حمید تقوائی:
انتشار فایل صوتی مصاحبه جواد ظریف بحثهائی را برانگیخته است. برخی آنرا حاوی افشاگریهای مهمی علیه سپاه و باند اصولگرا میدانند و معتقدند با این کار ظریف دست به خودکشی سیاسی زده است. بعضی کشف کرده اند که حکومت به طرفداران روسیه و طرفدارن آمریکا تقسیم شده است؛ میدان هوادار روسیه و دیپلماسی طرفدار امریکا است. برخی هم معتقدند این صرفا یک بازی انتخاباتی و برای گرم کردن بازار انتخابات است. برخی آنرا نشانه حاد شدن دعوای دوجناح و آخرین تقلای اصلاح طلبان در برابر اصولگرایان ارزیابی میکنند و عده ای هم نشانه همه کاره بودن سپاه و هیچکاره بودن دولت حداقل در زمینه سیاسی خارجی.
اینها همه ممکن است جنبه هائی از واقعیت باشد اما موضوع اصلی اینها نیست. کل ماجرای این مصاحبه را باید بر متن رابطه یک حکومت جانی که صریحا و مستقیما علیه مردم است، با توده مردمی که برای بزیر کشیدنش روزشماری میکنند و زمین را زیر پایش داغ کرده اند قرار داد. این جنگی است برای بقا. جانیان حاکم میخواهند رژیمشان را نجات بدهند و توده مردم زندگی شان را. این جنگ مدتهاست آغاز شده اما خیزش آبان ٩٨ مقطع آعلام علنی و صریح و خیابانی این جنگ بود. مردم در خیابان فریاد زدند “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” و حکومت هم به مردم شلیک کرد و صریحا اعلام کرد به سر شلیک میکنم. این دیگر رابطه بین یک حکومت متعارف، حتی یک دیکتاتوری متعارف، با مردم نیست، بلکه رابطه یک رژیم مافیائی است که تماما از اداره جامعه دست شسته و بجز سرکوب و کنترل مردم منفور از خود هدف و عملکردی ندارد و نمیتواند داشته باشد. حکومت مافیائی ای که دیگر اصراری ندارد که حتی تظاهر کند مردم را نمایندگی میکند و یا مشغول رتق و فتق امور جامعه است. رژیمی که اساس استراتژی و تاکتیک اش سرکوب و ارعاب است. درست مانند باند مافیائی لو رفته و در حال فروپاشی ای که دیگر چیزی برای مخفی کردن و نیازی به تظاهر به قانونی بودن ندارد.
مصاحبه ظریف آینه تمام نمای این موقعیت جمهوری اسلامی است. یک نکته مهم افشاگری ایشان اینست که از شلیک به هواپیمای اوکراینی اطلاع نداشته و دو روز بعد از این حادثه رفته است به جلسه شورای امنیت ملی و گفته اگر شما زده اید بگوئید تا “علاج کنم”! این افشاگری از جناح مقابل نیست. امروز دیگر همه دنیا میداند، و حتی دولت اوکراین اعلام کرده است، که شلیک به هواپیما عمدی بوده است. این افشاگری از خود است. این بیش از سپاه و خامنه ای، که فی الحال رسوای عام و خاص شده اند، ظریف و دولت روحانی را افشا میکند. دقت کنید. دولتی به یک هواپیمای مسافری چند دقیقه بعد از پرواز از فرودگاه پایتختش شلیک میکند و همه ١٧٦نفر سرنشین بیگناه آنرا میکشد و بعد وزیر خارجه همان حکومت به عاملین این جنایت میگوید “اگر کار شماست بگوئید تا علاج کنم”! درست مانند باند مافیا یکی میکشد و یکی رفع و رجوع میکند. نمیگوید اگر شما شلیک کرده اید گزارشتان را با بالا میدهم، افشایتان میکنم، از قوه قضائیه میخواهم دستگیرتان کند، و یا حتی کنار میکشم و استعفا میدهم. آنطور که از یک دولت متعارف انتظار میرود.چنان در قبال جنایاتشان کرخ شده اند که قبح و شناعت کارشان را نمی بینند. تفاوتشان در حد تفاوت میان عمل قتل و ماستمالی کردن قتل است. اگر برای هر دولتی که حداقل شباهتی به دولتهای مابعد قرون وسطا داشته باشد این اتفاق می افتاد همه مقامات از بالا تا پائین مجبور به استعفا میشدند، به محاکمه کشیده میشدند و بزندان میافتادند. همین مصاحبه کذائی جناب ظریف برای محکومیت او کافی است. حتی اگر واقعا در شلیک به هواپیما کاره ای نبوده است و از آن اطلاع نداشته است، با دروغگوئی در این باره، با تلاش برای توجیه آن و با باقی ماندن در مقام وزیر خارجه چنین حکومتی دستش به خون قربانیان این فاجعه آلوده است و باید بمردم پاسخ بدهد. امروز دیگر چه کسی چه زمانی اطلاع داشته سئوال کسی نیست، حتی در مورد عامدانه بودن شلیک به هواپیما کسی ابهامی ندارد. بحث بر سر بایکوت کردن این رژیم مافیائی و محاکمه مقامات آنست. آقای ظریف باید دیپلماسی اش را روی این مدار تنظیم کند. ایشان فاعدتا باید مشغول “علاج” کردن قتل عمد حکومت متبوعه اش باشد. شاید هم فی الحال پیشنهاد داده است که “اگر عامدانه بوده است بگوئید تا علاج کنم” و جواب شننیده است که برو توئیت کن که عامدانه نبوده است. باید منتظر مصاحبه دیگری بود!
تم اصلی مصاحبه ظریف مقابله “میدان” و “دیپلماسی” است. ایشان از سلطه میدان، یعنی عملیات تروریستی سپاه در منطقه، بر دیپلماسی شکایت دارد. ظاهرا محور اختلاف میان دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب دعوای بین میدان و دیپلماسی است. ممکن است گفته شود این نوعی بیان اختلافات جناحی از دید وزیر امور خارجه و سیاست خارجی است. ولی اینجا هم نباید حکومت را با یک رژیم متعارف اشتباه گرفت. اینجا هم تفاوت میان “کشتار” و “رفع و رجوع” کشتار است. قاسم سلیمانی در منطقه جنایت می کرده است و شغل شریف جناب طریف هم توجیه دیپلماتیک این کشتار بوده است. اینجا هم شکایت ایشان اینست که چرا مرا بی خبر میکذارید و چرا من باید از زبان جان کری بشنوم؟!
ولی انصافا ظریف کار سختی دارد. رکن اصلی “دیپلماسی” جمهوری اسلامی توجیه کردن و قابل عرضه کردن جنایتهای این حکومت علیه مردم ایران و علیه مردم منطقه در انظار افکار عمومی در غرب و در دنیا است. و این الحق کار مشکلی است! از شلیک به سر تظاهر کنندگان تا اعدام نوید افکاری ها و از شلاقزدن به کارگران تا تجاوز شرعی به دختربچه ها و از اقدامات تروریستی مقامات سفارتخانه هایشان در کشورهای اروپائی – که البته این کار “میدانی” مستقیما به خود جناب طریف مربوط میشود- تا عملیات تروریستی در منطقه علیه مردم عراق و لبنان و سوریه را باید بمردم دنیا بفروشند. حرف جناب ظریف البته این نیست که دست از این کارها بردارید، بلکه گله ایشان تنها در رابطه با جنایتهائی است که بموقع به ایشان گزارش نمیشود! ایشان تنها میخواهد وظیفه ماستمالی خودش را خوب انجام بدهد!
نکته دیگر بر سر پرو روس بودن میدان و پرو امریکا بودن دیپلماسی است. ظاهرا سلیمانی بعنوان عامل پوتین در راه انعقاد برجام سنگ اندازی می کرده است در حالیکه هدف دیپلماسی رژیم تعامل با آمریکا و غرب بوده است. برخی از این گفته به یاد دوره قاجار و روسو فیل و آنگلو فیل بودن جناحهای حکومتی در آن زمان افتاده اند. اما اینجا هم واقعیت چیز دیگر است. هر دو جناح میدانند که برای برون رفت از بحران مزمن و فلج کننده ای که گریبانشان را گرفته باید به غرب و مشخصا آمریکا نزدیک بشوند. مذاکرات برجام و انعقاد این قرار داد بدون تائید خامنه ای آغاز نمیشد و به فرجام نمی رسید و امرو ز هم هر دو جناح خواهان از سر گرفتن مذاکرات با آمریکا هستند. هر دو هم میدانند که نزدیکی با روسیه و چین نهایتا بحرانشان را علاج نخواهد کرد و کاربرد بیشتری از اعمال فشار بر غرب برای رسیدن به توافق نخواهد داشت . اختلاف اینجاست که جناح خامنه ای میخواهد با های و هو و ظاهر عبوس ضد آمریکائی این سیاست را به پیش ببرد و اصلاح طلبان با لبخند تدبیر و تعامل. همه آمریکو فیل اند، اختلاف صرفا بر سر شیوه و تاکتیک نزدیکی به آمریکا است. تقسیم بندی جناحها به روسوفیل و آمریکوفیل، میدان و دیپلماسی، و یا حتی اصولگرا و اصلاح طلب حق مطلب را ادا نمیکند. “جناح جنایت” و “جناح وقاحت” نام با مسمی تری برای دارودسته های حکومتی است.
و نکته آخر مساله انتخابات است. گفته میشود انجام و درزکردن مصاحبه طریف به بیرون بخاطر گرم کردن بازار انتخابات است. این گفتمان بیشتر نشان دهنده بی اعتمادی مردم به کل حکومت و اعتقاد به همدست بودن هردو جناح در ضدیت با مردم است- و از این نقطه نظر مصداق تقابل علنی و اعلام شده مردم با رژیم است که در ابتدا اشاره کردم – اما واقعیت اینست که آب از سر حکومت گذشته است. حکومت دیگر نه میخواهد و نه اصولا میتواند که به انتخابی بودن و اتکا به رای مردم تظاهر کند. مانند حکومتهای خونریزی که علنا به جان جامعه افتاده اند، مانند حکومتی نظیر حکومت پینوشه، نه اصراری به دموکراسی پناهی و تظاهر به منتخب بودن دارند و نه امکان چنین ظاهر سازی ای. عریانی دستان خون آلودشان اجازه چنین کاری نمیدهد.
برخورد حکومت به انتخابات مجلس در ٩٨ خیلی گویا است. هرکس که اندک زاویه ای با خامنه ای و اصولگرایان داشت را حذف کردند و مجلس را بدست باند خامنه ای دادند. اعلام هم کردند که تنها ٤٢در صد واجدین شرایط در شهرستانها و ٢٥ درصد در تهران رای داده اند. از این نظر جناح وقاحت حتی بعنوان گرم کننده تنور انتخاباتی دیگر برای حکومت مطلوبیتی ندارد. البته این به معنی پایان زندگی سیاسی این جناح نیست. بالاخره مثل هر باند مافیائی عده ای باید جنایت را رفع و رجوع کنند. ظریف هم این را میداند و شان نزول مصاحبه هم همین است. او میداند که جائی در دولت بعدی نخواهد داشت و دارد برای ایفای نقش بعنوان اپوزیسیون اعلیحضرت، اپوزیسون رهبر عالیقدر و دولت اصولگرا در دوره بعدی خودش را آماده میکند. نقشی مانند احمدی نژاد در دوره روحانی. اما دوره های بعدی ای در کار نیست. مردمی که شعار میدهند “ما دیگر رای نمیدیم از بس دروغ شنیدیم” با پاها یشان رای خواهند داد. با قیام علیه کل این رژیم مافیائی.
٣٠ آوریل ٢٠٢١