پرستو احمدی زن خواننده بیباک که در دوران خیزش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” ترانه “از خون جوانان وطن” را اجرا کرده و از سوی نهادهای امنیتی احضار و بازجویی شده بود در ۲۱ آذر ویدئوی کنسرت بدون حجاب خود را که در یک کاروانسرا اجرا کرده بود، در یوتیوب به معرض دید جهانی گذاشت.
او این کنسرت را بهدوراز دید دم و دستگاههای سرکوبگر رژیم با نام “کنسرت فرضی کاروانسرا” بدون ترس از عواقب آن، از پروندهسازی قضایی گرفته تا انواع تهدیدات و فشارهای دستگاههای امنیتی انتشار داد.
کنسرت بهاصطلاح فرضی و بدون تماشاگر حضوری پرستو احمدی بعد از انتشار از طریق یوتیوب خیلی سریع پربیننده و پرطرفدار شد و حالا با جرئت میتوان ادعا کرد که به یکی از پربینندهترین و پرطرفدارترین کنسرتهای دوره حاضر تبدیل شده است.
پرستو احمدی پیشتر از آن نیز بهخاطر خواندن ترانههای دیگری مورد پیگردهای قضایی قرار گرفته بود.
این زن شجاع در نوشته ضمیمه ویدئوی کنسرت خود اینطور شرح داده است: ” من «پرستو» دختری که میخواهم برای مردمی که دوستشان دارم بخوانم. این حقی است که نمیتوانستم از آن چشم بپوشم؛ خواندن برای خاکی که عاشقانه دوستش دارم. اینجا در این نقطه از ایران عزیزمان، در این تکهای که تاریخ و اسطورههای ما به هم پیوند میخورند، صدای من را در این کنسرت فرضی بشنوید و خیال کنید این وطن زیبا را… “.
همچنان که انتظار میرفت و خود گروه تولید کنسرت هم حتماً خود را برای چنین برخوردهایی از طرف حکومت آماده کردهاند، جمهوری اسلامی بلافاصله یک روز بعد از انتشار فیلم “کنسرت فرضی” برای “پرستو احمدی” و عوامل تولید کنسرت، پرونده قضایی گشوده و سعی در تحتفشار قراردادن آنها دارد.
ازاینرو به “پرستو احمدی” و گروه نوازندگان همراهش تنها میتوان لقب قهرمانان انقلاب زن، زندگی، آزادی را داد و بدون تردید چنین شهامتهایی به طور واقعی فقط در شرایط ویژهای قابل بروز هستند.
شجاعت امروز “پرستو احمدی” و جسارت بیسابقه چندی پیش “آهو دریایی” (زنی که در اعتراض به سرکوبگران حراستی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، خود را عریان کرد) ارزشها، مقدسات و دستورات اسلامی و قرآنی نظام حاکم را لگدمال کرد. اعتراضی بر بستر تداوم انقلاب علیه تمام تبعیضات بنا شده بر اساس همان مقدسات و ارزشها و دستورات. اعتراضی که علیه کلیه محدودیتها و نابرابریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و غیره، به وقوع پیوستهاند و خود از نمودها و مظاهر پیشروی و قدرتگیری بیوقفه انقلاب هستند.
شرایط ویژه و انقلابی جامعه است که به هر اعتراض و تجمع اعتراضی چنان موقعیت و توانی میدهد تا بیپرده و آشکارا و با صراحت تمام حرف آخر خود را خطاب به حکومت و دستگاههای سرکوبگرش بزند و اراده خود را عملی کند. زنان، بیحجابی را سراسری کرده و هر روز برای بهعقبراندن بیشتر حکومت میجنگند. بازنشستگان مدام از دستاوردهای انقلاب “زن، زندگی، آزادی” دفاع میکنند، از مبارزات زنان و فعالین سیاسی و اجتماعی زیر فشار و تحت حکم اعدام حمایت میکنند و علیه اعدام، جنگافروزی حکومت، بازداشت “آهو دریایی” و قانون حجاب و عفاف شعار میدهند. هزاران کارگر پارس جنوبی در اعتصابشان رژیم را به مصاف میطلبند و اولتیماتوم میدهند که کارش را تمام میکنند. به این طریق است که نمودهای انقلاب به طور روزمره بروز مییابند. تکتک این اقدامات در جامعه، مظاهر پویندگی جامعه و جاریشدن خون تازه در رگ انقلاب هستند و برای درک این حقیقت تنها باید به این نمودها و مظاهر بهعنوان عیار و شاخص پیشرویهایش رجوع کرد.
اما در برابر این علنیت و بیپرده بودن خواستها و زبان بیتخفیف انقلاب و جسارت و شجاعت فعالینش در عرصههای مختلف، حکومتی قرار گرفته است که در نتیجه تحمل شکستهای سنگین داخلی و منطقهای به حضیض افتاده و خود را سانسور و ممیزی میکند.
حکومتی که اساس سانسور را بر هر فعالیت اطلاعرسانی و درز اخبار به افکار عمومی حاکم کرده و تنها اجازه انتشار به اخبار و اطلاعات مهندسی شده خود برای فریب و وارونه تعریف نمودن اوضاع داخلی و منطقهای میداد، حالا به حال و روزی افتاده که خود را هم سانسور میکند.
تحت چنین شرایطی خامنهای در رأس حکومت اسلامی مجبور شده تا از صداوسیمای تحت فرمانش بخواهد سخنرانیاش (پاسخش به دوروبریهای خود) دررابطهبا سقوط بشار اسد و فرار سپاه قدس و نیابتیهای تروریست از سوریه را به طور زنده پخش نکند، مبادا که چرند و مزخرفی بر زبان جاری کند که باعث دردسر بیشتری در سطح منطقهای برای حکومتش شود.
جدا از اینکه خامنهای در این سخنرانی ضمن پذیرش شکستش در سوریه، به توجیهات بیاساسی دست زد که بخشهای پرسشگر و ناراضی بهویژه در سپاه و بسیج و گروههای نیابتی از عملکرد خامنهای و عمق بهاصطلاح راهبردیاش را قانع کند، صداوسیما بنا بر توصیه خود خامنهای برشهایی از سخنرانی وی را که ازنظر سیاسی و حقوقی بین دولتها کمهزینهتر بود پخش کرد. از همین رو از کل سخنرانی وی غیر از آخوندها و سرداران سپاه و نزدیکان خامنهای و خود صداوسیما، کسی در جریان قرار نگرفت.
اینجاست که تفاوت عظیم میان قدرتگیری و سرزندگی انقلاب با ضعیفشدن و درماندگی جمهوری اسلامی و در رأسش خامنهای آشکار میشود. در جامعه خواستها و وظایف در برابر رژیم، بیپرده و عیان اعلام و عملی میشود، نیروهای اعتراضی و انقلابی مانند زنان، جوانان، بازنشستگان و کارگران به جلو صف کشیده میشوند و چهرهها مانند توماج، آهو و پرستو و دیگران در آغوش گرفته میشوند. ولی در کمپ حکومت، تشتت و سرخوردگی حاکم میشود و در میان خودیترین خودیها اختلاف و شکاف میافتد و یکدیگر را به چالش میکشند و تهدید میکنند.
در بخش چنگودندان نشان دادن سخنرانی درهمریخته و پریشان خامنهای صراحتاً پرسشگران و منتقدان درونحکومتی نسبت به سقوط بشار اسد تهدید به برخورد قضایی میشوند. هرچند خامنهای بهطورکلی منتقدان سیاست منطقهای جمهوری اسلامی در داخل را خالیکنندگان دل مردم نامید و گفت مجرم هستند و باید مورد تعقیب قضایی قرار گیرند اما روی صحبت و تهدیداتش بیشتر به همان منتقدان درونحکومتی و ردههای مختلف سپاه و بسیج بود.
این اوضاعی است که جامعه معترض و انقلابی بر خامنهای و حکومتش تحمیل کرده و آنها را به روزی انداخته که مجبور به خودسانسوری شدهاند. تردیدی نیست که در روزها و ماههای پیش رو زیر فشار انقلاب که زمینهساز شکستها و درماندگیهای منطقهای رژیم بوده، جمهوری اسلامی شکستخوردهتر و خودسانسورگرتر خواهد شد.
جامعه همانطور که چهرههای اعتراضی خود مانند “توماج” و “آهو” و دهها زندانی سیاسی و محکومان به اعدام را در آغوش گرفته، پرستو احمدی را نیز در آغوش خواهد گرفت و در برابر هر اقدام قضایی و تهدید امنیتی علیه او از جانب حکومت خواهد ایستاد و همانطور که نقض حکم اعدام “مجاهد کورکور” و ناکامی در اجرای قانون حجاب و عفاف را بر جمهوری اسلامی تحمیل کرد، هر گونه فشار و حکمی علیه “پرستو احمدی” را نیز برای رژیم پرهزینه خواهد کرد.