حمید تقوائی
این نوشته بر مبنای سمیناری که درتاریخ ١٣ اوت تحت همین عنوان برگزار شد تدوین شده است
این بحث درباره اعتصابات کارگری است و نقشی که این اعتصابات میتوانند در خیزش عمومی و جنبش عظیم سرنگونی طلبانه در جامعه داشته باشند. من از این زاویه میخواهم اعتصابات جاری را بررسی کنم.
نکته اول اینست که این اعتصابات در سطحی که شاهدش هستیم در جمهوری اسلامی بیسابقه بوده است. اگر سالهای اول بعد از انقلاب ٥٧، که در واقع مبارزات کارگری در آن دوره ادامه انقلاب بود، را کنار بگذارید، در هیچ دوره ای اعتصابات کارگری چنین گسترده و تعرضی نبوده است. و این تحولی بسیار امیدبخش و نوید بخش است. این اتفاق شورانگیزی است که جنبش کارگری در این ابعاد بمیدان می آید. در حال حاضر بیش از ٥٠ مرکز کارگری عمده و تعیین کننده در اعتصاب به سرمیبرند. در میان این مراکز بیش از ٤٠ واحد تولیدی متعلق به صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و رشته های وابسته به آنست. و این اعتصابات در حال گسترش است. پیش کسوت این دور اعتصابات کارگران نیشکر هفت تپه هستند که بیش از دو ماه است در اعتصاب به سر میبرند. همرمان اعتصاب کارگران هپکو، که سابقه و نقش مهمی در جنبش کارگری دارد، را شاهد هستیم که از حدود دوهفته قبل شروع شده و همین طور مراکز دیگری که وقت نیست در اینجا به همه آنها بپردازیم.
این سطح از اعتصابات بطور تصادفی و در آسمان بی ابر اتفاق نمی افتد. به نظر من هم از لحاظ مضمون و هم از لحاظ شکل ما با یک حرکت ویژه ای روبرو هستیم که خود بازتاب و نماینده جو ملتهب و فضای اعتراضی جامعه علیه جمهوری اسلامی و علیه کل وضعیت موجود است. شما حتی اگر مبارزات بخشهای دیگر جامعه را نادیده بگیرید و فقط اعتصابات کارگری جاری را در نظر بگیرید می بینید این نشانه وضع کاملا ویژه ای در شرایط سیاسی ایران و توازن قوای تازه ای نه تنها در میان کارگران و کارفرمایان بلکه بین طبقه کارگر و طبقه حاکم و به یک اعتبار اکثریت عظیم جامعه و طبقه حاکم است. ما با شرایط جدیدی مواجه هستیم. شرایط جدید به معنی مثبت کلمه یعنی شرایطی به نفع جبهه انقلاب، جبهه کارگران و توده مردمی که به زیر خط فقر رانده شده اند و علیه یک درصدیهای حاکم و دولتشان. علیه جمهوری اسلامی و سرمایه داران و دار و دسته های مفتخوری که زیر عبای این حکومت به دزدی و چپاول و تسمه کشیدن از گرده کارگران مشغولند. این در دوره چهل ساله حکومت جمهوری اسلامی وضعیتی کاملا ویژه است و من میخواهم این ویژگی را اینجا توضیح بدهم.
ویژگی مضمون اعتصابات
از نظر مضمون اساس این اعتصابات علیه بی تامینی اقتصادی و فقر و شرایط غیر قابل تحمل معیشتی است که به طبقه کارگر تحمیل شده است. وقتی حتی صنعت نفت – که بخاطر نقش حساس و تعیین کننده اش در اقتصاد ایران همیشه حکومت سعی میکرد شرایط معیشتی نسبتا بهتری برای کارگران فراهم کند و سطح دستمزدهایش بخصوص برای کارگران متخصص و تمام وقت نسبتا بالاتر از بخشهای دیگر طبقه کارگر است- به اعتصاب دست میزند این نشانه وضعیت فلاکتبار اقتصادی است که بر جامعه و مشخصا بر طبقه کارگر حاکم کرده اند. خواست کارگران فقط افزایش دستمزدها نیست. شرایط فلاکتبار اقتصادی جنبه ها و دلایل مختلفی دارد و کارگران اعتصابی هم دقیقا روی همین جنبه ها انگشت گذاشته اند. پرداخت دستمزدهای عقب افتاده تا اقزایش دستمزدهای ٥ مرتبه زیر خط فقر، که تازه اگر پرداخت هم بشود برای گذران زندگی یک خانواده کارگری حتی برای ده روز هم کفایت نمیکند، یک خواست پایه ای کارگران است. اما مساله مهم دیگر کارگران که بر معیشت و تامین شغلی آنان مستقیما تاثیر میگذارد نحوه اداره مراکز تولیدی و کل اقتصاد است. مشخصا در هفت تپه یک مساله اساسی کارگران دزدی و فساد و ناکارآمدی اسدبیگی، کارفرمای کارخانه است. کارگران با او بخاطر نا کارآمدی و دزدیها و فسادش در افتاده اند و فراتر از آن با خصوصی سازی نیشکر هفت تپه مخالفند بخاطر اینکه کل موجودیت و ادامه کار این مجتمع تولیدی را در خطر می بینند. کارگران در برابر احتمال کوچک کردن این مرکز تولیدی و اخراج بخش وسیعی از کارگران و نهایتا اعلام ورشکستگی این واحد تولیدی ایستاده اند و با مخالفت با خصوصی سازی در واقع اعتراض خود را به چنگ انداختن دارو دسته های مافیای حکومتی بر نیشکر هفت تپه و پیاده کردن چنین سیاستهای ضدکارگری ای اعلام میکنند. اعتراض کارگران به خصوصی سازی به این معنی نیست که فکر میکنند با دولتی شدن مشکلاتشان حل میشود. واقعیت اینست که در قالب خصوصی سازی یک دارو دسته فاسد دزد چپاولگر وابسته به حکومت و بسیج و سپاه و آیت الله های میلیاردر بر مراکز تولیدی حاکم میشود و مشخصا کارگران هفت تپه این را تجربه کرده اند و این وضعیت را دیگر تحمل نمیکنند. بقول خود حکومتی های نام بهتر بخش خصوصی بخش خصولتی یا خصوصی- دولتی است یعنی خصوصی سازی در خدمت آقازاده ها و رانتخوارهای حکومتی. کارگران هفت تپه بدرست این را تشخیص داده اند و علیه آن بمیدان آمده اند. کارگران خواهان آن هستند که دولت مدیری برای نیشکر هفت تپه تعیین کند و تازه دست مدیر هم باز نباشد بلکه تحت نظارت و با مشورت با کارگران کشت و صنعت هفت تپه اداره بشود. کارگران بارها اعلام کرده اند که ما درهفت تپه از هر مدیری بهتر میتوانیم این واحد تولیدی را اداره کنیم. ما بهتر از هرکسی تجربه داریم و چم و خم کار را میشناسیم و میتوانیم تولید را سازمان بدهیم، شما فقط این فساد و دزدی را از کارخانه جمع کنید ما هفت تپه را حفظ میکنیم و نه تنها ورشکست نمیشود بلکه میتواند خیلی هم رونق داشته باشد. این در واقع بیان دیگری از اداره شورائی است که دوسال قبل اسماعیل بخشی رهبر کارگران هفت تپه در آن زمان اعلام کرد. امروز کارگران میگویند ما نه اسدبیگی را میخواهیم و نه هیچ کارفرمای خصوصی دیگری را. دولت مدیری بفرستد که تحت نظارت ما و مشاوره ما کارخانه را اداره کند. این یک خواست اساسی کارگران است که اگر متحقق بشود کارگران خواهند توانست مساله اخراجها و دستمزدها و دیگر مسائل را نیز از موضع بهتر و قدرتمندتری حل و فصل کنند. یک خواست دیگر کارگران بازگشت به کار اخراجی ها است. کارگران خواهان آن هستند که اسماعیل بخشی و کارگران دیگری که در دروه اول اعتصاب هفت تپه دستگیر شدند و از کار اخراج شدند به کار برگردند.
کارگران هفت تپه در دور اول اعتصابشان در دوسال قبل هم خواست اداره شورائی را مطرح کردند و مضمون خواستهای امروزشان هم همین است. حرفشان اینست که هفت تپه را ما میتوانیم اداره کنیم، شما نمیتوانید. شما میخواهید میلیون میلیون بدزدید و هفت تپه را به ورشکستگی بکشانید. کارگران درنامه سرگشاده ای به مردم کانادا افشا کرده اند که اسدبیگی کارفرمای خصوصی نیشکر هفت تپه با کمک مقامات همدستش در حکومت مبلغ کلانی بالغ بر یک و نیم میلیارد دلار ارز اختلاس کرده و حدود ٧٠٠ میلیون دلار آنرا به حساب شخصی خود در بانکهای کانادائی منتقل کرده است. کارگران میگویند دیگر اجازه نمیدهیم این دزدیها و چپاولگریها صورت بگیرد. الان صحبت اینست که بجای اسدبیگی یک سپاهی را بفرستند و کارگران با این هم مخالفت کرده اند. کارگران میگویند اسدبیگی را بیرون نکردیم که یکی بدتر از او بیاید.
کارگران در واقع در مقابل فساد بمیدان آمده اند. در برابر غارت و چپاول کارخانه ها، همان اقتصاد خصولتی باندهای مافیائی و علیه دزدسالاری حاکم بر کل جامعه. به همین دلیل موضوع مبارزه آنها از هفت تپه و از مبارزه متعارف صنفی برای دستمزدها یا بیمه بیکاری یا دیگر خواستهای صنفی مربوط به شرایط کار فراتر میرود. این مطالبات البته عاجل و حیاتی است ولی کارگران میخواهند مساله را ریشه ای تر حل کنند. آنها کل سیستم اداره کارخانه بوسیله وابستگان و رانتخواران و مافیای حکومتی را بچالش میکشند و علیه خصوصی سازی هستند چون تحت لوای خصوصی سازی این سیستم غارت و چپاول کار میکند. به این دلیل است که مطالبات کارگران از سطح دستمزدها و حق بیمه و دیگر مطالبات معیشتی فراتر میرود و سیاستهای اقتصادی حکومت را به چالش میکشد. به نوعی کارگران به حیطه اداره امور پا گذاشته اند و در واقع در مورد نوع مالکیت و نحوه مدیریت کارخانه نظر میدهند و بر آن پافشاری میکنند.
این خواست اداره کارخانه و اینکه ما کارگران میگوئیم مالکیت کارخانه و نحوه اداره اش چطور باشد ویژه شرایط ایران است. این حتی در اعتصابات کارگران در غرب هم بیسابقه است. در کشورهای غربی اعتصابات قانونی و سازمانیافته تر و گسترده تر است. اتحادیه های پر نفوذی وجود دارند و کارگران برای حق تشکل و اعتصاب جنگیده اند و حقوقی بدست اورده اند و ابزار بیشتری برای اعمال فشار دارند ولی خواستهایشان از مطالبات صنفی فراتر نمیرود. اما وقتی در هر کشوری خواست کارگران میرود بر سر اداره کارخانه و تعیین مدیر کارخانه و صاحب کارخانه و دولتی یا خصوصی بودن کارخانه، این دیگر فراتر رفتن از حیطه مبارزه صنفی و پا گذاشتن در دایره اداره اقتصاد به معنی کلان کلمه است. از این نظر نیز اعتصاب نیشکر هفت تپه یک گام بزرگ جنبش کارگری به پیش است.
در اعتصاب کارگران نفت هم در عین اینکه سطح دستمزدها و تامین معیشت یک خواست عمده است یک خواست اساسی و سراسری کارگران قطع دست پیمانکاران و دلالان است. اگر در هفت تپه اسد بیگی این نقش را دارد در صنعت نفت شرکت های متعددی بعنوان پیمانکار و بعنوان دلال خون کارگران را در شیشه کرده اند. بخشی از سود و درآمد واحدهای تولیدی در صنعت نفت به جیب های گشاد این پیمانکارن و دلالان سرازیر میشود. و در مواردی زنجیره ای از این پیمانکاران مشغول چپاول هستند. کارگران صنعت نفت در برابر این وضعیت ایستاده اند.
یک خواست دیگر کارگران نفت لغو قراردادهای موقت است. قراردهای موقت و سفید امضا که به بخش وسیعی از کارگران پیمانی تحمیل شده است. کارگران تامین شغلی میخواهند و خواستار قرار دادهائی هستند که کارفرما نتواند هر موقع خواست آنها را اخراج کند.
اینجا هم می بینید مضمون و خواست اعتصاب از مساله دستمزدها فراتر میرود. اینجا هم در واقع بحث بر سر اینست که چطور صنعت نفت را اداره کنیم. الان جمهوری اسلامی کل صنعت نفت یعنی پالایشگاهها و پتروشیمی ها و گاز و نیروگاهها و صنایع وابسته به آنها که بخش وسیعی از تولید و کل اقتصاد در ایران را تشکیل میدهد را به بخشها و شاخه های مختلفی تقسیم کرده و به مقاطعه کارها و پیمانکارها و دلالان متعددی سپرده است. که البته سهامداران اصلی این شرکتها هم رانتخوارها حکومتی و دار و دسته های مافیائی حکومت، بسیج و سپاه و بیت رهبری و اعوان و انصار آیت الله های میلیاردر هستند. کارگران صعنت نفت میگویند این بساط را جمع کنید. و به همین دلیل این به یک خواست عمومی و سراسری در صنعت نفت تبدیل میشود و بیش از چهل مرکز در صنایع نفتی و رشته های وابسته به آن به اعتصاب می پیوندند .
کارگران اعتصابی چه در هفت تپه و چه در صنعت نفت دارند میگویند چطور باید اقتصاد را اداره کرد. هنوز نمیگویند مخالف مالکیت خصوصی برکارخانجات و مراکز تولیدی هستیم. این دیگر مطالبه نیست بلکه انقلابی که در ایران شکل میگیرد باید این را متحقق کند ولی امروز کارگر اعتصابی در واقع همین حرف را میزند منتهی در شکل و قالبی که در چارچوب نظام سرمایه داری میتواند مطرح کند. یعنی اعتراض و مخالفت با بخش خصوصی، پیمانکاران و دلالان و مافیای اقتصادی حکومتی، و جارو کردن اینها از اقتصاد ایران. کارگران هفت تپه تا همین جا چنان اعمال فشار کرده اند که حکومت که از ابتدا در دفاع از خصوصی سازی و حتی شخص اسد بیگی محکم ایستاده بود اکنون در مذاکره ای که هفته قبل نمایندگان کارگران هفت تپه با نمایندگان مجلس داشتند اعلام کردند این مساله به سه قوه مربوط میشود و باید بین خودمان بحث کنیم و تصمیم بگیریم. (به سه قوه مربوط میشود چون دار دسته های وابسته به هر سه قوه یا همان خصولتی ها در چپاول هفت تپه و دیگر مراکز تولیدی مستقیما دست دارند) . نتوانستند به کارگران بگویند ما از خصوصی سازی کوتاه نمی آئیم و اسدبیگی میرود و بجایش فلان حاج اقا می آید. خیز هم برداشتند همین کار را بکنند ولی الان مجبور شده اند بگویند سه قوه باید تصمیم بگیرد. این تاثیر دو ماه اعتصاب کارگران از جمله علیه خصوصی سازی است. در صنعت نفت هم کارگران میخواهند این بساط دزدی و چپاول را که تحت عنوان شرکتهای پیمانکار و مقاطعه کار و واسطه و غیره به راه انداخته اند از صنایع نفتی جارو بشود.
اعتصاب به نمایندگی از ٩٩ درصدیها
ما شاهد شکل گیری و گسترش اعتصابات کارگری با خواست اداره امور و مشخصا اداره مراکز تولیدی و اداره اقتصاد هستیم. اعتصاب سراسری در یک صنعت عمده و مادر یعنی صنعت نفت و رشته های وابسته به آن و همچنین در مراکزی که بخاطر موقعیت و سابقه شان ثقل مهمی در جنبش کارگری دارند نظیر هفت تپه و هپکو.
وقتی این اعتصابات را در نظر بگیرید متوجه میشوید که ما با اعتصاب در یک جامعه متعارف مواجه نیستیم. این اعتصابات به نظر من خواستهای نه فقط کل طبقه کارگر بلکه خواستهای بخش عظیمی از جامعه، خواست نود و نه درصدیها علیه یک درصد حاکم، را نمایندگی میکند.
مبارزه علیه فقر و شرایط عیر قابل معیشتی مساله اکثریت عظیم مردم است. مردمی که بزیر خط فقر رانده شده اند و با تورم و گرانی چندین ده درصدی و مدام رو به افزایش دست و پنجه نرم میکنند. خواست افزایش دستمزدها، که بخشی از کارگران نفت با پرچم ١٢ میلیون حداقل دستمزد مطرح میکنند، در واقع خواستی برای ارتقای سطح زندگی و رفاه در کل جامعه است. خواستی که معلمان و بازنشستگان و مال باختگان نیز همیشه مطرح کرده اند. اعتصابات جاری کارگری در صف اول مبارزه کل جامعه علیه فقر و فلاکت در برابر مفتخوران حاکم قرار گرفته است.
مبارزه با فساد نیز یک جنبه مهم و عمومی این اعتصابات است. کارگران در واقع با شکل مشخص فساد در مراکز تولیدی درافتاده اند. در هفت تپه با تجسم عینی فساد یعنی اسد بیگی و دار و دسته های که تحت عنوان بخش خصوصی به این مرکز چنگ انداخته اند در افتاده اند و در صنعت نفت با پیمانکاران و مقاطعه کاران و شرکتهای دلالی که آنها هم مستقیما سرشان به آیت الله های میلیاردر و رانتخوارها و دار و دسته های حکومتی وصل است. کارگران میگویند این بساط را باید جمع کنید و این خواست کل جامعه است. مبارزه با فساد مبارزه ای است که مردم ایران مدتهاست با شعار “فلاکت عمومی ثروتهای نجومی” و “کشور ما دزدخونه است توی جهان نمونه است” دارند به پیش میبرند. دزدی و فساد همه جا را گرفته است و نه فقط کارخانه ها و مراکز تولیدی و کارگری را. در ادارات و مدارس و دانشگاهها و قوه قضائیه و مجلس و همه جا دزدی و فاسد بیداد میکند. به این ترتیب کارگر بلندگوی جامعه ای میشود که مدتهاست علیه فساد اعتراض میکند.
ویژگی های شکل و شیوه اعتصابات
تا اینجا مضمون اعتصابات را بررسی کردیم. در اینجا لازمست به شکل اعتصابات هم بپردازیم. همان نکته ای که در مورد مضمون گفتم یعنی اینکه شرایط متعارف نیست و این یک مبارزه صنفی علیه کارفرما و یا حتی مبارزه صنفی علیه دولت نیست بلکه یک مبارزه کلان است در مورد نحوه اداره اقتصاد و علیه فساد، به همین ترتیب در شکل مبارزه هم این ویژگی خودش را نشان میدهد. اینجا هم اعتراض کارگر در شکل اعتصاب بروز یافته است ولی این با اعتصابات در جوامع متعارف غربی متفاوت است. در آنجا کارگر اعتصاب میکند و در خانه میماند. یا حداکثر پیکت میگذارد که جلوی اعتصاب شکنان را بگیرد. ولی در ایران کارگر اعتصاب میکند و تجمع اعتراضی برپا میکند. هفت تپه یک نمونه برجسته است. کارگر اعتصابی شهر را به حرکت در می آورد. راهپیمانی میکند. تجمع میکند، سنگر درست میکند. کارگران اعتصابی هفت تپه هر روز در مقابل دفتر مدیریت جمع میشوند و آنرا سنگر مینامند. هر روز مجمع عمومی تشکیل میدهند و سخنرانی و بحث و مشورت میکنند. دو ماه اعتصاب هفت تپه در واقع همراه است با دو ماه تجمعات هر روزه، سخنرانی های پرشور، مشورت و تصمیم گیری در مجمع عمومی، تجمع در سنگر، شرکت خانواده های کارگری در تجمعات اعتراضی، راهپیمائی در شهر و جلب توجه مردم (که یک نتیجه اش اعلام آمادگی بخشی از بازاریان شهر شوش برای کمک مالی به کارگران اعتصابی است)، و غیره. این ها البته تازه نیست و ویژگی مبارزات کارگری در چند سال اخیر بوده است. دو سال قبل نیز هم هفت تپه و هم فولاد اهواز و هم هپکو اعتصاباتشان همین شکل را داشت و همراه با راهپیمانی در شهر بود. تظاهرات و تجمع خیابانی کارگران هفت تپه در شهر شوش و راهپیمائی کارگران فولاد در شهر اهواز و تظاهرات کارگران اعتصابی هپکو در اراک با شعار زیر بار ستم نمیکنیم زندگی را همه بیاد داریم. همچنین نقش مجمع عمومی و شرکت خانواده ها در اعتصابات را. امروز هم همین ویژگی ها را شاهد هستیم.
یک ویژگی مهم هفت تپه تشکیل منظم مجمع عمومی است. کارگران هفت تپه بر مجمع عمومی متکی هستند و نمایندگانشان هر بحث و تصمیمی را در مجمع عمومی مطرح میکنند و اتخاذ میکنند. مثلا هیات نمایندگیشان در مذاکره با مجلس بوسیله مجمع عمومی انتخاب شد و بعد از مذاکره هم به این مجمع گزارش دادند. به این ترتیب کل کارگران درگیر و دخیل هستند. سازماندهی و پیشبرد دو ماه اعتصاب ٥٠٠٠ کارگر هفت تپه تنها با اتکا به مجمع عمومی میتوانست صورت بگیرد. میدانید هفت تپه یک مجتمع کشت و صنعت گسترده است با بخشهای متعدد کشاورزی و نی بری و بخش تولید شکر و غیره. متحد نگاهداشتن همه این بخشها و مقابله با تفرقه افکنی های دولت بین بخشهای مختلف امر ساده ای نیست. اما کارگران توانسته اند از طریق مجمع عمومی این مهم را عملی کنند، کارگران را متحد کنند و اعتصاب را سازمان بدهند و به پیش ببرند.
حزب ما همیشه بر نقش تعیین کننده مجمع عمومی و شورا در حفظ اتحاد و سازماندهی مبارزه و مشخصا اعتصابات تاکید کرده است. و امروز داریم در عمل کارآئی مجمع عمومی را می بینیم. بدون مجمع عمومی به نظر من اعتصاب هفت تپه نه تنها دوماه بلکه دو هفته هم دوام نمی آورد. حکومت میتوانست به سرعت تفرقه بیاندازد. همه تلاش خودش را هم کرد ولی کارگران با آگاهی و هشیاری و با دخیل کردن کارگران همه بخشها این تلاشها را خنثی کردند.
جنبه دیگر اینست که اعتصاب به کارخانه محدود نمی ماند بلکه کارگران با خانواده هایشان در سطح شهر و بعنوان شهروند بمیدان می آیند. و این کاملا به خواستها و شعارهای کارگران ربط دارد. اگر توده مردم غیر کارگر در این خواستها امیال و اهداف خودشان را نمیدیدند طبعا حمایت چندانی هم نمیکردند. مردم زیر فشار گرانی و فقر و بی تامینی کمرشان خم شده است. فساد را مردم میدانند یعنی چه. باندهای مافیائی و خصولتی ها و دلالها و واسطه ها و پیمانکاران را مردم میشناسند. و به این دلیل است که جامعه همراه میشود و اعتصاب به یک نوع اعتراض و تجمع در سطح شهر تبدیل میشود.
در صنعت نفت ویژگی اعتصاب در سراسری بودن آنست، در اینکه در مراکز و شهرهای زیادی، از اصفهان و ماهشهر گرفته تا اهواز و آبادان و ایذه و قشم و غیره و غیره اعتصابات همزمان و همبسته با هم آغاز میشود. ما شاهد اعتصابات در یک سطح گسترده هستیم؛ گسترده هم از نظر جغرافیائی و هم از نظر تنوع نوع تولید و رشته های مختلف. فقط پالایشگاهها و پترو شیمی ها نیستند. گاز و نیروگاهها و بسیاری از رشته های وابسته به صنعت نفت هم دست به اعتصاب زده اند. و این یعنی تنوع زیاد در شرایط مشخص اقتصادی اجتماعی کارگران با تخصص ها و سطح دستمزدها و مشخصات شغلی متفاوت. با اینهمه الان نزدیک به دو هفته است نزدیک ٥٠ مرکز متحدانه در اعتصابند. این سراسری بودن هم مشخصه ای است که از خواستهای عمومی و سراسری ناشی میشود. مخالفت با واسطه ها و پیمانکاران و موقتی بودن قراردادها خواست همه کارگران در همه این بخشهای صنعت نفت و فراتر از آن در همه صنایع و مراکز تولیدی در جامعه است. هفتاد درصد کارگران صنعت نفت و نود در صد کارگران در ایران با قراردادهای موقت استخدام شده اند. به همین خاطر در صنعت نفت کارگران توانسته اند در این شکل سراسری و متحد بمیدان بیایند.
حکومت تلاش میکند وعده ها و امتیازاتی به بعضی بخشها بدهد و اعتصاب را بشکند. کارگران در مقابل میگویند خواستهای ما سراسری است و با هشتگ دفاع از حقوق این را بیان میکنند. منظورشان هم از دفاع از حقوق صرفا دستمزدها نیست بلکه کل حقوق صنفی و سیاسی و اجتماعی کارگران است. مثل حق تشکل، حق اعتراض، حق برخورداری از بیمه بیکاری و بیمه های اجتماعی و کلا حق برخورداری از یک زندگی درخور شان انسان. در مرکز این دفاع از حقوق لغو قراردادهای موقت و قطع دست پیمانکاران و دلالها قرار دارد. این یک خواست اساسی و پایه ای است که میتواند این شکل متنوع از نظر جغرافیائی و نوع کار در بخش کلیدی اقتصاد ایران را متحد کند و بمیدان بیاورد.
چشم انداز خیزش توده ای
این اشکال مبارزه ای که توضیح دادم نیز خودش نشانه شرایط ویژه و فضای عمومی سیاسی ای است که اعتصابات کارگری در آن شکل میگیرد. اینجا میرسیم به قسمت دوم بحث یعنی چشم انداز خیزش توده ای.
نکته اول اینست که در دوسه سال اخیر ما شاهد خیزشهای توده ای وسیعی بوده ایم. مشخصا اعتراضات دی ماه ٩٦ و آبان ٩٨، دو نمونه برجسته خیزشهای توده ای بود. در ٩٨ جنبش سرنگونی بسیاری از ترفندهای حکومت را حنثی کرد. مثل شلیک به هواپیما، مثل تعزیه گردانی حکومت بعد از قتل قاسم سلیمانی، مثل مضحکه انتخابات، یا دهه فجر و غیره. جنبش در همه این موارد حکومت را رسوا و سکه یک پول کرد و بالاخره در دیماه با شعار جمهوری اسلامی نابود باید گردد بخیابان امد.
شعار اساسی ٩٦ این بود که اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا و در ٩٨ مردم دست به کار شدند که ماجرا را تمام کنند. در آبان ٩٨ مردم به بانکها و دفاتر امام جمعه ها و مقر یگانهای ویژه حمله بردند، کار به درگیری نظامی کشید و در بعضی محلات مردم با اسلحه به مقابله نیروهای سرکوبگر پرداختند. خیزش توده ای تا آنجا و تا سقفی که میتوانست به پیش رفت اما نهایتا به عقب رانده شد. در این میان ویروس کرونا نیز به نفع رژیم عمل کرد. در مقابله با ویروس کرونا هم دیدیم که جامعه خودش آستین بالا زد و فعال شد.
به این ترتیب در دوسال اخیر ما شاهد برآمد استثنائی جنبش سرنگونی طلبانه بوده ایم. جنبشی که خیلی صریح و روشن علیه کل نظام و وضع موجود است و نهایتا با شعار جمهوری اسلامی نابود باید گردد به خیابان آمد. بعد از دیماه ٩٨ بحث این بود که قدم بعدی چیست؟ چطور باید فراتر رفت؟
اعتصابات جاری کارگری بما راه نشان میدهد. در فاصله ٩٦ تا ٩٨ نیز اعتصابات کارگری از جمله هپکو و هفت تپه برجسته بود و زمینه ساز خیزش آبان ٩٨ هم همین اعتصابات بود. کلا اعتراضات و اعتصابات کارگری همیشه جریان داشته است. این خصوصیاتی که برشمردم تازه است اما اعتراضات و اعتصابات کارگری همیشه جاری بوده است. خیزشهای توده ای در این جو و شرایط شکل میگرفتند ولی علیرغم این رابطه مستقیمی بین خیزشهای توده ای و اعتصابات وجود نداشت. وقتی خیزشی رخ میداد همزمان و همبسته و همگام با اعتصابات کارگری نبود. جامعه وارد فاز طغیان و خیزش توده ای میشد بدون اینکه اعتصابات کارگری بخشی از این خیزش باشد.
به نظر من این بار اینطور نیست. این بار اعتصابات کارگری نه تنها زمینه ساز بلکه میتوانند مستقیما آغازگر خیزش توده ای باشند. به این معنی که جامعه حول جنبش کارگری و در حمایت از جنبش کارگری که دارد خواستهای او را اعلام میکند بپا می خیزد و میتواند قد علم میکند. این بار چشم انداز خیزش توده ای فقط تظاهرات و تجمعات خیابانی و حتی درگیری های محلی نیست، بلکه گسترش اعتصابات تا سطح یک اعتصاب عمومی هم هست. چشم انداز خیزش توده ای در جامعه ای که روی دوش اعتصابات کارگری و با الهام از این اعتصابات و متکی به این جنبش بلند شده است. ممکن است بخشهای مردم معترض خواستهای مختلفی داشته باشند ولی این بار همبسته و همراه و همگام با جنبش کارگری وارد میدان میشوند چون عامل موثر و قوی و نوید دهنده ای را که در خیزشهای گذشته موقعیت برجسته ای نداشت و مانند امروز مورد توجه عمومی قرارنگرفته بود را مشاهده میکنند. این به توده معترض مردم امید و اتکا به نفس و قدرت تعرضی ای میدهد که صرفا با تظاهرات خیابانی قابل تامین نبود. این بار تظاهراتهای خیابانی همزمان با اعتصابات سراسری کارگری میتواند به یک انقلاب زیر و رو کننده و پیروزمند منجر بشود.
در همین شرایط ما شاهد اوجگیری مبارزه علیه اعدام هم هستیم. میتوان گفت جنبش سرنگونی در شرایط حاضر حول دو شاخه دفاع از حقوق و معیشت که جنبش کارگری پرچمدار آنست و اعتراض علیه اعدامها بروز پیدا کرده است. اینها به هم وابسته اند چون اعدام در ایران فقط یک مساله حقوقی و انسانی نیست بلکه قبل از هر چیز یک مساله سیاسی است. اعدامها ابزار حکومت است برای مرعوب کردن و برای سرکوب کردن کارگران و مردم معترض. و حتی اگر زندانیان غیر سیاسی را اعدام می کنند این برای زهر چشم گرفتن از کل جامعه است. کما اینکه هشت جوانی که اخیرا به اعدام محکوم کردند همه از معترضین ٩٦ و ٩٨ بودند. اما هم اعتراض گسترده و درواقع رفراندوم عملی که در آن بیش از ١١ میلیون نفر به لغو حکم اعدام این جوانان و کلا لغو اعدام رای دادند، و هم مهمتر از آن گسترش اعتصابات کارگری در این شرایط نشانه اینست که جامعه از مرز ارعاب گذشته است. هشتگ اعدامشان نکنید و علیه حکم اعدام گسترده و تبدیل به یک ترند جهانی شد بخاطر اینکه رژیم میخواست با صدور حکم اعدام جوانان شرکت کننده در خیزشهای ٩٦ و ٩٨ از خیزش آتی، بقول خود مقامات از شورش گرسنگان، جلوگیری کند اما قضیه به عکس خود تبدیل شد.
برآمد و پیشروی بیسابقه جنبش علیه اعدام نیز نشان میدهد جو جامعه فضای عادی اعتراضات روزمره نیست. مبارزه علیه اعدام و مبارزه علیه فقر و فلاکت بخشی از جنبش سرنگونی است که با این پرچمها بجلو آمده است. این حرکت علیه اعدامها هم میتواند با اعتصابات کارگری بمراتب تقویت بشود و میتوان انتظار داشت و باید تلاش کرد که از یک طرف خواست لغو اعدام در جنبش کارگری جا باز کند و از جانب کارگران اعتصابی مطرح بشود و از سوی دیگر جنبش علیه اعدام به حمایت از اعتصابات کارگری برخیزد. این رابطه متقابل بین جنبشهای اعتراضی جامعه میتواند بوجود بیاید. فی الحال خیلی از نهادها و چهره هائی که از اعتصابات کارگری دفاع کرده اند به جنبشهای اعتراضی مختلفی تعلق دارند. نویسندگان هستند، فعالین سازمانهای مردم نهاد هستند، دانشجویان هستند، و بخشهای دیگر جامعه. این حمایتها هنوز گسترده نیست ولی رو به افزایش است. باید به این موج دامن زد و گسترده ترش کرد. این شکل حمایت متقابل و این همراه شدن فرض کنید جنبش زنان و جنبش علیه اعدام و جنبش دادخواهی با جنبش کارگری و همبسته با اعتصابات کارگری میتواند ابعاد گسترده ای بخود بگیرد. جنبش سرنگونی میتواند حول اعتصابات کارگری بار دیگر قد علم کند و قدرتمند تر از همیشه بمیدان بیاید. شرایط و زمینه این امر کاملا فراهم است. خیزش توده ای میتواند شکل بگیرد که ستون فقراتش اعتصابات کارگری است و ازینرو براحتی قابل عقب راندن و فروخواباندن نخواهد بود. خیزشی که پیش کسوتش جنبش کارگری است، ستون ققراتش جنبش کارگری است و به یک معنا رهبرش جنبش کارگری است. در انقلاب ٥٧ جامعه شعار داد کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما و امروز داریم به همان سو میرویم.
نقش و جایگاه حزب
نکته آخری که لازمست به آن اشاره کنم نقش سازمانهای سیاسی و مشخصا حزب ما است. هیچیک از این تحولات بدون آن فعالیتها، بدون آن تلاشها و بدون آن رهنمودها و راه نشان دادنها و بدون آن فراخوانها، بدون آن تبلیغات و گفتمان سازی ها و بدون آن فعالیت عملی میدانی که حزب ما چند دهه است به پیش میبرد اتفاق نمی افتاد. چشم اندازی که من تصویر کردم هم بدون چنین نیروئی ممکن نیست. تمام این پتانسیل ها و توانستن هائی که مطرح شد؛ اینکه جنبش توده ای میتواند همبسته با اعتصابات بمیدان بیاید و اعتصاب عمومی همپای تظاهرات توده ای شکل بگیرد و غیره یک شرط دارد: وجود و حضور فعال نیروی آگاهی که این بالقوه ها را به یک امر بالفعل تبدیل کند. بسیاری ازا عتصابات سراسری کارگری را دیده ایم که حتی دولتهائی را هم جابجا کردند ولی بالاخره حاصلش به جیب بخش دیگری از همان طبقه حاکمه رفته است. در ایران این اتفاق نمی افتد چون نمیگذاریم بیفتد. چون حزبی در میدان هست که میخواهد چشم اندازی که اینجا ترسیم کردم را متحقق کند. چون حزبی در میدان هست که در شکل دهی به جنبش علیه اعدام که امروز در ابعاد چندین میلیونی سر بلند کرده است و در شکل دهی به ویژگی هائی که امروز در جنبش کارگری می بینیم، از بمیدان آمدن چهره های علنی این جنبش تا دخیل شدن خانواده ها و کشیدن دامنه اعتصاب به سطح شهر و تا تشکل مجمع عمومی و گفتمان ادره شورائی و غیره نقش فعالی داشته است.
ما از ٩٦ داریم مدام بر اهمیت و ضرورت اعتصاب عمومی و اعتصابات سراسری تاکید میکنیم، بحث میکنیم، سمینار و میزگرد میگذاریم، مقاله مینویسیم، پلمیک می کنیم، از کانل جدید و از مدیای اجتماعی تبلیغ می کنیم، به گفتمان اعتصاب دامن میزنیم، فعالیت عملی و میدانی می کنیم، و امروز شاهدیم که اعتصابات سراسری به شکل شورانگیزی دارد شکل میگیرد و گسترش پیدا میکند. این خط و جهت را باید ادامه داد و حزب باید با نیروئی چدین برابر بمیدان بیاید و حضور بهم برساند. هم در سطح میدانی- عملی و هم در سطح ماکرو و کلان اجتماعی و بخصوص در مدیای اجتماعی نقش فعالتری از همیشه ایفا کند.
بخصوص باید فعالانه مدیای اجتماعی را به کار گرفت. تا همین جا در مبارزه علیه اعدام مدیای اجتماعی ابزار کارسازی بوده است. هشتگ اعتصابات سراسری امروز جزو ده ترند اول تویتر است. و کارگران نفت هم اعتصابات خود را با هشتگ دفاع از حقوق شروع کردند. سازماندهی کارگران در هفت تپه و نفت و همچنین مبارزات سراسری معلمان و بازنشستگان عمدتا از طریق مدیای اجتماعی صورت میگیرد. جلب حمایت از جامعه هم اساسا به همین طریق ممکن میشود.
حزب باید با اتکا به مدیای اجتماعی، با اتکا به تبلیغات رسانه ای خود حزب از طریق کانال جدید و سایتهای حزبی و با اتکا به فعالیت میدانی و حضور و دخالت اعضا و کادرهای حزب، از کمیته سازمانده تا سازمان جوانان و کمیته کردستان و غیره و از طریق ارتباطات و حضور میدانی که فعالین حزبی دارند چشم انداز یک انقلاب زیر رو کننده را متحقق کند. چشم انداز یک خیزش عمومی با اتکا به اعتصابات سراسری کارگری و همبسته و همراه با جنبش کارگری.
این چشم انداز خیلی شورانگیزی است. ما در شکل گیری این شرایط نقش و سهم داشته ایم و باید تلاش کنیم که این شرایط را تا یک انقلاب زیر رو کننده علیه نه فقط جمهوری اسلامی بلکه علیه کل نظم سرمایه و علیه یک درصدیهای مفتخور سرمایه دار به پیش ببریم. کارگران دارند نشانه های انقلابی با مضمون سوسیالیستی را بدست میدهند. شما اگر از این خواست هفت تپه که “مدیر را بفرستید ما نظارت و اداره میکنیم” مدیر را کنار بگذارید به حکومت شوراها میرسید. اداره شورائی یعنی حکومت شورائی. و نه فقط در اقتصاد بلکه در همه جامعه. خواست اداره شورائی میتواند فراگیر بشود. میتواند جنبش علیه اعدام هم این پرچم را بلند کند. میتواند جنبش دانشجوئی هم این را بخواهد. میتواند جنبش رهائی زن هم خواستار اداره شورائی بشود. نشانه های این تحول را در دور اول اعتصاب هفت تپه در دوسال قبل دیدیم. این بار باید روی آوری به شوراها را عمومی تر کنیم. در انقلاب ٥٧ بعد از سرنگونی شاه شوراها همه جا شکل گرفت و این بار از همین ابتدا میتوان و باید به این سمت حرکت کرد. جنبش کارگری دارد بطرف اداره شورائی خیز برمیدارد. حتی آنجائی که این کلمه را بکار نمیبرد مضمون خواستهایش همین است. و این منطبق است با برنامه یک دنیای بهتر برای برپائی حکومت شورائی به این معنا که کارگران و توده مردم خودشان امور را در دست بگیرند و مشخصا کارخانه ها و مراکز تولیدی در کنترل شوراها باشند. شعارها و نشانه های این جهت گیری را داریم می بینیم. حزب باید بر این مبنا تمام نیرو و امکانات خودش را بکار بگیرد تا واقعا آن انقلابی که میتواند ضامن رهائی و آزادی و برابری و رفاه همه مردم در ایران هست شکل بگیرد و به پیروزی برسد.
١٧ اوت ٢٠٢٠