با تبریک برگزاری کنگره دهم حزب کمونیست کارگری ایران به همه انسانهائی که در برابر توحش رنگارنگ سرمایه داری از انسانیت دفاع می کنند؛
با سلام به رفقای شرکت کننده در کنگره؛
رفقا! ما از شرایط و فضائی متفاوت با آنچه که شما با آن درگیر هستید و هر روزه تجربه می کنید به کنگره پیام می فرستیم. فضائی پر از جدال و سر شاخ شدن هر روزه انسانهای آزادیخواه در دفاع از انسانیت یکی از ضد انسانی ترین حکومت های موجود در دنیای غیر انسانی پایه ریزی شده توسط سرمایه داری. اگر چه ما و رفقای دیگری که علی رغم میل خود، جسما در کنارتان و در جمع پرشور شما حضور نداریم، ولی از آنجا که جمع فعالیتهای تک، تک ما در گذشته و بخصوص از کنگره نهم تا حالا، حزب را با افتخار، امروز به این کنگره رسانده و با این پشتوانه می خواهد وظایف و برنامه های جدید خود برای عمق و تعین بخشیدن و رهبری جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران که حاکمیت ضد انسانی اسلامی را شقه شقه و باندهای جنایتکارش را به جان هم انداخته است، تعیین کند، در نتیجه ما از قبل جای خود را در کنارتان پر می دانیم، شریک در احساسات پر از شعف و شور شما هستیم و بر خود می بالیم که در دوره ای دیگراز حیات این حزب نقش داشته و همراه با آن، تجارب مبارزه کمونیستی کارگری بیشتری کسب کرده ایم.
رفقا؛
حتما از طریق اخبار و گزارشات هر روزه ای که از اوضاع جاری داخل انتشار می یابد تا حد زیادی مطلع از مصاف های مردم با حکومت هستید. خبر دارید که جنبش های اعتراضی چگونه تمامیت جمهوری اسلامی را نشانه گرفته و با ضرباتشان بر پیکر پوسیده حکومت، باندهای جنایتکارش را آشفته و وحشت زده کرده است. با چنگ و دندان همدیگر را پاره می کنند و تقصیر را گردن دیگری می اندازند، رقیب شکست خورده از حکومت بیرون انداخته می شود اما برای نجات حکومتشان در شرایط کمر خرد کنی مثل حالا حتی مغضوبین رانده شده ای مانند خاتمی به سردسته جانی رژیم یعنی خامنه ای پیشنهاد پروژ آشتی ملی می دهند. کسی مثل خاتمی که سالهاست از حکومت رانده شده و ممنوع التصویر، ممنوع السخن و ممنوع الحضور بر سر جنازه رفسنجانی شده است، امروز نابودی حکومتشان که با آن ۳۸ سال مشترکا جنایت کرده و چپاول کرده اند را مقابل چشم خود می بیند و با وجود شکست خوردگیش در برابر دیگر باندهای رقیب و حتی بی اعتباریش نزد نزدیکانش به تقلای یافتن راهی برای ایجاد صفی متحد در مقابل مردم منزجر و به جان آماده که ناقوس مرگ حکومت را به صدا در آورده، افتاده است. حکومت تحت فشارهای اعتراضات رادیکال و چپ توده ای شکننده و بن بست هایش در سطح بین المللی، شکننده و مستأصل شده است. چهارچوب جمهوری اسلامی زیر ضربات مهلک مبارزات کارگران، جوانان، زنان و همه انسانهائی که در مقابل اعدام، سرکوب و خفقان هستند و به دفاع از انسانیت بر پیکرش می کوبند، ترک برداشته و به باندهایی تقسیم شده است که هیچ یک چشم دیدن دیگری را ندارند. افشاگری از یکدیگر، از موضوع اختلاس و دزدی مقامات و سران حکومت عبور کرده و به فساد و تجاوز به جوانان تشویق شده به یاد گیری قراعت قرآن توسط سعید طوسی قاری مخصوص و درباری خامنه ای کشیده شده است و آدم کش مورد اعتماد خامنه ای بعد از سال ها ناچار به اعتراف به جنایتش در کهریزک و عذر خواهی می گردد.
اما مردمی که حکومت را به این روز انداخته اند خوب می دانند که نباید مجال نفس تازه کردن به آن داد. در ایران کمتر روزی با چند اعتراض و اعتصاب کارگری سپری می شود. مدافعین انسانیت به همراه خانواده های قربانیان، قانون قصاص و انسان کشی جمهوری اسلامی را لگد مال می کنند و به جای آن زندگی به انسان می بخشند. زنان و جوانان، تلاش های حاکمیت برای تبدیل کردن سنت های عقب مانده و ضد زن و ضد شادی به فرهنگ و سنت عمومی را به بن بست کشانده و نمادهای عقب ماندگی را مگر با احاطه پلیس، اجازه نمایش نمی دهند. در واقع حضور معنوی از رژیم در جامعه سلب گردیده و این نعش حکومت است که تنها با اسکورت گله های نظامیش نمایش داده می شود. امروز در نتیجه رسوائی هائی که باندهای حکومت در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به بار آورده اند و دزدی های هزاران میلیارد تومانی سران و مدیران حکومتی به علاوه افشا شدن تجاوز به قرآن آموزان توسط معتمد خامنه ای، مردم با جسارت بیشتر بر سر مفسدان در قدرت تعرض می کنند و مطالبات خود را مطالبه می کنند.
این سطح از توازن قوا میان مردم و حکومت حاصل یک دوره ۳۸ ساله مبارزه بخش های معترض جامعه با حکومتی است که طی این دوره با جهره های مختلف اصولگرائی، اصلاح طلبی و میانه روی ظاهر شده است. فضای امروز جامعه می توانست چیزی غیر از این باشد، اگر چنانچه جریان کمونیسم کارگری و حزبی مثل حزب ما دخیل و فعال در مبارزات نبود. زمانی که مبارزه علیه حجاب توسط جریان ما به عنوان پایین کشیدن نماد و پرچم حکومت اسلامی فراخوان داده شد، همه اپوزوسیون راست و حتی بسیاری از چپها حجاب را نوعی پوشش می دانستند و اعتراض به آن را نقض آزادی قلمداد می کردند. وقتی علیه هر گونه اعدام ایستادیم، راست ها که جای خود دارند، چپ های سنتی هم به تفکیک انواع اعدام پرداختند و غیر از سیاسی ها، مجوز قتل زندانیان دیگر را به رژیم دادند. در برابر تأکید ما نسبت به ساختن چهره های توده ای و شناخته شده از فعالین کارگری و اجتماعی وعلنی بودن مبارزات توده ای، حتی چپ ترین حزب آن دوره، حزب کمونیست کارگری را به بی ملاحظه گی وعدم رعایت امنیت فعالین با هدف سؤاستفاده به نفع خود متهم می کرد. در جریان کنفرانس برلین، تمام اپوزوسیون چپ و راست به عنوان مدافعین حق آزادی بیان علیه حزب ما که به زعمشان ناقض آزادی بیان شده بود، موضع گرفتند. اما ما کوتاه نیامدیم و همچنان مسیر مبارزه را نشان دادیم. این واقعیتی است که نه تنها ما مدعی آن هستیم، بلکه از نظر هیچ آدم منصف خارج از حزب هم قابل انکار نیست. حالا لحظه ای تصور کنید جریان کمونیسم کارگری و در رأس آن حزب کمونیست کارگری در روند مبارزات تا به امروز مردم ایران حضور نداشت و دخیل نبود! آیا باز هم شاهد پیش روی مبارزات زنان و جوانان و عقب نشینی حکومت به این وسعت بودیم؟ شاهد این درجه از تعمیق خواسته های کارگران، ظهور فعالین و رهبران شناخته شده کارگری و معلمی در سطح جهان بودیم؟ تا این حد مبارزات طبقه کارگر مورد حمایت اتحادیه های کارگری بین المللی بود؟ علیه اعدام و قصاص که از جمله احکام اسلامی و قرآنی هستند، به شکل توده ای اعتراض می شد؟
هدف ما از بیان این مطالب، روشنگری نیست. یکایک شما به خوبی از این واقعیات و حقایق آگاه هستید. اما ما با این یادآوری ها می خواهم بر ضرورتی تأکید ویژه بگذارم. حزب ما از لحاظ تأثیر گذاری در جهت یابی مبارزات در هر عرصه ای و طرح خواسته های رادیکال و انسانی کم نگذاشته است و به این اعتبار زمینه ساز موفقی در به چپ چرخاندن جامعه بوده است. و در شرایط حاضر در نتیجه این به چپ گرائیدن قدرتمندانه جامعه، راست ترین جریانات اپوزوسیون، ملی- مذهبیان و سلطنت طلبان و حتی بعضی از عوامل در قدرت هم برای جلب سمپاتی، ناچار به تظاهر به همسوئی با مردم شده اند. حتی مرتجع ترین جریانات متوجه شده اند که اگر بخواهند شانسی در تحولات آتی داشته باشند و حداقل درجه ای از اقبال در جامعه روبرو شوند، باید هر چند که ظاهری و عوامفریبانه و فرصت طلبانه خود را سازگار با خواسته های مردم بیارایند. بورژوازی دوره حاضر بسیار هوشمندانه تر از دوره های گذشته عمل می کند و به همان میزان که طبقه کارگر در مبارزاتش آب دیده تر شده، کل سیستم سرمایه داری و حکومت هایش نیز در تشخیص دورنمای مبارزات طبقاتی با تجربه تر گردیده است. سرمایه داری یک بار سال ۱۹۱۷ ضرب شصت از طبقه کارگر و انقلاب کارگری چشیده و از عواقب و خطرات تکرار آن کاملا آگاه است. در جریان انقلاب ۵۷ و انقلابات موسوم به بهار عربی آگاهی و آمادگیش برای مقابله با انقلابات نوع اکتبری به نمایش گذاشت.
در تحولات آتی در ایران هر اقدامی از جانب بورژوازی و با هر ترفندی ممکن است. بنابراین کار ما آسان نیست و باید خود را آنچنان قدرتمند و پرتوان کنیم که بتوانیم انقلاب مردم را از همه موانع عبور دهیم و به سرانجام برسانیم. برای این کار باید حزب را قوی تر و نافذتر در جامعه کنیم. حزب از نظر تئوری، روشنگری و ارائه راهکار، کوهی ارزشمند از گذشته تا حال دارد، ضروری است که خود را نیز به بازوانی مجهزسازد که هر اندامش مملو از کادرها و اعضاء جسور در جامعه باشد. حزب باید موضوع سازمان دهی و سازمان یافتگی را بیشتر از گذشته جدی بگیرد و از طریق اعضاء خود، در ابعاد وسیعتر در دسترس جامعه قرار گیرد.
با امید به اینکه کنگره دهم کنگره تبدیل حزب کمونیست کارگری به حزب آلترناتیو و کانون رجوع مردم آزادیخواه و ستاد فرماندهی انقلاب باشد.
دست همه شما را به گرمی می فشاریم. پیروز باشدید
جهان و گلرخ پیروز
ایران