مصاحبه با حمید تقوائی: در باره انتخابات اخیر و پیامدها

انترناسیونال- انتخابات مجلس اسلامی و خبرگان را رژیم پشت سر گذاشت. انتخابات های قبلی برای مجلس اسلامی انقدر خبر ساز نبود،  چرا ؟ چه چیزی فرق کرده است ؟ 

حمید تقوائی- مهمترین تفاوت شرایط حاضر با شرایط انتخاباتهای قبلی توافق برجام و پیامدهای آنست.   در انتخابات ریاست جمهوری در دو سال قبل  نیز مساله تحریمها و توافق هسته یک مساله اساسی کشمکش جناحها بود که نهایتا به رضایت دان ولی فقیه به انتخاب روحانی و عقب نشینی او در برابر خط تعامل با غرب منتج شد. اکنون این توافق صورت گرفته است اما درگیری جناحها همچنان ادامه دارد و حتی تشدید شده است. انتخابات مجلس و خبرگان حلقه دیگری در این تقابل بود.

برجام باعث شده است که از یکسو دعوا بین جناحهای حکومتی از مساله تاکتیکی پروژه هسته ای به مساله استراتژیک رابطه با غرب ارتقا پیدا کند و به نحو بیسابقه ای تشدید بشود و از سوی دیگر بهانه و مستمسک تحریم ها از میان برخیزد و زمینه مساعدی برای تعرض هر چه بیشتر مردم علیه فقر و فلاکت اقتصادی و علیه تحجر و اختناق اسلامی حاکم بر جامعه فراهم  شود. معضل اصلی حکومت و فاکتور تعیین کننده در شرایط سیاسی حاضر همین عامل نارضائی وسیع مردم و چشم انداز یک انفجار اجتماعی و بپا خاستن انقلابی توده مردم علیه کلیت نظام است. امری که مدتهاست مقامات حکومتی به زبانهای مختلف اعلام میکنند و بیکدیگر هشدار میدهند. آنچه اساسا رضایت دادن خامنه ای و کل حکومت به انتخاب روحانی و بعد تن دادن به توافق هسته ای را باعث شد همین فاکتور نارضائی شدید مردم و انفجار آمیز بودن شرایط بود. اما برجام و رفع تحریمها، همانطور که حزب ما تاکید میکرد، نه تنها نتوانست این معضل حکومت را حل کند بلکه برعکس آنرا تشدید کرد. بعد از برجام پارادوکس رابطه با غرب – نجات از بن بست و فلج اقتصادی در عین حفظ استراتژی غربستیزی و ضد آمریکائیگری- حاد و برجسته شد و به محورکشمکش  بین جناحهای حکومتی تبدیل شد. از سوی دیگر تا انجا که به رابطه حکومت با مردم مربوط میشود نیز برجام تضعیف هر چه بیشتر کل نظام جمهوری اسلامی – و نه صرفا این یا آن جناح- را در پی داشت. اولا به سرعت معلوم شد که گشایش اقتصادی ای در کار نیست.  حتی خود اعضای کابینه روحانی و متخصصین اقتصادی رژیم اعلام کردند که بحران و وضعیت نابسامان اقتصاد ایران با تحریمها آغاز نشده که با رفع تحریمها حل و فصل بشود و حتی هشدار دادند که وضعیت بدتر خواهد شد و یک رکود شدید و فلج کامل اقتصادی در راهست. تفاوت شرایط اقتصادی حاضر با دوره قبل از برجام تنها  اینست که بهانه  تحریم اقتصادی نیز از میان برخاسته  و حکومت مستقیما و  بدون هیچ حائل و سپر دفاعی در برابر توده کارگران و مردم زحمتکشی قرار گرفته است که قرارست سهمشان از برجام تشدید ریاضتکشی اقتصادی و سفت کردن هر چه بیشتر کمربندها باشد.

ثانیا از نظر سیاسی نیز دوره پسا برجام دوره تضعیف و به عقب رانده شدن حکومت است. هر درجه تعامل و حتی گفتمان نزدیکی با غرب تحجر و قوانین و اخلاقیات و فرهنگ اسلامی حاکم را بیش از پیش بزیر سئوال میبرد و از جانب توده مردم به روی آوری به مدرنیسم غربی و در هم شکستن تحجر اسلامی ترجمه میشود.

انتخابات اخیر برآیند و محل تلاقی این روندهای سیاسی بود. در انتخابات در دوره های قبلی هم درگیری و رقابت میان جناحهای مختلف حکومتی، اساسا در عکس العمل به نارضائی مردم، بالا میگرفت ولی این بار مساله بسیار از پلاتفرمهای  سنتی این جناحها –  خط ولی فقیه در برابر خط “سازندگی اقتصادی” دوره رفسنجانی و یا “گشایش سیاسی” دوره خاتمی – فراتر می رود. مساله بر سر استراتژی بقای کل نظام است که در قالب خط “میانه روی” در برابر “افراطی گری” بیان میشود. در این تقابل جناحها بر سر استراتژی بقا طبعا ولی فقیه و نقش و ثقل او در نظام جمهوری اسلامی جایگاه برجسته ای پیدا میکند. میتوان گفت انتخابات این دوره مجلس اسلامی و بویژه مجلس خبرگان  به نوعی رفراندوم درون حکومتی برسر موقعیت “مقام معظم رهبری” تبدیل شد.

اکنون بعد از انتخابات این مساله حتی علنی بیان میشود. رسانه های اصولگرا مردم تهران را – بخاطر رای ندادن به مثلث جیم و انتخاب لیست امید- “ضد انقلاب” و “اهل کوفه” مینامند و در عین حال      در سایتهای خود مینویسند  “تا زمانیکه دالّ مرکزی جریان اصولگرایی «پیگیری منویات رهبری» است، وضع ما از این بهتر نمی‌شود. ” صریح تر از این نمیشد اعلام کرد که آنچه موجب وضعیت نزار اصولگرایان شده است  پیروی آنها از منویات رهبری است!  رهبری چنان بی ارج و قرب شده که اصولگرایان هم علنا ازاو تبری می جویند!

به نظر من انتخابات اخیر و  نتایج آن بروشنی نشان داد که مساله استراتژیک بقای حکومت، و در مرکز آن نقش و جایگاه ولی فقیه، به محور سیاست در ایران رانده شده است و این مساله هم در تشدید درگیری جناحهای حکومتی و هم بخصوص در گسترش اعتراضات و بچالش کشیده شدن نظام بوسیله مردم تاثیرات تعیین کننده ای خواهد داشت.

انترناسیونال: در مورد شرکت مردم در انتخابات چه نظری دارید؟ مقامات حکومتی از شرکت بالای مردم در انتخابات – بیش از ٦۰ در صد- صحبت میکنند و این را نشانه ثبات رژیم میدانند. ارزیابی شما چیست؟

حمید تقوائی- اولا حتی همین آمار ٦۰ در صد سراسری – و کمتر از ٥۰ در صد در تهران- که خودشان اعلام کرده اند به این معنی است که  بخش وسیعی از مردم در انتخابات شرکت نکرده اند. این عدم شرکت خیلی هم فعالانه و تعرضی بود. در تلگرام و در مدیای اجتماعی تبلیغات وسیعی علیه انتخابات و فراخواندن مردم به عدم شرکت بچشم میخورد که یک نمونه آن فراخوان “وعده ما خروجی های تهران در روز رای گیر ی” بود.  ثانیا رای همان بخشی هم که شرکت کردند نه نشانه ثبات رژیم بلکه بر عکس ضعف و بی ثباتی آنست. مردم نه بخاطر تعلق خاطرشان به نظام و حتی جناح  میانه رو  بلکه اعلام مخالفت با کل نظام بپای صندوقها رفتند. در انتخابات ریاست جمهوری دوره  خاتمی، در انتخابات ۸۸ و در  انتخاب  روحانی نیز دقیقا مردم از همین موضع  شرکت کردند. اگر نشان دان این واقعیت در انتخاباتهای دوره قبل نیاز به تحلیل و استدلال داشت اکنون دیگر همه از “رای سلبی” مردم صحبت میکنند. حتی شعار انتخاباتی جناح “میانه رو” این بود که “رای بدهید که رای نیاورند!”

این رای سلبی بر خلاف آنچه “میانه روها”  و رسانه های طرفدارشان در غرب  نظیر بی بی سی سعی میکنند جلوه بدهند صرفا علیه جناح اصولگرا و افراطی گری نیست بلکه مردم یکبار دیگر مثل انتخابات  ۸۸ اعلام کردند که “کل نظام نشانه است!” هر کس اندک آشنائی با اوضاع سیاسی ایران  داشته باشد میداند که رای منفی به خامنه ای و جناح او معنائی بجز اعلام مخالفت با کل نظام جمهوری اسلامی ندارد. دو جناح حکومتی در ایران، برخلاف مثلا دو حزب حکومتی جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا و یا حزب کارگر و محافظه کار در بریتانیا،  نماینده دو بخش متفاوت طبقه حاکمه که به تناوب دولت را تشکیل میدهند نیست. ولی فقیه، مانند شاه در نظام سلطنتی، نماد و مظهر و بقول خود آخوندها “اسوه” نظام اسلامی است و نه صرفا یکی از جناحهای حکومتی. از اینرو مخالفت مردم با او بیانگر بچالش کشیدن کل نظام است. همانطور که مخالفت با شاه به معنی تقابل با کل نظام سلطنتی بود. در انتخابات اخیر این واقعیت آنچنان عیان بود که اکنون اصولگرایان مردمی که به “لیست امید” رای داده اند را ضد انقلاب و اهل کوفه و  ضد انقلاب و نظام اسلامی مینامند. در واقع خود حکومتی ها  دارند اعتراف میکنند که  رای مردم نماینده مخالفت با کل نظام و حکومت اسلامی بوده است.

انگیزه دیگر بخش عمده مردمی که در انتخابات شرکت کردند دامن زدن به اختلافات جناحی و از این طریق تضعیف کل حکومت است. مردم میدانند که تضعیف خط ولایت فقیه کل حکومت را به لرزه میاندازد و این امر هم به آنان امکان میدهد که بطور عملی و دو فاکتو قید و بندهای اسلامی را هر چه بیشتر از دست و پای خود باز کنند و هم بتوانند بیشتر و موثر تر از گذشته برای تحقق خواستهایشان بمیدان بیایند و کل حکومت را به عقب نشینی وادار کنند. دعوای حادی که هم اکنون در درون صفوف حکومت میان  “نفوذیهای انگلیس”  و  “ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه”  از یکسو و “متحجرین  و داعشی ها” و غیره از سوی دیگر در گرفته خود یک ثمره رای سلبی مردم به کل این بساط است. و این هنوز از نتایج سحر است. هر چه این نوع دعواها بالاتر بگیرد فرجه بهتری برای تعرض مردم به کل ارتجاع  حاکم ایجاد خواهد شد.

انترناسیونال- حزب اعلام کرد که  این معرکه ای که تحت نام انتخابات برگذار میشود حتی مادون تحریم است و مردم را به اعتراض و تعرض علیه رژیم و مضحکه انتخاباتش فرا خواند اما همانطور که توضیح  دادید بخشی از مردم با رای سلبی شان در انتخابات شرکت کردند. آیا رهنمود حزب نمیبایست همین تاکتیک رای سلبی می بود؟ 

حمید تقوائی- برای یک حزب انقلابی سرنگونی طلب مثل حزب ما انتخابات عرصه برخورد تاکتیکی نیست. وظیفه ما این نیست که به مردم بگوئیم چرا و چطور رای بدهید و یا حتی رای ندهید. همانطور که اشاره کردید ما این بساطی که انتخابات مینامند را حتی مادون تحریم میدانیم. وظیفه ما افشای مضحکه ای است که در جمهوری اسلامی تحت نام انتخابات برگزار میشود و فراخواندن مردم به اعتراض به این مضحکه و علیه کل جمهوری اسلامی اوست. در نظامی که ابتدائی ترین آزادیهای سیاسی و مدنی وجود خارجی ندارد صحبت از انتخابات پوچ است. اگر ذره ای آزادی در ایران وجود داشت هیچیک از این کاندیداها و لیستهای انتخاباتی دارو دسته های حاکم رای نمی آورد. اینها جانیانی هستند که مردم آرزوی بمحاکمه کشیدنشان را در سر می پرورانند. این مضحکه را انتخابات و این جانیان را نماینده مردم خواندن توهین به شعور مردم است. ما در برخورد به همه معرکه های انتخاباتی رژیم همین واقعیت را در برابر چشم مردم قرار میدهیم و جامعه را به برهم زدن این بساط فرامیخوانیم. اکثریت مردم بخصوص بخش پیش رو جامعه هم همین برخورد را به انتخاباتهای رژیم دارند ( نمونه برجسته آن خیزش انقلابی ۸۸ بود).

منصور حکمت   انتخاب خاتمی را اینطور ارزیابی میکند: ” مردم ايران در يک “انتخابات” شرکت نکردند، در يک زورآزمايى تاکتيکى با رژيم شرکت کردند تا آن را تعديل و از آن مهم تر بى ثبات و تضعيف کنند.”  به نظر من در مورد انتخابات اخیر – و همچنین انتخابات ۸۸ –  نیز این حکم کاملا صدق میکند. این زور آزمائی تاکتیکی مردم با رژیم  نه تنها با خط و رهنمود حزب مبنی بر نقد و افشای نمایش انتخاباتی حکومت و فراخواندن مردم به تعرض به کل نظام اسلامی مغایرتی ندارد بلکه همسو و در ادامه آنست.

