محمد آسنگران:
روز ٩ سپتامبر ٢٠١٤ نمایندگان پنج حزب پارلمانی کردستان عراق و نماینده آمریکا و سازمان ملل در مقر جریان گوران (تغییر) در سلیمانیه به ریاست نوشیروان مصطفی، تصمیم گرفتند اقلیم کردستان بخشی از حکومت بغداد باشد. چند ساعت بعد از این جلسه در پارلمان عراق به کابینه حیدر عبادی که مورد حمایت جمهوری اسلامی و آمریکا است رای دادند. نمایندگان احزاب ناسیونالیست اقلیم کردستان در سلیمانیه نه تنها بحث استقلال کردستان، بلکه تمام پیش شرط های شرکت در حکومت بغداد را هم کنار گذاشتند و به بخشی از حکومت بغداد تبدیل شدند.
سیر عقب نشینی احزاب ناسیونالیست کرد چنین بود: ابتدا گفتند استقلال، بعد گفتند به شرطی در حکومت شرکت میکنند که در رابطه با مناطق مورد مناقشه که معروف است به مناطقی که ماده ١٤٠ قانون عراق شامل آن میشود باید توافق بشود. از این هم عقب نشستند و گفتند بودجه ٨ ماه گذشته که حکومت بغداد آنرا پرداخت نکرده است باید پرداخت شود. از این هم عقب نشستند و گفتند فقط دو ماهش را باید پرداخت کنند. نهایتا در آخرین جلسه ٩ سپتامبر در سلیمانیه همه موارد فوق کنار گذاشته شدند و به دستور آمریکا روانه بغداد گردیدند. این پرونده ناسیونالیسم کرد است. اگر کسی بخواهد این پرونده سیاه را توجیه کند فقط جایگاه سیاسی و جنبشی خودش را عیان میکند و حقارت خودش را تاکید میکند. ناسیونالیسم کرد یک بار دیگر نشان داد تا مخ استخوان در ضدیت با منافع مردم کردستان قرار دارد. ناسیونالیسم کرد حتی در اوج قدرتش هم بی شهامت و بی جسارت است. اینبار هم باز به دستور آمریکا ناچار شد سر سپردگی خودش را امضا کند.
این تصمیم یک بار دیگر نشان داد که ناسیونالیسم کرد مانع اصلی استقلال کردستان عراق است. بر خلاف کوته نظرانی که فکر میکردند چون مسعود بارزانی پرچمدار استقلال کردستان شده است نباید از آن دفاع کرد، اکنون باید متوجه شده باشند که مسعود بارزانی و دیگر ناسیونالیستهای کرد، طرح بحث استقلال کردستان را نه برای استقلال و حل مسئله کرد، بلکه برای سهم خواهی بیشتر در مقابل رقبا خود در عراق طرح کرد.
ناسیونالیستهای کرد که چند ماهی گر گرفته بودند و خود را پرچمدار استقلال کردستان میدانستند، اکنون سرشان را پایین انداخته و با تبعیت از سیاستهای آمریکا و جمهوری اسلامی به بخشی از حکومت مذهبی و قومی بغداد تبدیل شده اند. جالب این است که شرمساری برای رهبران و فعالین این جنبش معنی و مفهوم خود را از دست داده است.
ما این جنبش و اهدافش را خوب میشناسیم و میدانستیم که طرح استقلال کردستان از جانب آنها هر چقدر آرزوی درونیشان هم باشد، شهامت و جسارت اجرای چنین طرح و سیاستی را ندارند. میدانستیم که سهم پول و ثروت برای آنها تعیین میکند که کجا بایستند. میدانستیم که آنها تابع سیاست آمریکا و دولتهای منطقه هستند. به همین دلیل طرح استقلال کردستان عراق از جانب مسعود بارزانی را معیار و مبنای سیاست قرار ندادیم و جدی نگرفتیم. چپهایی که اینرا معیار خود قرار دادند، اکنون باید بروند سیاست دیگر را اتخاذ کنند. احتمالا بعد از این اتفاقات این چپ دوباره به دفاع از استقلال کردستان نزدیک میشود و یا شرم گینانه سکوت خواهد کرد.
چپها و کمونیستهایی که حرف و سیاست ناسیونالیستها را نشناختند و تحلیل درستی از تحولات سیاسی عراق نداشتند، فکر میکردند دفاع بارزانی از استقلال کردستان جدی است و همین باعث شد که آنها به بهانه “مخالفت با ناسیونالیسم کرد” از طرح استقلال کردستان فاصله بگیرند. گفتند که استقلال کردستان باعث میشود ناسیونالیسم کرد در کردستان به دیکتاتور تبدیل بشود. اگر استدلال آنها را بپذیریم باید شرکت در حکومت بغداد را به نفع مردم ارزیابی بکنیم. اما معلوم است این سیاست نیست مالیخولیا است. گفتند با استقلال کردستان مردم با جنگ مواجه میشوند. اکنون باید این چپ متوجه بشود که با وصل شدن کردستان به حکومت بغداد، عملا مردم کردستان را به بخشی از جنگ مذهبی تبدیل میکنند. همین چپها هم مثل ناسیونالیستها باید سرشان را پایین بیندازند و به فکر توجیه سیاست دیروزشان باشند.
ما از سال ٩٥ میلادی که سیاست استقلال کردستان را طرح کردیم تا کنون بارها تاکید کرده ایم که مانع اجرای این سیاست در درجه اول همین احزاب ناسیونالیست کرد هستند. ما همچنان طرح و تلاش برای استقلال کردستان عراق را راه رهایی مردم از جنگ قومی، مذهبی و در جهت منافع این مردم میدانیم.
البته در میان چپها ورژن سنتی و شناخته شده دیگری را هم دیدیم که استدلال اتحادیه میهنی برای موانع استقلال کردستان را تحت عنوان سیاست چپ به خورد مردم میداد. آنها سیاستشان همین بود که اکنون اتحادیه میهنی آنرا اجرا کرده است. الحق که آنها در ادامه سیاستشان مشکلی نخواهند داشت. زیرا با همان زبان و ادبیات اتحادیه میهنی گفتند استقلال کردستان آرزوی مردم کردستان است اما امروز عملی نیست. گفتند اقتصاد کردستان فقط اقتصادی نفتی است و آنهم راه فروش ندارد، پس باید بخشی از حکومت بغداد بماند. من انتظار دیگری از این نوع چپ ندارم. زیرا راه حلی بجز راه حل ناسیونالیستها را نمایندگی نمیکند.
اما چپی که خود را یک دوره مدافع سیاست استقلال کردستان میدانست و به بهانه اینکه بعد از استقلال کردستان در این دوره ناسیونالیستها قدرت خواهند شد، از سیاست خود عقب نشست. ظاهرا این چپ در سالهای گذشته که خود را مدافع طرح استقلال کردستان نشان میداد در این توهم بسر برده است که اگر کردستان آن زمان مستقل میشد حکومت دست کمونیستها می افتاد. خیلی صریح و بدون اما و اگر به این نوح چپ میگویم اگر شما از نتایج استقلال کردستان میخواستید به مدینه فاضله برسید، هم قبلا و هم امروز در توهم زندگی کردید. این نوع کمونیسم، سنتی و ذهنی است. سیاسی نیست. نشان داد که کمتر سیاسی و بیشتر ایدئولوژیک و فرقه ای است. نشان دادن نمیتوانند و نمیخواهند به گودی استخر سیاست پا بگذارد. نشان دادن که نه نقطه عطفها را میشناسد و نه سیاست قوی شدن و قدرت شدن در ناسیه آنها نوشته شده است. آیا واقعا این چپ یاد خواهد گرفت که کمی تعمق کند. باید دید.*