متن سخنرانی مریم نمازی در مراسم دریافت جایزه سکولاریسم بین المللی در پاریس

در دفاع از لائیسیته: زندگی ما به آن وابسته است

 من واقعا افتخار ميكنم که جایزه سکولاریسم بین المللی از طرف ”کمیته جمهوری لائيسيته‟ روز دوم نوامبر در پاریس به من اهدا شده است. ملک بوتی هم جایزه ملى و اتین امیل باولی جایزه علمی سال ۲۰۱۶ را دریافت کردند.

من همينجا قبول اين جايزه را با اين سخنرانى بزبان انگليسى اعلام ميكنم.

بخاطر این افتخار بزرگ از شما تشکر میکنم. بسیار خوشحالم که از حمایت شما حاضرین از جمله همسر و پسرم و همینطور والدین مسلمانم برخوردارم.

ما در دوره ای زندگی میکنیم که توتالیتاریسم عدالت الهی خوانده میشود، تئوکرات ها مشروعیت می یابند، منتقدين تحطئه میشوند و قربانیان مورد سرزنش قرار میگیرند.

این دوره ای است که ”همبستگی‟ دیگر نه اقدامی در دفاع از انقلابیون بلکه در دفاع از فاشیست ها است. تا جاييكه پروژه هاى اسلاميستى از جمله دادگاه هاى شريعه، برقع، جداسازى جنسيتى، قوانين مربوط به ارتداد و توهين به مقدسات- چه بشكل قانونى و چه بشكل عملى- مورد حمايت قرار ميگيرند ولى آنهايي كه تمكين نميكنند و سكوت نميكنند، حذف و ”ناپديد‟ میشوند.

این دوره ای است که ”ترقیخواهی‟ اغلب به معنای سیاست حفاظت کردن از هویتهای عقب مانده معنی میشود. که کل مردم جوامع را در یک کیسه میریزد. و خداپرستان بعنوان تنها داوران و دروازه بانان ارزش های جوامع فرض گرفته میشوند.

فارغ از كشمكشهاى طبقاتی و آرمان های سیاسی، این یک سیاست خيانت است كه هر انتقادی را با چشم اسلامی نگاه میکند و بلافاصله مارک ”اسلام هراسی‟ و کفرآمیز به آنها میزند.

ما ”مرتدان خشونت کار‟، ”سکولارهای بنیادگرا‟، ”خبرچین های بومی‟، ”بادکنکی‟ نامیده میشویم. متهم میشویم که ”فضای امن‟ اسلامی ها در دانشگاه ها را بهم میزنیم و حتی به نفرت دامن میزنیم.

اینها را باور نکنید! این يك روایت اسلامی است.

در دنیای امروز، این ما هستیم که سلاخی میشویم نه برعکس.

در دنیای آنها مردم میمیرند ولی ما متهم به ”توهين‟ ‌میشویم. گویی ارتداد و کشیدن کارتون بدتر از قتل است.

اسلامی ها در برابر تنبیه و شلاق و ترور و ربودن آدم ها و قصابی کردن مردم، جنايتكار محسوب نميشوند ولی قربانیان بدلیل ”تحریک‟ مورد سرزنش قرار میگیرند، مثل چارلی ابدو یا آویجیب روی و …

سکولاریسم یک بحث تئوریک برای آکادمیست های برج عاج نشين و سوسیالیست های شامپاينى نیست. یک موضوع مرگ و زندگی برای بسیاری از ما است:

کسانی مانند آسیا بی بی در پاکستان به اتهام توهین به مقدسات با اعدام مواجه میشوند.

اکس مسلم های جوان (غیر معتقدان به اسلام) در بریتانیا با محروميتهاى مادام العمر مواجه میشوند.

کسانی مانند افسانه لاچاک، نقض حقوقشان در دادگاه تبعیض آمیز شریعه در خاور میانه توسط دادگاه فرانسه بدلیل توافقات دو جانبه مورد تایید قرار میگیرد. نرگس محمدی فعال حقوق بشر بدلیل مخالفت با مجازات اعدام به ۱۶ سال زندان محکوم میشود. جعفر عظیم زاده بدلیل سازماندهی کارگران به ۱۱ سال زندان محکوم میشود. یا دو تابعیتی هایی مانند نازنین زاغری راتچیف و یا سیامک و باقر نمازی در ایران بعنوان گروگان مورد استفاده قرار میگیرند. رئوف رادوانى، وبلاگ نويس در عربستان سعودى بخاطر نوشتن مقالاتى در مورد مذهب و سياست به ١٠ سال زندان و ١٠٠٠ ضربه شلاق محكوم شده است.

”سكولاريسم راه حل است‟ يك نوشته گرافيتى از رئوف رضوان است كه در يكى از سلول هاى زندانى در عربستان سعودى بازداشت شده است- با وجود اين ميشنويم كه گفته ميشود سكولاريسم يك خواست استعمار جديد است- و اين از طرف همان كسانى گفته ميشود كه جهانبينى شان با اقليت حاكم از جمله استعمارگران سابق، و نه هرگز با منتقدین، همخوانى پيدا ميكند.

اين ”ضد فاشيست ها‟، كه فقط بعضى وقتها ضد بعضى از فاشيست ها هستند، اينها  ”ضد راسيست‟ هستنند تا زمانيكه ما پايمان را از لانه هايي كه براى ما تدارك ديده شده تا در آنها زندگى كنيم و همانجا هم بميريم، بيرون نگذاريم. اگر انتقاد كنيم آنها در صف مقدم دفاع از نسبيت فرهنگى راسيستى ظاهر ميشوند و از حقوق متفاوت براى آدمهاى متفاوت دفاع ميكنند. اين آدمهاى باصطلاح مترقى ماها را محكوم به زيستن در حصار اسلام ميكنند، در حاليكه آسمان براى خود آنها هيچ محدوديتى ندارد.

آنها نميتوانند بفهمند كه هيچكس به اندازه آنهاييكه زير چكمه حق مذهب زندگى ميكنند و جان ميكنند و ميميرند به لائيسيته و سكولاريسم احتياج ندارد- و اين شامل آن نامحدود آدمهايى ميشود كه در همين لحظه اى كه ما داريم اينجا حرف ميزنيم بخاطر پناه جستن در جوامع سكولار راى شان را با پا هايشان ميدهند و جانشان را از دست ميدهند، شامل آن زنان و كودكان كاله ميشود كه حقشان نه فحاشى و رفتارهاى تبعيض آميز بلكه حمايت و حق اوليه و انسانى پناهندگى است۔ و اين معتقدين به مذاهب را هم شامل ميشود. حق داشتن دين و مذهب تنها زمانى معنى پيدا ميكند كه همراه باشد با حق خلاصى از مذهب. آن نبرد تاريخى كه ما امروز با آن روبرو هستيم، برخلاف آنچه كه راست افراطى پست ادعا ميكند تا يك هویت عمدتا سفيد و مسيحى را تقويت كند، دعواى بين تمدن ها نيست. اين بيش از هر چيز، نبردى است در وسعت جوامع و مرزها و محدوديتهاى حقيقى و يا مفروض بين تئوكرات ها از يكطرف و سكولارها و جهان وطنى ها از طرف ديگر- و اين خيلى از مسلمانها و مهاجرين را هم شامل ميشود.

سكولاريسم نه فرانسوى، نه غربى و نه شرقى است؛ بلكه جهانى است۔  بايد از اين حقيقت بصراحت و بدون لكنت زبان در مقابل توتاليتاريسم دفاع كرد.

امروز بيش از هر زمان ديگر، ما به لاييسيته نياز داريم و همين حالا به آن نياز داريم. زندگى امروز ما وابسته به آن است.

با تشكر از شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *