جدید ترین

کشتار در غزه، استیصال در جمهوری اسلامی- محسن ابراهیمی

جمهوری اسلامی قطعاً در توحش ۷ اکتبر حماس علیه شهروندان اسرائیل نقش مستقیم داشت. اهدافی را دنبال می‌کرد که خیلی زود معلوم شد به آنها نخواهد رسید.در ادامه تاریخ ۷۵ساله اشغال و جنایت دولت‌های اسرائیل علیه مردم فلسطین و در انتهای جنگی که این بار حماس آغاز کرد و با کشتار بی‌رحمانه مردم غزه توسط دولت اسرائیل ادامه دارد، هم اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی در راس آن و هم جریان راست حاکم در اسرائیلتضعیف‌شده‌تر بیرون خواهند آمد. این یک تراژدی اسفناک است که دو نیرو در برپاکردن آن نقش دارند: دولت مذهبی نژادپرستو فاشیست حاکم در اسرائیل و جریان اسلامی به همان اندازه نژادپرست و فاشیست در منطقه و در رأسشجمهوری اسلامی. راه‌حل نهایی معضل فلسطین، تشکیل دو کشور و دو دولت مستقل است و آن‌همدر گرو رهایی از شر این دو نیروی ارتجاعی است.

جمهوری اسلامی در این جنایت مستقیماً نقش داشت!

این سؤال همچنان در فضامی‌چرخد که آیا حکومت اسلامی در تهاجم ۷ اکتبر حماس مستقیماً نقش داشت؟ هرکسی اخبار را دنبال می‌کندقاعدتاًبه‌اندازه کافی فاکت در دست دارد که نشان می‌دهد حکومت اسلامی پشت این جنایت بوده است. سران حکومت اسلامی و حسن نصرالله از قتل‌عامبرق‌آسای بیش از۱۴۰۰شهروند اسرائیل به‌عنوان حماسه یاد کردند. خامنه‌ای در مدح وثنای این جنایت سر از پا نشناخت. وزیر خارجه‌اشچپ و راست اولتیماتوم داد که دست همه – منظور حماس و حزب‌اللهو سایر نیروهای نیابتی – روی ماشه شلیک است! رئیسی خودفریبی کرد که به‌زودیان‌شاءالله در مسجدالاقصی نماز خواهند خواند. رجزخوانی سرداران سپاه دوباره گل کرد. حتی آخوندهای حکومتی که شاید تصور می‌کردند قشون اسلام قلعه‌های دشمن را فتح کرده است در باره شرعی بودن تجاوز به اسرای زن اسرائیلی به‌عنوان غنیمت جنگی در تلویزیون رسمی برنامه گذاشتند.

و در میان این نمایش رذالت و جنایت، احمد عبدالهادی نماینده حماس در لبنان در مصاحبه با “نیوزویک”رسماًفاش کرد که “ما در بالاترین سطوح قبل، حین و بعد از حمله به اسرائیل با حزب‌الله و ایران هماهنگ بودیم.” آری، حکومت اسلامی به‌خاطر نیاز مبرم سیاسی مستقیماً در جنایت ۷ اکتبر نقش داشت. 

آیا حکومت اسلامی به اهدافش رسید؟

حکومت اسلامی از عملیاتجنایت‌کاران حماس هدف دولایه‌ایداشت. داخلی و منطقه‌ای و در هیچ‌کداماز این دو قلمروهم به اهدافش نرسیده است و نخواهد رسید.

هدف داخلی: همه می‌دانیم که با انقلاب زن زندگی آزادی حیات و بقای حکومت اسلامی به‌طورجدی به خطر افتاده است. این حکومت نگران موج بعدی انقلاب است که می‌تواند به طوفانی قدرتمند تبدیل شود.این حکومت که زیر پایش در داخل خالی شده است، روی”محور مقاومت” در منطقهبرای بقای سیاسی‌اش در داخل همیشه حسابکرده است و امروز بیشتر از همیشه حساب می‌کند. سران حکومت اسلامی روی این حساب کرده بودند که “طوفان الاقصی” علیه شهروندان اسرائیل می‌تواند برای مدتی هم که شده فضای سیاسی در ایران را به ضرر مردم در کمین نشسته تغییر دهد. فکر می‌کردند فضای جنگی نیروهای نیابتی‌اشبا “دشمن صهیونیستی”، فضای جنگ مردم علیه دشمنشان در ایران را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.

اما خیلی زود معلوم شد که محاسبات حکومتاسلامی از پایه پوچ است. دقیقاً برعکس شد. معلوم شد که هر تلاش و تقلای حکومت برای استفاده سیاسی از فضای جنگی، به ضد خود حکومت تبدیل می‌شود. پرچم فلسطین رادر استادیوم ورزشی هوا کردند، اما پاسخ دندان‌شکن از جوانان گرفتند. مجسمه قاسم سلیمانی را در جریان مسابقه با تیم عربستان در ورزشگاه علم کردند، با فریاد ورزش با سیاست نمی‌خواهیم، نمی‌خواهیم پاسخ گرفتند. دانش‌آموزان در مقابل شعار مرگ بر اسرائیل حکومتی‌ها شعار دادند “مرگ بر فلسطین” که انزجارشان از استفاده شیادانه حکومت از درد و رنج مردم فلسطین برای نابودکردن کودکی و نوجوانی‌شان را نشان دهند. خیابان‌ها را با تصویر پرچم اسرائیل و آمریکا پر کردنداما مردم راهشان را کج کردند تا از روی آن پرچم‌ها رد نشوند.

همه اینها به‌خوبی و روشنی نشان می‌دهد که تیر حکومت به هدف نخورده است. نشان می‌دهد که شکاف سیاسی و اجتماعی میان مردم و حکومت آن‌چنان عمیق است که در هر فضایی به قول مادران دادخواه بین ما و حکومت فقط یک جمله باقی است: “قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان”! 

هدف منطقه‌ای:

“محور مقاومت” نیروی اصلی در سیاست “عمق استراتژیک” جمهوری اسلامی است. این محور قرار است با موشک‌پرانی و ترور و گروگان‌گیری و اخاذی سیاسی، چهره قدرتمندی از جمهوری اسلامی در منطقه به نمایش بگذارد. در میان ده‌ها باند و گروه تروریستی در عراق و سوریه و کل منطقه، حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی نیروهای مهمی هستند.زنده و فعال نگه‌داشتن این نیروها آن‌قدر مهم است که حکومت اسلامی همچنان حمایت‌های مالی و نظامی و لجستیکیگسترده‌اش از آنها را از جیب مردم ایران و به قیمت فقر و فلاکت میلیونی مردمتأمینمی‌کند.

در چند سال و مخصوصاًماه‌های اخیر، “پیمان ابراهیم” و سرعت روابط دیپلماتیک میان دولت‌های منطقه با اسرائیل خبر از شکل‌گیرییک اجماع منطقه‌ای در مقابل حکومت اسلامی و محور مقاومتش می‌داد. این نزدیکی‌هاهمان قدر که ممکن است دریچه کوچکی برای نزدیک‌شدن به راه‌حل دو دولت اسرائیل و فلسطین در کنار هم باز کند، به همان اندازهمی‌توانددریچه‌هارا در مقابل ادامه تغذیه سیاسی جمهوری اسلامی از درد ورنج مردم فلسطینببندند. 

بی‌تردید یک فاکتور مهم و دخیل در توحش ۷ اکتبر با اسم رمز “طوفان الاقصی” برهم‌زدن این روند بود. اما همه شواهد نشان می‌دهد که اینجا هم سر جمهوری اسلامی به سنگ خورد. درست است در روند مناسبات دولت‌های عربی و اسرائیل توقف حاصل شده است، اما حتی در اوج نسل‌کشی اسرائیل، همین دولت‌های منطقه دارند در باره راه‌حل دو دولت در کنار هم و ادامه رابطه با اسرائیل صحبت می‌کنند. خامنه‌ای خطاب به همین “دولت‌های مسلمان” التماس کرد که “قافیه را نبازند” و حماس را “تروریست” خطاب نکنند که آنها برای این استغاثه رهبر خودگمارده مسلمین تره هم خرد نکردند.نماینده امارات متحده عربی در سازمان ملل حملات حماس را وحشیانه خواند. حتی محمود عباس هم اعلام کرد حماس نماینده مردم فلسطین نیست. مصر میانجیگری راه انداخت و این وسط حتی جواب تلفن وزیر بهداشت حکومت اسلامی برای سرک‌کشیدن هم که شده نداد و این مهم است که برای اولین‌بارآن‌هم در بحبوحه خونریزی اسرائیل در نوار غزه بیرون انداختن رهبران حماس از قطر در میان محافل سیاسی مطرح شده است.می‌بینیم که در قلمرو منطقه‌ای هم سر حکومت اسلامی به سنگ خورد است.

استیصال و عقب‌نشینی آشکار حکومت اسلامی

فاصله رجزخوانی با تسلیم، در فرهنگ و رفتار سیاسی جمهوری اسلامیبسیار کوتاه است. کسانی که روزهای اول بعد از “طوفان الاقصی”، طوفانی از رجزخوانی راه انداخته بودند، یک‌باره”عاقل” شدند. عقب نشستند. اعلام برائت کردند که اصلاً در راه‌انداختن این “توفان” نقشی نداشته‌اند. خامنه‌ای اعلام کرد که “پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند جوانان فلسطینی را می‌بوسیم؛ اما این کار، کار خود فلسطینی‌هاست”. یعنی کار خوبی کردند در یک روز ۱۴۰۰ زن و مرد و کودک را به شکل فجیعی قتل‌عامکردند؛ اما خامنه‌ایخبر نداشت! همان خامنه‌ای که برای پایان‌یافتن عمر “رژیم غاصب” بارها وقت تعیین کرده است، یکباره در نقش “میانجیگر” ظاهر شد که ممکن است “مسلمانان و نیروهای مقاومت بی‌تاب” شوند و آنگاه او نمی‌تواند “جلوی آن‌ها را بگیرد”. حسن نصرالله هم که گفت همان روز شنبه از “طوفان” خبردار شده است!

لاف و گزاف‌های اولیه و اعلام برائت‌های بعدی به این خاطر بود که خیلی زود متوجه شدند هوا پس است.وقتی ددمنشی حماس در “طوفان الاقصی” با “شمشیرهای آهنین” و درنده‌خویی نتانیاهو و کابینه آدم‌کششآن‌هم در مقیاس یک نسل‌کشیتمام‌عیار پاسخ گرفت؛ وقتی احساس کردند حماس و حزب‌الله ضربات سنگینی خواهند خورد؛ وقتی دیدند ممکن است پای خود جمهوری اسلامی که در ایران روی آتش راه می‌رود به جنگی منطقه‌ای کشیده شود، آنگاه لحن‌ها عوض شد.

در چنین فضایی بود که روزنامه کویتی “السیاسه”به نقل از عبدالهادی، نماینده حماس در لبنان نوشت که ما “در معرض خیانت آشکار و وعده‌های دروغین ایران قرار گرفته‌ایم”. این مهم است از این نظر که از همین‌الاندارد معلوم می‌شود که در نتیجه این اتفاقات، موقعیت جمهوری اسلامی حتی در میان نیروهای نیابتی‌اش هم تضعیف خواهد شد.

امکان گسترش دامنه جنگ به ایران و عواقب آن

از محاسبات غلط و خارج‌شدن اوضاع از کنترل که همیشه یک احتمال است صرف‌نظرمی‌کنیم. اما نه دول غرب و مشخصاً امریکا و حتی اسرائیل و نه مخصوصاًجمهوری اسلامی نمی‌خواهند ابعاد جنگ به کل منطقه سرایت کند. این را علناً اعلام کرده‌اند.

سران حکومت اسلامی به طور غریزی هم که شده متوجه هستند کهموشک‌های “اسرائیل‌زن حاج‌قاسم” حریف ارتش مدرن و مجهز اسرائیل و رزم‌ناوهایحاضردرصحنه امریکانمی‌شوند و درنتیجه یک جنگ تمام‌عیار ممکن است کل زیرساخت‌های جامعه ویران شود؛ شیرازه جامعه ازهم‌گسیخته شود و کل آن جامعه همراه بیت خامنه‌ای ویران شود. برای حکام اسلامی ویرانی جامعه‌ای که۴۴ سال کمر به نابودی‌اشبسته‌اند مهم نیست، اما پول و ثروت و جاه و جلالشان در همین دنیا پیش از سقط شدنشان به آخرتکه مهم است.از این سر هم که شده باید از درگیرشدن مستقیم در جنگ با امریکا و اسرائیل پرهیز کرد.

اما مهم‌تر از این سران حکومت خوب می‌دانند که همانمردمی که کمین کرده‌اند تا در هر فرصت مناسبضربات نهایی را بر پیکر این حکومت وارد کنند، می‌توانند هر فضای جنگی را به فرجه‌ای برای زدن ضربه نهایی تبدیل کنند. هراس حکومت ازگسترش دامنه جنگ و مخصوصاًکشیده‌شدنمستقیم پای خودش به چنین جنگیاساساً از این سر است. 

جنگ‌ها همیشه یک نتیجه ندارند. می‌توانند زمینه تقویت موقعیت حکومت “خودی” شوند. می‌توانند برعکس زمینه تقویت نیروهایی شوند که قصد به پایین کشیدن حکومت “خودی” را دارند. می‌توانند با تحریک احساسات ناسیونالیستی در مقابل دشمن خارجی، فضا را برای هر تحرک سیاسی ببندند؛ برعکس می‌توانند مردم بیشتری را به صف جبنش سرنگونی جذب کنند.

