بیانیه منتشره به تاریخ ٢١ بهمن ٩٤، که از جانب ٧ تشکل کارگری (اتحادیه آزاد کارگران ایران، انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، سندیکای نقاشان استان البرز، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری) به امضا رسیده بود، یکی از بیانیههای مهم و متحد کننده جنبش کارگری در یکی دو سال گذشته است. این بیانیه تصویری از وضعیت معیشتی کارگران میدهد که با سیاستهای جمهوری اسلامی، دولت مدافع منافع سرمایهداران، جدا از اینکه کدام باند سر کار بوده و رابطه آنها با کشورهای دیگر چه بوده، نان خشک و خالی هم از سفره خانوادههای کارگران ربوده شده است.
این بیانیه جهتگیری کلی جنبش کارگری است. در سالهای گذشته شاهد اعتراضات مختلفی از جانب معلمان، پرستاران و بخشهای مختلفی از جنبش کارگری بودهایم که در همه این اعتراضات نکات مندرج در این بیانیه، به طرق و ادبیات مختلفی مطرح و مطالبه شدهاند. به دنبال انتشار این بیانیه، کارگران پروژهھای پارس جنوبی، جمعی از کارگران پتروشیمیھای منطقۀ ماھشھر و بندر امام، فعالان کارگری جنوب، جمعی از کارگران محور تھران – کرج، فعالان کارگری شوش و اندیمشک هم طی بیانیهای از مطالبه اصلی این بیانیه (مطالبه حداقل دستمزد ٣ و نیم میلیون تومان) حمایت کردند. سندیکای کارگران شرکت واحد هم با انتشار بیانیه ای از این مطالبه حمایت کرده است.
حمایت وسیعی که از مطالبه حداقل دستمزد ٣ و نیم میلیون تومان شده است، جواب این حرف مفت را داده است که گویا اول باید کارشناسی شود و بعد هم با اقتصاددانان “طرفدار کارگران” مشورت می شده.کارگران با حمایت از بیانیه صادرشده بر این نکته اساسی تأکید می کنند که کارگران خود می توانند و می دانند خط رفاه و خط فقر چه میزان است و چه میزان ثروت تولید می کنند که بتوانند بخشی از آن را برای رفاه خود و خانواده خود مطالبه کنند.
کارگران نمی پذیرند!
بیانیه فوق صراحتا گفته است که کارگران این وضعیت را تحمل نمی کنند و آن را نمی پذیرند. این حرف جنبش کارگری است. اگر امروز بنابه توازن قوا هنوز شاهد به خیابان آمدن کارگران بطور میلیونی نبودهایم، اما بیانیه با همین لحن و ادبیات که این وضعیت را نمیپذیریم دارد به کل جنبش کارگری ایران فراخوان میدهد که این وضعیت را نپذیرند و به میدان بیایند.
کارگران نه تنها دستمزد زیر خط فقر را نمی پذیرند، بلکه همانطور که در بیانیه مذکور قید و تأکید شده است، نهادهای مترسک ضدکارگری خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار، انجمنهای صنفی و امثالهم را هم بعنوان وکیل کارگران در چانه زنی بر سر حداقل دستمزد قبول ندارند. این نهادها در طول عمر جمهوری اسلامی چماق دست مدیریت و دولت جمهوری اسلامی بودهاند که کارگران برای مقابله با جمهوری اسلامی، ابتدا باید با این مترسکها دست به یقه بشوند.
بیانیه همچنین این مهم را با صراحت بیان می کند که کارگران از جمهوری اسلامی هیچگونه عذر و بهانهای را برای زیر خط فقر نگه داشتن دستمزدها و به تباهی کشاندن زندگی خود را نمیپذیرند. اگر این رژیم مشکل جلب سرمایه دارد مشکل خودشان و ماجراجوئیهای خودشان است. کارگران هیچ عذر و بهانهای نمیپذیرند که شرایط را برای تحمیل حداقل دستمزد توجیه کند. برای کارگران، همانطور که در بیانیه این تشکلها آمده، مبنا تعیین حداقل دستمزد باید رفاه خانواده های کارگری باشد.
با رد عذر و بهانههای رژیم در سرکوب و به تباهی کشاندن جامعه، این بیانیه فضای انفجاری جامعه ایران را، که جنبش کارگری جلوی صف آن است، بیان می کند.
همه جا را اعتصاب و اعتراض فرا بگیرد!
بیانیه از دست زدن به اقدامات عملی میگوید و این در واقع فراخوانی به کل جنبش کارگری است که برای دفاع از زندگی و معیشت خود، برای تحمیل حداقل دستمزدی که مبنایش رفاه باشد، باید دست به اقدام عملی زد. باید اعتراض کرد و این همه اعتراض و اعتصاب پراکنده را به یک کانال متحد و همبسته هدایت کرد. هنوز کارهای زیادی هست که باید هر چه زودتر مشغول آنها شد. جامعه پر شده است از اعتراضات پراکنده که باید به یک کانال متحد هدایت شوند. اگر حتی دو اعتراض از دو مرکز مهم کارگری به هم متصل بشوند، جامعه را آتش خواهد گرفت. هیچ دو آدم شریفی در این جامعه نیست که دل خوشی از رژیم و این دم و دستگاه داشته باشد. این را باید با صدای بلند در هر اعتراض و اعتصابی گفت. جامعه را باید سراسر اعتصاب و اعتراض فرا بگیرد.
٢٧ فوریه ٢٠١٥