جهان مملو از بیعدالتی روز سهشنبه ۱۸ مه، را با خبری دردناک از شهر اربیل در اقلیم کردستان عراق، با مرگ جوانی ایرانی که خود را به آتش کشیده بود آغاز کرد. جهان وقتی با نام بهزاد محمودی و بیپناهی او آشنا شد که خود را به آتش کشیده بود. جوانی ۲۵ ساله که چهار سال پیش از چنگ استبداد حکومت اسلامی به امید اینکه مسیر روشنی برای ادامه زندگی پیدا کند و آیندهای مطمئن برای خود بسازد، گریخت و به اقلیم کردستان عراق رفت تا از دفتر سازمان ملل درخواست پناهندگی کند. تا جانش و جوانیاش در امان بماند. چهار سال مداوم درب کمیساریای عالی پناهندگی را در شهر اربیل کوبید. اما نه صدایش را کسی شنید و نه فریاد رسی به دادش رسید.
جوابهای سربالا و بی اعتنایی مداوم به دادخواست پناهندگیش وضعیت معیشتی فلاکتبار و بلاتکلیفی زجرآور سبب شد که دیگر تاب مقاومت را از دست بدهد. نتواند خود را کنترل کند. در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان (UNHCR) شهر اربیل کردستان عراق اقدام به خود سوزی کرد. بهزاد به مسئولین UN گفته بود اگر جواب منطقی به من ندهید اقدام به خودسوزی خواهم کرد. بی اعتنا به تهدید یک جوان عاصی، بی آنکه بدانند چهار سال به سر دواندن چگونه تعادل روانی او را به بازی گرفته است گفتند برو خودت را بسوزان اما در نزدیک ساختمان ما اقدام به خودسوزی نکن! مبادا دچار خسارت شویم. دورتر، هرکاری میخواهی برو انجام بده!
نهاد پناهندگی سازمان ملل که وظیفه اصلی و اساسیاش حمایت از حقوق پناهندگان است چنین سرد و بی اعتنا به او پاسخ داد. همان رفتار غیر انسانی که سالهاست سیاست اصلی و روزمره این نهاد به اصطلاح حامی و مسئول پناهندگان است.
بهزاد ناامید و خشمگین از ساختمان خارج میشود. خبرنگاران در محل حاضرند. زمانی که با او مصاحبه میکردند مقابل دوربینهایشان گفت اقدام به خودسوزی میکنم. کسی اعتنا نکرد. گویی فریادی است که نباید شنیده شود. بهزاد بطری بنرین را روی خود ریخت! انگار اخطار آخرش بود. باز هم کسی او را جدی نگرفت. او هنور جرقه فندکی که در دستش بود را نکشیده بود. فرصت بود که خشم و اعتراض او را جدی بگیرند. آغوش همدردی برایش باز کنند. احساسات جریحه دار شدهاش را تسکین دهند و خشم او را فرو بنشانند. او را بیشتر از یک خبر، یک سوژه در صفحه حوادث ببینند. اما هیچ اعتنایی ندید! به ناگاه خودش را به آتش کشید! خبرنگاران هم از لحظه به آتش کشیدنش فیلمبراری کردند بی آنکه هیچ اقدامی برای نجات جانش انجام دهند!
بهروز به شدت دچار سوختگی شد. اما مانند همهٔ زندگی غمبارش این بار هم کسی به فریادش نرسید. کسی برای رساندنش به بیمارستان عجلهای نکرد. بیست دقیقه بعد از خودسوزی با دردی جانکاه و دلخراش در خود پیچید تا به بیمارستان انتقال داده شد. شش روز در بستر دردناک سوختگی با مرگ دست و پنجه نرم کرد و عاقبت ما را با غم نبودنش تنها گذاشت.
بهزاد قربانی سیاست پناهنده ناپذیری کمیساریای پناهندگان سازمان ملل شد، پناهجویی که جان و زندگیاش و حقوق پناهندگیش ارزشی نداشت تا دادرسی داشته باشد.
حکومت اقلیم کردستان عراق با بی مسئولیتی و بی اعتنایی عامدانه شریک جرم کمیساریای پناهندگی در اربیل است. بهزاد محمودی نباید خود را به آتش میکشید. نباید این داغ سنگین را بر دل خانواده، دوستان و همه هزاران پناهجوی بی پناه در اقلیم کردستان میگذاشت.
شرایط غیر انسانی که پناهجویان ایرانی برای فرار از آن اقدام به خودکشی می کنند تنها مربوط به کردستان عراق نیست. سازمان ملل سالهاست که عامدانه پناهجویان را در بدترین شرایط ممکن به حال خود رها کرده است. همین امسال درترکیه شاهد خودکشی جوان دیگری به اسم بردیا بودیم که عدم رسیدگی به پرونده اش سبب شد به آخر خط برسد و در اوج ناامیدی و یأس دست به خودکشی بزند و جانش را ازدست بدهد. چهل و دو سال حاکمیت جمهوری نحس اسلامی میلیونها جوان را چنان در منگنه امنیتی و فقر و تنگدستی قرار داده است که راهی جز گریز از هیولای حکومت اسلامی ندارند. ناچارند آواره و در به در به دنبال سرپناهی امن برای ساختن یک زندگی بهتر و شایسته انسان در راهی پر خطر و بی انتها گام بگذارند. به کمیساریای پناهندگی سازمان ملل در عراق و ترکیه پناه ببرند. درب بستهای که قرار نیست به روی آنان گشوده شود.
در شرایط اسفبار کنونی، اما تنها یک را ه نجات وجود دارد! اعتراض و حق خواهی! مقاومت و ایستادگی برای گرفتن حق پناهندگی و به رسمیت شناخته شدن حقوق پناهندگی. خود سوزی و اقدامات فردی راه مقابله با بیعدالتی آشکار و بی اعتنایی عامدانه کمیساریای پناهندگی نیست. نباید سکوت کنیم. تمام قدرت ما در اتحاد جمعی متشکل ماست! سازمان ملل باید و موظف است جوابگوی این بی مسٸولیتی و بی تفاوتی نسبت به پناهجویان گریخته از جهنم حکومت هار اسلامی باشد.
به دنبال خود سوزی بهزاد، تحصن اعتراضی در مقابل دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در شهر اربیل برپا شد. اقدامی به جا و مؤثر. اگر قدرت این تحصن و فریاد دادخواهی آن پیش از خودسوزی بهزاد سازماندهی شده بود قطعاً او دست به چنین اقدامی نمیزد و یکی از صدها صدای اعتراض به وضعیت فاجعه بار و بی حقوقی دردناک پناهندگان ایرانی در اقلیم کردستان عراق بود.
جهان نباید چشمش را بر وضعیت فاجعه بار پناهجویان ایرانی گریخته از هیولای جمهوری اسلامی ببندد. باید سازمان ملل را مکلف به انجام وظایفش کرد.