روز 10 جون با بازی نه چندان تماشایی تیمهای فرانسه و رومانی، جام ملتهای اروپا در شهر پاریس آغاز شد. قبل از شروع جام، دولت “فرانسوا اولاند” سخت مشغول سرکوب و قلع و قمع اعتصابات کارگری و اعتراضات و تظاهرات خیابانی بود. همزمان در کریدورهای پارلمان شان مشغول طرح توطئه و تصویب قوانین ضد کارگری و زدن تتمّه خدمات اجتماعی بودند. برگزاری این جام در فرانسه آن مائده آسمانی بود که به کمک این دولتمردان با شرف آمد تا بتوانند با توجیه خطر “حملات تروریستی”، جامعه فرانسه را بیش از هر زمان پلیسی کرده و صدای هر اعتراضی را به ضرب قانون و نود هزار نیروی انتظامی خاموش کنند. حتی حمله جنایتکارانه اسلامی ها به دفتر “شارلی هبدو” و بمب گذاریهای خونین آنها در پائیز گذشته، چنین مجوزی به دولت فرانسه نداد تا دست به چنین عملیات گستاخانه ای جلو چشم جهانیان بزند.
استفاده و به خدمت گرفتن صنعت فوتبال برای نیل به مقاصد سیاسی چه در سطح کشوری، چه قاره ای یا جهانی مختص فرانسه نیست، خونتاها و حکومتهای نظامی دست پرورده “سی آی ا” در آمریکای لاتین از این منظر پیشکسوت ترند. برگزاری بازیهای جهانی فوتبال در برزیل و مکزیک و آرژانتین در دهه های پنجاه و شصت و هفتاد میلادی، قبل از هر چیز بمنظور سرپوش گذاشتن بر سرکوبهای خونین چپ ها و جنبشهای سوسیالیستی و کارگری، همچنین کسب اعتبار و مشروعیت سیاسی در سطح جهانی و به طبع آن ورود صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و دیگر سرمایه گذاران ریز و درشت به آنجا بود، در عین حال نباید نقش مافیای فیفا “فدراسیون جهانی فوتبال” در همه این بند و بست ها و زد و بندهای آشکار و نهان را نادیده گرفت. سال گذشته به دنبال افشای ده ها سند داخلی معلوم شد که پدر خوانده های مافیای فیفا برای برگزاری جامهای جهانی 1998 فرانسه 2018 روسیه و قطر 2022 رشوه های کلانی دریافت نموده که عمدتا به حساب های شخصی واریز شده اند.
در چنین رویدادهای مهم ورزشی، معاملات میلیاردی تعیین می کند کدام تیمها به مراحل پایانی رقابتها راه پیدا کنند، اسپانسورها، شهرهای مورد نظر را دیکته می کنند. غول مدیا و کانالهای تلویزیونی، زمان و ساعت شروع بازیها را تعیین و موسسات شرط بندی هم دستی در انتخاب داوران مسابقات دارند و همه اینها بدون وجود مافیای فیفا که تسلط عجیبی حتی در جزییات فوتبال جهانی دارد قطعا میسر نمی شود. بازیکنان، مربیان و مشاورین و کلا هیأت ورزشی تیمهای شرکت کننده کوچکترین تاثیری در روند برگزاری این رویدادهای مهم ورزشی ندارند، حتی رای شان از پیش خریداری شده است.
