افکاری بلند بلند پیرامون “مساله پناهجویان”
“مساله پناهجویان”: ابعاد و دامنه
بشریت کمتر در دوران معاصر، حداقل در چند دهه اخیر، با چنین پدیده دردناکی، در چنین ابعادی، مواجه شده است. میلیونها انسانی که برای بقاء و ادامه زندگی، هر مشقتی را بر جان خریده اند، خانه و کاشانه و محل کار و زندگی خود را رها کرده اند و با کوله پشتی ای که گویا تمام توشه زندگیشان است، به دشت و کوه و دریا زده اند، تا شاید در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، مکانی امن، بدور از بمبارانها، بدور جنگهای خونین تروریستی، بدور از قتل عام شدن، امکانی برای زندگی، علیرغم مخاطرات راه، برای خود پیدا کنند. این انسانها که اکنون در حرکتند تنها نوک کوه یخ عظیمی از انسانهایی هستند که با این فاجعه دست به گریبانند.
دوربینها تنها گوشه ای از مشقات و مصائب این مردم را ثبت کرده و به تصویر تبدیل میکنند. کمتر دوربینی تمامی ابعاد خود فاجعه را، آنچه که در سوریه و عراق و لیبی و افغانستان و سایر مناطق جنگ زده و اسلام زده آفریقای شمالی میگذرد، را به تصویر میکشد. کمتر دوربینی مرکز این فاجعه را، مرکز این زلزله را، آنچه را که این مردم از آن فرار کرده اند، از بمبارانها و بمباران شیمیایی دولت سوریه گرفته تا جنگ و جدال انواع دستجات تروریستی و آدمکش دولتی و اسلامی، داعش و حزب الله و جبهه النصر و …، از بمبارانها و ترور دستجاتی که چه به نیابت از دول مرتجع منطقه (عربستان سعودی، قطر و امارات و ترکیه و ایران) و مدافعین بین المللی شان، به جان یکدیگر و جامعه افتاده اند. این مردم راهی جز فرار از این فاجعه ندارد، فرار از منطقه ای که دیگر گویا زندگی در آن به پایان رسیده است، فرار از مشقاتی که خود کوچکترین سهمی در شکل دادن به آن نداشتند.
آخرین نمونه از شکل گیری چنین فاجعه ای در سطح جهانی، به عروج و تعرض فاشیسم علیه یهودیان و کمونیست و کولی ها، برمیگردد. فجایع و قتل عامها در رووندا، یوگسلاوی، و … در مقام مقایسه کماکان گویا رویدادهایی کشوری و یا منطقه ای هستند. اما امروز جهان با پدیده عمومی تری مواجه است. شیرازه این جوامع تماما از هم پاشیده است. میلیونها انسان در راهند، میلیونها انسان دیگر مترصد پیدا کردن فرصت و فراهم کردن امکانی برای فرارند.
پدیده ای که “مساله پناهجویان” نامیده شده است پدیده زود گذری نیست. نه تنها ریشه های شکل گیری این فاجعه کماکان به قوت خود باقی است بلکه در حال شدت گیری و گسترش است. دخالت گسترده تر حکومت اسلامی در این فاجعه، گسیل نیرو و تسلیحات نظامی توسط روسیه تحت عنوان کمکهای “انسان دوستانه”، جنایات گسترده تر داعش و امثالهم و مسلما گسترش سرازیر شدن انواع سلاحهای نظامی توسط نیروهای رقیب، آمریکا و ناتو، به این فاجعه ابعاد دهشتناک تر و دراز مدت تری خواهد بخشید.
جبهه بندیها: راسیسم و پناهجوستیزی، انسانگرایی بی مرز و بوم
این موج عظیم انسانهایی که برای یافتن مسکن و ماوایی به حرکت در آمده است به دو واکنش اساسی در سطح اروپا و جهان شکل داده اند. در یک طرف اردوی عظیم بشریت متمدن و انسانگرا است که مستقل از رنگ پوست و ظاهر این انسانها، زبانی که تکلم میکنند، مستقل از اینکه به چه مذهب و خرافه ای باور دارند یا ندارند، دست همیاری و همبستگی و کمکهای خود را بسوی این مردم زخم دیده و خسته دراز کرده اند. گویی هیچ کمکی کوچک نیست: یک بطری آب برای لبهای تشنه، بسته ای پر از میوه، لباس و کفشی، عروسکی برای دخترکی خسته و مضطرب، و حتی یک لبخند و چند کلمه گرم و مهربانه، “خوش آمدید”، همگی مرهمی است بر این درد عظیم. این انسانیت است، این انسانگرایی مرز و بومی ندارد. آلمانی و یونانی و صرب و فرانسوی و مجاری نیست. بین المللی است. انترناسیونالیستی است. ناسیونالیسم و طوق لعنت اش موفق نشده به اسارت بگیردش.
اما در مقابل با تحرک وقیح جریانات نژادپرست و پناهجو ستیز هم مواجهیم. دولتهایی که نیروی نظامی و سرکوبگر خود را برای سرکوب این لشگر عظیم انسانی بی ساز و برگ روانه کرده اند، دیوارهای سیم خاردار برایشان کافی نیست، وعده برافراشتن دیوارهای چند هزار کیلومتری میدهند. وعده میدهند که بسیاری از آنها را اخراج خواهند کرد. خط و نشان میکشند که اروپا ظرفیت این “جمعیت مسلمان” را ندارد. “ترکیب اروپایی اروپا در خطر است”. و این تنها گوشه ای از تبلیغات کثیف و نژادپرستانه شان است. در آمریکا، در قاره ای که آبها و امواج عظیم اقیانوس آتلانتیک، امکان مهاجرت این موج انسانی را نمیدهند نیز تبلیغات نژادپرستانه، ضد مهاجر و پناهجو ابعاد وحشتناکی بخود گرفته است.
این قطب بندی اکنون در حال شکل گیری و صف آرایی است. این جدال نیز جهانی است. اردوی انسانگرایی و آزادیخواهی در مقابله با نژادپرستی و ناسیونالیسم کور و ضد انسانی. جبهه اصلی این نبرد اکنون در اروپا است. اما نبردهای بسیاری در راه است. باید برای سازماندهی و پیشروی و پیروزی در این عرصه آماده شد. هر پیشروی و هر پیروزی در این جدالها یعنی نجات جان انسانهای بسیار، یعنی لبخندی بر چهره کودکان معصومی که نمیدانند چه بر سرشان آمده است.
رئوس یک راه حل انسانی و فوری:
راه حل ما چند جانبه و چند وجهی است. انسانی و سیاسی و طبقاتی است. فوری و کوتاه مدت و میان مدت است. ابتدا به بروزات این پدیده می پردازیم. اما یک راه حل جامع باید به ریشه های این مساله، جنگ دولتها و دستجات تروریستی و فروپاشی جوامع، نیز باید پرداخت.
۱- در درجه اول باید امکان خروج و مهاجرت ایمن تمام کسانیکه در صدد فرارند را فراهم کرد. نباید اجازه داد که این مردم قربانی سودجویی مشتی قاچاقچی انسان شوند که جز سرکیسه کردن این مردم بخت برگشته هدف دیگری ندارند. آلان، کودک سه سالی سوری که جسدش به ساحل رسید، در عین حال قربانی سودجویی چنین دستجاتی است. اگر میلیونری که دلش به درد آمده، میتواند با قایق شخصی این پناهجویان آواره در دریا را به خشکی و ساحل برساند، این مساله را میتوان در ابعاد گسترده، علاوه بر فشار بر دولتها سازمان داد. مگر نه اینکه در زمان جنگ دوم جهانی گروههای متعدد انساندوست، سازماندهی فرار قربانیان فاشیسم را سازماندهی کردند و انسانهای بسیاری را نجات دادند. چرا نمیتوان اکنون نیز دست به اقدام مشابهی زد؟ فرار از فاجعه، فرار از سرزمین طاعون زده، اسلام زده، حق این مردم است. در حال حاضر نزدیک به دو میلیون انسان در ترکیه در شرایط وخیم و غیر انسانی بسر میبرند. باید به کمک این انسانها شتافت.
۲- باید ارسال کمکهای اولیه و انسانی را به مراکز تجمع این پناهجویان در هر کجا که هستند، سازمان داد. این مردم موقعیتی مانند زلزله زدگان دارند. نه خانه ای دارند، نه سرپناهی دارند، نه پولی در جیب دارند، نه بیمه و دسترسی به پزشک و درمان دارند. باید برای سازماندهی ارسال و دسترسی چنین اقداماتی طرح و برنامه ریخت. مگر نه اینکه در زمان حادث شدن یک زلزله عظیم و یک سونامی وحشتناک چنین مراکزی را برای کمک به قربانیان این فاجعه سازمان میدهند، امروز هم باید چنین کرد. نباید اجازه داد کودکی در آغوش پدر و مادرش جان خود را از دست دهد.
۳- باید دولتهای ترکیه، یونان، صربستان، مجارستان و سایر کشورهای مسیر مهاجرت این پناهجویان را وادار به رفع موانع عبور و تردد این انسانها خسته و زخم خورده کرد. باید با قدرت به مقابله با رفتار وحشیانه و ضد انسانی این دولتها و نیروی سرکوبگرشان بلند شد. هر تعرضی به این انسانها، هر ضرب و شتم را باید به محاکمه کشید. در عین حال باید انتقال این انسانها را از کشوری به کشور دیگر حتی بطور “خصوصی” سازماندهی کرد. باید دولتهای این کشورها را وادار کرد که وسایل انتقال و عبور این مردم را فراهم کنند.
۴- درهای قلعه اروپا را باید باز کرد. ورود به اروپا اکنون مانند ورود به قلعه ای است که از بسیاری از برج و باروهایش به سر روی این مردم میکوبند. درهای این قلعه را باید از دورن باز کرد. تنها یک جنبش عظیم انسانی، جنبشی که هیچ قدوسیتی برای مرز و بوم قائل نیست، جنبشی که منشاء تحرکش انسان و انسانیت است، میتواند این درهای این قلعه را باز کند. بورژوازی اروپا این قلعه را برای تحکیم موقعیت سرمایه در رقابت با بلوکهای جهانی برپا ساخت. دیوارها میان کشورهای “خودی” را پایین کشیدند تا دیوارهای فراقاره ای را بالا ببرند. این مجموعه اکنون بیش از هر زمان ضدیتش را با نیازهای پایه ای انسانیت به نمایش گذاشته است. اکنون زمان چنگ زدن به عمیق ترین راه حلهای سیاسی و انسانی در برخورد به این مساله است.
۵- حقوق برابر شهروندی برای همه پناهجویان و مهاجرین. تمامی پناهجویان و مهاجرین باید از حقوق برابر و یکسان شهروندی در جوامعی که اسکان پیدا میکنند برخوردار باشند. پناهجویان شهروندان درجه دومی نیستند که در اضطراب و دلهره شب را به روز بسپارند، وحشیانه استثمار شوند و قربانی انواع دستجات مافیایی شوند. پناهجویان نیروی کار ارزان نیستند، انسانند. انسان.
آنچه در بالا تصور شده است، افکاری بلند بلند، در ارائه یک راه حل فوری و انسانی برای معضلی حاد و تکان دهنده است. بسیاری به ما خواهند گفت این راه حل ها عملی نیست، نمیگذارند، ممکن نیست، رویایی است. پاسخ ما روشن است. جان لنون نیز پاسخ این اراجیف را در آهنگ تاریخی خود داده است!
تصور کن که بهشتی وجود ندارد
کار راحتی است، امتحان کن
(تصور کن) جهنم هم وجود ندارد
و تنها آسمان بالای سر ماست
تصور کن همه مردم دنیا
برای امروز زندگی کنند
تصور کن کشوری وجود ندارد
تصورش کار سختی نیست
(تصور کن) چیزی وجود ندارد که برایش بمیریم یا کسی را بکشیم
و هیچ دینی هم وجود ندارد
تصور کن همه مردم دنیا
در آرامش و صلح زندگی کنند
شاید با خود بگویی که من خیالبافم
ولی تنها من نیستم
امیدوارم روزی به ما ملحق شوی
و مردم دنیا در کنار هم زندگی کنند
تصور کن که هیچ دارایی وجود ندارد
مطمئن نیستم که بتوانی
(تصور کن) هیچکس گرسنگی یا طمع ندارد
و همه مردم خود را برادر یکدیگر بدانند
تصور کن همه مردم دنیا
تمام دنیا را با هم تقسیم کنند
شاید با خود بگویی که من خیالبافم
ولی تنها من نیستم
امیدوارم روزی به ما ملحق شوی
و مردم دنیا در کنار هم زندگی کنند…