در ایران کنونی، هر جنگی علیه این حکومت برخلاف جنگ ایران و عراق در دهه شصت “مائده آسمانی” نخواهد بود. جهنم زیر پایش را شعله‌ور خواهد کرد.زمان عوض شده است. مردم در دهه شصت زندگی نمی‌کنند. چندین بار در مقیاس گسترده به‌پاخاسته‌اند؛ به قدرت همبسته خود پی برده‌اند؛ پشت به امام‌جمعه شعار داده‌اند”پشت به دشمن، رو به میهن”؛عربده‌های مرگ بر آمریکای حکومتی‌ها را با “دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همین‌جاست” پاسخ داده‌اند؛ و بالاخره همین سال گذشته با انقلاب زن زندگی آزادی حیات حکومت اسلامی را به خطر جدی انداخته‌اند. این مردم را حکام اسلامی نمی‌توانند با توسل به “دشمن خارجی”، پشت خود بسیج کنند. هراس حکومت از درگیرشدن در یک جنگ از چنین فضایینشئتمی‌گیرد.

حل مسئله فلسطین در گرو رهایی از دو نیروی ارتجاعی است

این نظر در مقیاس وسیع‌تریمی‌چرخد که سر مار در ایران است و برای حلمسئله فلسطین باید آن را در هم کوبید. یعنی باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد.

اینجا تأکید بر دو نکته مهم است:

اولاًتبیین جریانات راست این است که قرار است امریکا و اسرائیل با بمباران ایران این سر را در هم بکوبند تا این جریانات راست در ویرانه‌های این بمباران لاشخوری کنند.

ثانیاً، واین روی دوم همین سکه است. دولت‌های دست راستی حاکم در اسرائیلکه بیش از هفتادسال است زندگی میلیون‌ها فلسطینی را به خاک سیاه نشانده است،در تبیین سیاسی جریانات راست تطهیر می‌شود.

مگر می‌شود تصور کرد مردم فلسطین حتی یک روز هم که شده امنیت داشته باشنداگر جریانات دست راستی همچنان در اسرائیل یکه‌تازی کنند؟رئیس‌جمهوری اسرائیل قتل‌عام مردم غزه را این‌چنین توجیه کرد که “در غزه یک ملت است که مسئول است”، یعنی صاف‌وساده، می‌توان و باید این “ملت” راقتل‌عام کرد. وزیر اقتصادش علناًمی‌گوید: “من می‌خواهم زنم، بچه‌ام در امنیت بچرخند. این را برای فلسطینی‌هانمی‌خواهم”. با این نگاه رسماً و علناًنژادپرستانه است که در شهرک‌های ساخته شده وسط ساحل غربی، اولترا راست‌های مذهبی یهودی به‌راحتی فلسطینیان را به مسلسل می‌بندند. روشن است که نمی‌توان حتی یک‌قدم جدی برای حل مسئله فلسطین از طریق دو دولت در کنار هم گام برداشت مگر اینکه پای این جریان دست راستی،فاشیست و مذهبی از ساختار سیاسی حاکم در اسرائیل تماماً قطع کرد.

روشن است که یک پای اصلی و مهم مسئله فلسطین جریانات اسلامی در فلسطین و منطقه و پدرخوانده آنها یعنی حکومت اسلامی – همان سر مار – در ایران هستند. این جریان از این زخم تاریخی تغذیه می‌کند. در فلسطین آزاد شده، در فلسطینی که مردم کشور و دولت خودشان را در کنار کشور و دولت اسرائیل دارند و در یک ساختار سیاسی مبتنی بر حقوق شهروندی توسط خود مردم فلسطین اداره می‌شود؛ جایی برای نیروهای اسلامی باقی نمی‌ماندکه هیچ ربطی به آرمان دیرینه مردم فلسطین ندارند. جریاناتی که بنیاد ایدئولوژیکشان اسلام است و جامعه آرمانی‌شان حکومت اسلامی، جریاناتیکه در جهت سیاست‌های جمهوری اسلامی رکن دیگر معضل فلسطین هستند، کنار زدنشان یک شرط پایه‌ای دیگر برای حل مسئله فلسطین است.درهم‌کوبیدنراس این جنبش ارتجاعی اسلامی، یعنی جمهوری اسلامی را انقلاب زن زندگی آزادی در دستور گذاشته است و به این اعتبار ادامه و پیروزی این انقلاب همراه بیرون‌کردن جریان ارتجاعی مذهبی از حاکمیت در اسرائیل، چشم‌انداز روشنی در مقابل راه‌حل دو کشور و دو دولت را خواهد گشود. ***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *