علی جوادی
علی جوادی پاسخ میدهد:
ما کمونیستیم. و برای نابودی نظام سرمایه داری و برقراری یک جامعه آزاد کمونیستی تلاش میکنیم. جامعه کمونیستی مورد نظر ما جامعه ای جهانی است. تقسیم شده به کشور و مرز و بوم نیست. مرز و بومی ندارد. هویت قومی و ملی ندارد. جامعه ای است آزاد و رها از مذهب، ملیت و انواع و اقسام افکار ناسیونالیستی و مذهبی عقب مانده و خرافی است. جامعه ای است بدون ایدئولوژی، بدون اخلاقیات و هویتهای کاذب ملی و ضد انسانی و اسارت آور بر اندیشه و افکار انسانها. با نابودی نظام سرمایه داری، با لغو کار مزدی، با پایان دادن استثمار انسان از انسان، با از میان بردن طبقات و کشمکش طبقاتی، این میراث ارتجاعی و ضد انسانی جامعه سرمایه داری نیز از میان برداشته خواهد شد. از اینرو مبارزه ما برای ایجاد جامعه ای کمونیستی به اعتباری مبارزه برای برچیدن این تقسیم بندیهای کشوری ضد انسانی در جوامع امروز بشری است. ما به جای جامعه سرمایه داری امروز با استثمار و شکافهای طبقاتی اش، با تقسیم بندی جهان به کشور و مرز و بوم، جامعه ای جهانی، آزاد و انسانی را پایه ریزی خواهیم کرد.
اما در عین حال این توضیحات نیز لازم است. کشور کلا مقوله ای است که با عروج جوامع سرمایه داری شکل گرفته است. نوعی از سازماندهی و تقسیم بندی جغرافیایی جهان موجود میان بخشهای مختلف بورژوازی است. ایجاد کشور و مرزهای کشوری در عین حال محصول کشمکش و رقابت بخشهای متفاوت طبقه بورژوازی جهانی بر سر سهم بری انحصاری از پروسه انباشت سرمایه و استثمار طبقه کارگر “خودی” است. مرز و بوم آن محدوده جغرافیایی است که حاکمیت سیاسی و اقتصادی بخشی از بورژوازی جهانی در آن تثبیت شده و به آن قدوسیت بخشیده اند. یک هدف این سازمانیابی جغرافیایی تقسیم و تکه تکه کردن طبقه کارگر و تضعیف طبقه کارگر جهانی است. در واقع “تمامیت ارضی” مقوله ای متعلق به اردوی استثمارگران در جدال و کشمکش میان بخشهای مختلف خود بر سر کنترل و استثمار گسترده تر بخشهای مختلف طبقه کارگر است. خلاصه کنم: “تمامیت ارضی” مترادف و یا روایتی از هیچ درجه ای از آزادیخواهی، هیچ درجه ای از برابری طلبی و یا مترادف هیچیک از آرمانهای حق طلبانه و والای انسانی نیست. تماما ارتجاعی و ضد کارگر و ضد انسانی است.
آری ما مخالف تقسیم جهان به کشورها هستیم، ما مخالف مقوله ای به نام “تمامیت ارضی” هستیم. ما مخالف حاکمیت بورژوازی بر جوامع انسانی هستیم.
“تمامیت ارضی” در عین حال تاریخ ویژه ای در فرهنگ و ادبیات ناسیونالیسم ایرانی دارد. نوعی بیماری است، احساسات کور و ضد انسانی عمیقی به آن گره خورده است. کهنه و قدیمی است، به دوران شکل گیری ناسیونالیسم عظمت طلب در ایران بازمیگردد. این رگه از ناسیونالیسم اساسا با افق کشور سازی معطوف به غرب، استبدادی و از بالا شکل گرفت. ویژگی تاریخی این جریان ادغام اجباری و کنار زدن جریانات خانخانی و عشیرتی توسط رضا شاه و شکل دادن به یک کشور و دولت واحد بود. سرکوبگری حکومت مرکزی و شکل دادن به “هویت ایرانی” به منظور حفظ این “انسجام” و “یکپارچگی” بخشی از کارنامه تاریخی این جریان است. این مشخصه اکنون به یک خصوصیت ژنتیک ناسیونالیسم ایرانی تبدیل شده است. جریاناتی که “تمامیت ارضی” از زبانشان نمی افتد، آماده اند که هر حرکت و تکان سیاسی را با اعلام آمادگی برای به پا کردن چکمه ها و قشون کشی پاسخ دهند.
به همین اعتبار “تمامیت ارضی” و کلا جدال بر سر چنین محورها و مفاهیمی یکی از مخاطراتی است که جامعه را در پروسه سرنگونی رژیم اسلامی تهدید میکند. چرا که با بالا گرفتن تب ناسیونالیستی از یک سو و تشدید تحرکات قوم پرستانه از سوی دیگر، ما شاهد دامن زده شدن به خصومت و کینه توزی و نفرت در میان بخشهای مختلف جامعه خواهیم بود. زمانی که هر تلاش و صدای حاشیه ای “یک غائله” و “حرکت تجزیه طلبی” قلمداد شود، نتیجتا قلدری و رشادت کودنانه جریانات رقیب قومگراها را نیز به دنبال خواهد داشت. تشدید این خصومتها تنها میتواند نتایج فاجعه انگیزی بدنبال داشته باشد. تحولات جهانی دوران کنونی نشان داده است که حتی جریانات ناسیونالیستی و قومی حاشیه ای تحت شرایط خاصی قادرند بزرگترین جدالها و کشمکشهای خونین قومی و ملی را بر متن کوچکترین شکافهای قومی و ملی ساختگی و واقعی در جامعه بپا کنند. سرنگونی کم مشقت رژیم آدمکشان اسلامی مستلزم حاشیه ای کردن تحرک قومپرستی و ناسیونالیسم در تحولات سیاسی آتی جامعه است.
آیا ما خواهان “تجزیه ایران” و جدایی بخشهایی از کشور هستیم؟ برعکس! ما علی العموم خواهان جوامع بزرگتر بشری هستیم. و مادامیکه جوامع کنونی بشری به کشور و سرزمین و مرز بوم تقسیم شده است، تا زمانیکه این وضعیت ضد انسانی موجود است، از نقطه نظر ما هرگونه تغییر و تحولی در این تقسیم بندیها تنها با اراده آزاد انسانها و مردم ساکن این بخشها و نه کشمکش و جدال و لشگر کشی میان بخشهای بورژوازی جهانی میتواند مشروعیت داشته باشد و برسمیت شناخته شود. ایران فردا، میتواند بزرگتر یا کوچکتر باشد. این مساله برای ما قدوسیتی ندارد. مساله این است که طبقه کارگر ومردم بخشهای گسترده تری از جامعه از حقوق مدنی و آزادی های سیاسی و انسانی بالا و رفاه بیشتری برخوردار باشند.
ما تنها زمانیکه ناسیونالیستها و قوم پرستان چنان شرایط خصومت آور و کینه توزانه ای میان مردم منتسب به ملیتهای مختلف در جامعه ایجاد کرده باشند که زندگی مسالمت آمیز و انسانی عملا به یک معضل غیر قابل حل تبدیل شده باشد (مانند مساله کرد در ایران) خواهان مراجعه به آرای عمومی و آزاد مردم و برگزاری رفراندوم بمنظور جدایی و تشکیل کشور مستقل و یا همزیستی مسالمت آمیز و برابر در چهارچوب کشور واحد هستیم. ما اراده آزاد مردم را برسمیت میشناسیم. مخالف هر گونه اقدام نظامی و قهرآمیز در مقابله با انتخاب آزادانه مردم هستیم. ما در شرایطی به جدایی رای میدهیم که زندگی مشترک و مسالمت آمیز عملا غیر ممکن شده باشد.