حمید تقوائی: راسیسم و اسلامیسم در آلمان

 

تعرض یک جمع هزار نفره به زنان و اذیت وآزار جنسی آنها در جریان جشن سال نو در شهر کلن آلمان به یک موضوع داغ در افکار عمومی و رسانه های این کشور تبدیل شده است. بنا بر گزارشها مردانی که دست به این عمل شنیع زده اند از مهاجرین از کشورهای اسلامی بوده اند. این شرایط میتواند به بهانه تازه ای برای تشدید تعرض راسیستها به مهاجرین از کشورهای اسلامزده و پناهنده ستیزی منجر بشود. باید در برابر راسیسم ایستاد و شعار “نه به سکسیسم و نه به راسیسم” در تظاهراتی که در عکس العمل به این واقعه در ٥ ژانویه در کلن برپا شده بود نشان میدهد که نیروهای چپ و مترقی بخوبی متوجه خطر راسیسم هستند.koln-6

از سوی دیگر نیروهای چپ سنتی و طرفداران نسبیت فرهنگی سعی میکنند این تهاجم گروهی را امری عادی و در زمره اذیت و آزارهای جنسی معمول در جامعه آلمان قلمداد کنند. اما این برخورد و موضعگیری نیز به اصل مساله نمیپردازد. این  تعرض سازمانیافته یک گروه هزار نفره به زنان که با فاحشه خطاب کردن آنان همراه بوده است را با هیچ منطق و استدلالی نمیتوان یک امر سکسیستی عادی که هر روز در جامعه اتفاق میافتد قلمداد کرد. چنین تبیین و موضعگیری ای بیش از آنکه بر واقعیات مبتنی باشد از نظرات پست مدرنیستی نسبیت فرهنگی و “احترام به فرهنگ دیگران” نشات میگیرد. نظراتی که نیروهای لیبرال و ظاهرا چپ در اروپا را عملا به دفاع از جنبش اسلام سیاسی و مظاهرش در جوامع غربی ( مسجد سازی و حجاب اسلامی و قوانین شریعه و مدارس اسلامی و غیره) کشانده است. اصل و جوهر مساله نه فرهنگی است، نه به پناهندگان و مهاجرین از کشورهای اسلامزده مربوط میشود و نه در چارچوب سکسیسم و مردسالاری معمول در جوامع غربی قابل توضیح و توجیه است. این تعرض اسلام سیاسی به زنان و حقوق و آزدی زن در جامعه آلمان است. این صدور زن ستیزی اسلامی، از نوع حملات اوباش حکومتی جمهوری اسلامی علیه زنان، به جوامع غربی است. واقعه کلن از جنس سکسیسم متداول در آلمان نیست، از جنس زن ستیزی متداول در جمهوری اسلامی است.

زن ستیزی یک رکن اسلام سیاسی بعنوان جنبش معین است و نه جزئی از فرهنگ و ارزشهای مردم مسلمان و یا بعبارت دقیقتر مردم نسبت داده شده به اسلام.  پناهندگان و “مسلمانان” مهاجر از کشورهای اسلامزده خود قربانی چنین شرایطی بوده اند. مردم کشورهای اسلامزده و بویژه مردم ایران بخوبی میدانند که زن ستیزی و تعرض به زنان یک رکن مهم اسلام سیاسی است و حکومتهای اسلامی از این طریق میخواهند جامعه را مرعوب کنند و به انقیاد بکشانند. بقول مینا احدی در سخنانش در تظاهرات ٥ ژانویه این تعرض به زنان مصداق ترور سازمانیافته نیروهای اسلامی علیه زنان است. اکنون جنبش اسلام سیاسی تلاش دارد که در کنار قوانین شریعه و حجاب و برقه و مسجد و مدرسه سازی اسلامی، زن ستیزی اسلامی را نیز به جومع غربی صادر کند. با نسبیت فرهنگی و احترام به فرهنگ اسلامی و غیره نمیتوان در برابر این تعرض ایستاد. برعکس، چنین برخوردها و مواضعی باعث میشود تا اسلامیون از یک موضع حق بجانب و تعرضی سیاستهای مافوق ارتجاعی خود را به جوامع غربی صادر کنند. آوانس دادن به اسلامیسم راه مقابله با راسیسم نیست بلکه برعکس، زمینه دادن و تقویت آن است. شقه شقه کردن فرهنگ و تمدن به اسلامی و غربی و شرقی و غیره خود رویه دیگر راسیسم است. راسیسمی که بجای به دریا ریختن “دیگران” تحمل آنها را تبلیغ میکند! آزادگی و انسانیت و تمدن  و مدنیت، نسبی و قابل تقسیم به خودی و بیگانه نیست، واحد و جهانشمول است  و تبعیض جنسی، سکسیسم و نگاه به زن بعنوان یک کالای جنسی از هر نوع اش و در هر “فرهنگی” ضد انسانی و ارتجاعی است. اسلام – مانند سایر مذاهب- به این زن ستیزی ظاهری الهی و مقدس داده است و مانند کنسرو ارتجاع در طول تاریخ ازآن محافظت کرده است. زن ستیزی در قرون وسطی یک رکن مسیحیت سیاسی بود و امروز یک رکن اسلام سیاسی است. مساله بر سر مهاجر و پناهنده و خارجی و آلمانی و فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی نیست. خط اینجا کشیده نمیشود. مساله بر سر دفاع از ارزشها و تمدن و فرهنگ انسانی در برابر راسیسم و اسلامیسم است. تنها با پرچم دفاع از فرهنگ و ارزشهای جهانشمول انسانی میتوان با راسیسم و اسلامیسم هر دو به مقابله برخاست.

٦ ژانویه ۱٦

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *