تدوین شده بر مبنای مصاحبه حمید تقوایی با کانال جدید
حسن صالحی: بحث در مورد مساله جنایت عامدانه مسمومیت های سریالی در جامعه همچنان داغ است و واکنش های مختلفی را هم باعث شده است. علیه این جنایت هولناک اعتراضاتی صورت گرفته و جمهوری اسلامی هم واکنش های متعددی نشان داده است. از صحبتهای خامنه ای گرفته تا بیانیه های مختلفی که وزارت کشور داده است. تا بحال وزارت کشور سه بیانیه در این مورد منتشر کرده است و در این بیانیه ها سعی کرده است که ابعاد این جنایت هولناک را کوچکتر جلوه بدهد و تقصیر را هم به گردن مردم معترض و یا ماجراجویی خود دانش آموزان انداخته است. قبل از هر چیز نظر شما را در این مورد میخواهم بپرسم که علت انتشار این بیانیه ها چیست؟
حمید تقوایی: موضعگیریهای اخیر مقامات، از سخنان خامنه ای تا این سه بیانیه ای که اشاره کردید، نشانه درماندگی و ضعف حکومت است. بیش از سه ماه است جنایت حمله شیمیائی به مدارس ادامه دارد و خامنه ای و سران حکومت در قبال ان سکوت کرده اند و غیر از ضد و نقیض گوئیها از جانب برخی مقامات درجه چندم حکومتی مبنی بر اینکه این کار گروههای نزدیک به طالبان است و یا کار طرفدارن شعار زن زندگی آزادی است و یا شیطنت خود دانش آموزان است و از این نوع خزعبلات، حرف دیگری نداشتند. بعد ناگهان بعداز سه ماه خامنه ای در این مورد صحبت میکند و بدنبال آن وزارت کشور عرض دو روز سه بیانیه میدهد! این قبل از هرچیز نشانه دستپاچگی و درماندگی حکومت است.
از متن این بیانیه ها حقارت و پوچی و وقاحت و مسخرگی می بارد. مدعی هستند کسانی را در این رابطه گرفته اند و ارشاد کرده اند و بعد توضیح میدهند منظورشان دانش آموزان است! بیش از سه ماه است به مدارس حمله کرده اند و بیش از ٥٠٠٠ نفر را مسموم کرده اند، حداقل دو نفر کشته شده اند، واین جنایت همچنان ادامه دارد، بعد در نهایت وقاحت اعلام میکنند دانش آموزانی را بازداشت و ارشاد کرده ایم! اعلام میکنند کسانی که با رسانه های خارجی تماس گفته اند و “التهاب آفرینی” کرده اند را تحت تعقیب قرار میدهیم! یعنی در واقع مردم افشاگر و معترض را! با والدین نگران دانش آموزان در جلوی مدارس با ضرب و شتم برخورد میکنند، و حتی گزارش پزشکی بیمارستان را به خانواده های دانش آموزان بستری شده نمیدهند. خانواده ها نمیدانند فرزندانشان دچار چه نوع مسمومیتی شده اند و عوارض و خطرات آن چیست. حتی این اطلاعات پزشکی را هم از خانواده ها دریغ میکنند و بعد با نهایت وقاحت و شناعت میگویند دانش آموزانی را گرفته ایم و ارشاد کرده ایم! و یا تلاش میکنند مساله را کوچک و بی اهمیت جلوه بدهند. میگویند در مدارس معدودی این اتفاق افتاده و خیلی ها هم سرپائی مداوا شده اند! بروی مبارک نمی آورند که بیش از ٣ ماه است جنایتی در صدها مدرسه در ده ها شهر و در حداقل ١٥ استان کشور در جریان است و حکومت فقط نظاره گر بوده است. وقتی هم موضعی گرفته و بیانیه ای داده این نوع خزعبلات را سر هم کرده است. من در توییتر و مدیای اجتماعی این را وقاحت در جنایت نامیده ام. واقعا جانیان وقیحی هستند.
پرسیدید چرا این خزعبلات را سر هم میکنند؟ علت اینست که با تعرض جامعه روبرو شده اند. با اعتراضات خانواده ها و معلمان و بخشهای مختلف مردم روبرو شده اند. تجمع اعتراضی خانواده ها در جلوی مدارس رو به گسترش است، فریاد اعتراض معلمان بلند شده است. شورای هماهنگی معلمان برای ١٦ اسفند فراخوان دادند و در بیش از ٣٠ شهر مردم در پاسخ به این فراخوان به خیابانها آمدند. حکومت در مواجهه با این موج اعتراضی به هراس افتاده است و میخواهد به نوعی مساله را رفع و رجوع کند. این موضعگیریها عین همان برخوردی است که به مساله سقوط هواپیما داشتند. ابتدا شلیک به هواپیما انکار میکردند اما بعد مجبور شدند به نحوی به نقش خودشان اعتراف کنند و بعد مساله را لاپوشانی کنند. امروز هم تلاش میکنند همین روند را در قبال حمله شیمیایی به مدارس دنبال کنند. ما درگیر چنین پروسه ای هستیم.
حسن صالحی: شما به اعتراضات مردم اشاره کردید که به آنها میپردازیم. ولی آیا این امکان هست در نتیجه این اعتراضات که شما اشاره کردید، جمهوری اسلامی به حملات شیمیایی علیه دانش آموزان پایان بدهد؟
حمید تقوائی: به نظر من نه تنها این امکان هست، بلکه تنها راه همین است. نمیتوان تصور کرد که به هیچ شیوه دیگری اینها دست از این جنایت بردارند. تنها راه تعرض و اعتراض گسترده ما مردم است. منظورم از مردم مشخصا در قدم اول معلمان و دانش آموزان و دانشجویان هستند که میتوانند به حرکت درآورنده همه بخشهای جامعه دراعتراض به این جنایت حکومتی باشند. این مساله ای نیست که فقط به خانواده های دانش آموزان مربوط باشد.این یک مساله اجتماعی است. این حمله حکومت است به کل جامعه. کما اینکه می بینیم حمله اش از مدارس فراتر رفته و به بعضی از مراکز خرید و ایستگاههای مترو هم کشیده شده است. کل جامعه درگیر جنگ با حکومت است و در این مبارزه مردم میتوانند با سازمان یافتن و تعرض همه جانبه و سراسری حکومت این جنایت را متوقف کنند. این کاملا امکانپذیر است.
حسن صالحی: همانطور که شما هم اشاره کردید روز ۱۶ اسفند از جانب تشکل سراسری معلمان برای اعتراض به این حملات سریالی مسموم کردن دانش آموزان فراخوان داده شد که با استقبال توده ای مواجه شد. مردم مشخصا به فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان، که با حمایت چند نهاد و تشکل معتبر و شناخته شده دیگر همراه شد، پاسخ مثبت دادند. این تشکلها سابقه طولانی در مبارزات دارند و در جامعه شناخته شده و محبوب هستند. آیا این یک اتفاق منحصر بفرد و فقط در رابطه با مدارس بود و یا ما شاهد یک نقطه عطف هستیم. به این معنی که خیابان باز دارد به جنبشهای اجتماعی و نهادهای سابقه دار که سالهاست اعتراضات متشکلی را سازمان میدهند، وصل میشود؟
حمید تقوائی: به نظر من نکته دومی که اشاره کردید اینجا صادق است. به این معنی که یک تشکل معتبر و سابقه دار و سراسری باسم شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان که از سالها قبل فراخوان دهنده و سازماندهنده تجمعات و اعتراضات و اعتصابات معلمان بوده است، قدم بمیدان میگذارد و برای اعتراضات سراسری در روز سه شنبه ١٦ اسفند فراخوان میدهد. یک خواست محوری این فراخوان اعتراض به حمله شیمیائی به مدارس بود و خواستهای دیگرش هم مطالبات همیشگی معلمان بود که مدتهاست شورای هماهنگی برای تحقق آنها مبارزه میکند. این به نوعی پیوند جنبشهای اعتراضی با جنبش انقلابی جاری است. ما شاهد این هستیم که یک تشکل سابقه دار که در طی سالها در دل مبارزات معلمان برای خواستهای مشخص خودشان شکل گرفته و مدتها فعال بوده است امروز علیه یک مساله حاد اجتماعی، یعنی حمله شیمیائی علیه دانش آموزان که در واقع حمله به همه جامعه است، فراخوان سراسری میدهد و با استقبال جامعه روبرو میشود. در ١٦ اسفند تجمعات و تظاهرات در چندین استان و در نزدیک به ٤٠ شهر شکل گرفت.
البته این اولین عرض اندام تشکلهای جنبشهای اعتراضی در انقلاب جاری نبود. بعنوان نمونه در ٢٥ بهمن بیست تشکل صنفی مدنی، که شورای هماهنگی یکی از امضا کنندگان آنست، منشوری منتشر کردند که از عرصه مبارزات مشخص و عرصه ای فراتر میرود و عملا خواستها و اهداف انقلاب جاری را اعلام میکند. اکنون با فراخوان ١٦ اسفند در عرصه هدایت اعتراضات خیابانی هم این تشکلها فعال میشوند. درست است که مساله مسموم سازی دانش آموزان بیش از هرکس دیگر به معلمان مربوط میشود و بجا بود که آنها این فراخوان را بدهند ولی این حرکتی بر متن انقلاب جاری است. وقتی این تجمعات شکل گرفت از صرف اعتراض به حمله شیمیائی فراتر رفت و مثل همه اعتراضات در ٥ ماه اخیر به تعرضی علیه کل حکومت تبدیل شد با شعارهائی نظیر “مرگ بر این حکومت بچه کش” و “مرگ بر طالبان چه ایران چه افغان” و “مرگ بر خامنه ای” و نظایر آن. به این ترتیب اعتراضات ١٦ اسفند به برآمد دیگری در روند انقلاب علیه کل حکومت تبدیل شد. طبعا در فراخوان معلمان چنین شعارهائی نبود ولی معلمان در واقع عرصه ای را باز کردند برای اینکه یکبار دیگر مردم به خیابانها بیایند و نه فقط علیه حمله شیمیائی بلکه علیه کل حکومت تبهکار جمهوری اسلامی فریاد اعتراضشان را بلند کنند.
حسن صالحی: در فراخوان حزب بر این تاکید میشود که در جواب به حمله شیمیایی به مدارس جامعه دست به اعتصاب و اعتراض بزند. روی اعتصاب شما تاکید ویژه ای داشته اید. اعتصاب در مدارس و اعتصاب معلمان برای جلوگیری از این جنایت. ولی همه با فراخوان اعتصاب موافق نیستند. میگویند تعطیلی مدارس همان هدفی است که جمهوری اسلامی دنبال میکند. پاسخ شما به این استدلال چه هست؟
حمید تقوائی: به نظر من هدف حکومت این نیست که مدارس دخترانه را تعطیل بکند. اگر میخواست این کار را بکند در این سه ماهه میتوانست اعلام کند که مثلا بخاطر حفظ جان دانش آموزان تا اطلاع ثانوی مدارس تعطیل است. چنین کاری نکرد بلکه برعکس مقامات حکومتی چندین بار اعلام کردند که مدارس را تعطیل نمیکنیم و این خواست معاندین است و غیره.
به نظر من علت این حمله شیمیایی به مدارس بحرانسازی است. حمله به مدارس هم مانند شلیک به هواپیما تلاشی برای تحت الشعاع قرار دادن بحران بقای حکومت با بحران دیگری است. اینها هر زمان در تنگنا قرار میگیرند تلاش میکنند با بحرانسازی اذهان را منحرف کنند. هیاهو و جنجال به راه می اندازند و به نظر من عامدانه هم ضد و نقیض گوئی و شائبه پراکنی میکنند که حقیقت در این میان گم بشود. این تلاش عبثی است برای نجات از “بحران” انقلاب علیه کل نظامشان. حمله به مدارس همان منطق را دارد که به آتش کشیدن زندان اوین، و یا حمله به شاهچراغ و یا شلیک به هواپیما. همان ترفند است در یک ابعاد وسیعتر و جنایتکارنه تر. در این مورد خاص هدف دیگر رژیم ارعاب و گوشمالی دان به دانش آموزانی است که در صف مقدم این انقلاب بوند و هنوز هم هستند. اینها انگیزه های حکومت است.
اما حتی اگر بخشی از حکومت هم بخواهد مدارس دخترانه تعطیل بشود اعتصاب سناریوی حکومت نیست. حتی اگر فرض کنیم حکومت میخواسته مدارس عملا تق و لق بشوند، وقتی معلمان با خواست توقف فوری این جنایت و معرفی و محاکمه مسئولین و عاملینش اعتصاب کنند و خانواده ها اعلام کنند ما فرزندانمان را تا زمانی که این خواستها متحقق بشود به مدرسه نمی فرستیم، این دیگر جزو سناریوی حکومت نمیتواند باشد، بلکه تعرض قدرتمندی علیه حکومت است.
ولی از همه اینها گذشته، جدا از جنبه سیاسی و اجتماعی این مبارزه که همانطور که گفتم تنها راه خاتمه بخشیدن به این جنایت است، از نظر انسانی هم مساله بسیار عاجل و حیاتی است. خودتان را جای خانواده ای بگذارید که دخترش را هر روز به مدرسه می فرستد و نمیداند که به خانه برخواهد گشت و یا سر از بیمارستان در خواهد آورد؟ آن هم بیمارستانی که حتی گزارشی از مسمومیت فرزندتان و علل و عواقبش به شما نمیدهد.
آیا اعتصاب و به تعطیل کشیدن مدارس درست ترین و انسانی ترین راه برخورد به این مساله نیست؟ در این شرایط طبیعی ترین و منطقی ترین اقدام اینست که برای نجات جان فرزندانمان هم شده از فرستادن آنها به مدرسه خودداری کنیم. ولی نه به شکل پاسیو. بلکه اعلام کنیم در مقابل این جنایت حکومتی سر کلاسها حاضر نمیشویم. این بخصوص بعهده معلمان است. اعتصاب معلمان یعنی تعطیلی مدارس و این یعنی رهائی میلیونها پدر و مادر از کابوس هر روزه ای که حکومت برایشان تدارک دیده است.
الان مدارس محل تحصیل نیست، محل جنایت است. سیستم آموزشی حکومت امروز یک سیستم جنایت است. معمولا گروههای تروریستی دست به چنین اقداماتی میزنند و دولتها مقابلشان می ایستند. اینجا خود حکومت تروریست است و جامعه باید مقابلش بایستد. و یک اسلحه کارساز ما در این مبارزه اعتصاب است. حکومت مدارس را به میدان جنگ شیمیایی علیه دانش آموزان تبدیل کرده است، اما میدان جنگ را ما باید تعیین کنیم. میدان جنگ ما خیابان است. ما علیه حمله شیمیائی در خیابانها مبارزه میکنیم. در جلوی مدارس جمع میشویم، در مقابل ادارات آموزش پرورش در هر شهری تجمع و اعتراض میکنیم و میخواهیم این تروریسم شیمیایی فورا متوقف شود و مسئولین و عاملین این جنایت فورا معرفی و محاکمه بشوند. باید چند هزار نفر دیگر مسموم بشوند و جان و سلامتشان به خطر بیافتد تا ما از فرستادن فرزندانمان به مدرسه خوددداری کنیم؟ به نظر من تنها تجمعات کافی نیست. هم از نظر سیاسی و مبارزاتی و هم از نظر انسانی موظفیم مدارس را به تعطیلی بکشانیم. و این مهم قبل از هر کس وظیفه معلمین، دانش آموزان و همچنین دانشجویان است. دانشجویان سابقه زیادی در اعتراض و اعتصاب دارند و میتوانند به این حرکت بپیوندند و به این ترتیب سیستم آموزشی حکومت، که همانطور که اشاره کردم امروز باید آنرا سیستم جنایت نامید، را متوقف کنیم و ضربه محکمی به حکومت بزنیم.
حسن صالحی: شما در صحبت هایتان میگویید که حکومت پشت این جنایت است. خوب چه انتظاری دارید؟ یعنی تا چه مدت باید مدارس به تعطیلی کشانده بشوند و معلمان به سر کار نروند تا جلوی این جنایت گرفته بشود؟ یعنی میخواهم بگویم که خیلی مشخصتر در این مورد صحبت باید کرد و یک بحثی که من در یک ویدئو کلیپی دیدم که خانواده ها حلقه زده بودند دور مدارس، میگفتند که خودمان امنیت را تامین میکنیم، چرا مثلا بچه ها نمیتوانند بروند مدرسه و خیلی فعال باشند در حفاظت از خودشان، کنترل اوضاع را خودشان به دست بگیرند. آیا این نمیتواند یک آلترناتیو باشد؟
حمید تقوائی: مگر چنین چیزی ممکن است؟ خانواده ها را حتی به محوطه مدرسه راه نمیدهند. گاز سمی پخش میکنند و در مدرسه را می بندند. حتی در مواردی نمیگذارند دانش آموزان کلاس را ترک کنند. چطور ممکن است دانش آموزها کنترل را در دست بگیرند؟! یگان ویژه را به سراغشان می فرستند و همین الان هم این کار را کرده اند.
جای اعتراض خیابان است و نه محل کشتارگاه. نه تنها کلاسها بلکه صحن مدارس هم امن نیست. شما هیچ تضمیمی ندارید. بر فرض خانواده ها مدرسه را محاصره کنند. بمبهای دستی به مدرسه پرتاب میکنند که این کار را کرده اند. از پارک یا زمین افتاده کنار مدرسه اشیای ناشناخته ای به حیاط مدرسه پرتاب شده و بدنبال آن کل فضای مدرسه مسموم شده است. در این جنگ باید ببینیم نقطه قوتمان کجاست. باید ببینیم چطور میتوانیم پیروز بشویم.
می پرسید این مقابله تا کی ادامه دارد؟ تا وقتی این مسموم سازی مدارس متوقف بشود و یا حکومت ساقط بشود. ببینید این جامعه نرمال نیست. شرایط عادی نیست. نه تنها معلمان و دانشجویان و دانش آموزان بلکه کل جامعه باید نسبت به این وضعیت نامتعارف عکس العمل نشان بدهد. باید همه چرخها را متوقف کرد. تا کی؟ تا وقتی حکومت سرنگون بشود. باید ای سیاست مسموم سازی را به یک بحران اجتماعی فراگیر علیه رژیم تبدیل کرد. شما فقط تصور کنید اگر در جامعه ای نظیر سوئد، و یا هر جامعه ای اروپائی، چنین اتفاقی رخ میداد همه چرخها از حرکت باز می ایستاد. غیر ممکن بود مردم به زندگی هر رزوه شان ادامه بدهند وقتی نیروئی دارد هر روز از فرزندانشان در مدارس قربانی میگیرد. جامعه زندگی هر روزه را متوقف میکند، از حرکت باز می ایستد تا وقتی مساله حل و فصل بشود. مسائلی بسیار ابتدائی تر از این باعث میشود در کشورهائی که بوئی از تمدذن برده اند علیه دولتی که نتوانسته است جان و سلامت افراد را تامین کند اعتصاب عمومی شکل بگیرد. چه برسد به اینکه حکومتی خود عامل مستقیم به خطر انداختن جان و سلامت کودکان و نوجوانان و مسموم کردن آنها در مدارس باشد. چه میکنید در برابر این وضعیت؟ باید اعلام کنیم این سیستم آموزش را نمیخواهیم. بگذار فزرندان ما یکسال به مدرسه نروند. به مدرسه نمیرویم تا حکومت ساقط بشود. این حکومت رتق و فتق امور نیست، مشغول جنگ رودرو رو با مردم است و ما باید آرایش جنگی بخودمان بگیریم. و مهمترین و کارسازترین اسلحه ما اعتصاب است. آنچه نافرمانی مدنی و خواباندن چرخهای تولیدی و آموزشی و اقتصادی و اداری جامعه نامیده میشود. ما از ابتدای انقلاب جاری همیشه بر اهمیت اعتصابات سراسری تاکید کرده ایم و الان شرایط مشخصی پیش آمده که این امر از هر زمان دیگری عاجل تر و مبرم تر شده است. تا آنجا که به مدارس و جان و سلامت دانش آموزان مربوط میشود این یک قضیه عاجل و اضطراری است.
ببینید چند روز دیگر وارد تعطیلات نوروزی میشویم و تا سیزده فرودین مدارس تعطیل هستند ولی بحث من صرفا بر سر یک هفته و دو هفته نیست. بحث بر سر اینست که تا وقتی حمله شیمیایی به مدارس ادامه دارد ما باید مدارس را به تعطیلی بکشیم. امیدوارم هرچه زودتر حکومت را وادار کنسیم این جنایت را متوقف کند ولی متوقف هم کند ما دست از سرش بر نمیداریم. تازه جنبش دادخواهی و پیگیری این جنایت شروع میشود. مثل قضیه شلیک به هواپیما جبهه تازه ای در جنگ ما با حکومت گشوده شده است. این جنایت در کارنامه سیاه حکومت ثبت شده است.
در هر حال تا آنجا که به جان و سلامت فرزندان ما مربوط میشود مهمترینی نکته اینست که ما نباید فرزندانمان را به میدان جنگ شیمیائی بفرستیم تا زمانی که این جنگ متوقف بشود. امیدوارم بعد از تعطیلات نوروزی این مساله حل و فصل شده باشد. روشن است که اگر چنین نشد مبارزه ما در این عرصه ادامه پیدا خواهد کرد.
حسن صالحی: سوال من هم همین است که سرانجام این اعتراضات علیه مسمومیت سازی های عامدانه چه خواهد بود؟ آیا میتوانند واقعا متوقف کنند حملات شیمیایی و تروریستی بیولوژیکی علیه مدارس و مترو ها و دانشگاهها و خوابگاههای دانشگاهی را؟ آیا برای حکومت راه چاره ای برای خروج از این بحران هست؟
حمید تقوائی: راه چاره حکومت اینست که تسلیم خواست مردم بشود. ممکن است به رویش نیاورد ولی عملا مجبور خواهد شد این جنایت را متوقف کند. ما میتوانیم حکومت را مجبور کنیم. بویژه که حکومت نمیتواند چنین اعمال جنایتکارانه ای را برای مدتی طولانی ادامه بدهد چون با چنان بحران و اعتراضات گسترده ای حتی در سطح جهانی روبرو خواهد شد که تاب تحملش را نخواهد داشت. مجبور میشود، مجبورش میکنیم که عقب بنشیند. بینید حملات قبلی مثل شلیک به هواپیما و یا حمله به زندان اوین موردی بود ولی حمله به مدارس سریالی و زنجیره ای است. قتلهای زنجیره ای هم بالاخره بعد از مدتی تمام شد. این را هم در هر حال حکومت تمام میکند و ما باید تلاش کنیم که این امر با تعرض و پیشروی ما و در نهایت رسوائی و ضعف و درماندگی حکومت صورت بگیرد. حکومت در هر حال این جنایت در پرونده اش ثبت شده و این عرصه یک جبهه اصلی مبارزه ما تا روز بزیر کشیدن حکومت خواهد بود. ما نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم.
حسن صالحی: حکومت میگوید که تقصیر معترضین است، اینها دست داشته اند. از نیروهای معاند اسم میبرند. سوال من این است که چطور این ترفند را خنثی کنیم؟ آیا فرض کنید تشکیل کمیته های حقیقت یاب با دخالت و اراده مردمی و یا از خارج کشور نقش سازمان ملل، نهادهای حقوق بشری اینها آیا میتواند موثر باشد تا حقیقت روشن شود؟
حمید تقوائی: این ادعاها از بسیاری از دروغهای شاخدار دیگر این حکومت رسوا تر و نخ نما تر است. چطور ممکن است یک نیروی مخالف حکومت، و پوچ تر از آن خود دانش آموزان، به منابع گازهای سمی دسترسی دارشته باشند؟! مگر میشود رفت از بازار اینها را خرید؟ و بعد ابعادی مساله را ببنید. در ده ها شهر و صدها مدرسه این اتفاق افتاده است. این شبکه تنها میتواند دولتی باشد. این مثل روز روشن است. کمیته حقیقت یاب لازم نیست. بله ارگانهای بین المللی کی فقط از نظر حقوقی مساله را دنبال میکنند میتوانند بروند دنبال حقیقت یابی ولی مگر از نظرمردم برای جنایت هیتلر و یا پینوشه حقیقت یابی لازم بود؟! در مورد فاشیستهای اسلامی حاکم بر ایران هم حقیقت مثل روز روشن است. آدم باید خودش را به نفهمی بزند. بقول معروف این توهین به شعور آدمیزاد است که کسی حتی این احتمال را بدهد که این کار هر نیروئی به غیر از حکومت باشد. ٥ هزار دانش آموز در سراسر کشور مسموم شده اند و این بیش از سه ما است ادامه دارد. تازه میخواهید تحقیق کنید عاملش کیست! حکومت در این مدت تا همین چند روز قبل سکوت کرده و برخی هم حرفهای ضد و نقیض تحویل مردم داده اند و حالا هم که موضع رسمی گرفته اند دانش آموزان و نیروهای مخالف را مقصر جلوه میدهند. میگویند این شوخی و شیطنت بچه گانه دانش آموزان است! این تنها نشانه درماندگی و هذیانگوئی حکومتی است که در باتلاق انقلاب فرورفته. به نظر من حقیقت روشن است. ما باید تعرض کنیم. لازم نیست منتظر نتیجه هیچ حقیقت یابی باشیم. همه مردم ایران میدانند دست حکومت در کار است. خود حکومتی ها هم به زبان بی زبانی اعتراف کرده اند. همین سخنان اخیر خامنه ای این بود که کسانی دستشان در کار است. برخلاف همیشه تقصیر را به گردن آمریکا و اسرائیل نینداخت چون میدانند این حنا دیگر رنگی ندارد. خوشان هم دارند به نحوی به شیوه همیشگی کجدار و مریز اعتراف میکنند. اینها دارند در گودالی که بدست خودد کنده اند دست و پا میزنند ولی حقیقت برای ما روشن است. ما فقط با اعتصاب و تعرض یکپارچه مان علیه حکومت میتوانیم آنرا به زانو در بیاوریم و بخصوص این جنایتش را سریعا متوقف کنیم.
٨ مارس ٢٠٢٣ ، ١٧ اسفند ١٤٠١