت رژیم را تضعیف کرده است. کلا یک نوع خیزش و بیداری سکولاریستی در منطقه شکل گرفته است که تاثیراتشرا حتی در امارات و در عربستان به شکلرفرمهائی در جهت کم کردن نفوذ اسلام در قوانین، در آموزش و پرورش و در زندگی زنان شاهد هستیم.
به نظر من بازنده اصلی این تحولات جمهوری اسلامی است چون این رژیم بیش از هر دولت دیگری در منطقه مدعی بود و اعمال نفوذ میکرد و امروز این موقعیت را از دست داده است.
خلیل کیوان: با روی کار آمدن بایدن چه تغییری در رابطه آمریکا و جمهوری اسلامی ایجاد میشود؟ گمانه زنی ها در این رابطه بسیار است. ظریف امروز چهارشنبه ٢٤ آبان صحبت از بازگشت به برجام میکند. آیا بسوی مذاکره و عادی سازی رابطه میروند؟
حمید تقوائی:جمهوری اسلامی خیلی روی این حساب باز کرده است که با آمدن بایدن مشکلات اقتصادی اش حل میشود ولی این گمانه زنی کاملا بی پایه است. به این دلیل که اولا شرایط امروز شرایط دوره انعقاد برجام نیست. نمیشود تاریخ را ٥ سال به عقب برگرداند و همان قرارداد را با همان مشخصات روی میز گذاشت و ادامه داد. بسیاری از فاکتور ها تغییر کرده است. از جمله موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه و در خود ایران، رابطهاش با دول اروپائی، رسوائی و بی آبروئی اش در سطح جهانی و غیره. این شرایط در مقطع امضای برجام وجود نداشت. امروز بویژه مساله اعدامها و کشتار وحشیانه جوانان معترض در ایران و همچنین دخالتگری های جمهوری اسلامی در عملیات تروریستی و اینکه حتی ترور معلم پاریسی را محکوم نکرد و بر عکس صریحا مکرون و سیاستهای سکولاریستی دولت فرانسه را مسئول دانست به یک مسله جهانی تبدیل شده است…
خلیل کیوان: به ترور پاریس برخورد دوگانه ای کردند. ظریف محکوم کرد ولی خامنه ای و سران دیگر حکومت عملا در دفاع از ترور صحبت کردند…
حمید تقوائی: آن چه جدی گرفته میشود موضع خامنه ای است. ظریف اسما وزیر امور خارجه است ولی همه میدانند که سیاست خارجی را رهبر جمهوری اسلامی تعیین میکند. در هر حال منظور من اینست که کلا شرایط طوری است که بایدن اگر بخواهد به افکار عمومی مردم در کشورهای غربی و حتی به موضع امنستی و شورای حقوق بشر سازمان ملل و موضعگیریهای دولتهای اروپائی اهمیتی بدهد و این فاکتورها ار در نظر بگیرد دیگر نمیتواند به همان مناسبات دوره اوباما با جمهوری اسلامی برگردد.
ثانیا نکته دیگر اینست که بود یا نبود برجام در بحران همه جانبه جمهوری اسلامی از جمله بن بست و فروپاشی اقتصادی حکومت نقش تعیین کننده ای ندارد. فراموش نکنیم که خیزش سال ٩٦ که اساسا علیه فقر و شرایط فلاکتبار معیشتی بود زمانی شکل گرفت که برجامهنوز پابرجا بود. بیش از دو سال از انعقاد این قرارداد میگذشتو با این وجود وضعیت معیشتی مردم چنان غیر قابل تحمل شده بود که به انفجار ٩٦ منجر شد. همین نمونه نشان میدهد که بحران و ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی ریشه های عمیقتری دارد و امری درون کشوری و ساختاری است. ما همیشه بر این واقعیت تاکید کرده ایم و در تجربه هم دیده ایم که بحران و نابسامانی اقتصادی در جمهوری اسلامی امری است که در هویت و ایدئولوژی اسلامی حکومت ریشه دارد. ازینرو حتی اگر به همان برجام قبلی هم برگردند نه قرارست وضعیت اقتصادی مردم بهبودی پیدا کند، نه قرارست دستمزدهای عقب افتاده را پرداخت کنند و یا دستمزدهای یک پنجم خط فقر را افزایش بدهند و نه کلا توده مردم نصیبی خواهند برد. کما اینکه بعد از امضای برجام از مبلغ نزدیک به دو میلیارددلاری که به حکومت مسترد شد جامعه نصیبی نبرد. فقط آیت الله های میلیاردر پروارتر شدند و بودجه اقدامات سرکوبگرانه و تروریستی شان در ایران و در منطقه را افزایش دادند. امروز هم وضعیت همان است.
از سوی دیگر پایان یافتن تحریمهای اقتصادی دولت ترامپ این بهانه و توجیه را از مقامات جمهوری اسلامی میگیرد که همه مشکلات اقتصادی و حتی فاجعه کرونا را به گردن تحریمهای اقتصادی میانداختند. این نوع تبلیغات تمام میشود و مردم بیش از پیش به عینه میبینند ریشه مسائلشان خود جمهوری اسلامی است و از این بابت هم همانطور که بارها در اعتراضات شعار داده اند “دشمن ما همین جاست”، یا با شعار “حقوقهای نجومی فلاکت عمومی” به خیابان آمده اند، علیه دزدی و فسادی که کل حکومت را فراگرفته است مدام اعتراض کرده اند و مقابله با فساد و شکاف عمیق بین فقر و ثروت بویژه به یک امر کارگران اعتصابی تبدیل شده است، الان هم روابط اقتصادی با غرب هر شکلی به خود بگیرد،مبارزات همچنان ادامه خواهد یافت و عمیق تر و گسترده تر خواهد شد. به نظر من ریاست جمهوری بایدن بهانه ترامپیسم را از جمهوری اسلامی میگیرد و از این نقطه نظر زمینه مساعدی برای پیشرویهای بیشتر جنبش توده ای علیه حکومت فراهم میکند.
انترناسیونال 985