از چند هفته پیش ویدئوکلیپی در مدیای اجتماعی چرخ میخورد که نشان میدهد یک زن جوان بیحجاب در فرودگاه مهرآباد عمامه یک آخوند را از سرش برداشته و مثل شال سر میکند که نیمی از بلندی عمامه روی زمین کشیده میشود و زن از اینطرف به آن طرف سالن قدم میزند. نه کسی به این عمل اعتراضی میکند نه حتی آخوند مربوطه جرئت دارد حرفی بزند. در این فضای سیاسی، زنان و همه مردم بیپروا علیه جمهوری اسلامی حرف میزنند و شعار میدهند و زنان حجاب از سر بر میگیرند، اعتراض عریان میکنند و کنسرت مجازی بیحجاب برگزار میکنند و رژیم اسلامی هاجوواج انگشتبهدهان نظارهگر این قدرتنمایی زنان و حامیان زنان مبارز است. به این شرایط حاکم فقط میتوان گفت حاکمیتِ دوگانه در ایران. یک قدرت، زنان هستند. مادران و خواهران و بستگان دور و نزدیک ما و بخش اعظم زنانی که میشناسیم یا نمیشناسیم و مردان آزادهای که فعالانه از آنها حمایت میکنند. طرف دیگر این “قدرت” رژیم اسلامی است. قدرت رژیم پشتوانه و حمایت مردمی ندارد و دلش تا حدی به اسلحهاش خوش است و تنها به نیروی دستگیری و زندان از سیلی که در راه است تلاش میکند جلوگیری میکند. این دیواری که حکومت ساخته است در مقابل این موج خروشان دریای انقلاب، دیوار خشتی است و یارای مقاومت طولانی ندارد.
این دریای خروشانی که تنها گوشهای از عظمتش اینجا ذکر شده است، قدرت تکتک ما مردم است؛ قدرت دانشآموزان نوجوان دختر و دانشجویان و بقیه زنانی که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند، چون توفان به خانه پوشالی حکومت هجوم آورده است. انقلاب در هر کشوری با ویژگیهای خاص خودش به جنگ حکومتی میرود که سد راه زندگی مردم است. در ایران به دلیل وجود مذهبِ در قدرت طی این ۴۶ سال یک نبرد حقیقی و واقعی جامعه علیه حکومت زنستیز اسلامی بهپیش میرود. اما تاریخ ستم بر زنان در ایران محدود به سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی نیست. تاریخ ستم بر زنان البته محدود به ایران و پدیدهای جدید نیز نیست.
زنان در ایران: یک نگاه موردی کوتاه
اکثریتقریببهاتفاق فیلمهای فارسی در زمان شاه “داشمشتیمآبانه” مردسالار و “کلاهمخملی” بود و همین فرهنگ ارتجاعی ضد زن، تمام ساختار فرهنگی و سیاسی در حکومت پیشین و فضای فرهنگی اجتماعی آن دوره را شکل میداد. در امتداد آن تاریخ، حکومت اسلامی به طرز دردناک و خوفناکی علیه زنان عمل میکند. قانون و فرهنگ و مناسبات روزمره در خانواده، همه دستبهدست هم میدهند که تعرض سیستماتیک به جان و روح و روان زنان به امر روزمره تبدیل شود. بااینوجود زنان به این مناسبات چندین هزارساله “عصر یخبندان و تاریکی” تن ندادند و اگر جایی بیشتر در برابر این ستم بر زن کوتاه آمدهاند به موقعیت جهنمیتری دچار شدهاند.
این ستم و تبعیض داستان کل تاریخ زندگی زنان است و فقط مختصِ حکومتهای مذهبی و علناً مردسالار نیست. وقتی به کل تاریخ ۲۰۰ – ۳۰۰ساله سرمایهداری نگاه شود این را مشاهده میکنیم که زن بهعنوان نیروی کار، آزاد شده و شخصیت فردیاش رسمیتیافته تا بهسادگی روانه بازار کار شود. در این شرایط نیز زن انسان برابر با مرد نیست. دستمزد برابر نمیگیرد و در محیط کار با آنها برخورد برابر نمیشود و حق رأی بعضاً تا میانه قرن بیستم نیز در بسیاری از کشورهای غربی برای زنان به رسمیت شناخته نشده است. سوءاستفاده جنسی از زنان و فشار برای تندادن به انتظارات سکسی کارفرمایان و مسئولین صاحبمقام بهوفور در مراکز کار وجود دارد. باید اضافه کرد که زمین زندگی تا امروز برای زنان همیشه ناهموار بوده است و زنان در این مسابقه دومیدانی در برابر مردان با پای در زنجیر میدوند و دیوارهای زیادی در برابر آنها قد برافراشته است تا مانع به خط پایان رسیدنشان شود. در واقع هر دستاوردی که به نفع زنان مشاهده میشود با فشار از پایین و با جانفشانی بهدستآمده است.
در ایران وجود دائمی مذهب و مردسالاریِ نهادینه شده دره نابرابری و ستم جنسیتی بین زن و مرد را بسیار عمیقتر کرده است و همین انکار هویت زنان توسط حکومت اسلامی موقعیتی به زنان داده است که در صف اول نبرد برای سرنگونی رژیم قرار بگیرند. نادیدهگرفتن هویت انسانی زنان بنیاد همه مذاهب و اسلام را شکل میدهد و بیاد داشته باشیم با به قدرت رسیدن اسلامیون دقیقاً یک ماشین کشتارجمعی علیه زنان سازمانیافته است. در نقطه مقابل میبینیم زنان نهتنها در پستوی خانهها مخفی نیستند، بلکه تعداد دانشجویان زن از مردان نیز بیشتر است. این البته باعث نمیشود آنها بتوانند بهراحتی جذب بازار کار شوند و به این دلیل بخش اعظم زنان در ایران بهخاطر وجود تبعیض جنسیتی از بیکاری مزمن رنج میبرند. عدم استقلال اقتصادی نیز زمینه مردسالاری و ستم بر زنان را به حد اعلای خود رسانده است.
وقتی به جامعه ایران نگاه کنیم نبرد علنی بین این “دو قدرت” مشاهده میشود. – قدرت بالنده برای زندگی در برابر یک قدرت روبهزوال و میرنده – بیحجابی تنها یکی از جلوههای جلوی صحنه این نبرد است. زنان و همه مردان مدافع فرهنگ مدرن در جامعه ایران در حال شخمزدن زمین مناسبات فکری و فرهنگی عقبمانده هستند. این تنها یک جنگ برای بهدستآوردن بخشی از خواستههای برابریطلبانه و هویتی زنان نیست. در جوامع غربی هر آنچه که دررابطهبا برابری و حقوق قانونی برابر در جامعه گفته میشود، بخشی از رفرم در ساختار و مناسبات حاکم است. در غرب حتی با تحمیل خواستههای برابریطلبانه بسیار وسیعتر لزوماً نظام حاکم واژگون نمیشود. جوامع غربی جای بسیار بیشتری برای قبول اصلاح ساختارهای خود دارند و میتوانند در برابر مبارزات آزادیبخش زنان برای برابری انعطاف بیشتری از خود نشان بدهند.
در جمهوری اسلامی اینطور نیست. تندادن حکومت به برابری زنان و قبول هویت انسانی برابر زنان با مردان یعنی آتشگرفتن عمارت اسلام و نابودشدن این تاریخ چندهزارساله ارتجاع مذهبی و مردسالار. مضافاً با هر درجه از عقبنشینی جمهوری اسلامی در مقابل جامعه و رسمیت دادن به حقوق زنان یک خشت دیگر از بنای این حکومت کنده میشود. انقلاب در ایران باوجود نقش پیشتاز و انقلابی زنان میرود که جهان را تحتتأثیر قرار دهد و میتواند دریچهای باشد تا حقوق زنان در همه جای جهان گامها به جلو برود.
با درنظرگرفتن اهمیت سیاسی و فرهنگی مبارزات زنان، هر انسان شریف و آزادیخواه، برابریطلب و سوسیالیست وظیفه دارد در صف اول مبارزه برای رهایی زنان قرار بگیرد. این مبارزه فقط جنگ روز آخر نیست. نگاهی به اطراف خودمان بیندازیم و هر ذره از ستم و نابرابری را زیر ذرهبین نقادانه خود قرار دهیم. از ناموسپرستی تا مردسالاری و فرهنگ مالکیت بر زن را بیمحابا به چالش بکشیم و کار حکومت اسلامی را بهعنوان قدرت در خدمت ارتجاع سختتر کنیم. قدرت زنان و همه مردان مدافع رهایی زنان را به توپخانهای سنگین علیه حکومت ضد زن و ضد زندگی تبدیل کنیم.
ما مردان، ما آزادیخواهان، و با تأکید بگوییم ما کمونیستهایی که زنان و مردان را در همه شئون زندگی اجتماعی و فردی دارای هویت مشترک انسانی، برابر میبینیم باید فراتر برویم. سکوتکردن و در اولویت مبارزه قرارندادن رهایی زنان با این توجیه که جمهوری اسلامی سرنگون میشود بعداً همه مشکلات حل میشوند، یا اینکه سرمایهداری از بین میرود بعداً مشکلات زنان خودبهخود رفع میشود، قابلقبول نیست. از کوچکترین تا بزرگترین خواستهها باید همیشه جزو مبارزات و مطالبات فوری ما باشد. هم نبرد برای سرنگونی و هم تحمیل حتی یکسرسوزن از خواست زنان برای یکقدم به جلو گام برداشتن هم باید بخشی از مبارزه بیوقفه ما فعالین و پیشروانی که برای برقراری یک جامعه بهراستی آزاد و برابر مبارزه میکنیم باشد. از بحثکردنها و نوشتنها و کمپینها و سازماندهی اعتراضات و سمینارها و… مسئله رهایی زن و تحمیل رفرم کوچک و بزرگ به نفع رهایی زنان باید از جمله فعالیتهای روتین ما باشد. جا دارد صدها نهاد کوچک و بزرگ دیگر در دفاع از حقوق زنان و در راستای به پیروزی رساندن انقلاب زن زندگی ایجاد کنیم یا جذب نهادهایی شویم که در خدمت رهایی زنان مبارزه میکنند. قدرت انقلاب زنانه را بیش از این به رُخ حکومت بکشیم و مسیر سرنگونی را باتوجهبه قدرت زنانه انقلاب هموارتر کنیم.