مصوب پلنوم ٣٥ كميته مركزی باتفاق آرا – (نوامبر ٢٠١٠)
۱- انقلاب که در اولين برآمد خود در سال ٨٨ بصورت تظاهرات های عظیم توده ای بروز کرد گرچه اکنون فرونشانده شده، اما دوره سیاسی کاملا تازه و متفاوتی را درجامعه ايران آغاز كرده است. بارزترين مشخصات این دوره عبارتست از:
الف – باز شدن و در دستور روز جامعه قرار گرفتن مساله قدرت سیاسی و دخیل شدن توده مردم در تعیین تکلیف مساله قدرت سیاسی. اكثريت عظيم مردم جامعه در تقابلی آشتی ناپذير با حكومت قرار گرفته اند.
ب – تنزل یافتن و منحصر شدن کامل دولت به یک ماشین تمام عیارسرکوب و جنایت. الله و ولی فقیه و ایدئولوژی اسلامی بیش از پیش نقش خود را در توجیه و حفظ حکومت از دست داده است و حکومت تماما بر بسیج و سپاه و گله های اوباش مزدور و کشتار و زندان و شکنجه و سنگسار متکی شده است.
ج – شکستن تصویر جمهوری اسلامی در افکار عمومی مردم جهان و نزد رسانه ها بعنوان حکومت منبعث از انقلاب ٥٧ و نماینده جامعه “اسلامی” و یا “تمایلات ضد آمریکائی” مردم ایران و محو تصویر جامعه ایران بعنوان جامعه اسلامی که حکومت را پذیرفته و یا به آن تمکین کرده است. اکنون بر وسیع ترین توده های مردم در ایران و جهان این واقعیت کاملا عیان شده است که جمهوری اسلامی مثل هر دیکتاتوری سرکوبگری در دنیا یک باند فاسد و غارتگر و جنایتکار پليسی- امنیتی- اقتصادی در برابر مردم بجان آمده ای است که میخواهند بزیرش بکشند.
د- عروج سیاسی نسل جوان. نسل جوان جامعه در یک چالش عظیم سیاسی و در رویاروئی مستقیم با دولت و نظام اسلامی در یک مقیاس وسیع اجتماعی آموزش دیده، آبدیده شده و بعرصه مبارزه بر سر تعیین تکلیف قدرت سیاسی قدم گذاشته است.
ه – انزوای جهانی رژیم و حمایت وسیع جهانی از مردم ایران و مبارزاتشان. وارد شدن فاکتور مردم در دیپلماسی جهانی.
و – بهم ریختگی و تشتت کامل صفوف حکومت. دارو دسته های حکومتی یکدیگر را صریحا و علنا خارج از نظام و ضد نظام میدانند و اعلام میکنند. از بین رفتن اتوریته و اعتبار ولی فقیه حتی در میان بخشی از جناح اصولگرا و بزیر سئوال رفتن مشروعیت “رهبر” و دولت موجود برای بخش وسیعی از خود حکومت.
۲- مشخصات فوق حاکی از آنست که بحران سیاسی حکومت بمراتب تشدید شده و جمهوری اسلامی به ضعیف ترین و شکننده ترین موقعیت خود در سه دهه گذشته رانده شده است. محور همه سیاستها و عملکردهای حکومت تلاش برای حفظ و بقای خود در برابر یک جامعه ناراضی و در حال انفجار است.
۳- سیستم اقتصادی رژیم در یک بن بست و در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. از یکسو فساد و دزدی و ارتشا در سیستم اقتصادی جمهوری اسلامی که ملقمه ای از از رانت خواری و بازار قاچاق و اسپکولاسیون و زمین خواری و دلالی و معامله گری و غیره است بیداد میکند و از سوی دیگر باند پليسي- امنیتی حاکم، باند مالتی میلیاردر آیت الله ها و سردارهای سپاهی و بسیجی، کل اقتصاد را تحت سلطه کامل خود گرفته و مستقیما در برابر کارگران و مردم ناراضی و معترض به این وضعیت قرار گرفته است. تحریمهای بین المللی در کنار طرح حذف یارانه ها که تلاشی برای جلوگیری از فروپاشی کامل اقتصاد و متعارف تر کردن وضع اقتصادی است به وخامت این وضعیت می افزاید.
۴- جامعه در آستانه یک خیزش و برآمد انقلابی ديگر است. ناتوانی آشکار حکومت در مرعوب و نومید کردن جامعه و تلاشهای همه جانبه ای انتظامی- امنیتی که برای مقابله با اعتراضات وسیع مردم و “فتنه اقتصادی” آغاز کرده است مبین شرایط انفجاری جامعه است. دوره حاضر دوره آغاز شدید ترین تلاطمها و خیزشهای اعتراضی است.
۵- مجموعه این شرایط وخیم سیاسی و اقتصادی، که خود در بحران مزمن حکومتی بورژوازی ریشه دارد، بیش از پیش این بحران را تشدید کرده و در پاسخ به آن دو آلترناتیو طبقاتی را برجسته میکند و به محور سیاست در ایران میراند: یا بورژازی باید “بحران جمهوری اسلامی” را با “رژیم چنج” یا سناریوهایی نظیر آن و به شکست کشاندن انقلاب مردم و منکوب کردن جامعه حل كند و شرایط سیاسی و اقتصادی متعارف و مناسب برای کارکرد سرمایه در ایران را فراهم آورد و یا پرولتاریا با بزیر کشیدن رژیم اسلامی بقدرت انقلاب مردم جامعه را به سمت رفاه و آزادی و برابری رهنمون شود. دوره حاضر تنها به یکی از این دوطریق میتواند بفرجام برسد و همه شواهد نشان میدهد که وضعیت سیاسی بیش از پیش به سمت راه حل دوم سوق پیدا میکند و انقلاب در دستور کار جامعه قرار میگیرد.
با توجه به نکات فوق پلنوم بر آماده بودن شرایط سیاسی و اجتماعی برای بسیج و سازماندهی توده مردم علیه ماشین جنایت و غارت جمهوری اسلامی تاکید میکند، و فعالین جنبش کارگری و جنبشهای اعتراضی را به آگاهگری و بسیج و سازماندهی کارگران و توده مردم برای تعرض همه جانبه با وضعیت فلاکتبار اقتصادی حاضر، مقابله با سیاستها و اقدامات سرکوبگرانه رژیم و بزیر کشیدن جمهوری اسلامی فرا میخواند.*