kongere1

قطعنامه در مورد بحران جدید خاورمیانه

kongere1
مصوب کنگره نهم حزب

١- بیش از دو دهه پس از جنگ خلیج و یک دهه پس از تهاجم نظامی دولت آمریکا و متحدینش به افغانستان و عراق، خاورمیانه با بحرانی تازه و فاجعه آمیز تر و عمیق تر از همیشه مواجه شده است. تهاجمات نظامی آمریکا و متحدینش در غیاب فاکتور ابر قدرت شوروی و با هدف تامین هژمونی آمریکا در دنیای یک قطبی پسا شوروی صورت گرفت، اما این استراتژی به نتیجه نرسید. بحران و شرایط فاجعه بار امروز خاورمیانه هم حاصل استراتژی میلیتاریستی و هژمونی طلبانه آمریکا، و هم نتیجه نافرجامی این استراتژی است.

٢- نافرجامی سیاست میلیتاریستی دولت آمریکا در خاورمیانه تنها ناشی از به گل نشستن کشتی جنگی آمریکا در عراق و افغانستان و ناکامی سیاست هژمونی طلبانه غرب در این منطقه نیست. تشدید بحران جهانی سرمایه داری که ریزش وال استریت در زمستان ٢۰۰۸ نقطه اوج آن بود، و به همراه آن بی اعتباری فریدمنیسم و نئوکنسرواتیسم و میلیتاریسم و نهایتا بن بست و بی افقی ایدئولوژیک – فلسفی کاپیتالیسم که دیگر نمیتوانست مصائب و مشکلات رو به تشدید و وخامت وضعیت دنیائی که خود رهبر بلا منازع آن بود را به گردن کمپ شوروی و یا مقابله با آن بیاندازد، ورشکستگی نه تنها نظم نوین بلکه هر نوع نظم سرمایه داری را به دنیا اعلام کرد. “بی نظمی نوین” خاورمیانه آنروی سکه و در واقع معنی عملی و واقعی “نظم نوین” سرمایه داری است.

٣- تا آنجا که به خاورمیانه مربوط میشود، شکست استراتژی هژمونی طلبانه آمریکا به معنی ایجاد یک نوع “فضای باز سیاسی” در منطقه برای یکه تازی دولتها و نیروهای منطقه ای است. با شکست سیاسی نئوکنسرواتیسم و میلیتاریسم آمریکا خاورمیانه به دوره قبل از جنگ خلیج بازنگشت بلکه شرایطی پیدا کرد که حتی نیروها و کشورهای سنتی پایگاه امریکا در منطقه نظیر ترکیه و عربستان سعودی و قطر و حتی دولت مالکی از خط و سیاست های منطقه ای آمریکا فاصله گرفتند. برای این دولتها و کل بورژوازی منطقه ضعف و ناکامی آمریکا به معنی موقعیت و فرصت مساعدی برای تبدیل شدن به قدرت منطقه ای بود. مشخصا ترکیه، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و به درجه کمتری قطر از جمله مدعیان تازه کرسی سردمداری در منطقه هستند.

٤- انقلابات موسوم به بهار عرب نتیجه دوگانه ای بر شرایط امروز خاورمیانه داشته است. این انقلابات موفق شدند دیکتاتوریها را سرنگون کنند ولی به پیروزی نهائی نرسیدند و نتوانستند خواستها و مطالبات آزادیخواهانه و بر حق توده مردم انقلابی را بر آورده کنند. موفقیت این انقلابات در بزیر کشیدن دیکتاتورهای مورد حمایت و متکی بر قدرتهای غربی عاملی در جهت تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه بود. و نافرجامی نهائی این انقلابات، سر بلند کردن و میدان یافتن نیروهای قومی و اسلامی نظیر داعش را در پی داشت.

از سوی دیگر این انقلابات امید به رهائی و تحقق” نان و آزدی و کرامت انسانی” با اتکا بقذرت خود را در قلب توده مردم در خاورمیانه و در سراسر جهان زنده کردند و سابقه و سنتی را بجا گذاشتند که میتواند زمینه ساز تحرک مجدد توده های مردم و رهائی آنان از وضیعت فاجعه بار امروز باشد.
٥- یک فاکتور دیگر در بحران امروز خاورمیانه سر بلند کردن مجدد ناسیونالیسم عظمت طلب دولت روسیه است. دولت روسیه به مدت دو دهه پس از فروپاشی امپراتوری سرمایه داری دولتی شوروی با مسائل داخلی درگیر بود و در توازن قوای خاورمیانه و هیچ نقطه دیگری از جهان وزنه ای بحساب نمی آمد. اما بدنبال نافرجامی سیاستهای میلیتاریسم دولت آمریکا، فروپاشی وال استریت، و انقلابات موسوم به بهار عرب، کمپ غرب نیز موقعیت بلامنازع خود را از دست داد. از یکسو سیاستهای هژمونی طلبانه آمریکا به جائی نرسید و از سوی دیگر ناسیونالیسم عظمت طلب روس به رهبری پوتین سر بلند کرد و در سوریه و اوکراین در برابر کمپ غرب قرار گرفت. بخصوص در خاورمیانه روسیه با حمایت از جمهوری اسلامی و رژیم اسد قد علم کرد و سیاست فعالی را در برابر آمریکا و متحدینش در پیش گرفت. مسخ انقلاب سوریه به جنگ داخلی میان دار و دسته های مختلف اسلامی و بقای رژیم اسد بدون بازگشت روسیه به صحنه رقابتهای بین المللی ممکن نبود. به این ترتیب تقابل میان روسیه و آمریکا یک بار دیگر به فاکتوری در شرایط سیاسی خاورمیانه تبدیل میشود اما بر زمینه ای کاملا متفاوت از دروان جنگ سرد و از طریق دولتها و نیروهای اسلامی که تماما محصول جنبش اسلام سیاسی و دوره جنگ تروریستها – جنگ میان میلیتاریسم غرب و تروریسم اسلامی- هستند.

٦- در محور شرایط فاجعه آمیز امروز خاورمیانه جریان تروریستی و فوق ارتجاعی داعش قرار دارد. داعش نه تنها نشاندهنده عمق ارتجاع میلیتاریسم هژمونی طلبانه دولت آمریکا و متحدینش، و توحش جنبش اسلام سیاسی هر دو است، بلکه در پایه ای ترین سطح مظهر بی افقی، سردرگمی، و انحطاط تمام و کمال سرمایه داری عصر ما است.

٧- از نظر سیاسی داعش بر متن خاورمیانه درهم ریخته در اثر حملات نظامی هژمونی طلبانه آمریکا و متحدینش شکل گرفته است. بدنبال نافرجامی استراتژی هژمونی طلبانه آمریکا، دولتهای ارتجاعی منطقه، و نیروهای اسلامی و قومی که بعد از تهاجم نظامی آمریکا در منطقه بجلو رانده شده و فعال شده بودند، میدانی برای ابراز وجود و رقابت بر سر تثبیت موقعیت خود و کسب نفوذ و برتری طلبی خود پیدا کردند. داعش مشخصا بر متن رقابت بین جمهوری اسلامی- رژیم اسد- دولت مالکی- حزب الله از یکسو و ترکیه- عربستان سعودی- قطر- نیروهای سلفی از سوی دیگر شکل گرفت و بجلو رانده شد. داعش یک نیروی ابزاری در جنگ قدرت دولتهای ارتجاعی در منطقه است.

٨- از نظر اجتماعی داعش محصول همان فلسفه و دکترینی است که در سطح سیاسی و اقتصادی با تاچریسم و ریگانیسم و فریدمنیسم و نئوکنسرواتیسم نمایندگی میشود. یعنی فلسفه و دکترین مبتنی بر تز نسبیت فرهنگی و نفی ارزشهای جهانشمول انسانی، نفی مدنیت و سکولاریسم و جا باز کردن برای مذهب در جامعه و درسیاست در خود جوامع غربی، مماشات دولتها و رسانه های رسمی با اسلام سیاسی، و تنزل جامعه به ملقمه ای از مذاهب و اقوام و فرقه ها و تنزل دولت به ترکیبی از سران این نیروها. این شرایط را سرمایه داری دوره بعد از جنگ سرد در سراسر دنیا فراهم آورده است. بر چنین زمینه و پارادایم و فضای سیاسی- فکری- اجتماعی است که نیروی ضد انسانی و ضد اجتماعی ای نظیر داعش و کل جنبش اسلام سیاسی با تمام مهره ها و بازیگران رنگارنگش، از جمهوری اسلامی تا طالبان و القاعده و حزب الله و حماس و بوکوحرام و غیره، موضوعیت پیدا میکند و بجلو رانده میشود.

٩- از نظر سابقه و تاریخچه شکلگیری داعش در متن جامعه از هم گسیخته ای که حمله آمریکا در سال ٢٠٠٣ در عراق بر جای گذاشت شکل گرفت و از جنگ داخلی سوریه سر بلند کرد و قدرت گرفت. جنگ داخلی سوریه خود حاصل بخون کشیده شدن انقلاب این کشور بوسیله رژیم اسد و دخالت نظامی نیروهای تروریستی اسلامی له و علیه رژیم اسد بود. انقلاب سوریه نه به شکل کلاسیک تقابل یک دیکتاتوری بچالش کشیده شده با انقلاب آزادیخواهانه مردم، بلکه در اثر جنگ نیابتی میان آمریکا و روسیه از یکسو و دولتهای ارتجاعی منطقه مثل ترکیه و جمهوری اسلامی از سوی دیگر به خون کشیده شد. داعش یکی از نیروهای وحشی و تروریستی بود که در این جنگ نیابتی زمینه و امکان عروج یافت.

١٠- داعش جریانی متعلق به جنبش اسلام سیاسی است اما نماینده مرحله تازه ای در این جنبش است. مرحله رقابتهای درونی در این جنبش. داعش، نه در برابر شوروی و خطر چپ، و نه بعنوان “محور شر” و هدف تروریسم دولتی آمریکا برای تامین هژمونی اش، بلکه در رقابتهای منطقه ای بورژوازی و دولتهای بومی کاربرد پیدا کرده و بجلو رانده شده است. خصلت نمای داعش جنگ با “کفار” و غیر سلفیها در درون جنبش اسلام سیاسی است اما این جنگی ایدئولوژیک و عقیدتی نیست. جنگی بر سر تفوق سیاسی دولتها و نیروهای مختلف و رقیب اسلامی در خاورمیانه است. ضد شیعه و ضد کافر گرائی داعش، مانند ضد شوروی گری و ضد آمریکائی گری شاخه های دیگر اسلام سیاسی، تماما دارای کاربرد سیاسی در شرایط امروز دنیاست و ظرفیتهای به غایت ارتجاعی و ضد انسانی مذهب را در خدمت منافع سرمایه داری بومی و جهانی در عصر ما به نمایش میگذارد.

١١- ظهور و قدرتگیری داعش موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه را تضعیف کرده است. از نظر سیاسی پیشرویهای داعش در عراق این کشور را از منطقه نفوذ تقریبا بلامنازع جمهوری اسلامی خارج کرده است. امروز نه جمهوری اسلامی و نه دولت مرکزی عراق، که در دوره مالکی متحد نزدیک جمهوری اسلامی بود، بازیگر قابل اعتنائی در صحنه سیاسی عراق و به این اعتبار در منطقه نیستند. در شرایط حاضر در صحنه سیاسی عراق و حتی بدرجه ای در سوریه، داعش و نیروهای سلفی و دولتهای رقیب جمهوری اسلامی یعنی ترکیه و عربستان سعودی در موقعیت قوی تری قرار گرفته اند. از لحاظ ایدئولوژیک نیز توحش و درندگی داعش، که تماما بر مبنای قرآن و سنت جنگهای صدر اسلام قرار دارد، و به همین عنوان از جانب داعش تبلیغ و توجیه میشود، ضربه کاری ای به دکترین و فلسفه حکومتی جمهوری اسلامی وارد کرده است. جمهوری اسلامی یک عامل و پای ثابت بحران و شرایط فاجعه بار خاورمیانه در دوره بعد از صدام و یک بازنده اصلی بحران جاری خاورمیانه است.

١٢- در شرایط حاضر دولت آمریکا و متحدینش در غرب و در منطقه، نیروهای ناسیونالیست کرد، جمهوری اسلامی و شاخه شیعه جنبش اسلام سیاسی همه با ادعای مقابله با داعش بمیدان آمده اند. اما این نیروها خود عامل ایجاد فاجعه امروز و بخشی از صورت مساله مردم منطقه هستند و هدف آنان از تضعیف داعش، تقویت موقعیت دیگر نیروهای قومی- مذهبی وابسته به خود در منطقه است. داعش تافته جدابافته ای از دیگر نیروهای این کمپ ارتجاعی نیست، بلکه یک عضو افسار گسیخته از همین خانوده، یعنی خانواده نیروها و دولتهای قومی- مذهبی- فرقه ای و حامیان غربی آنها است. “راه حل” غرب تجدید آرایش سیاسی در عراق و در منطقه با ترکیب تازه ای از نیروهای شیعه و سنی و کرد و بعثی و سلفی در دولت و سایر ارگانهای قدرت است. این در واقع ادامه استراتژی هژمونی طلبانه آمریکا در شرایط تازه و از موضعی ضعیف تر است.

١٣- فاجعه امروز خاورمیانه راه حل از بالا ندارد. نه داعش، برخلاف نامش، یک نیروی حکومتی و قادر به اداره جامعه است و نه آمریکا و غرب دارای آلترناتیو با ثباتی برای حاکمیت در عراق و سوریه است. تا آنجا که به رقابتهای دو قطب آمریکا و روسیه بر سر تفوق در منطقه مربوط میشود، حتی اگر داعش از نظر نظامی به شکست کشیده بشود آمریکا قادر با تامین برتری و هژمونی سنتی اش در خاورمیانه نخواهد بود. روسیه نیز در موقعیتی نیست که بالانس قوای دوره جنگ سرد را در خاورمیانه و یا هیچ نقطه دیگری از جهان تجدید کند. چنین شرایطی، با یا بدون داعش، افسار گسیختگی و کشمکش و رقابت میان نیروها و دولتهای اسلامی و رقابت بین دو کمپ آمریکا و روسیه در خاورمیانه را همچنان زنده نگاه خواهد داشت.

١٤- اوضاع خاورمیانه تنها با دخالت فعال نیروهای چپ و انقلابی و سکولار و بسیج و بمیدان آمدن توده مردم انقلابی میتواند چشم انداز روشنی داشته باشد. راه حل انقلاباتی از نوع انقلاب مصر و تونس و به فرجام رسیدن این انقلابات است. این انقلابات گرچه به فرجام نهائی نرسیدند ولی قدرت توده مردم را در مقابله با نیروهای اسلامی نظیر اخوان المسلمین به نمایش گذلشتند. راه واقعی به شکست کشیدن داعش و برون رفت از بحران جاری در خاورمیانه، بمیدان آمدن توده مردم است.

١٥- در مقابله با وضعیت امروز خاورمیانه، نقش نیروهای کمونیست و انقلابی تعیین کننده و حیاتی است، همچنانکه انقلابات بهار عرب را تنها دخالت فعال و رهبری نیروهای انقلابی کمونیست میتوانست به سرانجام برساند. نیروهای کمونیست و چپ باید چشم انداز انقلاب را در برابر مردم منطقه و جهان قرار بدهند و زمینه های تحقق آنرا فراهم بیاورند. یک گام عملی مشخص در این راستا گرد آمدن نیروهای چپ و سکولار و آزادیخواه در عرصه مبارزه سیاسی و اجتماعی و نظامی علیه داعش و علیه همه نیروها ودولتهای قومی- مذهبی در منطقه و در سطح جهانی است. در عراق و در سوریه حلقه اصلی تسلیح عمومی و دفاع و مقاومت و تعرض توده مردم مسلح علیه نیروهای داعش است اما عملی شدن این امر به توازن قوای سیاسی و اجتماعی معینی به نفع چپ و آزادیخواهی و سکولاریسم در منطقه و در کل جهان نیاز دارد. این شرایط تنها با تعرض همه جانبه به کل نیروها و دولتهای اسلامی و قومی در منطقه و حامیان جهانیشان، با مقابله فعال با نیروهای اسلامی در منطقه و در جهان، با نقد و افشای عمیق و پیگیر دکترین و فلسفه سیاسی- اجتماعی نئوکنسرواتیستی و با تعرض به سیاستهای دولت آمریکا و متحدین غربی اش امکان پذیر است.

در پاسخ به شرایط فاجعه بار حاضر در خاورمیانه و برای مقابله فعال با داعش و کل دولتها و نیروهای قومی- مذهبی در سه عرصه منطقه ای، در ایران و در سطح جهانی حزب بر محورهای زیر تاکید میکند:

الف- تلاش برای ایجاد جبهه ای از نیروهای چپ و سکولار و آزادیخواه علیه داعش و دیگر نیروها و جریانات قومی و اسلامی در عراق، سوریه، و سایر کشورهای منطقه. مهمترین هدف این جبهه مقابله با سیاست ترور و ارعاب داعش، شکل دادن به جنبشهای اجتماعی علیه این نیروی ویرانگر و وحشی و تسلیح عمومی مردم در مقابل آن است.

ب- افشای نقش جمهوری اسلامی در ایجاد شرایط فاجعه بار در عراق و سوریه و نشان دادن هم سنخی داعش و جمهوری اسلامی. تقویت و تعمیق جنبش سکولاریستی و ضد مذهبی درایران با استناد به ظرفیت بی انتهای نیروها و دولتهای اسلامی نظیر داعش در توحش و ضدیت با تمدن و مدنیت و جامعه انسانی. شکل دادن و دامن زدن به جنبش اجتماعی در شهرهای کردستان و سایر شهرهای ایران علیه داعش و برای کمک به آوارگان جنگی و قربانیان داعش در عراق و در سوریه.

ج- بسیج افکار عمومی جهانی علیه توحش داعش و کل نیروها و دولتهای اسلامی و علیه نقش دولت های غربی در ایجاد این اوضاع در خاور میانه و شمال آفریقا. دامن زدن به یک جنبش جهانی علیه داعش و کلیه نیروها و دولتهای اسلامی و با افشای سیاستهای میلیتاریستی غرب و دکترین نظم نوین جهانی و دموکراسی نوع لویا جرگه مورد حمایت غرب. مقابله فعال با نیروهای اسلامی در اروپا و سازش و مماشات دولتهای غربی با این نیروها.

حزب همه نیروهای چپ و سکولار و آزادیخواه را در منطقه و در سطح جهانی به مبارزه فعال و متحد حول محورهای فوق فرا میخواند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *