شهلا دانشفر:
گزارشات از ابعاد فاجعه بار بیکاری خبر میدهد. طبعا آمار دقیقی از نرخ بیکاری در ایران نیست. آمار و ارقام حکومت نیز به هیچوجه ابعاد فاجعه بار این معضل اجتماعی را بیان نمیکند. اما نگاهی به آنچه هر روزه در جامعه میگذرد و همان آمار و ارقامی که در دل نزاعهای درون حکومتی انتشار می یابد، به روشنی از ابعاد فاجعه ای به نام بیکاری پرده بر می دارد. امروز در ایران بیکاری دردی اجتماعی است و ابعاد تکاندهنده آن و بی تامینی مطلق بیکاران به مصیبت بزرگی برای بخش عظیمی از جامعه تبدیل شده است. در نتیجه خانواده های زیادی به تلاشی کشیده شده اند و کودکان بسیاری از چرخه تحصیل خارج شده و به تعداد کودکان کار و خیابان افزوده شده است. بطور مثال در بسیاری اوقات ناگزیز چندین خانواده با هم زندگی میکنند و بار آن به دوش تنها یک نفر شاغل است. بسیاری از کارگران در طول یک ماه ممکن است تنها سه روز کار گیرشان بیاید، آنهم با دستمزدی حتی کمتر از ٦٠٧ هزار تومانی که دولت تعیین کرده و چندین برابر زیر خط فقر است. همچنین بسیاری از جوانان بخاطر بیکاری و بخاطر فقر امکان ازدواج کردن و تشکیل خانواده را ندارند و نان آور خانواده و پدر و مادر پیر و بازنشسته خود هستند. در این میان جوانان بسیاری به کام اعتیاد افتاده اند. گزارشات همچنین از سونامی” خیل بیکاران در آینده نزدیک در ایران” حکایت دارد.
بیکاری وسیع میلیونی در کنار گرانی وحشتناک و رشد سرسام آور آن و محرومیت از بیمه بیکاری و بی تامینی مطلق این سیل عظیم بیکاری، جامعه را به مرز انفجار رسانده است. وحشت رژیم نیز از همین است و هر روز به هم هشدار میدهند و نزاعهایشان بر سر این موضوع بالاست. چیزی که چندی پیش از آن بعنوان یک “معضل داخلی” ایران سخن گفتند.
این وضعیت بیش از هر چیز نتیجه بن بست اقتصادی حکومت اسلامی است که با چپاول و سرکوب روز میگذراند.
این وضعیت همچنین بیانگر پوسیدگی سیستمی است که در آن مشتی مفتخور و انگل سرمایه دار حکومت میکنند و با قبضه کردن همه ثروتهای جامعه و منابع تولید، میلیونها انسان را در زنجیر اسارت خود نگاه داشته اند که نه کاری دارند و نه معاشی.
نکته قابل توجه اینجاست که در برابر چنین جهنمی از فقر و بیکاری و بی تامینی، مردم ساکت نایستاده اند، و جامعه ای را می بینیم که خواستهایی دارد و مدام به اشکال مختلف بر آنها پافشاری میکند. از جمله اعتراض در محیط های کار هر روز گسترش بیشتری می یابد و در کنار آن جنبش اعتراضی مردم در عرصه های مختلفی چون علیه اعدام، علیه حجاب، علیه تخریب محیط زیست، علیه دستمزدهای چند بار زیر خط فقر و در جنگی دائمی علیه قوانین ارتجاعی اسلامی هر روز سازمانیافته تر جلو می آید.
در چنین فضای سیاسی متحولی، سونامی بیکاری در ایران و ابعاد فاجعه بارش در واقع سونامی ای است که کل جامعه را بدون شک به لرزه در خواهد آورد. وحشت رژیم اسلامی نیز از همین است و هشدارهای مقامات مختلف حکومتی و آمار و ارقامشان نیز اشاره بر همین حقیقت دارد.
“سونامی خیل بیکاران در آینده نزدیک در ایران”
این عنوان خبری در رسانه های دولتی است. آمار حکومتی از رسیدن نرخ بیکاری جوانان به مرز هشدار دهنده و از دست کم ۱.۱ میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی و عدم امکان ورود آنان به بازار کار سخن میگوید. در همین راستا علی ربیعی وزیر کار روحانی از وارد شدن ۴.۵ میلیون نفر دانشگاهی دیگر به بازار کار و سونامی ٦.٥ میلیونی بیکاران فارغالتحصیل دانشگاهی صحبت میکند.
علی ربیعی همچنین در بهمن ماه گذشته نسبت به افزایش شمار بیکاران به ١٠ میلیون نفر در آینده نزدیک هشدار داد. قبل از آن نیز طیب نیا وزیر اقتصاد روحانی از ٨ و نیم میلیون بیکار که ٥ میلیون آن نیروی بیکار جوان است، تحت عنوان “بحران بیکاری” جوانان سخن گفت. در برابر چنین سیلی از نیروی آماده بکار عادل آذر رئیس مرکز آمار ایران در آذر ماه ٩٢ گزارش میکند که از سال ٨٤ تا ٩١ بالغ بر ٧ میلیون نفر به سن کار رسیده اند که از این تعداد ٥٦٠ هزار نفر شاغل شده اند.
گفتنی است که مرکز آمار ایران در پاییز ٩٢ میزان کارگران شاغل را حدود ٢١ میلیون و ٢٠٠ هزار نفر گزارش میدهد که بنابر معیارهای این مرکز افرادی که در طول هفته دست کم یک ساعت کار کنند شاغل محسوب میشوند! به این ترتیب بخش زیادی از شاغلین محاسبه شده در این گزارش کارگران بیکاری هستند که در آمار رژیم جایی ندارند. در این آمار زنان خانه داری که کار و در آمدی ندارند، کارگران افغانی، کارگران فصلی، کارگران قرارداد موقت و کسانی که حتی یک ساعت در هفته کار پیدا کنند، بعنوان بیکار به حساب نمی آیند. این درحالیست که باز بنابر گزارشات دولتی در سال ٩٢ میزان بیکاری زنان دو و نیم برابر مردان ذکر شده است.
موج بیکارسازیها در کارخانجات
ابعاد میلیونی بیکاری و موج وسیع بیکارسازیها، بطور واقعی بروزی از فلج اقتصادی رژیم اسلامی است. اقتصادی که نه تنها قدرت جذب نیروی جدید کار را ندارد، بلکه هر روز در شهرهای مختلف کارخانجات بیشتری اعلام ورشکستگی میکنند و کارگران بیشتری از کار بیکار میشوند.
در سه ماهه پاییز گذشته بیش از ١ میلیون و چهارصد هزار نفر از کار بیکار شدند. همچنین طبق گزارشات دولتی هم اکنون بین ٤٠ تا ٦٠ درصد واحدهای صنعتی در ایران ورشکسته و به حالت تعطیل و ٢٠ درصد به حالت نیمه تعطیل درآمده اند و تنها ٢٠ درصد واحدهای صنعتی همانند قبل فعال هستند.
از سوی دیگر بنا بر گزارشی از اتاق بازرگانی ایران، هم اکنون ٦٧ درصد واحدهای صنعتی کشور تعطیل شده اند و این ورشکستگی در برخی از صنایع مانند نیشکر، چای، فولاد و ذوب فلزات و صنعت خودروسازی بیشتر از صنایع دیگربوده است. بدین ترتیب با تعطیلی کارخانه های خودروسازی ها حدود ١٣٧ واحد قطعه سازی نیز به طور کامل تعطیل شده اند و گزارشات از بیکارسازی ١٣٠ هزار کارگر شاغل در صنعت خودروسازی و قطعه سازی در ماه های گذشته حکایت دارد.
بدین ترتیب کارخانجات را به تعطیلی میکشانند و کارگران را از کار بیکار میکنند، چون بحران است. چون “تحریم” است. و این داستان سی و چند سال حاکمیت این رژیم است. این رژیم با اعمال سیاست ریاضت اقتصادی و تشدید تهاجم هر روزه اش به زندگی و معیشت مردم، توانسته است خود را سرپا نگاه دارد و برای این کار ابزار زندان و اعدام را به خدمت گرفته و هر اعتراض و مبارزه ای را زیر سرکوب شدید خود قرار داده است. اما امروز تفاوت اینجاست که این اقتصاد بحران زده از یکسو با بحران جهانی سرمایه داری تقارن یافته است و از سوی دیگر با تحریم های اقتصادی غرب و آمریکا به مراتب تشدید شده و در کشاکش میان نیروهای ارتجاعی و بورژوازی جهانی از یکسو و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی از سوی دیگر این مردم و این کارگران هستند که قربانی میشوند. غرب و آمریکا تلاششان رام کردن این حکومت و کشاندن آن بر سر میز مذاکره است و جمهوری اسلامی برای بقای دو روز بیشترش تقلا دارد. نتیجه مستقیم این وضعیت فقر و فلاکتی است که امروز در جامعه شاهد هستیم و یک عارضه بلافصل آن به تعطیلی کشیده شدن کارخانجات و بخش های مختلف اقتصادی و بیکارسازیهای وسیع کارگران و اضافه شدن هر روزه بر جمعیت عظیم بیکاران است. از جمله یک دلخوشی کل حکومت و هیاهوی تبلیغاتی ای که حول دولت روحانی به راه افتاد، حل معضل رابطه با غرب و کاهش تحریمها و بهبود وضع اقتصاد بود. اما اکنون بعد از یکسال این امیدشان نیز راه به جایی نبرده است. از جمله خامنه ای با گفتن اینکه حتی اگر مذاکرات به نتیجه برسد، تحریم ها کاهش نمی یابد بر روی دست همه آب پاکی ریخت.
در چنین وانفسایی است که صاحبان سرمایه هم بار خود را بسته و هر چه بیشتر از گرده کارگر کار میکشند و با تل انبار کردن ثروتهای میلیاردی، زندگی و معیشت کارگر را به تباهی میکشند. دزدی و چپاول و فساد از بالا تا پایین این حکومت را گرفته است و دولت سرمایه حاکم نیز حامی صاحبان سرمایه است و هر جا صدای اعتراضی بلند میشود با زندان و سرکوب پاسخ داده میشود. حراست و انواع نیروهای سرکوبگر دیگر را نیز در محیط های کار حاکم کرده اند تا کل این سناریوی دزدی و سرکوب به پیش برده شود.
این بطور خلاصه داستان واقعی فقر، گرانی، بیکاری و فلاکت فاجعه باری است که بر جامعه و بر زندگی مردم حاکم کرده اند. بیکارسازی های عظیم نیز در متن چنین شرایطی در جریان است.
جدال کارگران و مردم با حکومت
فقر، گرانی، بیکاری موضوعات جدال و جنگ هرروزه میان مردم و حکومت است. مبارزه کارگران علیه بیکارسازیها که بسیاری از آنها با معضل دستمزدهای پرداخت نشده نیز روبرویند، بویژه در یک ساله اخیر یکی از موضوعات داغ تجمعات اعتراضی در مقابل مراکز دولتی از جمله مقابل کارخانجات، فرمانداریها، استانداری ها، مجلس اسلامی، دفتر روحانی و غیره در شهرهای مختلف بوده است.
به اعتراضات کارگران در همین ده روز اخیر نگاه کنیم. بیش از دو هفته تجمع و تحصن ٥٠٠٠ کارگر معدن بافق کرمان، یک هفته اعتصاب، تجمع و راهپیمایی کارگران پروفیل ساوه که ١٤٠٠ کارگر در آن به کار اشتغال دارند، تجمعات چندین روزه کارگران قطار شهری اهواز، تجمع اعتراضی کارگران پیمانی پتروشیمی شازند اراک، تجمع اعتراضی جوانان بیکار شازند اراک در مقابل فرمانداری اراک با خواست استخدام در پروژه اورحال پالایشگاه “امام خمینی” شازند، تجمع اعتراضی ٢٧٥ کارگر اخراجی ذوب آهن اردبیل در مقابل اداره کار این شهر، اعتصاب ٤٥٠ کارگر سد بنیر مریوان، تجمعات ٤٠٠ کارگر ایران تایر در مقابل وزارت کار علیه بیکارسازیها ها، همه و همه بیانگر حال و هوای محیط های کارگری در ایران است که تاثیر خود را بر فضای سیاسی شهرها نیز گذاشته است.
این اتفاقات در حالی صورت میگیرد که ٤٠ هزار کارگر با امضای طوماری خواستار لغو مصوبه دستمزد رژیم و افزایش دستمزدهایشان هستند. با وجودیکه جعفر عظیم زاده از رهبران این حرکت در بند ٢٠٩ اوین در زندان است و او را برای انحلال اتحادیه آزاد کارگران ایران که مبتکر این حرکت است، زیر فشار گذاشته اند، رهبران این اتحادیه طی نشستی اعلام میکنند که تشکل حق آنهاست و بر پیگیری خواست این ٤٠ هزار کارگر تاکید میکنند و جعفر عظیم زاده در زندان نیز بر روی همین حق و حقوق ایستاده است.
این اتفاقات در حالی صورت میگیرد که رهبران کارگری در زندان چون شاهرخ زمانی، محمد جراحی طی پیامی از زندان از یک هفته کارزار در همبستگی با کارگران ایران که از سوی نیروهای سیاسی مختلف در خارج کشور اعلام شده پشتیبانی میکنند و همگان را به شرکت فعال در آن دعوت میکنند. همچنین این اتفاق در حالی صورت میگیرد که رهبران کارگران از زندان و تشکلهای کارگری طی بیانیه هایی پرشور اعتراض خود را به حضور هیات رژیم اسلامی در سازمان جهانی کار اعلام میکنند. این ها همه حکایت از رودررویی کارگران و مردم با رژیم اسلامی و جلو آمدن هر روزه اعتراضات کارگران و کل جامعه است. اینها همه نشانگر بن بست رژیم اسلامی و استیصال آنست.
یا کار، یا بیمه بیکاری
ارتش میلیونی بیکاری و در راس آن نیروی بیکار جوانان، نیروی بزرگی برای یک اعتراض سراسری علیه بیکاری با شعار یا کار یا بیمه بیکاری است. مهم اینست که در برابر معضل عظیم بیکاری، جوانان و مردم داشتن یک زندگی انسانی را حق مسلم خود بدانند و با خواستهای روشنی برای حق و حقوق خود به میدان بیایند.
همچنین در تقابل با ابعاد فاجعه بار بیکاری، نیاز فوری به جنبشی قدرتمند و سراسری علیه بیکاری است. ستون و پایه اصلی چنین جنبشی نیز جوانان بیکار هستند. بطور مثال همانطور که علیه تخریب محیط زیست زنجیره های انسانی شکل میگیرد و به مبارزات مردم در این عرصه ابعاد هر روز اجتماعی تری داده است، حول معضل بیکاری نیز میتوان در مقابل مراکز دولتی چون مجلس اسلامی، وزارات کار در تهران و ادارات آن در شهرهای مختلف و در مقابل فرمانداری ها و استانداری ها و غیره جمع شد و خواستهای خود را فریاد زد. میتوان صفحات فیس بوکی را به خدمت سازماندهی چنین مبارزه ای در آورد و جوانان معترض بیکار رهبران چنین حرکتی باشند. میتوان در محلات جوانان بیکار را سازمان داد. میتوان با ایجاد کانونهایی علیه بیکاری در هر شهر و تبدیل مکانهایی چون وزارت کار و ادارات کار به محل تجمعات اعتراضی علیه بیکاری اعتراضات گسترده ای را شکل داد. تجربیاتی چون تجمع جوانان شازند اراک در مقابل فرمانداری برای استخدام در پروژه اورحال پالایشگاه “امام خمینی” که توانستند فرماندار را ناگزیر به پاسخگویی کنند، میتواند درسهای آموزنده ای برای تجمع در مقابل کارخانجات و مراکز کار در شهرهای دیگر برای استخدام جوانان آن شهر باشد. و یا استفاده از مدیای اجتماعی و ایجاد گروههای اعتراضی علیه بیکاری در صفحات ویژه فیس بوک و گرد آوری نیرو برای جلو بردن اعتراض علیه بیکاری یک شکل دیگر از گرد آوری نیرو و سازمانیابی در این عرصه مهم مبارزه است.
همچنین میشود همچون دیگر عرصه های مبارزات اجتماعی، نظیر طومار ٤٠ هزار کارگر بر سر خواست افزایش دستمزد، کارزاری اجتماعی به راه انداخت، در همه محلات در تمام شهرها و در کارخانجات مختلف طومار های اعتراضی به راه انداخت و با اعلام خواستهایی روشن و انتشارش در سطح مدیای اجتماعی نیروی وسیعی را حول آن گرد آورد. سپس به اتکای آن به پای تجمعات و اعتراضات گسترده رفت. طومار هایی که در آنها با صراحت بر خواست روشن بیمه بیکاری و تامین کارگران و نیروی آماده بکار در جامعه پافشاری میشود. طومارهایی که خواستش یا کار یا بیمه بیکاری است. طومارهایی که خواستش تعلق بیمه بیکاری به همه افراد آماده بکار اعم از زن و مرد در حد یک زندگی انسانی است. طومارهایی که اعلام میکند که حداقل دستمزد باید مبنای پرداخت بیمه بیکاری به همه بیکاران باشد و میزان آن همانطور که کارگران در مبارزاتشان اعلام کرده اند، باید بیش از دو میلیون و نیم و در حد رقمی باشد که کفاف زندگی کارگران را بدهد. طومارهایی که در کنار خواست بیمه بیکاری بیمه درمانی و کمک هزینه کافی برای تامین مسکن را به عنوان خواستهای فوری کارگران بیکار طلب میکند. اینها حداقل هاست. اینها همه سنگرهاییست که با جنبشی سراسری علیه بیکاری باید فتحش کرد. مهم این است که ابعاد اجتماعی بیکاری و مصائب آن، ظرفیت جذب وسیع ترین نیروی اجتماعی علیه بیکاری و مصائب دامنگیرش را دارد. میتوان و باید تمام این ظرفیت را به میدان آورد.
رژیم اسلامی سعی میکند در پرتو وجود بیکاری میلیونی و عدم ایمنی شغلی در محیط های کار، در صفوف کارگران تفرقه ایجاد کند. با اتحاد سراسری کارگران بیکار و شاغل باید در برابر تفرقه افکنی های رژیم اسلامی ایستاد. در بسیاری از مبارزات، رژیم با استخدام خودی ها و ایجاد تفرقه میان کارگران بیکار تحت عنوان بومی و غیره بومی مبارزات متحد علیه بیکاری را به بیراهه برد. نمونه چنین تشبثاتی را در تجمع اعتراض جوانان بیکار در شازند اراک در مقابل فرمانداری شاهد بودیم. باید در مقابل این توطئه گری ها هوشیار بود. خواست کار یا بیمه بیکاری و تامین اجتماعی همه مردم خواست متحد کننده همه کارگران در برابر این تفرقه افکنی هاست.
جنبه دیگر مبارزه علیه بیکاری، مبارزه علیه بیکارسازیها و برداشتن چماق بیکاری از روی سرکارگران شاغل است. بنابراین اتحاد کارگران شاغل و بیکار و اعتراضات گسترده و سراسری علیه بیکارسازیها گام مهم دیگری در مبارزه علیه بیکاری است. البته هم اکنون مبارزه علیه بیکارسازیها گسترده است. گستردگی این مبارزات امکان اعتراضات همزمان کارخانجات مختلفی که در یک شهر بر سر این موضوع جریان دارد را فراهم تر میکند. خصوصا مراکز بزرگی چون نفت و مجتمع های بزرگ کارگری نقش کلیدی ای میتوانند در این مبارزات ایفا کنند.
بدین ترتیب اینها همه راهکارهای مختلفی برای سازماندهی سراسری مبارزه علیه بیکاری و شکل دادن به جنبش سراسری علیه این معضل اجتماعی است. اینها همه اشکالی از مبارزه است که قدرتش در ابراز وجود اجتماعی آن و جلب حمایت وسیع مردم است. اعتراضاتی که میتواند با جذب وسیع خانواده های کارگری و نقش فعال زنان ابعاد وسیع و اجتماعی پیدا کند.
بویژه اکنون که معضل بیکاری به بحث هر روزه حکومت و “بحران بیکاری جوانان” به وحشت و هراس دولت تبدیل شده است، بهترین فرصت است که قوایمان را جمع کنیم و با صفی متحد و سراسری علیه بیکاری و بیکارسازیها به میدان آئیم.
واقعیت اینست که رژیم بیش از هر وقت زیر منگنه فشار ما مردم و ما کارگران است. بیش از هر وقتی در سطح جهانی در تنگنا و در انزواست. دعواهایشان نیز به جایی رسیده است که مستقیما همدیگر را نشانه میروند و هر روز پرونده جدیدی از جنایات و دزدی های یکدیگر رو میکنند. جنبش اعتراضی وسیع علیه بیکارسازیها و دستمزدهای پرداخت نشده، مبارزات هر روزه کارگری، بستر مهمی برای رفتن بسوی اعتراضات سراسری علیه بیکاری، علیه فقر و علیه تهاجمات هر روزه رژیم اسلامی است.
خلاصه کلام اینکه ریشه بیکاری توحش سرمایه داری حاکم است و اقتصاد در هم ریخته رژیم اسلامی به آن ابعاد فاجعه باری داده است. راه حل ما خشکاندن کل این ریشه و نابودی رژیم اسلامی است.*