تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید
حسن صالحی: در هفته های اخیر تعداد اعدام ها در ایران افزایش داشته و این افزایش اعدام ها به شدت نگران کننده است. از یک طرف در استان سیستان بلوچستان در مدت ۵ روز بیش از ۲۰ نفر را اعدام کردند و از طرف دیگر دو جوان را به دلیل آنچه که “توهین به مقدسات اسلامی” مینامند اخیرا به دار کشیدند. الان هم که من با شما صحبت می کنم ( سه شنبه ١٩ اردیبهشت) حکم اعدام برای ۳ معترض اصفهانی را دیوانعالی کشور تائید کرده است. در زندان های اهواز هم ۶ نفر دیگر از مخالفین حکومت منتظر اعدام هستند. علاوه بر این اخیرا اعدام محکومین جرایم عادی هم افزایش پیدا کرده است. فکر می کنید در شرایط حاضر چرا جمهوری اسلامی به این موج جدید از اعدام ها روی آورده است؟
حمید تقوائی: همانطور که اشاره کردید این موج تازه است و بسیار هم نگران کننده است. اعدام هایی که در این یکی دو هفته شاهد بودیم از این نظر هم کشتار آشکار است که محکومینی که فقط از نظر عقیدتی با اسلام مخالف بودند یا اتئیست بودند هم اعدام شده اند. یعنی اعدامها هم از نظر تعداد افزایش پیدا کرده و هم به “جرم” های عقیدتی بسط داده شده.
به این ترتیب اعدام ها تبدیل شده به ابزاری که به خیال خودشان با انکا به آن انقلاب را به عقب برانند. میخواهند جامعه را مرعوب کنند. می خواهند مردم را بترسانند. اما آنکه بیش از همه ترسیده است خود حکومت است.
ببینید این حکومت در همه عرصه ها شکست خورده است. آخرین نمونه درماندگی کامل در برخورد با بی حجابی است. خود شورای انقلاب فرهنگی شان اخیرا اعلام کرده که در مقابله با بیحجابی ما شکست خورده ایم. کاری از دستشان برنمی آید. مدام مغازه ها، رستورانها، پارکها، گردشگاهها را پلمب میکنند و تعداد بی حجاب هر روز بیشتر و بیشتر میشود!
از طرف دیگر در جواب به کارگران اعتصابی، در جواب به سونامی تورم و گرانی و این فقر و فلاکتی که واقعا مردم را ذله کرده و جان شان را به لب رسانده رژیم هیچ پاسخی ندارد. و در دل این وضعیت هر روز نمونه دیگری از فساد و دزدی مقامات رو میشود.آخرین نمونه همین قضیه به اصطلاح اهدا یا رشوه ماشین های شاسی بلند به نمایندگان مجلس است. هر روز افتضاح تازه ای رو میشود.
چنین حکومتی در عین درماندگی و زبونی و بیچارگی به اعدام متوسل میشود مگر خودش را نجات بدهد. برای اینکه به خیال خودش جامعه را بترساند. این تنها “راه حل” جانیان حاکم در برابر بحران و اعتراضات توده ای است. قصدشان ارعاب جامعه است ولی تا به حال نتیجه عکس گرفته اند.
مجموعه این شرایط بویژه اعتصابات کارگری که در حال گسترش است، فراخوانها و تجمعات گسترده در روز جهانی کارگر، جنبش بی حجابی که بطور سراسری ادامه دارد، اعتراضات معلمان که همین امروز (سه شنبه ١٩ اردیبهشت) در بیش از ٢٥ شهر علیرغم بگیر ببندها علاوه و بسیج نیروهای سرکوبگر به خیابان ها آمدند، نشان میدهد که اعدامها یک حربه سیاسی حکومت از سر ناچاری و درماندگی است. این حربه ای است برای مرعوب کردن و به عقب بردن یک جامعه معترض که به نظر من کاملا به عکس خودش منجر خواهد شد.
حسن صالحی: بله به این برمی گردیم که نتیجه این اقدامات سرکوبگرانه جمهوری اسلامی چه خواهد بود. ولی شما اشاره کردید به اعدام دو جوانی که.مخالف دین و مذهب بودند. اعدام یوسف مهرداد و صدرالهن فاضلی زارع در زندان اراک. می خواهم روی این موضوع مکث بکنم. البته پیش از این هم افراد دیگری هم تحت عنوان توهین به مقدسات اسلامی اعدام کرده بودند. در مواردی هم ما موفق شدیم با کارزارهائی برخی از این محکومین را از اعدام نجات دهیم. چرا جمهوری اسلامی نسبت به این کیسها اینقدر حساسیت نشان میدهد؟
حمید تقوائی: بخاطر اینکه جمهوری اسلامی با یک موج عظیم ضد مذهبی در جامعه روبرو است. انقلاب جاری با آیکون هائی، با گفتمانها و نمادهای ویژه ای خودش را معرفی کرده و نمایندگی می شود و یکی از این ویژگیها مخالفت عمومی مردم است با مقدسات مذهبی، با تابوهای مذهبی، با قوانین مذهبی، با قصاص، با حجاب که خودش بیرق اسلام در ایران و یک رکن حکومت است. در ماه رمضان ما شاهد این بودیم که چطور مردم با روزه خواری مقابله خودشان با اسلام اعلام می کردند. در مدیای اجتماعی هم می بینید که انواع اعتراضات و انواع جوکها و طنز و تمسخر علیه مقدسات مذهبی وسیعا رواج دارد.
این مقدسات شیشه عمر جمهوری اسلامی است. اتکا به اسلام و مقدسات و احکام اسلامی هویت حکومت است و مردم هم دقیقا این را میدانند.
از نظر فکری هم بیخدائی و اته ئیسم در جامعه در حال گسترش است. مردم نه فقط با جمهوری اسلامی و مذهب جمهوری اسلامی بلکه کلا با خدا و اسلام و هر نوع خرافه مذهبی دارند وداع میکنند، دارند از مذهب دست می شویند و آنرا کنار میگذارند. در برابر این موج جمهوری اسلامی راه نجاتی ندارد. کفگیر موعظه و نصیحت و تبلیغ و ترغیب شان تماما به ته دیگ خورده است. مردم بارها و بارها جوابشان را داده اند. حتی یک شاگرد مدرسه دبستانی را هم با سفسطه های فقهی شان نتوانسته اند قانع کنند. هرچه بیشتر مدارس را به طرف اسلام بردند و کتاب های درسی را هر چه بیشتر اسلامیزه کردند تنفر و رویگردانی دانش آموزان از اسلام و کل خدا و مذهب بیشتر و بیشتر شده است.
این راه ها به بن بست رسیده و از این نظر هیچ کاری از دست حکومت ساخته نیست، در نتیجه اینجا هم باز جواب را در کشتار و سرکوب و اعمال قهر یافته اند. میزنند و میکوبند و می بندند مگر به این ترتیب بتوانند از تابوها و مقدسات و حکومت اسلامیشان پاسداری کنند.
من فکر می کنم احکامی نظیر سب النبی و توهین به مقدسات و نظایر آن گسترش پیدا میکند دقیقا چون این نوع “توهین” ها در جامعه گسترش پیدا کرده است. دقیقا بخاطر اینکه مردم پشت کرده اند به همه این مقدسات و این انقلاب یک رکنش خلاصی جامعه از این تابو و طاعون مذهب است. جمهوری اسلامی دقیقا به همین دلیل نسبت به این مساله بسیار حساس است.
حسن صالحی: یک جنبه کشتارهای اخیر، اعدام هائی است که در استان سیستان و بلوچستان صورت گرفته. اعدام در این استان ابعاد بسیار گسترده ای دارد بطوریکه هشتگ نسل کشی بلوچ ها را متوقف کنید در شبکه های مدیای اجتماعی اوج گرفته. در طول ۵ روز حداقل۲۲ نفر را اعدام کردند و در طول ۱۲۳ روز گذشته تقریبا هر روز یک نفر را در این استان اعدام کرده اند.علاوه بر اعدام ها کشتن سوختبران، زحمتکشانی که از طریق سوخت بری امرار معاش میکنند هم در دستور کار حکومت بوده که آمار جنایت جمهوری اسلامی را در استان سیستان بلوچستان بیشتر میکند. به نظر شما این همه جنایت و کشتار و اعدام علیه مردم سیستان و بلوچستان چه علتی دارد؟
حمید تقوائی: این اعدامهای اخیر ادامه جمعه خونین زاهدان است. در جمعه خونین که در همان اوایل انقلاب اتفاق افتاد، حکومت بیش از ۱۰۰ نفر را به خاک و خون کشید، در یک روز با شلیک مستقیم به مردم! و از آن به بعد مردم زاهدان و برخی شهرهای دیگر بلوچستان هر جمعه به خیابان ها آمده اند؛ هر جمعه با رادیکال ترین شعارها علیه کل حکومت ایستاده اند. به این خاطر زاهدان خاری در چشم حکومت است. حکومت این تصور را دارد، این خیال خام را به نظر من دارد که چون سیستان و بلوچستان بالاخره منطقه دور افتاده ای است و بعلاوه خیلی احکام اعدام میتواند به بهانه مقابله با مواد مخدر و قاچاق و برخورد با نیروهای مسلح و امثالهم توجیه بشود، اعدامها در این استان با اعتراض چندانی روبرو نخواهد شد و میتواند با توسل به اعدام های جمعی لااقل جمعهای اعتراضی در این شهر را به عقب براند و متوقف کند. که البته این تلاشها به نتیجه ای نرسیده. به هیچ وجه هیچ نشانه ای در دست نیست که این اعدام ها باعث شده مردم دیگر جمعه ها به خیابانها نیایند و یا حتی کمتر اعتراض کنند. برعکس، الان شعار مرگ بر جمهوری اعدامی هم به شعارهای دیگر مردم زاهدان و شهرهای دیگر استان سیستان بلوچستان اضافه شده.
همانطور که شما گفتید این واقعا نسل کشی است و جا دارد که مبارزه علیه این جناتی را به امری سراسری تبدیل کنیم. اعدام ها در سیستان و بلوچستان فقط امر همان استان نیست بلکه امر همه ما است. همیشه یک شعار انقلاب این بوده که “سنندج زاهدان. چشم و چراغ ایران”. باید عملا هم نشان بدهیم که واقعا جنایت هایی که جمهوری اسلامی در این استان ها و بخصوص امروز در سیستان و بلوچستان انجام میدهد برای ما مهم است.
زمان آن فرارسیده که مردم کردستان، مردم تهران، مردم اصفهان و شیراز و همه استان های ایران علیه این نسل کشی قد راست کند، به خیابان بیایند و اعتراض کنند. نباید مردم بلوچستان را تنها گذاشت و همانطور که تا به حال این انقلاب با اتحاد و همبستگی همه مردم به پیش رفته است در این مورد هم ما میتوانیم و باید به یک حرکت همبسته سراسری شکل بدهیم.
حسن صالحی: یک جنبه دیگر اعدام های مجرمین عادی است که عمدتا این ها مربوط به پرونده های مواد مخدر اند. اخیرا در زندانهای مختلف کشور این محکومین را بطور فله ای اعدام کرده اند. ما شاهد این بودیم که خانواده های این محکومین به اعدام در مقابل زندانها تجمع می کنند. التماس و گریه و زاری میکنند. اخیرا دو نفر را در سلماس اعدام کردند. دختر بچه ای که پدرش متاسفانه اعدام شد رو به مسئول زندان التماس میکند که برای آخرین بار پدرش را ببیند و آن بیشرف اجازه نمیدهد. میخواهم در مورد این دسته از کسانی که محکوم به اعدام شدند و پای چوبه دارهم برده شده اند هم قدری صحبت کنید.
حمید تقوائی: در مورد اعدام زندانیان عادی باید به چند نکته توجه کرد. اول اینکه مجازات اعدام، مستقل از اینکه چه کسی حکم گرفته و چه پرونده ای دارد، قتل عمد است. قتلی که دولت انجام میدهد و باید ممنوع شود. امروزه در بسیاری از کشورهای دنیا اعدام ممنوع است و به هیچ جرمی کیفر اعدام تعلق نمیگیرد. زندگی انسان از هر چیز مقدس تر و بالاتر است و وقتی در جامعه ای کشتن انسانها قانونی و مجاز شمرده میشود در واقع بی ارج و بی ارزش شدن جان انسانها قانونیت و رسمیت پیدا کرده است. هیچکس، هیچ مقام و نهاد و اتوریته ای نباید حق داشته باشد کسی را به مرگ محکوم کند. حتی اگر جرم کسی قتل باشد نباید قتل را با قتل پاسخ گفت. فلسفه یک سیاست قضائی انسانی انتقام نیست بلکه آموزش فرد خاطی و مصون داشتن جامعه است. تجربه هم نشان داده است که مجازات اعدام از جرائمی مثل قتل نمیتواند جلوگیری کند و حتی تعداد آنها را کاهش بدهد. علت بسیاری از جرائم، بویژه در نظامی مثل جمهوری اسلامی، فقر و بیکاری و اعتیاد و محرومیت است. برای مقابله با قتل و سرقت و این نوع جرائم باید زمینه های اقتصادی و اجتماعی آنرا از بین برد. اعدام زمینه این جرائم را ازبین نمیبرد بلکه برعکس، قتل و آدمکشی را به امری عادی و مجاز تبدیل میکند. اعدام حکم مناسبی برای هیچ جرمی نیست.
نکته دیگر اینکه در جمهوری اسلامی هیچ دادگاهی صالح و عادلانه نیست. نه قوانین اسلامی و جرم شناسی و قوانین کیفری اسلامی با ابتدائی ترین حقوق انسانها خوانائی دارد و نه روند بازداشت و محاکمه و دادگاهها و نحوه قضاوت. بعنوان نمونه بنا به قوانین قصاص حکم همجنسگرائی و ارتداد و زنا و توهین به پیغمبر اعدام است در حالیکه در هر سیستم قضائی که بوئی از تمدن برده باشد اینها اصلا جرم محسوب نمیشود. در واقع کیفر محکومین در سیستم قضائی جمهوری اسلامی، اعم از اعدام و یا هر کیفر دیگری، کاملا غیر عادلانه و باید گفت جنایتکارانه است. حتی بر مبنای قوانین کشورهائی که اعدام در آنها مجاز شمرده شده اعدامها در جمهوری اسلامی جنایت آشکار است. همه کسانی که در این سیستم محکوم شده اند یا هیچ جرمی مرتکب نشده اند و یا از نظر حقوقی و قضائی جرمشان ثابت نشده است و در هر صورت باید پرونده شان در دادگاههای صالحه مورد بررسی مجدد قرار بگیرد. اعدام در هر کشوری قتل عمد دولتی است اما در جمهوری اسلامی اعدام جنایت به توان دو است چون بیگناهان اعدام میشوند.
این هم دلیل دیگری است بر اهمیت و مبرمیت مبارزه با مجازات اعدام در ایران. امیدوارم با سرنگونی جمهوری اسلامی پرونده های همه محکومین در سیستم قضائی قرون وسطائی این حکومت در دادگاههای عادلانه و مردمی مجددا مورد بررسی قرار بگیرد. متاسفانه حکم کسانی که اعدام شده اند قابل تجدید نظر نیست ولی میتوان به خانواده آنها غرامت پرداخت و از بسیاری از آنان اعاده حیثیت کرد.
نکته سوم اینست که در جمهوری اسلامی حتی اعدام زندانیان غیرسیاسی هم امری است سیاسی. به این معنا که حکومت میخواهد با اعدامها جامعه را مرعوب کند و قدرت جهنمی خودش را تثبیت کند.
جمهوری اسلامی با اعدام ها تلاش میکند قدرقدرتی خودش را به رخ جامعه بکشد. احکام قصاص، اعدام یک زناکار و یا یک فرد برگشته از اسلام، در واقع تثبیت اتوریته حکومت و قوانین و مقدسات اسلامی است.
کلا اعدام در هر جامعه ای یک نوع قدر قدرتی و اتوریته مافوق انسانی به دولت ها میدهد و به این اعتبار از یک امر حقوق قضائی فراتر میرود و به امری سیاسی-اجتماعی تبدیل میشود. به ویژه در جمهوری اسلامی این امر صداق است. جمهوری اسلامی هر موقع قافیه برش تنگ میشود، هر گاه در سه کنج قرار می گیرد و مثل امروز از هر طرف تحت فشار قرار می گیرد، تیغ اعدام را بیرون میکشد. نفس اعدام بخصوص در ایران امری سیاسی است.
به تمام این دلایل ما از نظر اصولی، از نظر سیاسی، از نظر انسانی و اجتماعی مخالف اعدام هستیم. مجازات اعدام کلا باید در جامعه ملغا و ممنوع اعلام شود.
حسن صالحی: اگر اجازه بدهید وارد این مبحث شویم که چگونه در مقابل این موج توحش، در مقابل این موج آدمکشی، که قبلا هم وجود داشته اما امروز در شرایطی تازه ای اوج گرفته است، می توانیم مقابله کنیم. چطور می شود جلوی این اعدام ها ایستاد؟
حمید تقوائی: در جامعه ایران انقلاب رزمنده و گسترده ای در جریان است و بخش های مختلف جامعه با خواست انسانی خودشان در حال مبارزه اند. مثل بخشهای وسیعی از کارگران که الان در اعتصاب هستند، یا مثل معلمان و بازنشستگان که تجمعات خیابانی برپا میکنند، یا دانشجویان که مداوما به انواع تبعیضات و اجحافات و سرکوب گری های حکومت دارند اعتراض میکنند، و زنان که در سطح سراسری با بی حجابی حکومت را بچالش کشیده اند و غیره و غیره.
اولین نکته این است که ما باید مقابله با احکام اعدام و خواست ممنوعیت مجازات اعدام را به شعارها و خواستهای این اعتراضات اضافه کنیم. بازنشستگان و معلمان که همین امروز در خیابان بودند، اعتراضاتی که در روز جهانی کارگر در اول ماه مه شکل گرفت، یا دانشجویانی که بمناسبتهای مختلف فراخوان میدهند باید روی امر لغو مجازات اعدام متمرکز بشوند.
اینجا دو نکته مطرح است. یکی لغو مجازات اعدام علی العموم است که بالاتر توصیح دادم و دیگری نجات جان کسانی که زیر حکم اعدام و در خطر اعدام قرار دارند. باید پرونده این عزیزان با اسم و رسم و تصویرشان رسانه ای بشود و این امر قبل از هر کس دست خانواده ها را میبوسد. باید این قربانیان سیستم قضائی جنایتکارانه جمهوری اسلامی رو به جامعه در ایران و در سطح جهانی معرفی بشوند. باید دنیا بفهمد حکومت با صدور احکام اعدام چه جنایتی دارد مرتکب بشود. ما میتوانیم به این ترتیب اعمال فشار کنیم و جلوی اعدام افرادی را که الان در دست حکومت اسیر هستند را بگیریم.
در سطحی دیگر جنبش دادخواهی باید علیه موج اعدامها فعال بشود. جنبش دادخواهی جنبش گسترده ای در ایران است که با جنبش علیه اعدام فصل مشترک زیادی دارد. بسیاری از دادخواهان عزیزان شان اعدام شده اند و به این عنوان علیه حکومت و برای به محاکمه کشیدن مقات مسئول قتل عزیزانشان مبارزه میکنند. این جنبش هم به خاطر سابقه ای که دارد، به خاطر فعالیت های موفقی که حتی در سطح جهانی علیه حکومت اعدام ها علیه این سیستم به قصاص و قضائی کاملا غیرانسانی و ضد انسانی اسلامی ایفا کرده، میتواند نقش برجسته ای علیه موج اعدامهای اخیر داشته باشد و با فراخوان هایش، با بیانیه هایش در فضای مدیای و اجتماعی و در مبارزات میدانی، از جمله با تجمع به همراه خانواده های محکومین به اعدام در مقابل زندانها، پرچم مبارزه علیه اعدام را بلند کند.
به این ترتیب من فکر می کنم در دل اعتراضات جاری، جنبش دادخواهی، جنبش علیه اعدام، جنبش کارگری، جنبش دانشجویی، جنبش آزادی زندانی سیاسی این توانائی را دارند که فعالتر علیه اعدام به میدان بیایند و خواست لغو فوری مجازات اعدام و لغو احکام اعدام عزیزانی که الان در چنگال حکومت اسیر هستند را با اسم و رسم در دستور کارشان بگذارند. امیدوارم که به این ترتیب بتوانیم یک موج گسترده اعتراضی علیه این اعدام ها را سازمان بدهیم.
حسن صالحی: در عرصه بین المللی هم می خواهیم نگاهی داشته باشیم و ببینیم برای اعمال فشار بیشتر و حداکثری بر جمهوری اسلامی چه کارهائی میشود کرد. بخصوص اینکه شماری از این اعدامی ها مثل آقای حبیب اسیوند دو تابعیتی بودند. ایشان که تابعیت سوئد را هم داشتند، سال ١٣٩٩ در سفری که به ترکیه داشتند ربوده شدند و دولت سوئد هم اقدامی نکرد. بعد از اینکه ایشان اعدام شد اتحادیه اروپا . کشورهای دیگر به یک اعتراض دیپلماتیک بشنده کردند. کردند. در واقع نوش داروی بعد از مرگ سهراب. در عرصه بین المللی چکار میشود کرد؟
حمید تقوایی: در عرصه بین المللی هم بالاخره عامل تعیین کننده اعتراضات است. اعتراضات خیابانی برای اعمال فشار به دولتها. حتی اگر بخواهیم فعالیت های لابی ایستی، ملاقات با ارگان های بین المللی، با دولتها و غیره به نتیجه برسد باید به اعتراضات خیابانی متکی باشیم. آن عاملی که باعث میشود بتوانیم دولتها و نهادهای جهانی را مجبور کنیم که اقدام قاطع تر و پیگیر تری در دستور کارشان بگذارند اعتراض و اعمال فشار از طرف افکار عمومی و از طرف جامعه در کشورهای خودشان است. اینجا هم عامل تعیین کننده درست مثل خود ایران، مبارزات خیابانی و میدانی است. الان علیه اعدام های اخیر فراخوان های متعددی در خارج کشور داده شده است. همین آخر هفته، در ادامه شنبه های اعتراضی در بسیاری از شهرها اعتراضاتی علیه اعدامها سازمان داده شده. آن نکته ای که در مورد ضرورت رسانه ای شدن خبر اعدامها تاکید کردم اساسا در خارج کشور میتواند به پیش برده بشود. خارج کشور میدان وسیع این کار است. باید در تلویزیون ها، در مدیای اجتماعی، در رسانه های بین المللی، در روزنامه ها و نشریات نام و تصویر عزیزان محکوم به اعدام، از جمله شهروندان دو تابعیتی که اشاره کردید، وسیعا پوشش داده شود و صدای اعتراض مردم آزاده ، در ایران و در همه کشورها در رسانه های هر چه بیشتری بازتاب پیدا کند. نه فقط ایرانیان مقیم خارج بلکه هر آدم شریفی که با اعدام مخالف است، میتواند به این جنبش بپیوندد.
به نظر من این فاکتوری است که جمهوری اسلامی نمی تواند نادیده بگیرد. قبلا هم ما توانسته ایم به این شیوه در دوره های مختلف برخی محکومین اعدام را نجات بدهیم و این بار هم با توجه به اینکه انقلاب زن آزادی توجه ها را بیش از گذشته به ایران و شرایط مردم ایران جلب کرده کاملا امکان پذیر است که با فعالیت های خیابانی و میدانی، با اعتراضات گسترده در شهرها و کشورهای مختلف، و همچنین با فعالیت های لابی ایستی و اعمال فشار بر نهادهای بین المللی و بر حکومت ها کاری کنیم که که هر چه بیشتر این اعدام ها در سطح جهانی محکوم شود، نام و تصویر محکومین به اعدام در سطح دنیا شناخته بشود و به این ترتیب بتوانیم موج اعدامها را متوقف کنیم و جمهوری اسلامی را گامی دیگر به عقب برانیم.
٩ مه ٢٠٢١، ١٩ اردیبهشت ١٤٠٢