بعید میدانمخامنهای این روزها خواب و آرام داشته باشد. او در سنین آخر عمرش در موقعیت سختی گیر افتاده است. علیرغم جنایات و کشتارها و اعدامها و دستگیریهای بسیار، همه آن سیاستها و جهتگیریهایی که خامنهای نماینده و مدافع و الهامبخش آنها بود شکست خورده و حکومت اسلامی تحت رهبری او به بنبست کامل رسیده است. همانگونه که در جای دیگری گفتم برای خامنهای اکنون بهترین وقت برای رفتن است. تعیینکنندهتریننقطهضعف حکومت، اقتصاد است که به بنبست و فلج کامل رسیده است و بهویژه با قطعی وسیع و مکرر برق و گاز همه بخشهایآن از صادرات تا واردات، از تولید تا خدمات از کارافتادهاند یا بهشدت زیر ظرفیت کار میکنند.از آن طرف جامعه از خشم و اعتراض میجوشد، حجاب و عفاف دود شده و به هوا رفته است، زنان و بخش اعظم مردم نشان دادهاند که مصمماند به آپارتاید جنسیتی تماماً پایان دهند، فاصلهگرفتن از اسلام و دین در جامعه به اوج خود رسیده است. اعتراضات بخشهای مختلف کارگران بسیار گسترده است. بخشهای مختلف کارگران نفت در اعتصاب و اعتراض هر روزه به سر میبرند. بازنشستگان زیر فشار معیشتی و اقتصادی، مدتهاست که هر روز در سرما و گرما در جمعیتهای بزرگ و چند هزارنفره در حال اعتراض و تجمع و شعاردادن علیه حکومت و گردانندگان حکومتی هستند. پرستاران باز هم به تکان درآمدهاند و هر روز در منطقهای دست به اعتصاب میزنند. معلمان علیرغمدستگیریها و سرکوبها بسیار معترضاند و از حقوق خود کوتاه نمیآیند. (بررسی تحلیلی و همهجانبه این اعتراضات خود جای بحث جداگانهای دارد و بسیار مهم و ضروری است). در سطح بینالمللی نیروهای نیابتی حکومت آنچنان زیر ضربات اسرائیل در معرض نابودی قرار گرفتهاند که خامنهای ناچار شد یکمرتبه تمام تبلیغات چهلساله حکومت در مورد “محور مقاومت” و نقشجنایتکارانه”نیروی قدس” و امثالهم را با رسوایی انکار کند و بگوید ما اصلاً نیروی نیابتینداشتهایم و نداریم! چهرههای شاخص حماس و حزبالله به همراه شمار زیادی از سران سپاه درو شده و نابود شدهاند. آخرین و مهلکترین ضربه به حکومت اسلامی، سرنگونی بشار اسد بود که برای حفظ او در قدرت جمهوری اسلامی به دستور خامنهای و با همراهی پوتین صدها هزار نفر را در سال ۲۰۱۱ به قتل رساند و انقلاب مردم بهجانآمده این کشور را به خون کشید. خلاصه حتی یک مورد از سیاستهای داخلی و خارجی حکومت نمانده است که خامنهای بتواند به پیشروی آن افتخار کند. شکست پشت شکست در همه زمینهها! بهویژه سرنگونی اسد میخ آخر بر تابوت خامنهای و کل حکومت بود و کار او را تمام کرد.
اما این فقط خامنهای نیست که شکست خورده و به بنبست رسیده است. کل حکومت در شرایطیبههمریخته و نزار قرار دارد و حتی اگر سران سپاه بتوانند خامنهای را به هر شکلی کنار بزنند و رسماًسکان حکومتشان را به دست بگیرند، راه برونرفت از این اوضاع برایشان باز نیست. چرا که معضلات عمیقتر و ریشهدارتر از آن است که بتوان با یک اقدام ضربتی، کاری مؤثر برای آن انجام داد.
اگر به فرض خامنهای به هر شکلی کنار برود، راههایی که مقابل حکومت قابلتصور است اینهاست: راه اول اصلاحات سیاسی، باز کردن فضا، چراغسبز دادن به دولتهای غربی برای مذاکره و عقبنشینی از سیاست هستهای و اسرائیلستیزی و آمریکاستیزی و تعهد به عدم مداخله در امور لبنان و عراق و سوریه و یمن. در برابر، حکومت تقاضای برداشتهشدنتحریمها و کمک به اقتصاد ورشکستهاش و تعامل را خواهد کرد. چنین سیاستی تنها راه متصور برای برونرفت از بنبست کنونی است. اما مسئلهاین است که چرخشی در این ابعاد برای حکومت بسیار گران تمام خواهد شد. صفوف داخلیاش بسیار به هم خواهد ریخت. نیروهایش به جان هم خواهند افتاد و این باعث بههمخوردن توازن قوا به زیان حکومت در برابر مردم و گسترش اعتراضات و خیزشها و انقلاب علیه حکومت خواهد شد. مردم وسیعاًحقطلب و دادخواهاند و با گشوده شدن هر روزنهای به جنبشها و خیزشهای خود علیه حاکمانی که چهل سال است جز جنایت و چپاول و تحجر کاری نکردهاند دست به حرکت وسیع خواهند زد. یک احتمال محدود نیز وجود دارد که چرخش به این سمت بسیار آهسته و بدون تنشهای جدی صورت گیرد و بخشهایی از مردم نیز به امید بهبود اقتصادی و سیاسی یا مشاهده اولین نشانههای بهبود، در حالت انتظار قرار گیرند و حکومت این فاز را از سر بگذراند. چنین چرخشی گرچه از ظرفیت حکومت اسلامی خارج است و در میانمدت و درازمدت فضای جامعه را به دلیل ناتوانی از پاسخگویی به خواستها، به سمت گسترش خیزشها و اعتراضات بیشتر سوق خواهد داد، اما میتوان گفت بهترین گزینه در برابر حکومت است.
گزینه دوم کنارزدنخامنهای و ادامه سیاستهای سرکوبگرانه کنونی همزمان با دستزدن به تلاشهایی در جهت بهبود مناسبات بینالمللی است. یعنی دستگیریها و اعدامها ادامه مییابد اما دستاندرکاران حکومت تلاش میکنند با آمریکا و دولتهای غربی از در سازش در آیند و به اسرائیل نیز چراغسبز بدهند که سیاست ضد اسرائیلی را ادامه نخواهند داد. در برابر انتظار داشته باشند که خود را از تحریمها و فشارها خلاص کنند. چنین حرکتی نتیجهاش شکست فوری خواهد بود. صفوف حکومت به دلیل عقبنشینی از سیاستهایهستهای و ضدآمریکاییگری دچار تنشهای جدی خواهد شد، افکار عمومی در غرب اجازه نخواهد داد که دولتها با حکومتی که هر روز اعدام میکند و سرکوب میکند و حتیشعار نابودی اسرائیل را رسماً کنار نگذاشته، از در سازش و برقراری مناسبات اقتصادی و دیپلماتیک وارد شوند. مردم در ایران نیز نشان دادهاند که با اعدام و سرکوب نه فقط کوتاه نمیآیند بلکه گستردهتر و خشمگینتر از قبل به میدان میآیند. برخی دولتها ممکن استتصور کنند که با تبلیغات به نفع حکومت اسلامیمیتوانند اوضاع را وارونه جلوه دهند، اما خیلی زود شکست چنین سیاستی آشکار خواهد شد و اوضاع در بهترین حالت برای حکومت همین خواهد شد که اکنون هست.
گزینه سوم کنارزدنخامنهای و ادامه موبه موی همین سیاستها و اوضاع کنونی است. از قبل شکست چنین گزینهای رقم خورده است. جمهوری اسلامی بدون خامنهای در برابر مردم بسیار ضعیفتر از قبل است و خیلی زود با گسترش اعتراضات و خیزشهابهزانو در خواهد آمد.
نتیجه اینکه جمهوری اسلامی به طور واقعی در بنبست است. به هر تلاشی دست بزند با این کارنامه خونین و چپاولگرانه و دفاع از تحجر و عقبماندگی، با اقتصادی کاملاً ورشکسته و به بنبست رسیده، جایی در این جامعه ندارد و باید برود. این حکومت چه با خامنهای چه بدون خامنهای بیش از حد سرپا مانده است و زمان به زیرکشیدنشفرارسیده و تمام کارتهایش را بازی کرده است. همه کسانی که تاکنون در خدمت این حکومت تلاش کردهاند به نفعشان است که خود را هرچه سریعتر از همکاری با جمهوری متحجر و ورشکسته اسلامی کنار بکشند و فکری به حال آینده خود بکنند. جمهوری اسلامی بههرحال رفتنی است و شانس ماندن ندارد.
جامعه بعد از جمهوری اسلامی جامعهای بدون یکهتازی مذهب، بدون جنایت و زندان و سرکوب، بدون سلطه سیستم چپاول و اختلاس و مبتنی بر برابری و آزادی و رفاه برای همه مردم خواهد بود. تکتک ما مردم باید بدون هیچ تردیدی در این جهت تلاش کنیم.