جدید ترین

میزگردی با شرکت مصطفی صابر، اصغر کریمی، کاظم نیکخواه، شهلا دانشفر

shahla daneshfarasqar karimi1mostafa_saberkazem-nikxah

حکومت اسلامی بعد از معرکه انتخاباتی

 انترناسیونال: بعد از انتخابات اخیر مجالس اسلامی حملات جناح موسوم به “اصولگرا” و جناح  رفسنجانی به یکدیگر شدت یافته است. حتی برخی از سران حکومت، مردم تهران را ضد نظام و ضد حکومت و ضد اسلام معرفی کردند. بنظر شما اهمیت این انتخابات در وضعیت سیاسی ایران تا چه حد است؟

مصطفی صابر: اهمیت این “انتخابات” بویژه در “نه” مردم به رژیم بود. باردیگر و حتی مطابق آمار خود رژیم معلوم شد که اکثریت عظیم مردم، یعنی آنها که اصلا رای ندادند و آنها که رای “سلبی” دادند، تا چه حد از وضع موجود بیزار و خواهان تغییر آنند. این یک شوک بزرگ بر صحنه سیاست ایران وارد میکند و امواج آن بر همه معادلات تاثیر میگذارد.

نوک تیز این “نه” مردم طبعا  متوجه خامنه ای و هم جناحی های او بود. این باعث میشود که دست جناح رفسنجانی- خاتمی در تنازعات درونی جمهوری اسلامی بدرجه ای تقویت شود. سخنان اخیر خاتمی در سه شنبه این هفته گویاست. او گفت که همه نیروهای سیاسی و رای دهندگان خود را تا حدی پیروز میدانند و این “ارزشمندتر از پیروزی یک جناح است”. او از فضای “امید و آشتی” در جامعه سخن گفت و اینکه این “بنفع رهبری و نظام است”. این در واقع نطق پیروزی و رجز خوانی به شیوه خاتمی بود!

البته دعوت خامنه ای به “اعتدال و آشتی” فقط حرف خاتمی نیست. خط طیف وسیعی از نیروهای سیاسی ایران از روحانی و رفسنجانی گرفته تا “اپوزیسیون” طرفدار استحاله رژیم و تقریبا همه مفسرین “بی طرف” رسانه هایی نظیر بی بی سی فارسی است. اینها مشغول تلاش خارق العاده ای هستند تا وانمود کنند که مردم به آشتی هر دو جناح رای داده اند! یعنی کل پروژه “اصلاح طلبی” حضرات و نهایت راه حل سیاسی جنبش ملی اسلامی بورژوازی ایران اینک به برگشت به دوران “دو جناح دو بال نظام اند”  و کرنش به رهبر تقلیل یافته است. “انتخابات” اخیر بخوبی این ذلالت سیاسی را به نمایش گذاشت.

خامنه ای البته این ذلالت را می بیند و از این آشتی طلبی بدش نمی آید. مادام که اینها مجیز او و “حفظ نظام” را بگویند، چندان مانع شان نمی شود. اما در توهم “دوبال نظام” آنها شریک نیست. بزعم خودش دارد آنها را “مهندسی” میکند. او بخوبی میداند که شکاف جدی در بالا میتواند یک “فتنه” دیگر مثل 88 را بیافریند. او همچنین بخوبی میداند که زیر عبای رفسنجانی چه خنجرهای زهر آگینی پنهان شده است. در نتیجه هرگاه لازم باشد با قدرت و شدت بر تقویت جناح رفسنجانی- خاتمی مهار خواهد زد. حملات اخیر به رفسنجانی و روحانی که در سوال اشاره کردید تنها ابزار کوچکی از جعبه ابزار متنوع “رهبر” برای مهندسی است. طنز تاریخ اینجاست که در پس این ندای آشتی و وحدت که امروز از بی بی سی تا خاتمی سر داده میشود بطور واقعی جدال های حاد جناح های رقیب درون جمهوری اسلامی خوابیده است.

اما از همه تعیین کننده تر برداشت توده های مردم از “انتخابات” اخیر است. بسیاری از مردم احساس میکنند ضربه ای بر مهمترین رکن نظام، یعنی خامنه ای و جناح اش، وارد کرده اند و احساس پیروزی میکنند. این حس برتری روانی مردم به تحرک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیشتر بر علیه جمهوری اسلامی ترجمه خواهد شد. به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری، به افزایش جنبش ها و ابتکارات مردم از دفاع از حیوانات گرفته تا محیط زیست و غیره، به بالاتر رفتن حجاب زنان، به تحرک بیشتر دانشجویان و بلند تر شدن صدای موزیک در اتوموبیل ها و انواع مقابله با فرهنگ اسلامی و حکومتی منجر خواهد شد.

مردم در توهم “اصلاح طلبان” و مفسران بی بی سی مبنی بر آشتی دوبال نظام شریک نیستند. آنها همچنین هیچ توهمی به اصلاح جمهوری اسلامی آنهم از طریق این مضحکه های انتخاباتی ندارند. آنها بخوبی میدانند که با چه هیولایی روبرویند و فضای پس از “انتخابات” را فرصتی برای گسترش مبارزه برای رفع شر کل جمهوری اسلامی و تقویت اتحاد و همبستگی خود به حساب می آورند. این دقیقا همان نقطه ای است که کار حزب ما بر آن متمرکز است. متحد و متشکل کردن مبارزات بخشهای مختلف مردم در همه سطوح برای رهایی از شر جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک جامعه انسانی و آزاد و برابر. به بیان دیگر “انتخابات” اخیر باردیگر بر نقش تاریخی که حزب کمونیست کارگری میتواند  و باید ایفاء کند تاکید گذارد.  

انترناسیونال: جناح رفسنجانی ادعای پیروزی در این انتخابات را دارد. فی الواقع هم نسبت به قبل اینها در موقعیت بهتری قرار گرفته اند. بنظر شما این طیف اساسا چه اهداف و سیاستهایی را دبنال میکند و تا چه حد دست بازتری در پیشبرد سیاستهایش خواهد داشت؟ 

اصغر کریمی: علیرغم همه رد صلاحیت ها و تصفیه های جناح خامنه ای علیه جناح رفسنجانی روحانی در «انتخابات» ، قابل پیش بینی بود که با توجه به فاکتور “نه” مردم که اساسا خود را در نه به خامنه ای نشان میدهد، جناح رفسنجانی روحانی در موقعیت بهتری قرار میگیرند. “اصلاح طلبی” روندی است که در دوره خاتمی به دو جناح در حکومت شکل داد و این بطور اجتناب ناپذیری تا پایان عمر حکومت ادامه پیدا میکند. ریشه این مساله در خود جمهوری اسلامی و عدم همخوانی اش با جامعه و با دنیای امروز سرمایه داری است. این ناهمخوانی منشاء بحران های عمیقی است که جمهوری اسلامی را تا لحظه سرنگونی رها نمیکند و مدام عمیق تر میشود. در مقابل چنین وضعیتی گرایشی در درون حکومت تلاش میکند با اصلاحاتی حکومت را در مقابل مردم قابل تحمل تر کند و با دول غرب تعامل بهتری داشته باشد. این نیاز جمهوری اسلامی است و هر درجه تعامل با غرب، در واقع تسلیم به دول غربی، برای جمهوری اسلامی و بویژه جناح خامنه ای مهلک است.

اصلاح طلبان حکومتی در دوره خاتمی میتوانستند امتیازات بسیار بیشتری از جناح مقابل بگیرند. الان هم جناح رفسنجانی روحانی از این موقعیت برخوردارند اما بر این واقفند که رویارویی تند با جناح خامنه ای به معنی فراخواندن مردم به میدان است و ممکن است کنترل اوضاع از دستشان در برود. در نتیجه کاملا محتاطند و همین آنها را بشدت در مقابل جناح خامنه ای ذلیل و تو سری خور میکند. اینها نشان داده اند که قدرت دفاع از خودی ترین آدم هایشان را هم ندارند با اینحال بن بست همه جانبه حکومت، همان بن بستی که آنرا به تسلیم در زمینه اتمی کشاند، و موقعیت مناسب تر مثلث رفسنجانی روحانی خاتمی بعد از انتخابات، آنها را در پیشبرد سیاست هایشان مصرتر میکند. سیاست این جناح رابطه نزدیک تر با غرب و جلب اعتماد سرمایه گذاران غربی برای سرمایه گذاری در ایران است که هرچند هر دو جناح در خطوط کلی با آن توافق دارند ،اما اختلاف شدیدی درمورد چند و چون این سیاست و دست بالا پیدا کردن جناح رفسنجانی روحانی دارند. در زمینه سیاست داخلی، سیاست رفسنجانی روحانی کاهش نسبی برخی فشارهای فرهنگی است که یک فاکتور اساسی در تشدید اختلافات دو جناح خواهد بود. در یک چیز اما سیاست مشترک و توافق شده ای دارند و آن هجوم بیشتر به معیشت کارگران و تشدید فشار بر فعالین جنبش کارگری و فعالین سیاسی و اجتماعی است.

یک نکته دیگر را هم باید به این مساله اضافه کرد و آن بهم ریختن صف اصولگرایان و اصلاح طلبان است. در سالهای اخیر بخشی از اصولگرایان از جمله رفسنجانی و بدنبال آن روحانی و طیف دیگری از اصولگرایان فاصله بیشتری با جناح خامنه ای پیدا کرده اند و با اصلاح طلبان در نقطه جدیدی در یک جبهه قرار گرفته اند. این موقعیت قوی تری به این جناح داده و موقعیت خامنه ای و جناحش را متزلزل تر و شکننده تر کرده است. با توجه به این فاکتور مثلث رفسنجانی خاتمی روحانی تاکتیک منسجم تری در «انتخابات» اخیر داشتند، در حالی که جناح مقابل بدون انسجام وارد «انتخابات» شد و جناح خامنه ای مجبور شد برای مقابله با دست بالا پیدا کردن جناح مقابل در مجلس شورای اسلامی و خبرگان صلاحیت کاندیداهای آنها را در ابعاد وسیعی رد کند. این شکاف آشکار در مقابل چشم مردمی که خواهان سرنگونی کل حکومت هستند هزینه زیادی برای حکومت خواهد داشت.

«انتخابات» اخیر موقعیت جمهوری اسلامی را شکننده تر و فضای درون حکومت را قطبی تر کرد اما مردم را سیاسی تر و پر تحرک تر در مقابل جمهوری اسلامی قرار میدهد. این شرایط میتواند زمینه مناسب تری برای پیشروی و سازمانیابی کارگران و سایر جنبش های حق طلبانه فراهم کند.

انترناسیوال: بنظر شما توازن جدیدی که ایجاد شده به انسجام حکومت کمک میکند یا به تشدید جنگ و نزاعهای آنها؟

کاظم نیکخواه: هرکسی با یک نگاه به وضعیت جمهوری اسلامی بلافاصله تشخیص میدهد که شکاف عمیقی در سرتاپای حکومت اسلامی وجود دارد.  دیدن این واقعیت نیازی به تحلیل و تعمق زیادی ندارد. نکته بعدی که باید توجه کرد اینست که این شکاف را آنطور که برخی رسانه ها مثل بی بی سی و خود دو خردادیها وانمود میکنند نه اختلاف بر سر “اصلاح طلبی” این یکی و “تند روی” آن دیگری، بلکه بیش از هر چیز فشار اعتراضات اجتماعی ایجاد کرده است.

این کارگران با اعتراضات هرروزه شان، جوانان با ضدیت با مذهب و به سخره گرفتن کل قوانین و سنتهای اسلامی، زنان با کنار زدن حجاب و قوانین اسلامی، و بخشهای مختلف مردم هستند که امثال روحانی و خاتمی و رفسنجانی را به صرافت “تعامل” و “تدبیر” و “اصلاحات” می اندازند. حتی نیروهای انتظامی و سرکوبگران این حکومت آنچنان وحشت کرده اند که شروع کرده اند به برپاکردن مانورهای ضد شورش و مانور “ضد اعتشاشات کارگری” در این شهر و آن شهر. طبعا جنگ و رقابت مافیای اقتصادی بر سر تصاحب ثروتهای عظیم عمومی نیز بر متن این کشاکش بطور جدی جریان دارد.

توازن جدیدی که بعد از انتخابات اخیر ایجاد شده قطعا کشاکش ها را تشدید خواهد کرد نه بر عکس. با توجه به وضعیت جمهوری اسلامی بطور کلی و بحرانها و معضلاتی که دارد و همچنین روندی که اختلافات حکومتی تا اینجا پیدا کرده است و نفرت و کینه ای که اینها نسبت به یکدیگر نشان داده اند و هرروز علیه یکدیگر شاخ و شانه میکشند، میتوان مطمئن بود که تشدید جنگ باندهای حکومت گریز ناپذیر است.

حتما یک مدت کوتاهی تلاش میکنند با هم کنار بیایند و دم از وحدت نظام بزنند و امثال اینها. برای نمونه همین یک هفته اخیر عکس العمل چهره های اصلی جناحهای حکومتی مثل خامنه ای و روحانی و رفسنجانی و خاتمی آمیخته ای از رجز خوانی و پیام صلح و سازش است. هم به هم حمله میکنند و رجز خوانی و هم صحبت از آشتی و صلح و سازش را مطرح میکنند. اما تشدید جنگشان را نمیتوانند مانع شوند. برای نمونه موضوع رفع حصر از موسوی و کروبی یک بحث در میان اینهاست که تلاش میکنند آنرا حل کنند. الان خامنه ای ظاهرا میخواهد این مساله را از سر خود باز کند و به عهده یک کمیسیون از آخوندهای درجه دوم بیندازد و خود پز میانجی بگیرد. موضوع ممنوع التصویری خاتمی بحثی است که باعث شده جناحها حسابی این روزها به هم بپرند. روحانی به ستایش خاتمی پرداخت و او را چلچراغ مجلس و قهرمان و امثال اینها نامید و از آن طرف اژه ای بر دستور ممنوع التصویری خاتمی پافشاری کرد.

یا مساله بابک زنجانی خود نشان میدهد که جنگ جدی ای پشت این موضوع بر سر پولهای میلیاردی در جریان است. روحانی میگوید ” یک فرد به اعدام محکوم شده است، خوب، پول کجا رفته است؟ چه کسانی حمایت کرده بودند؟ و چه کسانی اجازه فروش نفت به او داده بودند؟” اشاره او قطعا به سران سپاه پاسداران و باند احمدی نژاد و شرکاست. همین چند نمونه نشان میدهد که چه مسائل و نزاعهای حادی در پیش دارند.

یک نبرد سرنوشت ساز که این دوره مطرح است و برد  در آن بسیار برای جناحهای حکومتی حیاتی است ، مساله جانشینی خامنه ای است که هر کدام سعی میکنند در این مورد یک ذره به طرف مقابل آوانس ندهند. هر کدام از باندهای حکومتی میداند که واگذار کردن این سنگر به طرف مقابل یعنی نابودی در جنگهای حاد بعدی و برعکس برنده شدن در این جنگ یک برد بسیار تعیین کننده است.

همه اینها بر متن خشم و نارضایتی وسیع عمومی علیه حکومت جریان دارد. آن عاملی که اینها را بجان هم انداخته یعنی فضای سرنگونی طلبی و خشم مردم، الان در واقع با شدت بیشتری عمل میکند. این فاکتور در این دوره با توجه به اینکه انتظارات زیادی را در میان مردم دامن زده اند و قادر به پاسخگویی نیستند و با توجه به فضای رابطه با غرب و غیره و عقب نشینی اتمی که باعث میشود به درست مردم آنها را ضعیف تر ببینند، و همچنین اینکه دولت روحانی نیز سیاست ریاضت اقتصادی را میخواهد بر مردم تشدید کند تا بحران اقتصادی را حل کند، و بسیاری عوامل دیگر از این دست روند اوضاع به سمت گسترش مقابله مردم با حکومت پیش میرود.

همه اینها باعث میشود که جنگی که در بالای حکومت جریان دارد و به تمام بدنه آن سرایت کرده است در این دوره تشدید شود. و جناح روحانی – رفسنجانی هم اکنون خودرا در موقعیتی می بیند که ناچار به کوتاه آمدن در مقابل حملات طرف مقابل نیست.

انترناسیونال: شهلا دانشفر بنظر شما روند اوضاع در ایران تا آنجا که به وضعیت زندگی کارگران و معلمان و پرستاران و بخشهای مختلف مردم مربوط میشود به کدام سمت میرود ونتایج این انتخابات چه تاثیری روی اوضاع دارد.؟

شهلا دانشفر: همانطور که پیشتر اشاره شد، نتیجه این انتخابات تغییر توازن قوا و صف بندی های درون حکومت است. نتیجه آن آشکارا تضعیف خامنه ای و جناحش و اوج گیری نزاعهای درون حکومتی و تضعیف کل حکومت اسلامی است. و این فرجه ایست که مردم میتوانند با خواستهایشان جلو بیایند و کل این بساط را جمع کنند. اجازه بدهید این را بیشتر توضیح دهم.

واقعیت اینست که جمهوری اسلامی در مساله اتمی شکست خورد و توافق برجام، شکست و عقب نشینی حکومت در برابر غرب بود. بطور واقعی نیز فشار جنبش اعتراضی مردم نقش مهمی در کشاندن رژیم اسلامی به پای این توافقات و نوشیدن جام زهر داشت. همچنین زیر فشار همین اعتراضات است که باندهای مختلف حکومتی چنین به جان هم افتاده اند و هر روز نزاعهایشان بیشتر میشود. انتخابات برای مجلس اسلامی و خبرگان این را به روشنی نشان داد. از جمله استدلال بخش بزرگی از همان بخش از مردمی که پای صندوق های رای رفتند این بود که رای میدهند که کسانی رای نیاورند و در واقع رای آنها نه به جناح رفسنجانی- روحانی و لیست امیدشان، بلکه رای نه به کل نظام بود. خود جناح روحانی و رفسنجانی نیز این را اعتراف کرده اند. نتیجه آن تضعیف موقعیت خامنه ای و باندش و بالا گرفتن بیشتر نزاعهای درون حکومتی بود.

از سوی دیگر اقتصاد رژیم اسلامی به گل نشسته است و با رفع تحریم ها نیز نجاتی برای آن نیست. چرا که ریشه این بحران تماما سیاسی است. یک فاکتور مهم این اوضاع مردمی هستند که خواستها و مطالباتی دارند و هر روز با جنبش های اعتراضی خود سازمانیافته تر به جلو می آیند.  بعلاوه فاکتور های دیگری چون ساختار خود حکومتی و رانت خواری ها و مافیای اقتصادی باندهای مختلف آن، نقش جمهوری اسلامی بعنوان یک فاکتور بی ثباتی اوضاع منطقه و از بین رفتن هر گونه ثباتی برای سرمایه گذاری، کاهش قیمت نفت که یک رکن مهم اقتصاد ایران است و.. از جمله موانع حل بحران اقتصادی رژیم اسلامی است. و این بحرانی است که قبل از تحریم ها وجود داشته و  همزاد حکومت است. بنابراین چشم انداز بهبودی در اقتصادشان وجود ندارد و خودشان هم دارند از  خطر تبدیل رکود به بحران سخن میگویند.

نتیجه اینکه بدنبال مضحکه انتخابات و تشدید نزاعهای درون حکومت، رژیم اسلامی در موقعیت بسیار ضربه پذیرتری قرار گرفته است و این خود همان فرجه ای است که به آن اشاره کردم که به مردم اجازه تعرض میدهد. فرصت میدهد که جلو بیایند و اعتراضاتشان را گسترش دهند. و به نظر من روند اوضاع چشم انداز رودرویی بیشتر مردم با حکومت اسلامی است.

بنابراین مهم اینست که این فرصت را دید. وگرنه ممکن است در میان این کشاکش ها مردم قربانی شوند. از جمله تشدید ریاضت اقتصادی  بر کل جامعه و در کنار آن  تشدید سرکوب ها برای تحمیل اقتصاد مقاومتی و فقر و فلاکت بیشتر بر گرده مردم، دو جزء مهم سیاست دولت روحانی  است.  تعیین حداقل دستمزد ٨١٢ هزار تومان که یک چهارم خط فقر اعلام شده شان است، یک نمونه بارز آن است. نمونه دیگر در دستور گذاشتن ادامه اجرای طرح “هدفمند کردن یارانه ها” یعنی گران کردن بیشتر قیمت کالاهای حامل انرژی و تاثیر آن بر صعود نجومی قیمت همه کالاهاست. همچنین تصویب هر روزه طرح و قانونی برای تعرضات بیشتر به زندگی و معیشت مردم است. در کنار آنها فشار بر روی رهبران و فعالین کارگری و فعالین سیاسی تشدید یافته است. نمونه اش صدور احکام زندان جدید برای فعالین کارگری و دیگر فعالین سیاسی است.

اما نکته اینجاست از دل مضحکه انتخابات رژیم اسلامی ضعیف تر و متشت تر بیرون آمده است، و در نتیجه چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ سرکوب کردن جامعه، تعرضات رژیم به زندگی و  وجوه مختلف معیشت مردم، هزینه سنگینی برای رژیم دارد. فضای اعتراضی در جامعه و در محیط های کارگری به روشنی این حقیقت را نشان میدهد. یک نشانه بارزش اعتراضات کارگری است که هر روز گسترده تر شده و بطور واقعی نقش مهمی در فضای سیاسی شهرهای مختلف و کل جامعه دارد. برای مثال همین هفته بازنشستگان صنایع فولاد اصفهان رادیدیم که با شعار سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن، صدای اعتراض کل مردم بودند. و یا اعتراضاتی از نوع اعتراض مردم در دفاع از حیوانات، در مقابل وحشی گری و سگ کشی رژیم است که عملا قوانین وسنتهای اسلامی را به چالش میکشد، کنار رفتن هر روز بیشتر حجابها و جدال هر روزه جوانان با قوانین ارتجاعی اسلامی و صدها نمونه دیگر که هر روزه روی میدهد. اینها همه روند اوضاع سیاسی را به روشنی توضیح میدهد. به شرط اینکه باز شدن فرجه ای که امروز برای مبارزات ما مردم  بوجود آمده است، را ببینیم.

در این اوضاع میشود یک جنبش مطالباتی وسیع به راه انداخت و حول  خواستهای روشنی متشکل شد. از جمله خواست افزایش دستمزدها، خواست بیمه های اجتماعی همچون  درمان رایگان و تحصیل رایگان خواستهای فوری ای است که صف ما را در دفاع از زندگی و معیشتمان قدرتمند تر میکند. در این دوره میشود با اتکا به گروههای مبارزاتی ای که در مدیای اجتماعی شکل میگیرد، سازمانیافته تر و قوی تر جنبش های اعتراضی خود را در دفاع از حقوق زن، علیه اعدام، علیه زندان و سرکوب، در دفاع از حقوق کودک و … به پیش برد. همچنین اگر یک جزء سیاست دولت برای پیشبرد سیاست اقتصاد مقاومتی بعد از برجام است، دفاع از رهبران و فعالین کارگری و دیگر فعالین سیاسی زندانی و خواست آزادی فوری همه زندانیان سیاسی یک سنگر مهم مبارزه در این دوره است. در عین حال این دوره بیش از بیش بر نقش تاریخی حزب تاکید میگذارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *