عبدل گلپریان
فرمان افسار گسیخته خمینی و شبکه آدمکش سپاه پاسداران به همراه ارتش نسبتا دست نخورده شاهنشاهی به کردستان در سال ۵۸، حمله به دستاوردهای قیام و انقلاب مردم و در تداوم این حمله کشتار دهها هزار نفر از فعالین سیاسی سازمانهای مختلف در سی خرداد شصت و متعاقب آن در تابستان ۶۷، مصداق جنایت حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی علیه بشریت است. حکومتی که طی بیش از چهار دهه از ظهورش جامعه ای هشتاد میلیونی را به لجن کشیده است. امسال در حالی از فرمان خمینی برای کشتار مردم کردستان به منظور سرکوب قیام و انقلاب مردم یاد می کنیم که یکی از مهره های کشتارهای سال ۶۷ در کشور سوئد به جرم همکاری با هیئت مرگ حکومت اسلامی و نقش مستقیمش در کشتارها محاکمه می شود.
در طول چهار ماه اول سال ۵۸ سراسر شهرهای کردستان در یک رویارویی نظامی سیاسی و اعتراضی در مقابل حاکمان جدید قرار گرفته بود. سنندج، مهاباد، مریوان، نقده، کامیاران، دیواندره و پاوه جبهه های اولیه شروع نبرد بین قیام کنندگان سال ۵۷ با ضد انقلاب اسلامی به قدرت رسیده و ارتجاع محلی بود. در شهرهای بزرگ ایران نیز، فضای نسبتا باز سیاسی برآمده از قیام مردم، در اشکال مختلف همچنان ماهیت سیستم تازه به قدرت رسیدگان را افشا و آنرا به چالش می کشید.
از همان روزهای اول ظهور دایناسورهای اسلامی، که کردستان هنوز زیر سایه شوم و سیاه شبکه اسلامی قرار نگرفته بود شهرهای کردستان به قلب تپنده انقلاب، به کانونهایی زنده و استوار در همبستگی با مبارزات مردم سراسر کشور در مقابل دارودسته های سرهم بندی شده و پس مانده های حکومت پهلوی و احزاب و مهره های ارتجاع اسلامی تبدیل شده بود. ایجاد فضای جنگ و درگیری نظامی از سوی جریان اسلامی تازه به قدرت رسیده خمینی با اتکا به ارتش دست نخورده شاهنشاهی و سپاه پاسداران در مناطق کردستان علیه مردم مسلح قیام کننده و سازمانهای سیاسی مسلح، بهانه ای بود که خمینی بر بستر آن فرمان هجوم وحشیانه ای به کردستان را صادر کند تا از این طریق شور و التهاب ادامه انقلاب مردم برای آنچه که بخاطرش قیام و انقلاب کرده بودند را پایان دهد. با فرمان حمله خمینی به کردستان، همچنین با تحریک عوامل مرتجع محلی و حمایت سپاه پاسداران و ارتش، روز ۲۶ مرداد ماه سال ۵۸ جنگ ابتدا در پاوه بین مردم مسلح و سازمانهای سیاسی از یک سو و نیروهای سرکوب رژیم از سوی دیگر آغاز شد. شهر پاوه در دست مردم و نیروهای سیاسی مسلح بود. قوای حکومت برای تصرف شهر از راه زمین قادر به این کار نمیشود و نیروهایشان در داخل شهر پاوه متحمل تلفات زیادی میشوند. حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی چمران را مامور پایان دادن به جنگ در پاوه میکند. از راه هوایی نیز هلیکوپترها در تیررس نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و مردم قرار میگیرند و دچار شکست سختی میشوند. شکست نیروهای رژیم در پاوه سبب میشود که خمینی راسا بعنوان فرمانده کل قوا و با همیاری دولت موقت به تمام نیروهای مسلح ارتش و سپاه، فرمان حمله به پاوه و متعاقب آن به دیگر شهرهای کردستان را صادر کند.
فرمان خمینی برای حمله به پاوه پیش درآمد حمله ای سراسری تر به تمام کردستان و نهایتا زدن و کوبیدن انقلاب و زهر چشم گرفتن از شوراهای کارگری تاسیس شده در بسیاری از مراکز کارگری کشور بود. خمینی در پیامی که برای آن مهلتی ۲۴ ساعته تعیین کرده بود از تمامی نیروهای مسلح درخواست کرد که در این مدت زمان وارد عمل شده و پاوه را از دست به گفته او ” اشرار” آزاد کنند. خمینی و دولت موقت او که مدعی مذاکره برای حل مسائل کردستان بودند به یکباره طرفهای مذاکره کننده یعنی نمایندگان مردم کردستان، سازمانهای سیاسی و کلا مردم قیام کننده علیه رژیم پهلوی را اشرار و سران اشرار لقب دادند. خمینی مکررا اطلاعیه صادر میکرد و مرتب این اطلاعیه ها که مضمون و محتوای آن حمله همه جانبه به کردستان بود، از رادیو تهران خوانده میشد. در محکومیت فرمان این حمله، از سوی سازمانهای سیاسی، نهادها و انجمنهای مختلف متقابلا اطلاعیه هایی علیه فرمان خونین خمینی منتشر میشد. از سوی دیگر جریان مکتب قرآن احمد مفتی زاده ( شاخه سنی ) مدافع خمینی که تا قبل از حمله به کردستان از سوی مردم و نیروهای سیاسی به انزوا کشیده شده بود، بر بستر شروع جنگ و حمله نیروهای سپاه و ارتش کم کم جان تازه ای بخود گرفت. مفتی زاده سرکرده جریان مکتب قرآن با صدور اطلاعیه از خمینی حمایت کرد و نیروهای تحت فرمانش دوشادوش سپاه پاسداران رژیم و دیگر مزدوران محلی به تعقیب و شناسایی انقلابیون و مبارزین می پرداختند و در عملیات شناسایی و دستگیری جوانان شرکت فعالی از خود به نمایش میگذاشتند. نیروهای مفتی زاده از این مقطع به بعد است که با سر و صورت پوشیده در کنار نیروهای رژیم، حتی در اعدام جوانان شرکت میکنند و رسما در خدمت نیروهای سرکوب جریان خمینی قرار گرفت. فرماندهان رژیم و مزدوران محلی آنان کشتار مبارزین و انقلابیون را شروع میکنند. خانه گردی و دستگیری کسانی که سالها علیه حکومت پهلوی مبارزه کرده بودند آغاز میشود.
به دستور خمینی خلخالی به عنوان حاکم شرع در کنار ارتش و سپاه برای کشتار انقلابیون به کردستان فرستاده شد. در بامداد روز ۲۸ مرداد سال ۵۸ در یک دادگاه فرمایشی چند دقیقه ای در شهر پاوه حکم اعدام ۱۲ نفر توسط خلخالی صادر و سریعا حکم به اجرا گذاشته میشود. در مرحله دوم در روز ۲۹ مرداد ۵۸ خلخالی هفت نفر دیگر را به پای جوخه اعدام می فرستد. روز سوم شهریور ۵۸ در مریوان حکم اعدام ۹ نفر از دستگیر شدگان در یک دادگاه فرمایشی دیگر توسط خلخالی صادر و بلافاصله آنان اعدام می شوند. یک هفته از یورش سپاهیان اسلام به کردستان گذشته بود که همچنان در اعتراض به تیراندازی و حضور پاسداران تظاهراتی در سنندج و در اعتراض به کشته شدن یکی از جوانان شهر توسط پاسداران برگزار میشود. چند نفر در این تظاهرات دستگیر میشوند که تعدادی از آنها را آزاد می کنند و ۱۱ نفر از جوانان شهر سنندج را که بطرق مختلف و در مکانهای مجزا دستگیر کرده بودند روانه فرودگاه سنندج میکنند. خلخالی در روز ۵ شهریورماه ۵۸ در همان دادگاههای ۵ دقیقه ای آنها را به اعدام محکوم و حکم اجرا میشود. انتشار عکس اعدام این ۱۱ انسان شریف و محبوب مردم سنندج در روزنامه های داخل و خارج کشور مردم را بهت زده و شوکه میکند. این عمل وحشیانه موجی از تنفر علیه قاتلان را دامن میزند.
خلخالی از سنندج عازم سقز میشود و در آنجا نیز جنایت دیگری خلق میکند و به حکم او ۱۰ نفر از جوانان شهر و ۱۰ نفر از نظامیانی که در محل خدمت نبودند ( مجموعا ۲۰ نفر) را یک روز و بعد از اعدامهای سنندج یعنی در روز ششم شهریور ۵۸ تیرباران میکنند. در میان آنان کودکی۱۲ ساله هم وجود داشت. بعد از پاوه، مریوان، سنندج و سقز، تدارک حمله ارتش و سپاه متوجه مهاباد میشود. ارتش و سپاه پاسداران به همراه خلخالی بطرف مهاباد لشکرکشی می کنند.
۱۲شهریور ۵۸ با روشن شدن هوا و با استفاده از نیروهای هوایی و زمینی و کوبیدن چهار طرف شهر، نیروهای اعزامی به کردستان شهر مهاباد را تسخیر میکنند. خلخالی در مهاباد نیز حکم اعدام علیه دستگیر شدگان را صادر میکند. همزمان با این لشکر کشی و اعدام جوانان توسط دادگاههای ۵ دقیقه ای خلخالی، تظاهرات در شهرهای کردستان و در محکومیت این یورش وحشیانه ادامه پیدا میکند.
از سوی دیگر مقاومت و وارد کردن ضربات کاری بر ستونهای نظامی در مناطقی از کردستان توسط نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و برای مقابله با پیشرویهای ارتش و سپاه صورت میگیرد. یکی از این ستونها در محور جاده بانه با دادن تلفات زیادی فلج می شود. در روز نهم شهریور ۵۸ فواد مصطفی سلطانی از بنیانگذاران کومه له و رهبر اتحادیه دهقانان مریوان همراه چند تن از همرزمانش در مسیر جاده مریوان سقز با واحدی مجهز از نیروهای رژیم به فرماندهی چمران روبرو میشوند که در یک جنگ نابرابر او و یکی از همرزمانش جان میبازند. رادیو و روزنامه های رژیم با خوشحالی تمام این خبر را منتشر میکنند. اندوه عمیقی در میان مردم و نیروهای مسلح سازمان کومه له بمناسبت این واقعه پدیدار میشود. اعتراض و مبارزه مردم و مقاومت مسلحانه در مقابل نیروهای رژیم کماکان ادامه پیدا میکند.
روز دهم شهریور نیروهای ارتش و سپاه با همکاری مزدوران محلی بعد از زد و خوردی بر شهر بوکان مسلط میشوند. همان روز در شمال کردستان در منطقه سلماس مردم و نیروهای مسلح جریانات سیاسی از یک سو و از سوی دیگر نیروهای نظامی رژیم که با فانتوم و هلیکوپتر پشتیبانی میشدند جنگ در میگیرد. در سلماس حکومت نظامی اعلام میشود. شهر پیرانشهر نیز توسط ارتش تسخیر و اشغال میگردد.
در۱۱ شهریور فاجعه قارنا روی میدهد. ملاحسنی یکی از مرتجعین منفور و شناخته شده محلی همراه تعداد زیادی از پاسداران و با استفاده از دو دستگاه تانک جهت ایجاد فضای رعب و وحشت به روستای قارنا در محور نقده به پیرانشهر یورش میبرند. روستای قارنا که بیخبر از تمام جنگ و درگیریها بود توسط این ستون اشغال میشود و پاسداران رژیم همه مردم روستا از کوچک و بزرگ را به رگبار می بندند که در نتیجه این تهاجم ضد بشری ۶۸ نفر کودک، زن و مرد، پیر و جوان را قتل عام میکنند. روزنامه های تحت کنترل دارودسته خمینی و دولت موقت برای سرپوش گذاشتن بر قتل عام روستای قارنا، خبر آنرا بعد از بیست روز منتشر میکنند.
در روز ۱۳ شهریور ۵۸ بعد از یک درگیری خونین در گردنه خان بین نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی و واحدهای اعزامی لشکر ۲۸ کردستان، ارتش و سپاه شهر بانه را تصرف میکنند. روز ۱۵ شهریور نیز تکاوران نیروی دریایی و هوایی شیراز همراه با ستونهای نظامی ارتش و سپاه لشکر سنندج، شهر سردشت را که خالی از سکنه بود با مقاومتی اندک تصرف میکنند.
در همان روز ۱۳ شهریور ۵۸ چهار نفر به اتهام شرکت در جنگ مسلحانه در پادگان شهر سقز به حکم خلخالی اعدام میشوند.
تهاجم وسیع و گسترده ارتش و سپاه پاسداران به شهرهای کردستان که با صدور فرمان خمینی در ۲۸ مرداد ۵۸ روی داد از آن دست از جنایات علیه بشریت بود که سراسر کردستان را به خاک و خون کشید. بدین ترتیب موج اعدامها از پاوه شروع شد و به مریوان، سنندج، سقز و مهاباد رسید.
در پی این یورش وحشیانه و ضد انسانی، اکثر شهرهای کردستان به تصرف ارتش و سپاهیان رژیم در آمد. حاصل این تهاجم، کشته شدن تعداد زیادی از مردم شهر و روستاهای کردستان، ویران نمودن خانه و کاشانه مردم و اعدام دهها جوان در دادگاههای ۵ دقیقه ای خلخالی بود. بدین ترتیب رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی برای تحکیم پایه های قدرت خود، کردستان را که به مرکز ادامه انقلاب ایران تبدیل شده بود به خاک و خون کشید.
علیرغم تمام این جنایت و به تصرف در آوردن شهرها، اعتراض مردم شهرهای کردستان با خشم و تنفری چندین برابر از قبل به حضور نیروهای ارتش و سپاهیان رژیم، جسته و گریخته علیه حضور آنان ادامه پیدا کرد. همزمان با اعتراضات عمومی مردم که بتناوب در شهرهای مختلف روی میداد، نیروها و سازمانهای مسلح که به خارج از شهرها عقب نشینی کرده بودند، به عملیات نظامی خود علیه سرکوبگران، به پاسگاهها و پادگانها و نیروهای در حال نقل و انتقال ادامه می دادند و به آنان شبیخون میزدند.
تصرف شهرهای کردستان توسط سپاهیان و ارتش دست نخورده رژیم شاه که گوش به فرمان خمینی جنایتکار بودند سه ماه بیشتر دوام نیاورد و در اثر ادامه اعتراضات سیاسی اجتماعی در داخل شهرها توسط مردم و همچنین عملیات نظامی نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی، رژیم تحت فشار و در منگنه قرار گرفت.
ارتش و سپاه پاسداران اسلامی تنها برای سه ماه آن هم بطور نسبی و دوفاکتو توانستند شهرها را در تصرف خود نگه دارند. با مقاومت و جنگ و جدال جبهه مردمی، ارتش و پاسداران اسلامی از شهرها و مناطق کردستان عقب رانده شدند و نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی به داخل شهرها بازگشتند. خلع سلاح پاسگاهها و مراکز کنترل و بازرسی حکومت اسلامی شروع شد.
بار دیگر فرستادن هیئت های مذاکره کننده از سوی دولت موقت از سر گرفته شد. ادامه این وضع و تصرف مجدد شهرها از سوی سازمانهای سیاسی و با حمایت گسترده مردم، از آبان ۵۸ تا جنگ ۲۴ روزه سنندج مجددا شروع میشود و رژیم ناچار به عقب نشینی از شهرها میگردد. تا جنگ ۲۴ روزه سنندج در بهار سال ۵۹ یعنی بمدت ۵ ماه، رژیم اسلامی عملا هیچ گونه قدرتی در شهرهای کردستان نداشت.
اکنون بعد از گذشت چهار دهه از جنایاتی که حکومت اسلامی علیه مردم کردستان و علیه انقلاب مردم در سراسر کشور انجام داد، مردم کردستان در اشکال مختلف همچنان در مقابل این رژیم ایستاده اند. چندین دور اعتصاب عمومی در اعتراض به احکام اعدامها، مبارزات هر روزه جمع ها و نهادهای اجتماعی، اعتراضات کارگری، فعالیت تشکلهای زنان، تشکلهای کودکان و انجمنهای زیست محیطی، همه و همه به ستونهای محکمی برای پایان دادن به بیش از چهل سال تباهی، قتل، کشتار و زندان این حکومت تبدیل شده است. در سراسر کشور نیز مردم بستوه آمده دمی از مبارزه علیه حکومت اسلامی کوتاه نیامده و در دوره های تاریخی معینی مردم وسیعا برای بزیر کشیدن حکومت اسلامی به میدان آمدند. سال ۸۸، ۹۶، ۹۸ و هم اکنون حتی در شرایط وجود ویروس کشنده کرونا، اعتصابات گسترده ای در کلیدی ترین مراکز کارگری و در میان بخشهای معترض، خشمگین و متنفر از حکومت اسلامی جریان دارد. مردم میدانند که راهی جز سرنگونی حکومت توحش اسلامی ندارند و دست به کار پایان دادن به این جرثومه ارتجاع و عقب ماندگی و چپاول و جنایت هستند.