انترناسیونال- به نظر شما پیامدها و نتایج سیاسی این انتخابات چه خواهد بود؟ آیا ما شاهد تقویت جناح “اصلاح طلبان” خواهیم بود؟

حمید تقوائی: به نظر من اولا لقب “اصلاح طلب” مثل خود “انتخابات” نام بی معنی و  بی مسمائی در سیاست ایران است. جناح مقابل – یا  بعبارت درست تر متفاوت با –  خط ولی فقیه از دوره بنی صدر تا امروز  لقب اصلاح طلب را یدک میکشد اما هیچگاه هیچکس کمترین اقدامی که در جهت اصلاح وضع موجود و اندک بهبودی در وضعیت مردم باشد از اینان ندیده است. دغدغه این به اصطلاح اصلاح طلبان به گفته خودشان همیشه حفظ نظام بوده است و نگرانی از اینکه “تندروی های” خط ولی فقیه، آنچه امروز افراطی گری مینامند، موجودیت نظام را به خطر بیاندازد. بعبارت دیگر تفاوت میان جناحهای حکومتی از سر تفاوت سیاستها آنان در قبال مردم نیست بلکه اختلافی است که بر سر چگونگی کنترل جامعه و حفظ حکومتشان بر دریای تنفر و خشم مردم دارند.

تا آنجا که به انتخابات اخیر مربوط میشود تضعیف خط خامنه ای در هر دو مجلس همانطور که بالا تر توضیح دادم معنائی بجز تضعیف کل حکومت ندارد. در اینجا نیز باید تفاوت شرایط سیاسی ایران با حکومتهای دوحزبی در غرب را در نظر گرفت. اگر در کشورهای غربی سلطه یک حزب در حکومت به معنی رانده شدن دیگری به اپوزیسیون و معمولا انتخاب شدن بوسیله مردم به تنگ آمده از حزب حاکم جامعه در انتخابات بعدی است در ایران این مکانیسم کار نمیکند. هم به این دلیل که ولی فقیه و  خط او صرفا یک جناح نیست  بلکه نماینده و ستون فقرات رژیم است و هم به این خاطر که هر دو جناح در تمام طول حیات جمهوری اسلامی در جنایت و  سیاستهای فوق ارتجاعی و ضد مردمیش شریک و همدست بوده اند. به یک معنی  جناحها و دارو دسته های حکومتی – که  امروز طیفهای مختلفی در صف اصولگریان و اعتدالیون را در بر میگیرد- همیشه در پوزیسیون بوده اند و موجودیت و عملکردشان  در گرو وجود و ایفای نقش دیگری در حاکمیت بوده  است. بقول خامنه ای “وجود هر دوبال برای حفظ نظام لازمست”. انتخابات اخیر در این خصوصیت پایه ای نظام جمهوری اسلامی تغییری نخواهد داد.

نکته دیگر اینست که  بحران و بن بستهائی که حکومت، با همه جناحها  و گروهبندیهای زیر جناحی اش، در سطح سیاسی و اقتصادی  با آن مواجه است نه ناشی از انتخابات است و نه ناشی از دعوای جناحها. پس از این انتخابات هر توازن تازه ای در میان جناحهای حکومتی برقرار بشود  بن بستهای حکومت و مسائل اساسی مردم همچنان برجا خواهد ماند. نه  بن بست و رکود و فلج اقتصادی تخفیفی خواهد یافت، نه از اختلاف و کشمکش میان صفوف حکومت بر سر رابطه با آمریکا کاسته خواهد شد و نه به طریق اولی خودبخود هیچ بهبودی در وضعیت مردم بوجود خواهد آمد. بر عکس در همه این زمینه ها  وضع بدتر و حادتر خواهد شد. حاصل این شرایط تضعیف بیشتر حکومت و تعرض بیشتر مردم از یک موضع  کاملا حق بجانب و طلبکارانه و با اعتماد به نفس بیشتر است. این شرایط چشم انداز گسترش و سربلند کردن  جنبش سرنگونی طلبی را بیش از پیش در برابر جامعه قرار میدهد. وظیفه حزب ما دخالت فعال در این مبارزات و سازماندهی و تقویت و نمایندگی کردن هر چه بیشتر  صف سرنگونی طلبی در جامعه است. *

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *