جدید ترین
ali javadi 1

علی جوادی

ali_javadi@yahoo.com

شعله های اعتراضی علیه خشونت پلیس و نژاد پرستی در آمریکا

ali javadi 1
علی جوادی:
دادگاه حکم داد که قتل مایکل براون اقدامی جنایی نبوده و در حوزه اقدامات و اختیارات پلیس قرار داشته است. اقدامی در دفاع از خود(!) در مقابل یک جوان ۱۸ ساله سیاهپوست غیرمسلح است که دستهایش را نیز به علامت تسلیم بالا برده بود. اما مادر مایکل براون گفت که انتظار دیگری از این دستگاه ندارد. دارل ویلسون٬ پلیسی که با شلیک شش گلوله مایکل براون را به قتل رساند٬ با وقاحت تمام در اولین مصاحبه خود پس از ماهها اعلام کرد که “عذاب وجدانی ندارم” و “اگر امروز نیز آن شرایط تکرار میشد همان کار را میکردم.” و این جنایت تنها گوشه ای از جنایت روزمره پلیس در سرکوب جامعه است. سالانه تنها بیش از ۴۰۰ نفر توسط در خیابانهای آمریکا توسط پلیس به قتل میرسند و اکثر قربانیان رنگ پوستشان تیره است.

اما واکنش جامعه متفاوت بود. اعتراض در بیش از ۱۷۰ شهر چهره دیگری از جامعه آمریکا را به نمایش گذاشت. در هر گوشه این اعتراض فریاد زده میشد که “بدون عدالت صلحی در میان نخواهد بود.” اعتراض علیه خشونت پلیس و نژاد پرستی گسترده و همه جانبه بود. ۱۷۰ شهر در آمریکا در ۳۰ ایالت. فرگوسن مرکز اعتراضی بود که شعله هایش به شهرهای مختلف آمریکا پراکنده شده بود. معترضین در فرگوسن به ساختمانهای دولتی و ماشین های پلیس حمله کردند. دولت ایالتی نیز با نیروی سرکوب “گارد ملی” با تمام قوا وارد صحنه شد. شهرکی که جمعیتی معادل بیست هزار نفر دارد شاهد حضور نظامی نزدیک به ۲۰۰۰ تن از نیروی گارد ملی ایالت میسوری مجهز به انواع سلاحهای سرکوب بود. نزدیک به ۳۰۰۰ پلیس و نیروی گارد ملی کنترل شهر فرگوسن را در دست گرفته اند. در این شهر عملا حکومت نظامی جریان دارد. در بیش از ۲۰۰ شهر در ۳۷ ایالت آمریکا اعلام تظاهرات شده است و فقط در روزهای سه شنبه و چهارشنبه بیش از ۴۰۰ نفر دستگیر شده اند.

در حاشیه این تقابل و اعتراض بحث نقش پلیس در جامعه و خشونت ذاتی این دستگاه قهریه و ریشه های ذاتی نژاد پرستی نهادینه شده در آمریکا به بحث و جدلی داغ تبدیل شد. پاسخها بی تردید متفاوت و قطبی اند. اما پاسخ ما کمونیستهای کارگری کدام است؟

نقش و جایگاه پلیس و قوای نظامی در جامعه
این خشونت وحشیانه ناشی از چیست؟ خشونتی که در خیابان میکشد٬ در مقابله با اعتراض به گلوله می بندد٬ در عین حال از حمایت قانون و دستگاه قضایی و دستگاه مقننه در جوامع کنونی برخوردار است. این خشونت از چه سیاستی نشئت میگیرد؟ آیا تصادفی است٬ اتفاقی است؟ یا نهادینه و سیستم یافته است؟ در پاسخ باید از نقش و جایگاه پلیس و قوای نظامی در جامعه آغاز کرد.

بر خلاف تصور و تبلیغی که مدافعین طبقه حاکمه استثمارگر بعضا به جامعه حقنه کرده اند٬ پلیس دستگاهی عام المنفعه و ارگانی برای منفعت عموم در جامعه نیست. این بزرگترین دروغی است که توانسته اند به ضرب تبلیغات منکوب کننده به جامعه بقبولانند. نه بدون تردید چنین نیست. پلیس بخشی از قوای مسلح حرفه ای طبقه حاکمه در کنار ارتش و نیروی انتظامی است. مهمترین حقیقت این است که این دستگاه و کل نیروهای مسلح حرفه ای چیزی جز دار و دسته های مسلح و اجیر شده و سازمان یافته و تربیت شده توسط طبقه حاکمه نیستند. نیرویی را به مجهزترین سلاحهای کشتار و سرکوب مجهز کرده اند٬ هر روز تعلیمش میدهند که نقش معینی در جامعه ایفا کند.
این دستگاهی اجیر شده است٬ نیرویی سرکوبگر و وحشی است. اما اجیر شده توسط طبقه حاکمه در جامعه. مزد و هزینه اش را نیز نه طبقه حاکمه از جیب خود بلکه به هزینه توده مردم زحمتکش فراهم میکند. در آمریکا حدود۳۰% درآمد مالیاتی جامعه تنها صرف نگهداری و تجهیز ارتش و نیروی مسلح میشود. اما بر خلاف تصورات شکل داده شده هدفش دفاع از منافع عموم جامعه نیست. برعکس در خدمت نیرو و طبقه ای است که هزینه موجودیتش را به خرج جامعه تامین میکند. پاسداری و نگهبانی از منافع اقتصادی و سیاسی و کلا سلطه سیاسی طبقه حاکمه نقش و رسالت اصلی این نیروی سرکوبگر است. انکار ماهیت طبقاتی و نقش سرکوبگر ارتش و پلیس و کل قوای انتظامی یک رکن تبلیغات طبقه حاکمه در قبال این نیرو است. این واقعیت چه در جوامع استبدادی که ارتش مستقیما و بدون پرده پوشی ابزار دست نیرو و طبقه حاکمه است و چه در جوامعی که اسطوره “ارتش غیر سیاسی” در آن رواج بیشتری دارد٬ غیر قابل انکار است.

اما چرا خشونت یک خصیصه ذاتی این نیروها و ارگان است. چرا تصادفی و یا ناشی از خصوصیات فردی افراد متشکل در این نیروها نیست؟ واقعیت این است که این ارگان در کنار سایر اندام و جوارح طبقه حاکمه یعنی دولت حاکمه ابزاری برای تحت انقیاد و کنترل نگاهداشتن توده های جامعه است. دستگاهی برای اعمال زور علیه تلاش جامعه برای دستیابی به آزادی و برابری و رفاه و حفظ قدرت طبقه حاکمه است. علیرغم تمام تبلیغات هیات حاکمه این ارگان در کنار سایر قوا از جمله قوه قضائیه و مجریه٬ دادگاهها و زندانها مهمترین شالوده های طبقه حاکمه را تشکیل میدهد. خصلت این نیرو را خصوصیات فردی افراد متشکل و اجیر شده در این ارگان تشکیل نمیدهد. این خصوصیات تنها متمم ناچیزی در قبال نقش سرکوبگری است که این نیرو بر مبنای آن سازمان داده شده است.

اما قضیه فراتر از این است٬ واقعیت این است که این نظام از بنیاد بر خشونت و سرکوب و ارعاب سازمان یافته است. خشونتی نهادینه شده علیه جسم و جان و آروزهای انسانها. سر منشاء خشونت در این جامعه در این است اکثریت افراد آن برای تامین معاش خود ناچارند نیروی کار و توان جسمی خود را به سرمایه بفروشند. و هر زمان که کارگر و زنان و مردم محروم و ستمدیده علیه این تبعیض و نابرابری قد علم کنند٬ قربانی مستقیم و سرکوب و خشونت وحشیانه خواهند شد. و این خشونت یک امر عادی و هر روزه در زندگی عموم جامعه است٬ همیشگی است.

و به این خشونت سازمانیافته باید چهره کریه نژادپرستی نهادینه شده در جامعه آمریکا را نیز اضافه کرد. سیاستی که خود را در عرصه های متفاوت و از جمله حتی در تعداد زندانیان٬ تعداد افرادی که حکم شنیع اعدام را از دادگاهها دریافت میکنند٬ نشان میدهد. در این جامعه سیاه بودن بودن گویا یک جرم اعلام نشده است. جوان سیاه ۱۸ تا ۲۵ ساله گویا همواره تحت تعقیب است. نژادپرستی در جامعه ای که زمانی بر مبنای برده داری وحشیانه شکل گرفته است و حتی تا سالهای دهه ۶۰ همچنان انسان را بخاطر رنگ تیره و سیاهش از حتی حق رای در جامعه محروم میکرد٬ یک واقعیت زشت است. و باردیگر معلوم شد که با تغییر افراد و قرار دادن یک “سیاهپوست” در راس حکومت آمریکا به مساله نژادپرستی پایان نمیدهد و نداده است. راه حل در یک مبارزه اجتماعی گسترده انسانی علیه نژادپرستی و هرنوع تظاهر آن است. مبارزه ای که انسان بودن و آزاد بودن در محور آن قرار دارد. این مبارزه ای فراتر از دستیابی به قانون برابر و یکسان برای همگان است٬ مبارزه ای اجتماعی که نژادپرستی را از هر سوراخ و منفذ جامعه پاک میکند.

راه حل ما؟
ما برای جامعه ای بدون استثمار و بدون ستم و تبعیض مبارزه میکنیم. ما برای جامعه آزاد و برابر و انسانی مبارزه میکنیم. جامعه ای که سعادت و تعالی و خوشبختی انسانها یک شاخص برجسته آن است. در محور تلاش ما برای تحقق این اهداف پایان دادن به سلطه سیاسی و اقتصادی طبقه سرمایه داری حاکم قرار دارد. ما برای استقرار جامعه ای تلاش میکنیم که هر کس به اعتبار انسان بودن به یکسان از کلیه مواهب زندگی ای که حاصل تلاش و تعاون همگان است به اندازه نیازش برخوردار شود و به میزان توان و قابلیتش که خود تشخیص میدهد برای رفع نیازهای جامعه تلاش کند.

یک محور اساسی در تحقق چنین جامعه ای پایان دادن و انحلال دستگاه سرکوبی است که طبقه حاکمه برای حفظ قدرت خود اجیر کرده و به استخدام در آورده است. واقعیت این است که بدون انحلال و پایان دادن به این قوای سرکوبگر نمیتوان بر سلطه و حاکمیت طبقه استثمارگر در جامعه خاتمه داد. چرا که هر تلاش توده مردم٬ هر خیزش وسیع توده های مردم در هر گوشه ای با نیروی قهریه و سرکوب این طبقه مواجه میشود. جامعه و انقلاب کارگری باید مقاومت قهرآمیز طبقه حاکمه را در مقابل تلاش جامعه برای آزادی و خلاصی را در هم بشکند و بر آن فائق آید. از این رو ما قاطعانه خواهان برچیدن ارتش و پلیس حرفه ای و کل نیروهای مسلح هستیم. ما خواهان برچیند سپاه پاسداران و کلیه سازمانهای مسلح نظامی و انتظامی و جاسوسی و اطلاعاتی هستیم.

در جامعه آزاد کمونیستی فردا٬ وظایف انتظامی و دفاعی و … توسط میلیس شوراهای مردم و نه توسط نیرویی حرفه ای بلکه توسط نیرویی داوطلب اجرا میشود. نیرویی که تحت کنترل و نظارت شوراهای مردم سازمان داده شده است. حرفه ای نیست٬ داوطلبانه است. وظیفه اش نه سرکوب و ارعاب بلکه حفاظت از آزادی و برابری جامعه و دفاع از دستاوردهای جامعه در قبال تعرض طبقات استثمارگر است. تنها چنین جامعه نیازی به یک قدرت سرکوگر و بالا سر جامعه ندارد. تنها چنین جامعه ای نیاز به اعمال خشونت و ارعاب ندارد.

در خاتمه
مبارزه ای که سوتش در فرگوسن علیه خشونت پلیس و نژادپرستی زده شده است٬ تا همینجا توانسته است چهره کریه نژاد پرستی و خشونت پلیسی را افشاء و در ابعاد وسیعی برای بخش وسیعی از جامعه بر ملا کند. این مبارزه اجتماعی راه درازی برای نابودی نژاد پرستی و خشونت پلیسی در پیش دارد٬ اما باردیگر آغاز شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *