انقلابات تونس و مصر که به فرار “بن علی” و کنار رفتن “مبارک” منجر شد، و همچنین موج انقلابات و خیزشهایی که از شمال و شرق آفریقا تا جنوب خاور میانه دیکتاتوری ها را به لرزه درآورده، گفتمان سیاسی را در جهان و در ایران تغییر داده است. خیره کننده تر از همه این است که چندین دهه تبلیغات زهرآگین میدیا، پروفسورها و سیاستمداران بورژوازی علیه انقلاب و اعمال اراده مستقیم توده های مردم در سرنگونی رژیمهای حاکم، در عرض چند هفته تقریبا دود شد و به هوا رفت! اکنون دیگر هیچ شارلاتانی نمی تواند روضه کسالت آور “انقلاب خشونت است و هرج و مرج”، “تنها راه، اصلاح نظام حاکم و گذار تدریجی به دمکراسی است” را تکرار کند و رسوا نشود. در چنین شرایطی فضای جوامع تحت حاکمیت دیکتاتوری دروغ و بی حقوقی و استثمار از دو جهت کاملا قطبی میشود. از یکسو امید و عزم مردم برای رهایی از شر دیکتاتوری از طریق برپایی انقلاب علیه نظام حاکم بالا میگیرد؛ از سوی دیگر”سوپاپ اطمینان” دیکتاتوری- یعنی کسانی که در لباس اپوزیسیون و مخالف رژیم اما در واقع برای حفظ نظام و بر علیه انقلاب مردم و “ساختار شکنی” آنها به منبر میرفتند- کارکرد خود را تقریبا از دست میدهد.
این دقیقا وضعی است که در ایران نیز شاهد آن هستیم. با این تفاوت که اینجا دو عامل فوق بطور نمونه وار و کلاسیک عمل میکند. چرا که مردم ایران در سال ٨٨ به انقلابی قهرمانانه علیه جمهوری اسلامی دست زدند که گرچه نیمه تمام ماند اما ریشه های آن استوار و شعائر آن زنده است. بعلاوه تناقضات و جدالهای درون حکومت اسلامی که از قبل نیز حاد شده بود تحت شرایط جدید حتی آشتی ناپذیرتر شد. چنین است که بعد از تظاهرات ٢٥ بهمن وقتی صدها هزار زن و مرد علیرغم یکی از قسی ترین ماشین های آدمکشی در تهران و بسیاری شهرها و با شعار “مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی” به خیابانها آمدند، فضای انقلابی در جامعه ایران مجددا و بصورت قطبی شده تر اوج گرفت. رشته یک سال اعدام و دستگیری و حکومت نظامی و عربده های خامنه ای که “فتنه تمام شد” یک شبه پنبه شد. جای آنرا ضجه های وحشت از مرگ اوباش اسلامی در مجلس و صدا و سیما و روزنامه کیهان گرفت. گفتمان “اصلاحات” در میان فریاد وحشت زده جناح حاکم مبنی بر “مرگ بر.. ” برادران دیروز و خواست اعدام سران جناح “اصلاح طلب”، برای همیشه دفن شد. در نتیجه پرفسورها و پاسدار-ژورنالیست ها و کاسه های داغ تر از آش “بی بی سی” که همواره “خشونت نکنید” و “ساختار شکنی نکنید” موعظه میکردند ناگهان معلق دیگری زدند. بطور مضحکی رادیکال شدند تا مگر از فضای انقلابی جامعه جا نمانند. بوی الرحمان جمهوری اسلامی چنان تند شد که حتی اوباما ناگزیر به موضع گیری جدی تری علیه رژیم شد و شاهزاده ناسیونالیسم پروغرب بورژوازی ایران برای ایفای نقش “سوپاپ اطمینان” در “حکومت دمکراتیک بعدی” شنل مندرس سلطنت را بر دوش انداخت.
حزب کمونیست کارگری از فضای جدید سیاسی در بین مردم ایران و مسلط شدن گفتمان انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی به قدرت مستقیم مردم بشدت استقبال میکند. اکنون چشم انداز رهایی از شر جمهوری اسلامی بیش از هر وقتی روشن است. جمهوری اسلامی را باید با قدرت انقلاب عظیم و گسترده و سازمانیافته مردم در هم شکست. و نه فقط این که باید به جای این جهنم اسلامی قدرت مردم انقلاب کرده و حکومت مستقیم شهروندان را قرار داد. این چیزی است که ما همواره برای آن کوشیده ایم و طی انقلاب ٨٨ نیز هر روز مردم را به آن فراخواندیم. اینجا بار دیگر تاکید میکنیم هر نسخه ای که بخواهد سرنگونی جمهوری اسلامی به نیروی انقلاب مردم و برقراری حاکمیت مستقیم مردم انقلاب کرده را تحت نام “دمکراسی” و “انتخابات” و “مشروطه” و غیره قلم بگیرد، جز بقای دیکتاتوری و فقر و فلاکت ثمر دیگری نخواهد داشت. ما از همه فعالين در جنبش کارگري و در جنبش انقلابي مردم ميخواهيم خط و سياستهای حزب را راهنمای فعاليت خود قرار دهند و به صفوف حزب بپيوندند. ما مردم سراسر ایران و بویژه زنان و مردان جوان را فرامیخوانیم که در همه کارخانه ها، محلات، دانشگاه ها، مدارس، بیمارستانها، ادارات و در همه سطوح برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی متشکل شوند. ما کارگران و مردم ایران را فرامیخوانیم تا با انقلاب خود جمهوری اسلامی را سرنگون کنند و حکومت مستقیم خود را برای تحقق آزادی و برابری و رفاه و شادی و یک جامعه انسانی برپا دارند.
آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد انقلاب انسانی برای حکومت انسانی
سرنگون باد جمهوری اسلامی
زنده باد سوسیالیسم
حزب کمونیست کارگری
٢٢ فوریه ٢٠١١، ٣ اسفند ١٣٨٩