نامه فائزه و بحران خانواده حکومتی‌ها- کاظم نیکخواه

اخیراً نامه‌ای از فائزه هاشمی رفسنجانی علیه زندانیان سیاسی منتشر شده است که بیش از هر چیز گویای بحران هویتی وسیع در صفوف خانواده حکومتی‌هاست. او انواع انگ‌ها و لجن‌پراکنی‌ها و اتهامات را نثار زندانیان سیاسی می‌کند. نوک حمله متوجه زندانیان چپ است و همان اوایل نامه می‌گوید: “می‌گویند چپ‌ها وقتی تعدادشان زیاد می‌شود باند تشکیل می‌دهند و به دیگران تهاجم می‌کنند… “. البته جریانات سرنگونی‌طلب و رادیکال و مدافع حقوق بشر هم از این انگ‌ها بی‌نصیب نمانده‌اند و به قول او “متأسفانه” حقوق‌بشری‌ها هم با چپ‌ها همراه می‌شوند.
این نکته قابل‌توجه است که این نامه درست در آستانه دومین سالروز قتل مهسا (ژینا) امینی و انقلاب زن زندگی آزادی منتشر می‌شود و فوراً توسط حکومتی‌ها به دست گرفته می‌شود و تلاش می‌کنند به کمک آن فضای جامعه و زندان‌ها را که از شور و اعتراض می‌جوشد لجن‌مال کنند و برای حکومت آبرو بخرند.
فائزه هاشمی وقاحت را به جایی می‌رساند و تا آنجا پیش می‌رود که در آخر تلاش می‌کند حتی خطر قتل خود توسط زندانیان سیاسی را با اشاره به خواب دخترعمویش(!) القا کند و می‌گوید “زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد” و بعد اضافه می‌کند که “دخترعمویم که به تعبیر خواب‌هایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط هم‌بندی‌ها کشته می‌شوم. از ما گفتن بود، خود دانید.”
آری از ایشان گفتن بود که دخترعمویشان قتلشان را خواب دیده است! واقعاً نفرت‌آور است. این نامه تماماً بوی تعفن می‌دهد و لجن حکومت اسلامی از سرتاپای آن می‌بارد. از همین اشاره به خواب دخترعمو و مسئله قتل و “از ما گفتن بود… ” می‌توان پی برد که چه معجونی پشت این نامه و نویسنده آن است.
اوج خشم فائزه آنجاست که به ممانعت زندانیان از برپایی صندوق رأی در انتخابات ریاست‌جمهوری اسلامی اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که درد اصلی‌اش تعرض زندانیان به حکومتی‌ها و ممانعت از برپایی صندوق رأی در درون زندان است. می‌گوید “با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار، مانع رأی‌دادن برخی از زندانیان در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر شدند. از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشستند، هم‌بندی‌هایشان را چون مأموران امنیتی پاییدند”.
استقبال‌کنندگان از نامه فائزه
روزنامه میزان، ارگان قوه قضائیه حکومت اسلامی فوراً نامه فائزه را با تیتر “ما مبارزین طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم” منتشر کرد. فراهانی سردبیر میزان با استناد به این نامه قتل زندانی سیاسی سارا دلدار که اخیراً در اثر فشارهای زندان و ساچمه‌هایی که در بدنش بود و محرومیت از درمان جان باخت را توجیه کرد و آن را دروغ و جوسازی زندانیان سیاسی قلمداد کرد. پروانه سلحشوری نماینده سابق مجلس گفت فائزه هاشمی را به‌صراحت کلام و شجاعت می‌شناسم. نوشتن دردنامه، نشانگر عمق عدم رواداری در جامعه‌ای است که حتی زندانیان تحمل عقاید یکدیگر را ندارند.” مازیار بالائی عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی هم نوشت: من هیچ‌گونه قرابت نظری با خانم فائزه هاشمی ندارم، اما نامه افشاگرانه ایشان از درون زندان بسیار تأمل‌برانگیز و متأثرکننده بود. مبارزان پفکی راه آزادی تبدیل به هیولاهایی وحشتناک شده‌اند که در آزاررسانی به غیرهمفکر کوتاهی نمی‌کنند” زیباکلام و عباس عبدی بازجو و از حکومتی‌های سابق هم به او تبریک گفتند که با شجاعت علیه زندانیان موضع گرفته است. زیدآبادی نیز به ستایش از فائزه به‌خاطر فحش‌نامه‌اش علیه زندانیان سیاسی پرداخت. برخی رسانه‌های راست نظیر بی‌بی‌سی هم این نامه را برجسته کردند و تلاش کردند از آن علیه زندانیان سیاسی کمک بگیرند.
اهمیت نامه فائزه هاشمی
هرکس که در نامه فائزه هاشمی تأمل کند متوجه می‌شود که یک چیز از سرتاپای این نامه عیان است و آن وضعیت نزار حکومت و بحران هویتی حکومتی‌هاست. خیلی‌ها از دستگاه حاکم کنده می‌شوند و راه فرار در پیش می‌گیرند. عده‌ای هم مثل فائزه تلاششان این است که مذبوحانه آخرین نیرویشان را برای نجات نظام اسلامی‌شان در طبق اخلاص به خامنه‌ای بگذارند. فائزه هاشمی اعتراف می‌کند که علی‌رغم جنایات حکومت اسلامی در زندان‌ها و علیه زندانیان سیاسی، علی‌رغم تبعید و شکنجه و محرومیت و امثال اینها، این حکومتی‌ها هستند که در درون زندان نیز زیر فشار زندانیان هستند. این حکومتی‌ها هستند که احساس خفقان می‌کنند و به قول فائزه ناچار می‌شوند هم‌رنگ زندانیان سرنگونی‌طلب شوند و این بسیار مهم و باید بگویم بسیار خوشحال‌کننده است. نامه فائزه هاشمی نشان می‌دهد که آنچه ما در سرتاسر جامعه شاهدیم که حکومت اسلامی در برابر مردم به موضع دفاعی افتاده و پادوها و آخوندهایش روحیه ندارند و ناچار می‌شوند به قول خودشان برای خرید و بیرون رفتن از خانه، لباس آخوندی را از تن در آورند و مدام فحش می‌خورند، در درون زندان نیز بازتاب خود را دارد و امثال فائزه هاشمی و جاسوسان و مدافعان حکومتی، شدیداً خود را زیر فشار زندانیان رادیکال و چپ و مدافع حقوق انسانی می‌بینند و احساس استیصال و خفگی می‌کنند.
لب کلام فائزه هاشمی آنجاست که می‌گوید “بارها پرسیده‌ام چگونه است که می‌شود با این افراد همراه شد؛ ولی با مستبدین در کشور نه؟ یعنی هم چوب را بخوریم و هم پیاز را؟” به‌عبارت‌دیگر او اعتراف می‌کند که هدف از این نامه یا فحش‎نامه علیه زندانیان رادیکال و چپ این است که می‌خواهد با مستبدین در کشور یعنی خامنه‌ای و بیت رهبری و بقیه همراه شود و این نامه راهی برای چنین بازگشتی است. اما مشکل فائزه هاشمی این است که متوجه نیست که در زمان بدی به فکر بازگشت به دامان حکومت اسلامی‌اش افتاده است. شاید به‌عنوان عضوی از خانواده حکومتی راهی جز این در برابر خود نمی‌بیند. او چندین سال پیش گفت که حکومت اسلامی از نظر ایدئولوژیک سرنگون شده است و پوسته‌ای توخالی است. اکنون او سفیهانه کمر همت به نجات همین حکومت توخالی بسته است. آن‌هم زمانی که صدبار بیشتر منزوی و توخالی شده و از نظر سیاسی هم تا حد زیادی سرنگون شده، و در دوره‌ای که انقلابی عظیم در برابر آن شکل گرفته است. به ایشان باید گفت نجات این حکومت مفلوک با حمله به زندانیان سیاسی چپ و سرنگونی‌طلب و مدافع حقوق بشر، احمقانه‌ترین تاکتیک است و ممکن نیست. اصلاً نجات این حکومت از هیچ طریقی ممکن نیست. هرکس که تنش به تن این حکومت خورده در این جامعه خود را عین فائزه زیر فشار می‌بیند و باید ببیند. این مشکل زندانیان سیاسی نیست که شما نمی‌توانید در درون زندان صندوق‌های رأیتان را برپا دارید و به پزشکیان یا جلیلی رأی بدهید و از حکومت و زندان و سنت‌هایش دفاع کنید. زنده‌باد زندانیان سیاسی‌ای که مقابل شما و امثال شما می‌ایستند و ایستادند و جسورانه انتخابات کذایی‌تان را بر سرتان خراب کردند و کاری کردند که بگویید از مبارزه‌کردن متنفرم. ما هم به‌راستی از این “مبارزه‌کردن” شما متنفریم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *