خیزش گسترده توده مردم در دی ماه ٩۶ که تعرض تازه و قدرتمندی را به کل نظام جمهوری اسلامی آغاز کرد نقطه عطفی در شرایط سیاسی ایران بود. نقطه عطفی که با شعار “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا” حکم سرنگونی کل حکومت اسلامی را صادر کرد و سرنگونی را به گفتمان هر روزه مردم و نگرانی و هراس هر رزوه دار و دسته های حکومتی تبدیل کرد. نقطه عطفی که به جنبش کارگری، که خود در تدارک و زمینه سازی خیزش ٩۶ نقش تعیین کننده ای داشت، امکان داد در ابعاد گسترده تر و رادیکال تری بمیدان بیاید و با به مصاف طلبیدن زندان و شکنجه و بیدادگاههای جمهوری اسلامی و با برفراشتن شعار اداره شورائی جامعه در پیشاپیش صف سرنگونی طلبی قرار بگیرد. مبارزه زنان علیه حجاب و آپارتاید جنسی وعلیه سیاستهای زن ستیزانه جمهوری اسلامی، مبارزات سراسری معلمان و بازنشستگان، جنبش گسترده علیه تخریب محیط زیست، جنبش مالباختگان، جنبش اعتراض به فقر و تورم و ناامنی اقتصادی و به دزدی و فساد ومقامات حکومتی، اعتراضات رو به گسترش زندانیان سیاسی و خانواده هایشان و غیره و غیره نیز همه اجزاء و عرصه های مختلف جنبش عظیم سرنگونی طلبانه جاری هستند. امروز این جنبش عظیم است که به فضای سیاسی جامعه شکل میدهد.
این پیشرویها نشاندهنده به چپ چرخیدن جامعه و فضای اعتراضات است. خط استحاله و اصلاح گام بگام حکومت تماما حاشیه ای و منزوی شده است و موضوعیت و ارزش مصرف خود را حتی برای حکومتی ها از دست داده است.
پیشرویهای خیابان اپوزیسیون راست، طیف سلطنت طلب-جمهوریخواه، را هم در تنگنا قرار داده است. اگر دوخردادیها خواستار حفط نظام جمهوری اسلامی با محدود کردن و یا حداکثر حذف اصولگرایان و ولی فقیه هستند، نیروهای اپوزیسیون راست میخواهند “روحانیون” را کنار بگذارند اما کل ماشین دولتی و نهادهای حاکمیت طبقاتی، اعم از بوروکراسی و وزارت اطلاعات و زندانها و نیروهای سرکوبگر و مسلح را حفظ کنند. هدف آنان حفظ نظام موجود با حداقل تغییرات ممکن است. بهمین خاطر بزیر کشیده شدن جمهوری اسلامی به قدرت انقلاب توده ای نه تنها شیوه مطلوب آنها نیست بلکه مغایر با اهداف استراتژیک آنها است. شیوه مطلوب آنها، شیوه ای که اجازه میدهد نظام موجود با حداقل تغییرات دست بدست بشود، رژیم چنج و تغییرات از بالای سر مردم و اتکا بقدرت نظامی آمریکا و سناریوهائی از این قبیل است. انقلاب این سناریوها را در هم میریزد. زمانی مهدی بازرگان، اولین نخست وزیر بعد از سرنگونی شاه، گفت باران میخواستیم سیل آمد. امروز هم سطنت طلبان برای اعاده نظام سابق حداکثر به باران نیاز دارند. سیل انقلاب بساط سناریوهای رژیم چنجی و نیروهای خواهان آنرا نیز با خود خواهد برد.
آن جنبشی که به استقبال انقلاب میرود جنبش کمونیسم کارگری است. کمونیسم کارگری خواهان تغییر بنیادی و ریشه ای و همه جانبه کل حکومت جمهوری اسلامی و نظام سیاسی- اقتصادی اقلیت مفتخور سرمایه دار که این حکومت پاسدار آنست، و خواهان لغو و در هم کوبیدن کل قوانین و نهادها و بوروکراسی و ماشین دولتی مافوق مردم است. و این امری است که تنها بقدرت یک انقلاب گسترده و قدرتمند توده مردم میسر است. کمونیسم کارگری نه تنها خواهان و منادی انقلاب است بلکه خود در شکل دادن به شرایط انقلابی حاضر و رادیکالیزه کردن و تعین بخشیدن و گستراندن جنبش سرنگونی نقش فعالی داشته است.
امروز هر نیروی اپوزیسیونی که نخواهد موضوعیت و رابطه خود با جامعه را از دست بدهد ناگزیر است از انقلاب دم بزند، همه به یک معنی ” سرنگونی طلب” شده اند اما باید توجه داشت که جنبش سرنگونی جمع جبری سرنگونی طلبی جنبشهای طبقاتی مختلف – نیروهای اپوزیسیون راست و چپ- نیست بلکه جنبش مستقل و قائم به ذاتی است که مکانیسم و قانونمندیهای ویژه خود را دارد. جنبشی است که “نه” توده مردم به جمهوری اسلامی و عدم پذیرش وضع موجود از جانب یک جامعه معترض و جان به لب رسیده را نمایندگی میکند و به این اعتبار جنبشی است سلبی در نقد و نفی حکومت و کل نظام جمهوری اسلامی.
نفس سر برآوردن جنبش سرنگونی همانطور که بالاتر اشاره کردم به معنی به چپ پرخیدن فضای جامعه است اما فرجام جنبش سرنگونی و انقلاب، تماما به عملکرد جنبشهای طبقاتی و احزاب و نیروهای اپوزیسیون راست و چپ گره میخورد.
اپوزیسیون راست همه تلاش خود را به کار خواهد برد که افق و روایت مینیمالیستی و سازشکارانه خودش از سرنگونی را برجامعه حاکم کند، از رادیکالیزه شدن و تعمیق اعتراضات مردم جلوگیری کند و فعالین و پیشروان جنبشهای اعتراضی در عرصه های مختلف را به دنبال سیاستهای سازشکارانه خود بکشاند.
در مقابل جنبش کمونیستی باید بعنوان رهبر کل جنبش سرنگونی در جامعه ظاهر شود و تلاش کند نقد عمیق و ریشه ای و همه جانبه خود از کل نظام موجود را در جامعه اشاعه بدهد و به خط فعالین و اکتیویستهای جنبش سرنگونی و جنبشهای اعتراضی مختلف تبدیل کند.
این هدفی است که حزب ما دنبال میکند.سال گذشته حزب ما بیانیه ای با عنوان منشور انقلاب و رهائی جامعه منتشر کرد.در بخشی از این بیانیه اعلام میشود:
“تنها نظامی میتواند رفاه و آزادی و برابری را برای همگان تضمین کند که مرکز و محور ارزشها و سیاستها و قوانین اش انسان و انسانیت و ارزشهای جهانشمول انسانی باشد و نه اسلامیسم و ناسیونالیسم و ایرانیگری و تابوها و مقدسات و تعصبات مذهبی- قومی- ملی- میهنی.
شکل گرفتن چنین نظامی در گرو تحقق چهار رکن زیر است:
الف- نظام جمهوری اسلامی با همه جناحها و نهادها و قوانین اش سرنگون شود و ماشین حکومتی موجود کلا در هم شکسته بشود.
ب- دولت بر آمده ازانقلاب علیه نظام موجود بلافاصله اقداماتی را برای تحقق شعارها و خواستهای فوری توده مردم و تضمین و تثبیت پیروزی مردم عملی کند.
ج- همه شهروندان درشوراها متشکل بشوند و دخالت آزادانه و آگاهانه و مستقیم مردم در حکومت تضمین بشود.
د- سیستم بردگی مزدی ملغی بشود. محور سیاست اقتصادی نظام آتی باید تامین رفاه و نیازهای همه مردم باشد و نه سودآوری و ثروت اندوزی یک اقلیت سرمایه دار.”
(متن کامل این بیانیه در همین شماره تجدید چاپ شده است- انترناسیونال).
این منشور تصور و تبیین رادیکال و هم جانبه ای از سرنگونی جمهوری اسلامی و در هم کوبیدن نظامی که جمهوری اسلامی پاسدار آنست، یعنی نظام بردگی مزدی تحت حاکمیت اقلیت سرمایه دار، بدست میدهد.
در یکساله اخیر جنبش سرنگونی هر چه بیشتر در همین جهت به پیش رفته است. طرح خواست تحصیل رایگان در جنبش سراسری معلمان، بهداشت و درمان رایگان در اعتراضات سراسری بازنشستگان، و طرح اداه شورائی جامعه در اوج اعتصاب کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، نشانه های پیشرویهای جنبش سرنگونی در جهت منشور سرنگونی و رهائی جامعه است. مضمون بیانیه ای به اسم “بیانیه آزادی” که سال گذشته انتشار یافت و تا کنون به امضای حدود بیست هزار نفر رسیده است نیز نشانه دیگری از استقبال توده ای از تبیین و معنی چپ و رادیکال از امر سرنگونی است.
یک نمونه دیگر از تاثیرات جنبش سرنگونی طلبانه توده مردم و مضمون رادیکال و چپ آن، اعلام امکان ناپذیری هر نوع تغییر و اصلاح رژیم و خواستهائی نظیر استعفای خامنه ای و گذار کامل از جمهوری اسلامی و لغو آپارتاید جنسی از جانب فعالینی است که لزوما تعلق خاطری به چپ ندارند و چه بسا تا دیروز طرفدار استحاله حکومت بوده اند. این نوع بیانیه های کنشگران، مستقل از هر تعلق جنبشی ای که داشته باشند، را باید حاصل و بازتاب جنبش سرنگونی طلبانه رادیکال و قدرتمند جاری دانست.
این نمونه ها و ده ها نمونه دیگر مبین آنست که چهار رکن منشور سرنگونی و رهائی جامعه میتواند و باید به پرچم انقلابی که در ایران شکل میگیرد تبدیل بشود. کل روند تحولات دو ساله اخیر مبین پیشروی جامعه در همین جهت است.*
انترناسیونال ۸۳۰