روزگار به گونه ای است حتی سیاستمداران ریز و درشت برای به روز کردن خود لازم می دانند در حین ژست مثلا دوستدار محیط زیست بودن، خود را هم طرفدار پر وپا قرص فوتبال به شمار آورند تا در انتخابات بعدی رای شان آسیب نبیند، دیروز برای این منظور صلیب بر گردن می آویختند و امروز توپ فوتبال بر سینه می زنند. چرا چنین است؟ چرا سیاست و اقتصاد، چرا سرمایه های عظیم مالی به کمک ژورنالیسم گوش به فرمانش، از این پدیده زیبای ورزشی چنین صنعت سوداگری ساخته اند که بر همه جوانب زندگی سایه افکنده اما هنوز محبوب ترین ورزش تاریخ معاصر است، چرا فوتبال این چنین مورد استقبال جامعه جهانی است؟ راز این محبوبیت، راز این عشق ورزیدن بدان در چیست؟
شاید جواب در توانایی ذهن پیچیده بشر در، درهم تنیدن گذشته، حال و آینده است که خویشتن را در اکنونیت حال فرو برده تا خود را از رنج گذشته و کابوس آینده برهاند و در خلسه ای مملو از هیجان و آرزوهای دست نیافتنی غرق سازد. شاید هیجان، زیبایی، سادگی کار جمعی، سرعت، تمرکز و ذکاوت، تحرک و قدرت بدنی با ملغمه تکنیک فردی این جادوی آتشین و جذاب، آن ویژگی هایی باشد که فوتبال را به مقبولترین کالای جهان معاصر نشانده و افسونگرانه جهانیان را محصور خویش ساخته است. شاید قدرت وهم انگیز و گیگانت تبلیغات باشد و شاید همه اینها.
انسان اسیر و به استیصال گرفتار شده، اما در این بازی زیبا و فریبنده، راه رهایی خویش را می جوید، این جادوگر زیبا رو و شوخ چشم نه تنها افکار که رویاهای این مخلوق به تنگنا افتاده را نیز دریبل می زند. دنیای امروز بیش از هر زمان، دنیای انسان از خود بیگانه شده است انسانی که فردگرایی و رقابت در عرصه اجتماعی رمقش را گرفته و به دنیای واهی توهّمات رانده است. فوتبال امروز محصول چنین جامعه ای است جامعه ای که محتاج توهم و خودفریبی است، انعکاسی نمادین از نظمی است که تار و پودش با رقابت درهم تنیده است. بنابراین پندار طلب خوشبختی برای این توده میلیونی جز با طلب برانداختن شرایطی که نیازمند توهم است امکان پذیر نیست.
عشق عمیق آدمی به فوتبال شاید ضرورتی است برای فرار از این حقیقت، از واقعیت تلخ زندگی. پس از زندگی واقعی دست می شوید و با افیون فوتبال و مخدر پرچمش، نومیدانه با پشت کردن به جامعه انسان گرا تلاش می کند روح سرگردانش را لگام زند. فرار ضروری از زندگی واقعی یا بعبارت دقیقتر طرد شدن ضروری بوسیله وضعیت موجود، توجهش را به زندگی قهرمانان این عرصه می کشاند. سرمایه سوداگر، قهرمانانی با ابعاد غیر زمینی با درآمدهای نجومی که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند را به جامعه عرضه میدارد. “مسی” ها، “رونالدو” ها و دیگر ستارگان و قهرمانان قرار است راه موفقیت و پولدار شدن را نشان دهند، که فرد می تواند اگر بخواهد.
از قرار، دوران قهرمانی گذشته است ولی برای جوانانی که تبلور آرزوهای دست نیافتنی خویش را هنوز در وجود قهرمانان شان می بینند، در جستجوی جایگاهی در منجلاب دوران بازگشت به گذشته اند، ابر انسان را می جویند تا تجلی خویشتن خویش را بجویند، بنظر اما رسالت قهرمانان عصر ما اگر رسالتی باشد این است که حواریون سرگشته، این خیل عظیم شکست خورده و تحقیر شده را به هستی منفرد انسانی وصل کنند و البته ناکام هم نمانده اند.
اروپا به قدمت فوتبالش جنگهای خونینی منجمله دو جنگ جهانی را تجربه کرده است اما جنگ در زمین فوتبال شاید و برای همیشه بتواند توپ چرمی را جایگزین گلوله های توپ کند، آری فوتبال می تواند چرا که نشان داده است در جهان فرد گرا هم می شود با یک جمع و برای یک جمع تلاش کرد و موفق شد، فوتبال این عرصه خلاقیت های پایان ناپذیر فرد و جمع، میدان وسوسه های شکوهمند و بلند پرواز، این دنیای پیش بینی ناپذیر، اکسیر عام طلب خوشبختی، آیینه ای تمام قد از جهان وارونه، هنوز گرما بخش سردی زندگیها است. باری… در هرحال فوتبال بی تقصیر است.