علي جوادي: فراموش نميكنيم، عدالت را اجرا ميكنيم!

انتشار نوار گفتگوي منتظري با اعضاي “هيات مرگ” جمهوري اسلامي، در بيست و هشتمين سالگرد قتل عام ٦٧ به شكافهاي درون رژيم ابعاد جديد و دامنه گسترده تري بخشيده است.

بخشي از هيات حاكمه به دفاع از اين هولوكاست اسلامي شان برخاسته و رسما اعلام كردند كه حتي “يك شب” هم خواب روي اين قتل عام از دست نداده اند. جناحي كه شمشير خونين اسلام را از رو بسته است، بدون هيچ توهمي بر اين باور است كه بدون زندان و شكنجه و اعدام بيش از چند روز بر اريكه قدرت دوام نخواهند آورد. حقيقتي است، اعدام و كشتار يك ركن پايه اي حكومت اسلامي است.

اما در طرف  ديگر نيروهاي جناح اصلاح طلب حكومتي به دست و پا و تقلا افتاده و تلاش ميكنند تا خاك بر اين واقعه پاشيده، ابعاد آن را كوچك جلوه دهند و يا كودنانه به دنبال راه حلي براي فيصله دادن ويا از زير ضرب خارج كردن كل دستگاه جنايت اسلامي اند. در اين چهارچوب سخنان مصطفي تاج زاده خصلت نما است. ميگويد:

“حاكميت مي تواند با عذرخواهي از ملت، حلاليت طلبي از بازماندگان و اصلاح ساز و کار قضائي ميهن به گونه اي که تکرار چنين فجايعي را ناممکن کند، زخم ناشي از اين اعدامها را التيام بخشد. من به سهم خود از خانواده هاي اعدام شدگان آن فاجعه از جمله بازماندگان قربانياني که عضو مجاهدين خلق نبودند، پوزش مي طلبم. و متواضعانه آنان را فرا مي خوانم تا با تأسي به ماندلا “ببخشند اما فراموش نکنند” تا ايران و ايراني از چرخه شوم نفرت و کينه و انتقام رها شوند. از رهبر هم مي خواهم که پيش از آن که دير شود پرچم دوستي و مهر و آشتي ملي برافرازد و با پايان دادن به حصرها، زندان ها، پناهندگي ها و مهاجرت هاي سياسي، تلخ کامي اين روزها را به شيريني هم زيستي مسالمت آميز آحاد هم وطنان تبديل کند تا قطار انقلاب در ريل اصلي خود که “همه با هم بودن” است، قرار گيرد.

ابعاد يك قتل عام

تاج زاده مدعي راه حلي براي “التيام” “زخم ناشي از اين اعدامها” است. اما قبل از اينكه به راه حل اين عضو مركزيت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه هدف و نقش اصلي سازمان متبوع اش شكار مجاهدين و كمونيستها، شكنجه و نابودي آنها بود، بپردازيم خود ايشان بايد به  چند سئوال اساسي پاسخ دهد. اين “مقام دولتي” حتما  آن قدر ميدانند كه “التيام”بخشيدن هر “زخمي” نيازمند شناخت ابعاد و گستره زخم است. نيازمند آن است كه بدانيم اين “زخم” چقدر عميق است؟ به كدام اندام و جوارح جامعه رخنه كرده است؟ و اين واقعيت ساده ما را به اين مساله ميرساند كه به ايشان بگوئيم كه راه حل فعلا پيش كشتان، بيائيد بگوئيد كه چه تعداد را اعدام كرديد؟ ميگويم اعدام كرديد، چرا هر دو جناح جمهوري اسلامي، چه جناح راست و چه اصلاح طلب كنوني (كه قبلا جناح خط امام ناميده ميشد)، در قتل عام ٦٧ شريك اند. هر دو جناح دستشان به خون شريفترين انسانها آغشته است. روشن شدن ابعاد و تعداد كشته شدگان اين فاجعه پس از ٢٨ سال يكي از اساسي ترين اقدامهايي است كه هر انساني كه داراي ذره اي شرافت انساني است، خواهان آن خواهد شد. تاج زاده و شركا اگر ذره اي شرافت دارند بايد دانش و دانسته هاي خود را از ابعاد اين قتل عام در اختيار جامعه قراردهند. بايد بگويند كه تعداد كشته شدگان در شهرهاي مختلف چيست؟ بايد اطلاعات خود از اسامي، سن، تعلق سياسي و سازماني و دامنه فعاليت تك تك اين عزيزان و جانباختگان را در اختيار جامعه قرار دهند. و اگر خود كل اين اطلاعات رادر اختيار ندارند حتما ميتوانند اسامي كساني از دوستان و همكارانشان را در اختيار جامعه قرار دهند كه گوشه هاي ديگري از اين اطلاعات را در اختيار دارند. حتما ميتوانند اسامي آمرين و عاملين اين فاجعه را بر ملا كنند. و اگر چنين نمي كنند، در حقيقت دارند خاك بر چشم اين فاجعه مي پاشند و تلاش ميكنند تا رژيم متبوعشان را از زير ضرب اعتراض مردم خارج كنند! بعلاوه خود ايشان بايد بالاخره روزي از نقش شان در اين جنايت و كلا جنايتي كه عليه مردم صورت گرفته است پرده برداري كنند. هيچ زخمي را بدون شناخت ابعاد آن نميتوان “التيام” بخشيد.

از طرف ديگر جامعه و بازماندگان قتل عام ٦٧ بايد بدانند كه جانباختگان اين فاجعه چگونه به قتل رسيدند و چگونه و در چه مكاني به خاك سپرده شده اند. شناسايي خاوران ها و گورهاي دسته جمعي در تمامي ايران گام ديگري در بررسي اين فاجعه عظيم است.

گرگها “عذرخواهي” كنند؟

تاج زاده از حاكميت ميخواهد كه با عذرخواهي و حلاليت طلبي و ايجاد تغييراتي در سيستم قضايي كمك كنند تا اين زخم التيام بخشيده شود. در اين رابطه به چند نكته بايد اشاره كرد:

١-خميني كجاست؟ تاج زاده مزورانه نامي از خميني، رهبر حكومت اسلامي، نمي برد. اما بر همگان روشن است كه آمر اصلي اين قتل عام تاريخي كسي جز “رهبر” آقاي تاج زاده نبود. در حكم خميني كه در آن زمان صادر شد، آمده است:

رحم بر محاربين ساده‌انديشي است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامي است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابي خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نماييد، آقاياني که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعي کنند اشداء علي الکفار باشند. ترديد در مسائل قضايي اسلام انقلابي ناديده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا مي‌باشد.”

و زماني كه از اين رهبر جنايتكاران اسلامي پرسيده ميشود كه حكم آنهايي كه محاكمه شده اند و دوران زندان شان به زودي پايان مي پذيريد چيست؟ پاسخ ميدهد:

بسمه تعالي در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود کنيد. در صورت رسيدگي به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سريعتر اجرا گردد همان مورد نظر است

و با اين فرمان بود كه چوبه هاي دار اسلامي را برپا كردند و هزاران انسان عزيز را به دار كشيدند. اما تاج زاده با موذي گري ميكوشد خميني را از مهلكه بدر برد. و چرا كه نه؟ مگر نه اينكه كل پروژه اين جماعت “بازگشت به دوران طلايي خميني” است؟

٢-توبه گرگها؟ تاج زاده از “حاكميت” فعلي ميخواهد كه از مردم “عذرخواهي” كنند. “حاكميتي” كه كماكان بر ضرورت و اهميت اين قتل عام در بقاي حكومت اسلامي پافشاري ميكند. باور نكردني است، تاج زاده كه به تازگي از زندان بخاطر نقش اش در اعتراضات ٨٨ و يا به قول اوباش اسلامي حاكم، “فتنه ٨٨”، آزاد شده است، از زندانبانان و جلاداني كه همچنان مي كشند و به دار ميكشند، همچنان تاكيد ميكنند كه اگر تاريخ تكرار شود، باز اعدام خواهند كرد، ميخواهد كه از مردم عذر خواهي كنند. از ايشان بايد پرسيد، مگر كور و كر هستيد، مگر نمي بينيد و نمي شنويد، كه اين ناجيان نظامتان، شبانه روز تكرار ميكنند كه باز هم خواهند كشت. مگر نمي بينيد كه اين امام زاده همچنان مصمم به كشتن است؟ واقعا هدف از اين همه عوامفريبي چيست؟

٣-اصلاح ساز و كار قضايي؟ يكي از اركان پلاتفرم جناح اصلاح طلب حكومتي اصلاح قوه قضائيه حاكميت اسلامي است. اما هدف از اين اصلاح چيست؟ انتقاد اين جناب به كدام عملكرد قوه قضائيه حكومت اسلامي است؟ واقعيت اين است كه قوه قضائيه حكومت اسلامي بخش تفكيك ناپذيري از پيكره كل نظام كثيف اسلامي حاكم است. اين بخش از حكومت اسلامي در كنار دستگاه زندانها، ابزار اصلي سركوب و خفقان و اعدام و كشتار در جامعه است. قوه قضائيه يك ابزار اصلي تحميل و حقنه كردن قوانين و سنت كثيف اسلامي در جامعه است. اين قوه بخشي از نيروي سركوب حاكم است. در زمان خميني همين بود. اكنون همين است و تا روز شيرين سرنگوني حكومت اسلامي چنين خواهد بود. اين كل جوهر تلاششان در اين زمينه است. هدف اين جماعت اسلام زدايي از دستگاه قضايي نيست. هدف اين جماعت برچيدن دادگاهها و قضات اسلامي نيست. هدف اين جماعت انتخابي كردن كليه قضات نيست. آنچه در پلاتفرم اصلاح طلبان حكومتي در مورد قوق قضاييه مد نظر است، بازگشت به دوران “طلايي خميني” است. اين جماعت به دنبال اين اند كه به جاي صادق لاريجاني، كسي مانند موسوي اردبيلي قرار گيرد.

“ببخشند اما فراموش نكنند”

استخوانهاي ماندلا حتما بايد در خاك به لرزه در آيد زماني كه بشنود امثال تاج زاده، كساني كه خود نقشي كليدي در كنار امثال خامنه اي و رفسنجاني و موسوي و لاجوردي و خاتمي و مصباح يزدي در جنايات جمهوري اسلامي داشتند، خواهان اين هستند كه مردم جنايات اين اوباش اسلامي را ببخشند، اگر چه الزاما مجبور نيستند كه فراموش كنند. اين اوباش اسلامي حتي ذره اي هم احترام براي ماندلا قائل نيستند، هر كس و هر اقدامي كه بتواند ذره اي به اين جريانات براي بقاء كمك كند به آن متوسل ميشوند، حال با هر تحريف و هر عوامفريبي اي كه باشد. اينها مندلاهاي ايران نيستند، اينها از جنس دي كلارك ها و يان اسميت ها و ساير نژاد پرستان به نام آن منطقه اند. اينها كساني هستند كه سيستم آپارتايد جنسي را در جامعه برقرار كردند۔ اينها كساني هستند كه سپاه و كميته هاي اوباش اسلامي را راه اندازي كردند. در آفريقاي جنوبي اين دي كلارك ها نبودند كه طراح پروژه بخشش در قبال حقيقت بودند. بر عكس اين مندلاهاي آن جامعه بودند كه چنين پروژه اي را مطرح كردند و تازه نه آن طور كه تاج زاده ها ادعا ميكنند. در آفريقاي جنوبي امثال تاج زاده در صندلي اتهام قرار داشتند. ديدني است، عده اي هنوز دارند جنايت ميكنند و به اين شغل اسلامي شان افتخار ميكنند، اما در كنارشان پسر عموهايشان خواهان بخشش اين اوباش و همكاران خودي شان هستند. اين جماعت هنوز شلاق و طناب اعدام در دستشان است و در همان حال عده اي خواهان “بخشش شان” اند. دنياي عجيبي است! در آفريقاي جنوبي سيستم نژاد پرست حاكم در پس ضربات اعتراضي مردم عقب نشست، تسليم شد و تن به برچيدن بساط ننگين نژادپرستي داد. در اينجا اين اوباش همچنان اعدام ميكنند. تفاوتها بسيار است.

از طرف ديگر مستقل از هر ارزيابي اي كه از اين پروژه داشته باشيم، در آفريقاي جنوني مساله اين بود كه هر متهمي تنها در شرايطي شامل طرح بخشش ميشد كه تمام حقيقت و نقش اش را در قتل و كشتار بيان ميكرد، تمام حقيقت، و نه بخشي از آن را. بعلاوه در صورت روشن شدن اين مساله كه متهمان ازبيان تمام حقيقت اجتناب كرده اند، نه تنها طرح بخشش شامل شان نميشد، بلكه سريعا محاكمه و مجازات ميشدند. امثال تاج زاده ها بخاطر ٢٨ سال پنهان كاري و تلاش براي لاپوشاني كردن جنايات رژيم اسلامي مسلما در زمره كساني قرار ميگرفتند كه بايد مجازات ميشدند. از طرف ديگر ابعاد جنايت و كشتاري كه حكومت اسلامي با مردم در ايران كرده است با آنچه در آفريقاي جنوبي گذشت قابل مقايسه نيست.

در اينجا چند كلمه اي نيزبايد در باره اين طرح ، مستقل از تاج زاده و امثالهم گفت. ما خواهان محاكمه سران رژيم اسلامي به جرم جنايت عليه مردم ايران هستيم. اين آدمكشان بايد در دادگاههاي صالحه با حضور هيات منصفه، با وجود وكلاي مدافع و دادستان محاكمه شوند. تمامي شاكيان و بازماندگان قربانيان جنايت چند دهه حاكميت اسامي بايد فرصت داشته باشند در اين دادگاهها حضور يافته و شهادت دهند. دنيا بايد بداند كه اين اوباش اسلامي با مردم در ايران چه كرده اند. ما خود مدعي و شاكي هستيم. ما اعدام نداريم. ما حبس ابد نداريم. ما شكنجه نداريم. اما بر اجراي عدالت بر حسب نقش اين اوباش در جنايات حكومت اسلامي تاكيد داريم. محاكمه علني و مجازات عادلانه كليه آمرين و عاملين جنايت اسلامي خواست عمومي جامعه است. اين گوشه اي از عدالت اجتماعي است. ذره اي كوتاه آمدن در اين خواست پايه اي و عدالتخواهانه جامعه مجاز نيست.

“تا ايران و ايراني از چرخه شوم نفرت و کينه و انتقام رها شوند”

يك بخش از شارلاتان بازي امثال تاج زاده در اين است كه ميكوشند مساله عدالت اجتماعي در پس اين قتل عام تاريخي را به تداوم “چرخه شوم نفرت و كينه و انتقام”پيوند دهند. شرم احساسي انساني است. اما  امثال تاج زاده بويي از اين حس انساني نبرده اند. عملا ادعا ميكنند كه براي رهايي از خشونت و “نفرت كينه و انتقام” بايد بخشيد، اما فراموش نكرد. جالب است، كساني كه خود زماني از زمامداران اين حكومت كثيف اسلامي بوده اند، اكنون مدعي اند كه تحقق عدالت يعني تداوم “خشونت”. جالب است، كساني که فلسفه قضاوتشان بر مبناي “قصاص” و “انتقام” استوار است، ما آزاديخواهان و كلا عدالتخواهي را متهم به خشونت طلبي ميكنند. اين هم گوشه اي از شارلاتانيسم اين جماعت اسلامي است.

واقعيت اين است كه رهايي از خشونت و انتقام در ايران در درجه اول مستلزم سرنگوني انقلابي حكومت اسلامي و محاكمه تمامي آمرين و عاملين جنايت عليه مردم ايران است. رهايي از “چرخه شوم نفرت” مسلتزم كوتاه كردن دست مذهب و اوباش اسلامي از زندگي و شئونات جامعه است. رهايي از “چرخه انتقام” مستلزم نابودي سيستم قضايي حكومت اسلامي و جايگزيني آن با سيستمي است كه اصلاح و مصون داشتن جامعه از هر گونه تعرض و دست اندازي شرط اصلي آن باشد. رهايي از “چرخه كينه و انتقام” مستلزم استقرار نظامي است كه متضمن آزادي و برابري و رفاه همگان باشد. نظامي كه در آن حرمت تك تك آحاد جامعه محترم شمرده ميشود. جامعه اي كه آزادي بي قيد و شرط است. برابري حقوقي و اجتماعي است. و هر كس به اعتبار انسان بودن از تمامي مواهب موجود در جامعه كه حاصل تلاش همگان است، به ميزان نيازش بهره مند ميشود. تحقق چنين نظامي در گرو سرنگوني رژيم اسلامي و محاكمه تمامي سران آن است. آن روز دور نيست!*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *