جنبش کارگری و دستگیری های اخیر, متن گفتگو با محمود صالحی

محمود صالحی: کارگران مرعوب نخواهند شد

محمود احمدی: محمود صالحی عزیز، اولین سؤالی که می تواند مطرح باشد این است که شما موقعیت جنبش کارگری را امروز در چه شکلی می بینید؟ جنبشی که در چند ماهه گذشته نه تنها در جامعه ایران بلکه در خارج از مرزهای ایران هم مطرح شد و حتی رسانه های مختلفی که تاکنون حتی گوشه چشمی به جنبش کارگری نداشتند، مجبور شدند اعتراضات کارگری را منعکس بکنند. بنظر شما امروز جنبش کارگری در کجا ایستاده است؟

محمود صالحی: قبل از اینکه صحبتم را شروع کنم، درود می فرستم به خانواده های کارگران زندانی و یا کارگرانی که هم اکنون برایشان پرونده سازی شده است. از امیر چمنی، زانیار دباغیان، شاهرخ صادقی، مهرداد صبوری، امید محمدی، آران محمدی، اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، جعفر عظیم زاده، پروین محمدی، علی نجاتی، اسماعیل عبدی، محمد راشدی، خلیل کریمی و بسیاری دیگر سخن می گویم. از کارگران فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه و مسؤلان نشریه “گام”. باید بگویم با توجه به همین فهرستی که خدمتتان عرض  کردم، طبیعتا جنبش کارگری در حال تعرضی هست که دیگر هیچ قدرتی را یارای مقابله با آن نیست. وقتی ما از جنبش کارگری سخن می گوییم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که سیستم سرمایه داری ایران در طول چند ماه گذشته با تمام توان و قدرتش به جنبش کارگری تعرض کرده و ده ها نفر از کارگران و فعالین کارگری و کسانی را که در حمایت از کارگران در خیابان بودند را دستگیر کرده و بنابراین، نتیجه ای که بدست می آید این است که سیستم بورژوازی و سرمایه داری ایران خطر را احساس کرده است و به همین دلیل، با تمام توان و قدرتش علیه کارگران و فعالین کارگری و کلا علیه تمام کسانی که به نابرابری موجود در جامعه اعتراض دارند، قد علم کرده و شمشیر را از رو بسته برای اینکه جامعه را به بند بکشد و سرکوب کند اما، باید گفت این خیالی باطل است! چرا؟ به این دلیل که ما تجربه چندین سال گذشته را به خاطر داریم. به یاد می آوریم که کارگران زندانی و فعالینی که در زندان هستند، نه تنها مرعوب نشده اند بلکه روز بروز فعال تر و آگاه تر با این سیستم و مناسبات سرمایه داری که هر روزه آنها را سرکوب می کند، مقابله و مبارزه می کنند.

محمود احمدی: محمود صالحی، شما دلایل پیشروی جنبش کارگری را در سال گذشته چطور توضیح می دهید؟ برخی نظرشان این بود که ما در سال ۹۶ و زمانیکه با اعتراضات وسیع مردم در جامعه روبرو بودیم، طبقه کارگر بعنوان یک طبقه مستقل با شعارها و خواسته های خودش، در آن اعتراضات دست بالا را نداشته است. بااینحال، امسال اگر توجه بکنیم، می بینیم رسانه هایی مثل “بی بی سی” و رادیو فردا و صدای آمریکا و تمام این رسانه هایی که در مقابل اعتراضات کارگری همواره مهر سکوت بر لب داشتند، مجبور شدند که به انعکاس هر روزه اعتراضات و مبارزات کارگری بپردازند. شما دلایل این پیشروی را چگونه توضیح می دهید؟

محمود صالحی: ببینید؛ اگر ما به دهه هشتاد برگردیم، مشاهده می کنیم که سیستم مناسبات سرمایه داری حاکم بر ایران، همواره و بطور مرتب جنبش کارگری را سرکوب کرده و اساسا تحمل نکرده است که حتی ده نفر از کارگران دور همدیگر جمع شوند دقیقا به این دلیل که احساس خطر می کند و بنابراین، می خواهم بگویم که اگر جنبش کارگری در تشکل های خودش سازماندهی شده باشد، قادر است و می تواند که به رهبر و پیشرو جامعه تبدیل شود. به همین علت است که سیستم بورژوازی حاکم بر ایران، هیچگاه اجازه نداده است که کارگران تشکل های خودشان را تاسیس کنند. همین امروز وقتی نگاه می کنیم، صدها پرونده مفتوحه در مراجع قضایی و امنیتی داریم که براساس آنها برای کارگرانی که خواسته اند تشکل خودشان را تأسیس کنند، پرونده سازی شده است. “جعفر عظیم زاده” را داریم که بخاطر ایجاد یک تشکل به شش سال زندان محکوم شده است و همینطور فعالین دیگری که زیر حکم چهار سال و هشت سال و ده سال قرار دارند و به همین دلیل باید گفت که پیشروی طبقه کارگر به آهستگی – اما همواره – ادامه داشته است. طبقه کارگر در سطح جامعه وجود دارد اما و طبیعتا، ما اینرا قبول می کنیم که طبقه کارگر بدلیل اینکه همیشه مورد حمله قرار گرفته و سرکوب شده، نتوانسته تشکل های خودش را تشکیل دهد تا با آرم و مارک و تشکل مشخص و معینی در میدان مبارزه آماده شود و علیرغم این، ما از افرادی که شما در سؤالتان اشاره کردید که گویا پیشروی جنبش کارگری را نادیده می گیرند، سؤال می کنیم؛ آیا شعارهایی که در سطح جامعه و خیابان ها وجود دارد، آیا این شعارها متعلق به بورژوازی است؟ آیا این شعارها از جانب کارفرما مطرح شده است؟ این شعارها مال ما است! ما همواره در طول سالیان گذشته این شعارها را بمیان طبقه کارگر و محرومان جامعه برده ایم و امروز، محرومان جامعه -حتی- بدون اینکه سازماندهی شده باشند، بر بستر خیابان ها، درخواست نان، کار و آزادی می کنند و خوب، این شعارها مال ما است. این شعارها از آن ما، دستاورد ما و متعلق به ما است. بله. درست است! ما نتوانستیم بمثابه یک تشکل یا یک تشکیلات مشخص و معین بر بستر خیابان آماده شویم اما این شعارها متعلق به ما است! و باید اضافه کنم که به همین دلیل است که ما امروز یکی از خواسته های اصلی طبقه کارگر در ایران را – یعنی آن خواسته ای که ما در قطعنامه های اول ماه مه هر سال بر آن تأکید می کنیم- تلاش برای تشکیل و تحقق تشکل های خودساخته کارگری قرار داده ایم. تشکیل تشکل هایی بدون حضور کارفرما و دولت. این، آن خلاء ی هست که ما همواره آنرا احساس کرده ایم و امروز تلاش می کنیم که این “تشکل های خودساخته” را تأسیس کنیم.

محمود احمدی: محمود صالحی عزیز، شما در صحبت هایتان به شعارهای طبقه کارگر در اعتراضات اشاره کردید و اینکه طبقه کارگر برای این شعارها سالیان سال زحمت کشیده و کار کرده است. اینکه این شعارها از جانب فعالین کارگری و جنبش های اعتراضی مطرح بوده و امروز مهر خودش را به خواسته های جامعه کوبیده است و بااینحال، جنبه دیگر این کشاکش، تقابل راست و چپ در بطن جامعه است. راست هم سعی می کند در جنبش های اعتراضی با شعارهای خودش ظاهر شود. آیا پیشروی های اخیر طبقه کارگر در این اعتراضاتی که در سطح جامعه مطرح است، می تواند تأثیری در تقابل راست و چپ در صحنه سیاسی جامعه ایران داشته باشد؟

محمود صالحی: اجازه بدهید اینطور بگویم که ما اگر به زندان ها نگاه کنیم، اگر به اخبار نگاهی بیاندازیم، خواهیم دید که ما در یک روز -حداقل- هفده اعتراض کارگری در بستر خیابان داشته ایم! در گذشته این اعتراضات صرفا در محل های کاری صورت می گرفت اما امروز به خارج از محل کار کشیده شده و نفس همین، یک گام مهم در پیشروی ما است. اگر در گذشته، فعالین کارگری بحث شوراهای کارگری یا تشکل های کارگری را در محل ها و محفل های محدود مطرح می کردند، امروز این بحث در بستر خیابان جریان دارد. ما دیدیم. ما کارگران فولاد اهواز و کارگران نیشکر هفت تپه را دیدیم. “هپکو” را داشتیم و ده ها اعتراض دیگر را دیدیم که دارند در بستر خیابان شعار “شوراهای کارگری” و قدرت در دست شوراهای کارگری را مطرح می کنند و حرف من این است که این یک پیشروی مهم در جنبش کارگری است. طبیعتا راست جامعه هم هر کاری از دستش بربیاید انجام می دهد و ما هم کار خودمان را می کنیم. اگر امروز راست بتواند یک قدم جلو بیاید، این از ضعف ما است و ما باید این ضعف را از میان برداریم. آنها کار خودشان را می کنند و با اینحال، اگر نگاه کنید خواهید دید که از دی ماه ۹۶ به این طرف همه سر بلند کرده اند! آنهایی که تا دیروز می گفتند ما اصلا از بدو تاسیس حزب مان شعار براندازی نداده ایم، امروز شعار براندازی می دهند. باید گفت اینها در طول یک سال، صد و هشتاد درجه چرخش داشته اند و این طبقه کارگر بوده که همواره در طول چهل سال گذشته با مناسبات سرمایه داری حاکم بر این جامعه مبارزه کرده و برای این مبارزه هم هزینه های زیادی داده است. اخراج شده است. زندان و شکنجه و اعدام شده و برایش پرونده سازی کرده اند. ما هم اکنون هزاران پرونده مفتوحه در دستگاه ها و مراجع قضایی داریم. سؤال من این است که خوب، نیروهای راست هم بیایند و بگویند چند پرونده مفتوحه در محاکم قضایی دارند؟! ندارند و بنابراین، این جنبش طبقه کارگر است که در ایران دارد پیشروی می کند. بله، جنبش های دیگر هم امروز سر بلند کرده اند و اساسا از دی ماه سال گذشته جنبش های اعتراضی هم بمیدان آمده اند و دارند برای خودشان تشکل و سازمان درست می کنند. بطور طبیعی آنها هم می خواهند کاری بکنند و با این همه، همانطور که گفتم هر درجه ای از پیشروی راست در میان این جنبش ها از ضعف ما ناشی خواهد شد و بایستی در از میان برداشتن این ضعف تلاش کنیم.

محمود احمدی: شما به هزینه هایی که جنبش و فعالین کارگری در طول سالیان گذشته از سوی مناسبات سرمایه داری متحمل شده اند اشاره کردید. خود شما بعنوان یکی از فعالین سرشناس جنبش کارگری بارها دستگیر شده و هم خودتان و هم خانواده تان مورد آزار و اذیت قرار گرفته و حتی کلیه تان را از دست داده اید. همینطور علی نجاتی که دچار بیماری قلبی شده است و فعالین دیگری که مورد آزار و شکنجه های جسمی و روحی حکومت قرار داشته اند. اگر ممکن است کمی از تجارب خودتان برای ما بگویید.

محمود صالحی: اجازه بدهید اشاره ای کنم به مصاحبه ای که با رادیو پیام داشته ام. آنجا اشاره کردم که من از سال ۷۳ به بعد، شخصا، شکنجه جسمی نشده ام. عده ای اینطور برداشت کرده اند که من گفتم شکنجه ای در کار نبوده است. نخیر! من این را نگفته ام. تصریح می کنم که من خودم، شخصا از سال ۷۳ به این طرف شکنجه جسمی نشده ام اما آیا آن چیزی که به شکنجه سفید مرسوم شده و شکنجه های روحی که امروز در زندان ها وجود دارد، بدتر از شکنجه های جسمی نیست؟ من در نوشته دیگری هم توضیح دادم که شکنجه، شکنجه است و سیاه و سفید ندارد. من بعنوان کسی که سال ها زندان کشیده و شکنجه شده ام، همیشه ترجیح می دهم شکنجه جسمی بشوم تا شکنجه روحی! چون شکنجه روحی تمام وجودت را از بین می برد اما شکنجه جسمی می تواند یک لحظه یا یک مدتی و یا چند ساعتی باشد. در زندان که بودم هر روز سی کابل به پشت من می زدند ولی بالاخره پس از بازگشت به سلول شاید بعد از سه روز ترمیم می شد حال آنکه شکنجه روحی نابود کننده است. امروز وقتی سیستم نمی تواند کارگران و زندانیان را مرعوب کند، باصطلاح به شکنجه سفید روی آورده است. شکنجه ای که جسم و روح انسان را از بین می برد. وجود انسان را از بین می برد. خوب، فرض کنید من در زندان شکنجه جسمی نشدم اما داروهای من را چهل و هشت ساعت قطع کردند، فشارم رفت روی بیست و چهار و کلیه هایم را از دست دادم. چه اسمی می توانیم روی این بگذاریم؟ بنابراین یکبار دیگر تصریح می کنم شخصا از سال ۷۳ به بعد در اتاق بازجویی شکنجه نشدم اما شکنجه فقط به اتاق بازجویی خلاصه نمی شود. وقتی مأموران زندانی را می گیرند، در جریان انتقال به بازداشتگاه یا مراجع قضایی، دست و پا و کمر و دنده هایش را می شکنند و کل این روند با تحقیر و توهین هایی که می شود، بدتر از شکنجه در اتاق بازجویی است و در واقع شکنجه در قالب ها و اشکال مختلفی جریان دارد. باید توجه داشته باشید که ما داریم در ایران زندگی می کنیم و وقتی در ایران زندگی می کنید باید خیلی مراقب باشید و برای هر حرفی که می زنید سند و مدرکی داشته باشید در غیر اینصورت، خیلی راحت هر نهادی می تواند شاکی شما بشود. خوب، وقتی من می گویم در زندان کلیه هایم را از دست دادم، مستند است. وقتی می گویم در کرج کتک زدند و لگن ام را شکستند، مستند است. وقتی می گویم در اول ماه می در حالیکه دستهایم بسته بود حمله کردند و دنده هایم را شکستند، همه مستند است. بیایند من را بگیرند تا در یک دادگاه علنی و عادلانه همه اینها را روشن کنم و با اینحال، ادعای اینکه شما بگویید در اتاق بازجویی شکنجه شده اید، خوب، طبیعتا آثار و دلیل و مدرکی وجود ندارد. آنجا نه قاضی یا پزشکی قانونی حضور دارد و نه شاهدی که بتواند شهادت دهد و بنابراین، شما شکایت هم بکنید به جایی نمی رسد. همچنانکه در بحث شکنجه اسماعیل بخشی، تمام مسؤلین رده بالا و رده پایین مملکت به تلویزیون آمدند و گفتند اصلا شکنجه ای در کار نبوده است! اسماعیل چطور باید ثابت کند که شکنجه شده است؟ نه شاهدی دارد و نه پزشکی قانونی رسیدگی کرده است. این را هم خاطرنشان کنم که وقتی در کرج بعد از شکنجه و شکستن لگن من در اتاق بازجویی گفتم من را شکنجه کرده اند و لگن ام را شکسته اند، بازجویم گفت من از طرف آنها از شما معذرت میخواهم و تمام شد! چکار می توانید بکنید؟ با یک معذرت خواهی تمام می شود و در هر حال، من از همه کسانیکه اینطور برداشت کرده اند که گویا من منکر شکنجه شده ام، معذرت خواهی می کنم و تأکید میکنم که من منظورم این نبوده است که شکنجه ای در زندان ها وجود نداشته و ندارد. منظور من این بوده که خود من، محمود صالحی، از سال ۷۳ به این طرف در اتاق بازجویی شکنجه فیزیکی و جسمی نشده ام هر چند که شکنجه های روحی و روانی همواره وجود داشته است.

محمود احمدی: البته صحبت شما کاملا روشن ومشخص است. ضمن اینکه من باید به این نکته هم اشاره کنم که وقتی شما کلیه تان را در زندان از دست دادید و در شرایطی که باید هر هفته برای دیالیز به بیمارستان مراجعه می کردید، شما را حتی زمانیکه داشتید برای دیالیز می رفتید، در مقابل بیمارستان دستگیر کردند و در واقع، ربودند و بردند زندان که خود همین مصداق بارز شکنجه است که برای مدتی از خدمات دارویی محروم بوده اید. درست است؟

محمود صالحی: بله. من کلیه هایم را از دست داده ام و در هفته دو روز باید خانواده ام من را ببرند بیمارستان و از آنجا انتقال بدهند به خانه. آیا این شکنجه نیست؟! چرا من اینطور شده ام؟ من وقتی وارد بازداشتگاه سنندج شدم، به بازپرسی که برای تفهیم اتهام آمده بود گفتم من دارم دیالیز دارویی می کنم و باید داروهایم در دسترسم باشد که در غیر اینصورت کلیه هایم را از دست خواهم داد. خانواده ام از سقز دویست کیلومتر آمده اند سنندج و دویست کیلومتر برگشته اند تا داروهایم را به من برسانند اما مسؤلین زندان داروهای من را قطع کردند تا اینکه کلیه هایم را از دست دادم. رِییس اطلاعات استان کردستان در بیمارستان بسراغ من آمد و بظاهر گفت من معذرت خواهی می کنم که داروهایت را قطع کرده اند و اینکه برای مسؤول زندان پرونده تشکیل خواهم داد و حال آنکه امروز چهل و یک ماه از آن روز گذشته و هنوز هیچ رسیدگی نشده است. هیچ کسی به شکایت من پاسخی نداده است و خوب، اینها همه مصداق شکنجه هستند. اگر من را می بردند اتاق شکنجه و مثلا هفتاد ضربه شلاق پشت من می زدند، در نهایت بعد از یک ماه خوب می شدم اما حالا باید تا روزی که خون در رگ های من جاری است شکنجه بشوم. براستی کدام اینها شکنجه است؟ اینکه هفتاد ضربه شلاق بخوری یا تا آخر عمر تحت شکنجه روحی و جسمی باشی؟ من هر هفته باید ده ساعت زیر دستگاه قرار بگیرم تا خون من را تسویه کنند. آیا این شکنجه نیست؟!

محمود احمدی: محمود صالحی عزیز، ما هم اکنون، با دستگیری جعفر عظیم زاده، پروین محمدی، زانیار دباغیان و حکم زندان برای خلیل کریمی و بسیاری دیگر از فعالین مواجه هستیم که خود شما البته به لیست بلند بالایی اشاره کردید. فکر می کنید این دستگیری ها چه تأثیری می تواند در مبارزات جنبش کارگری داشته باشد؟

محمود صالحی: راستش را بخواهید دستگیری های اخیر علیرغم اینکه هزینه سنگینی را بر گرده جنبش کارگری تحمیل می کند اما در واقع، هیچ تأثیر و نتیجه مثبتی برای حکومت در پی نخواهد داشت. امروز، طبقه کارگر نه از زندان وحشت دارد و نه از شکنجه. ما زندان را ساخته ایم و از آن وحشت نداریم! هر چقدر به ما حمله کنند، به همان اندازه ما خوشحال هستیم که تأثیرساز بوده ایم در جامعه. بله، ما توانسته ایم تأثیر مثبتی بگذاریم که بورژوازی و حامیانش به این شکل به ما حمله ور شده اند. از زندان و شکنجه وحشتی نیست! ما آماده هستیم. موج وسیع کارگران معترض در راهند و با زندانی کردن و تهدید کردن چندین نفر از فعالین کارگری، جنبش عظیم کارگران مرعوب نخواهد شد. صدها و هزاران کارگر در ایران امروز در حال اعتراض هستند. این اعتراضات بهم خواهند پیوست و یک روزی وضعیت جامعه کنونی را سر و سامان خواهند داد.

محمود احمدی: محمود صالحی عزیز، با تشکر بسیار زیاد که به ما وقت دادید تا شما را در برنامه امروز “رو در رو” داشته باشیم. با آرزوی موفقیت برای شما در پیشبرد اهداف جنبش کارگری.

محمود صالحی: درود می فرستم برای شما و همکاران محترمتان. زنده باشید و خسته نباشید.

(این متن توسط هادی وقفی پیاد شده است)

انترناسیونال ۸۰۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *