جدید ترین

یاشار سهندی: فقر و نابرابری، مدافعان آن و اعتراض به آن

ثروتمندان جهان امسال هم مانند گرم شدن کره زمین که سال به سال رکود شکنی میکند، رکورد شکنی کردند و هشت نفر به اندازه نیمی از جمعیت کره زمین ثروت را مال خود کردند. طی فقط دو سال عده ایشان از ٨٥ نفر به هشت نفر تقلیل یافت. آکسفام به عنوان یک “موسسه خیریه” که سعی دارد فقر و نابرابری حاکم را تلطیف کند و با خیرات و صدقات یک  جورهای دنیا را به زعم خودش انسانی کند این آمارها را منتشر کرده است و خود این موسسه آمارها را بر اساس آمارهای بانک های سوئیس و بانک جهانی و صندوق بین اللملی پول تنظیم کرده است و به چنین آمار هولناکی رسیده است. این آمار اما از جانب برخی “توطئه” قلمداد گردیده و مدعی اند قصد این موسسه “چپگرا” این است  چهره اقتصاد بازار آزاد و نئولیبرالیسم را مخدوش کند و گر نه دنیا امروزی به گفته ایشان محلی بدی نیست. بنا به ادعای ایشان از ١٩٩٠ تا کنون جمعیت فقرا به شدت کم شده است واین همه نتیجه سیاستهای نئولیبرالی وجهانی سازی و اقتصاد بنیان بازار است. فقر هم هیچ ربطی به نابرابری ندارد. نابرابری نه تنها بد نیست بلکه امری لازم است و گرنه کارها پیش نمی رود! (این نظرات در بخش ویژه ای در آخرین شماره مجله “تجارت فردا” منعکس گردیده است که گردانندگان آن همه گی سرشان به آخور جمهوری اسلامی وصل است و نان این حکومت را میخورند.)

در دنیای که روزبروز قطبی تر میشود اکنون مدافعان نظام سرمایه داری به صراحت بیشتری حرفشان را میزنند. چون شاهدند که موسساتی که قرار بوده نیکوکاری را تبلیغ کنند تا به اساس نظام دست اندازی نشود اکنون این آمار به ناچار از سر اعتراض منتشر میکند تا شاید جلوی یک چیزی را گرفته باشند که فردا دیر است! و مدافعان سرمایه که نان شان با دفاع از فلاکت مردم تامین میشود اکنون انتشار این گونه آمار را توطئه میخوانند که قصد “سیاهنمایی” دارند. به زعم ایشان گزارش آکسفام” با ترفند کشیدن عکس مار در خصوص استفاده از داده‌های آماری انجام می‌دهد القای این تصور نادرست است که ثروتمندتر شدن ثروتمندان علت اصلی فقر فقراست.” به گفته ایشان انتشار این گونه آمارها که موجب” دامن زدن به حس حسادت و دشمنی میان مردم(میشود)  نه ‌تنها کمکی به حل مساله فقر نمی‌کند بلکه آن را به معضل پیچیده‌تری تبدیل می‌سازد.” ایشان معترضانه پیشنهاد میدهند:” باید وضعیت اقشار فقیر را با گذشته خودشان مقایسه کرد. ” اما به خودشان زحمت نمی دهند وضعیت ثروتمندان ” باگذشته خودشان مقایسه کنند که چرا در عرض دو سال این چنین ٨٥ به ٨ نفر کاهش یافته. به باور ایشان آمار آکسفام “واقعی اما گمراه کننده” است. البته آنقدر هم بی چشم و رو نشدند که دزدیها و به قول خودشان فساد اداری و یا استفاده از رانت دولتی که موجب نابرابری شود را موجه بشمارند. به باور ایشان اگر بیل گیتس ( نفر اول از آن هشت نفر) روی دنیای ثروت لم داده است به کسی ربطی ندارد. نبوغ داشته، یللی و تللی هم نکرده حالا به اینجا رسیده ایشان که موجب فقر نشده. از انصاف نگذریم فقرنتیجه نبوغ شخص بیل گیتس نیست!

فقر نتیجه نابرابری است و این دو پدیده از همان زمان که نطفه نظام طبقاتی بسته شد شکل گرفت.فقر وسیع و جهانی کنونی هم نتیجه کارکرد نظام طبقاتی معاصر است که سرمایه داری نام دارد. نبوغ بیل گیتس را توده های وسیعی جان داده اند که طبق کارکرد روتین این نظام چیزی برایشان باقی نمانده جز نیروی کارشان که به ارزان ترین قیمت با کمک وسیع ترین دستگاههای سرکوب تامین و تضمین میشود.. لئونارد داوینچی به گواهی تاریخ نبوغش سرتر از همه نوابغ تاکنونی بوده اما زمانه ای که او زندگی میکرد اسباب آن فراهم نبود که این نبوغ برایش ثروتی فراهم کند که جز این هشت تنی باشد که به اندازه نصف جمعیت دنیا ثروت داشته باشد. میگویند بیل گیتس با نبوغش کار آفرینی میکند و موجب میشود که میلیونها انسان در سراسر کره زمین کاری داشته باشند مشکل همین جاست توده مردم وقتی برسمیت شمرده میشوند که کاری داشته باشند و آن را هم با نازلترین قیمت ( نه به مقیاس پول- معیار امروز جهان- بلکه به مقیاس زندگی) باید در خدمت سود آوری سرمایه قرار دهند و گر نه محکوم به کارتن خوابی و گورخوابی و هزاران بلای اجتماعی است که سرشان می آید، سرمان می آید.

نابرابری، نابرابری است موجه و غیر موجه ندارد.وقتی در یک سو همه وسایل تولید در دست یک درصد جامعه تمرکز یافته و این یک درصد بوسیله همه دستگاههای امنیتی و نظامی و انتظامی مخوف و بسیار بی رحم حمایت میشود نابرابری به یک امر “متعارف” تبدیل میشود. اما اگر اکنون صدای برخی از مدافعان نابرابری در آمده است بدین خاطر این “نابرابری اقتصادی” هولناک اکنون حیات جامعه بشری از سوی نظام سرمایه داری تهدید میشود که موجب این نابرابری باور نکردنی گردیده است. در سطح سیاسی جواب سرمایه کسی مانند ترامپ است که خود یکی از کسانی که در باشگاه میلیاردهای جهان عضو است که این چنین جسورانه و بی پروا جوابش حمله به کل انسانیت است که  در نمودهای راسیستی و ضد زن بودن خود را بروز میدهد. این جواب نظامی است که خود موجب چنین نابرابری دهشتناکی است. در صف مخالفان ترامپ در سطح دولتمردان بورژوازی کسانی هستند که خود سعی بسیار کردند که نابرابری بیشتر در نتیجه فقر بیشتری را به توده مردم کارکن جامعه تحمیل کنند. به طور نمونه، کوشش سالهای اخیر دولت فرانسه برای اصلاح قانون کار آن کشور که عملا اجازه میدهد که سرمایه داران دست اندازی بیشتری به زندگی مزدبگیران جامعه داشته باشند.

نابرابری و فقر دوامش را مدیون نظام طبقاتی است. با قانون مالیاتی سفت ومحکم و بستن همه راههای فرار مالیاتی و هزار ترفند دیگر از این دست از بین نمی رود و قرار هم نیست در یک نظام طبقاتی از بین برود بلکه نابرابری متعارف را لازمه پیشرفت می شمارند. برای ریشه کردن فقر و نابرابری باید ریشه آن از بین برود و این ممکن نیست مگر با محو نظام طبقاتی و شیوه تولید کنونی. به اندازه همه انسانهای کره زمین به گفته آمار موسسات خود این نظام گندیده ثروت و نعمات زندگی برای کل جمعیت کنونی زمین فراهم است اما تا وقتی معیار سود آوری بر اساس  استثمار توده میلیاردی کره زمین باشد این ثروت به دست آنهای که نیاز دارند نخواهد رسید بلکه به شکل پول و حساب بانکی در دستان عده قلیلی از جمعیت جهان باقی خواهد ماند و این نتیجه ای جز سیه روزی برای ٩٩ درصد مردم دنیا ندارد. اما جای بسی امیدواری است که هنوز یک ماه از حکومت یکی از فاشیست ترین شخصیت های بورژوازی نگذشته نه تنها امریکا بلکه از استرالیا تا اروپا علیه ترامپ اعتراضات وسیعی شکل گرفته است. با وجود آنکه رسانه های رسمی بورژوازی بر سر سختی ترامپ تاکید میکنند که عقب نخواهد نشست اما دست رد زدن نمایندگان دیگر بورژوازی به ترامپ به عنوان دولت در کشورهای دیگر، حتی درخود امریکا کافی است که نشان دهد که سمبه اعتراضات اخیر چقدر پرزور است. و از ترامپ فقط مترسکی ساخته است که روی دست بورژوازی مانده است.اعتراض به ترامپ به نوعی اعتراض به نابرابری است و این اعتراضی که بورژوازی را به وحشت انداخته و از هر گوشه داد میزنند “تا دیر نشده باید کاری کرد.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *