ایسکرا: در یکی دو ماه اخیر بحث حول تشدید دوباره جنگ مسلحانه حزب دمکرات کردستان ایران علیه جمهوری اسلامی به رسانه ها کشیده شده است. احزاب و جریانات مختلف حول این اقدام نظامی حزب دمکرات اظهار نظر کرده اند. کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری در برنامه های تلویزیونی در این مورد سیاست خودش را اعلام کرده است. اینجا میخواهم از طرف نشریه ایسکرا بپرسم نظر و سیاست کمیته کردستان در این مورد چیست؟
محمد آسنگران: ابتدا بگویم که جنگ جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان در تمام طول حیات این رژیم ادامه داشته است. جمهوری اسلامی از روز قدرت گیریش تا به امروز در حال جنگ با مردم بوده است. این رژیم فقط با قدرت اسلحه در مقابل مردم توانسته است به حیات خودش ادامه دهد. بنابر این مقابله با تفنگ بدستان رژیم یک حق بدون چون و چرای مردم ایران و به تبع اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. اما بحث اینجا مشخص تر و دقیق تر این است که کدام شکل مبارزه و در کدام مقطع زمانی و تعادل قوا به نفع مردم است.
ما فکر میکنیم در این برهه از زمان و در این تعادل قوای فعلی جنگ مسلحانه به نفع مردم و جنبشهای انقلابی نیست. امروز بیش از هر زمانی ما احتیاج به سیاستی داریم که ضمن ایجاد سازمان و تشکیلات در میان مردم، جنبشهای اجتماعی شهری را باید تقویت کرد و مبارزات توده ای و شهری حول خواسته ها و مطالبات جاری مردم باید محور فعالیت اپوزیسیون باشد. هر نوع فعالیت مسلحانه در این تعادل قوای فعلی میتواند روند رو به پیش جنبشهای اجتماعی شهری و تشکل سازیها و فعالیت فعالین سیاسی و مدنی را با مشکل مواجه کند.
اما برای پاسخ روشن به سوال شما بهتر است بگوییم چرا حزب دمکرات کردستان ایران در این مقطع زمانی به فکر تشدید جنگ مسلحانه افتاده است. اگر علت واقعی این اتفاق را بدانیم درست بودن و نبودن این سیاست روشنتر میشود.
واقعیت این است احزاب مسلح کردستان (اعم از کومه له ها و دمکراتها) بیش از دو دهه است که در کردستان عراق ناچار به اتخاذ سیاستی شده اند که آنرا تحت عنوان مصلحت اندیشی حکومت اقلیم کردستان و درک این مصلحت از جانب اپوزیسیون مسلح کردستان ایران مستقر در این اقلیم توجیه شده است. ما میدانیم این یک تحمیل به احزاب مسلح مورد بحث است. آنها در حقیقت با مستقر شدنشان در این اقلیم انتخاب دیگری ندارند. اگربخواهند انتخاب دیگری بکنند تنها راه این است که خود را از تحت سیطره بودن حکومت اقلیم کردستان عراق نجات بدهند. این تحمیل و محدودیت در حقیقت نه خواست این اپوزیسیون بوده و نه دل خوشی از آن دارند. اما حس و سیاست هم جنبشی بودن آنها با حاکمان کردستان عراق این سیاست را برای آنها قابل هضم کرده است.
با این حال قبول این محدودیت و تحت سیطره بودن دلایلی دارد. دلیل اصلی این است که اردوگاههای این احزاب در منطقه حکومت اقلیم کردستان مستقر است و تامین زندگی مادی و امنیت آنها وقتی تامین میشود که “مصلحتهای” این حکومت را بپذیرند.
با این اوصاف تحولات دو سال اخیر در خاورمیانه و موقعیتی که حکومت اقلیم کردستان عراق در آن قرار گرفته است ادامه چنین تعادلی را بهم زده است. اولا پول و امکاناتی که حکومت اقلیم ماهانه به این احزاب میداد از وقتی که جنگ با داعش شروع شد قطع شده است. بنابر این اپوزیسیون مستقر در اقلیم کردستان عراق ناچار به قبول محدودیتهای بیشتری شدند. تعدادی از این جریانات ناچار شدند تلویزیونهای خود را تعطیل کنند. زیرا از تامین مخارج آن ناتوان بودند. نه تنها کمک به این احزاب قطع شد بلکه حکومت اقلیم حتی پرداخت حقوق ماهانه دهها هزار کارمند دولتی خود را هم قطع کرده و اکنون با پرداخت ماهانه یک سوم حقوق کارمندان امروز را به فردا میرساند.
موقعیت جدیدی که فاکتورهای آن منطقه ای و جهانی است، حکومت اقلیم و همه احزاب و دولتهای منطقه را تحت تاثیر قرار داده است. این فاکتورها محلی و محدود به سیاست این و آن حزب نیست. ما قبلا بارها گفته و تاکید کرده ایم که تمام دولتها و احزاب سیاسی و جریانات حکومتی و اپوزیسیون این منطقه در میان دو قطب رقیب خاورمیانه تقسیم شده اند. قطبی که دولتهای جمهوری اسلامی و اسد و حزب الله با حمایت روسیه از یک طرف و دولتهای عربستان و قطر و ترکیه و متحدین منطقه ایشان با حمایت غرب و آمریکا در طرف دیگر آن قرار دارند. این قطب بندی منطقه ای و جهانی تمام احزاب منطقه را هم به سمت یکی از این قطبها سوق داده است. اکنون حزب دمکرات کردستان ایران خود را در قطب ترکیه عربستان و بارزانی میداند. این برخلاف سیاست شاخه دیگر به اسم حزب دمکرات کردستان است که سرگردان به دنبال مفری است که جمهوری اسلامی روی خوش به آن نشان بدهد.
حزب دمکرات کردستان ایران، در عین حال دل خوشی از حکومت اقلیم کردستان عراق ندارد و خود را تحقیر شده میداند. زیرا سالها به دلیل مصلحت حکومت اقلیم ناچار به قبول محدودیت شده بود و امروز حتی آب خوردن آنها هم قطع شده است. حزبی که ادعای رهبری جنبش ناسیونالیستی کرد در کردستان ایران را دارد و خود را قدیمی ترین حزب هر چهار بخش کردستان میداند و ادعای حق آب گل میکند، حال با یک حساب سر انگشتی به خود میگوید: با قبول مصلحت حکومت برادر کوچکتردر کردستان عراق، اکنون هم با سفره خالی مواجه شده ایم و هم اراده ای از خود نداریم که در مقابل رقبای داخلی در کردستان ایران هم کاری بکنیم. زیرا از چند سال قبل جریانات ناسیونالیست کرد کردستان ایران رقیبی در مقابلشان قد علم کرده است به اسم پژاک و پ.ک.ک.
حزب دمکرات متوجه شد که هم در منطقه تحولاتی پیش آمده است و هم خود را در جبهه بارزانی میبیند و باید تغییری در سیاستش ایجاد کند. بارزانی این موقعیت را غنیمت شمرد و همراه با حزب دمکرات کردستان ایران به سیاست واحدی رسیدند که به نفع دو طرفشان باشد. از این راه البته حزب دمکرات به امکانات کمک مالی هم دسترسی پیدا کرد.
اولین قدم در این راستا این بود که محدودیتی برای پ.ک.ک در مناطق مرزی ایران و عراق در دامنه کوههای قندیل ایجاد کنند. این محدودیت باعث میشد که رقیب حزب دمکرات در کردستان ایران ناچار به عقب نشینی بشود و حزب دمکرات کردستان ایران اتوریته ای برای خودش کسب کند. حضور حزب دمکرات کردستان ایران بعد از دو دهه نظاره گر بودن با نیروی مسلح و مستقر شدنش در این منطقه به این هدف کمک کرد. بارزانی و حزب دمکرات کردستان ایران با ایجاد این محدودیت به دنبال سیاستی بودند که عملی و ممکن بود. زیرا اگر پ.ک.ک از این منطقه عقب نشینی نمیکرد این دو حزب با استفاده از نیروی مسلح و امکانات نظامی برتر بارزانی و کمک ترکیه میتوانستند پ.ک.ک را به زور وادار به عقب نشینی کنند. درصورت جنگ و درگیری، بارزانی میتوانست همزمان با این سیاست نیروهای پ.ک.ک در شنگال و بقیه مناطق کردستان عراق را هم مورد تعرض قرار دهد. پ.ک.ک با درک این معادله متوجه ضعف و ضربه پذیری خود شد و مصلحت اندیشانه بدون مقاومت جدی در مقابل حزب دمکرات کردستان ایران عقب نشست. حزب دمکرات کردستان ایران در مناطق مرزی مستقر شد.
این سیاست و تعادل قوا و طرح و برنامه جدیدی بود که تاکتیک تشدید جنگ مسلحانه حزب دمکرات کردستان ایران را ممکن کرد. هدف بارزانی از یاری رساندن به حزب دمکرات کردستان ایران برای مستقر شدن در قندیل در قدم اول سیاستی بود که با عقب نشینی پ.ک.ک نتوانست اجرایی بشود. فاز دوم این بود که با استقرار حزب دمکرات کردستان ایران در مرز، فعالیت حزب دمکرات کردستان ایران در داخل کردستان ایران را تشدید کند. این نوع فعالیت مسلحانه حزب دمکرات بیش از آنکه در راستان سیاست امروز حامیانش باشد در راستای جبران خساری است که حزب دمکرات در دو دهه گذشته متحمل شده و پژاک اکنون باید حاشیه ای بشود.
حزب بارزانی با چشم پوشی از این نوع فعالیت حزب دمکرات کردستان ایران و قبول محدودیتها و تهدیدهای سپا پاسداران، استراتژی دورتری را مد نظر دارد. بارزانی بر این عقیده است با این اقدامات، حزب دمکرات کردستان ایران بتواند به حزب اول و قدرتمند آینده کردستان ایران تبدیل شود. زیرا در آینده کردستان ایران بارزانی به یک متحد قدرتمند در کردستان ایران احتیاج دارد. این کاری است که در کردستان سوریه و ترکیه هم مشغول آن است.
حزب دمکرات کردستان ایران در میان چنین معادله ای، از یک طرف استراتژی قدرتمند شدن و حاشیه ای کردن دیگر رقبای محلی خود را مد نظر دارد و از طرف دیگر میخواهد با نشان دادن “قاطعیت و توانایی ” خود، توجه دولتهای منطقه ای مخالف جمهوری اسلامی را به خود جلب کند.
بنابر این، تمام معادلات سیاسی و نظامی فوق که باعث شده است حزب دمکرات کردستان ایران به این سمت و سیاست تشویق شود، بر محور قدرت و حاکمیت و بر متن تحولات آینده در کردستان ایران که در دل تغییرات منطقه اتفاق میفتد قابل توضیح است.
نتیجه گیری:
حزب دمکرات کردستان ایران و بارزانی با این سیاست نمیتوانند موفقیتی کسب کنند. در میانه راه به دلیل محدودیتهای هر دوی آنها و متحدینشان، ناچار به تغییر سیاست خواهند شد. زیرا جامعه کردستان ایران و مکانیسمهای تغییر جامعه متحول شده است. دنیای اینترنت و دخالت شهروندان و سرعت ارسال اخبار و اطلاعات و توقع شهوندان از زندگی بویژه در کردستان ایران بسیار متفاوت از تصورات و امیال و آرزوهای دولتها و احزابی مانند بارزانی و حزب دمکرات کردستان ایران است.
ما به عنوان نسل بشر در یک دوره انتقالی عبور از سنتهای و روشهای قدیم برای کسب قدرت و تعیین سرنوشت جامعه به سنتها و مکانیسمهای رو به پیش و بالنده این عصر که به عصر انفجار اطلاعات مشهور است بسر میبریم. بسیار طبیعی است که خیل آخوند و مبلغان اسلامی هنوز از داستان خر دجال و اصحاب 1400 سال قبل اسلام بگویند. و ناسیونالیستها اتکایشان به سنتهای قدیم که اساسا اتکا به قدرت پول و اسلحه و عرق ملی و قومی باشد. قدرت نظامی و امکانات مالی و کمک دولتها فاکتورهای مهمی هستند. اما اگر زمینه تحول اجتماعی این فاکتورها فراهم نباشد در بهترین حالت استفاده از آنها فقط میتواند بکارگیرندگانش را بی اعتبار کند.
اما در میان این هیاهوی احزاب ناسیونالیستی، جامعه و جنبشهای مترقی و انقلابی علیه جمهوری اسلامی و نظام استثمارگر حاکم راه خودشان را طی خواهند کرد. چپ و جنبش کمونیسم کارگری با درک عمیق و همه جانبه تحولات منطقه، این خرده تحولات سیاست احزاب قومی را بهتر میشناسد و آنرا در همان حد که واقعا وجود دارند به جامعه معرفی میکنند وباید مشغول فعالیت پایه ای و اصلی خودشان باشند.
جامعه ایران با توجه به آتش زیر خاکستری که امروز اینجا و آنجا شعله ور میشود هر آن میتواند باعث انفجار اجتماعی جنبشهای انقلابی باشد و کل فاکتورهای محلی و منطقه ای را به سمت دیگری سوق بدهد. باید برای آن روز آماده شد نه انتظار کشید. سازمان دادن تشکیلات قوی حزبی و شکلگیری تشکلهای توده ای و مدنی در دل جنبشهای جاری شهری کلید موفقیت ما و طبقه کارگر و مردم ایران است.