جدید ترین

شباهت ها و تفاوت های انقلاب ٥٧ و انقلاب جاری

شباهت ها و تفاوت های انقلاب ٥٧ و انقلاب جاری

تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

خلیل کیوان: انقلاب زن، زندگی، آزادی چه شباهت ها و چه تفاوت هایی با انقلاب ٥٧ دارد؟ زمینه های تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وقوع انقلاب ٥٧ چه بود؟ چرا برخی به آن انقلاب، انقلاب اسلامی و برخی دیگر فتنه میگویند؟ آیا وقوع انقلاب ٥٧ امری محتوم بود؟

حمید تقوایی چرا انقلاب شد؟ از تخت افتادگان رژیم سابق طلبکار شده اند و میگویند به ناحق سرنگون شدند. علیه شان فتنه و شورش شد.برخی از ناراضیان از حکومت پهلوی هم بر این باورند که نباید انقلاب میشد بلکه اصلاحات لازم داشتیم. واقعیت چه بود؟ نظر شما درباره انقلاب ٥٧ و علل وقوع آن چیست؟

حمید تقوایی: انقلاب ۵۷ هم مثل هر انقلاب دیگری خواستها و آرمانهای انسانی را مطرح میکرد. مردم در آندوره هم آزادی میخواستند، برابری و رفاه میخواستند، میخواستند که به اختناق و جو دیکتاتوری که به آن می گفتند گورستان آریامهری پایان بدهند. زمینه های عینی انقلاب در واقع اینها بود.

 از نظر اجتماعی و اقتصادی فاصله عظیم بین فقر و ثروت در زمان شاه هم وجود داشت. امروز آیت الله های میلیاردربر همه منابع ثروت جامعه چنگ انداخته اند و آن زمان هزار فامیل یعنی دربار و اطرافیان شاه این موقعیت را داشتند وپولشان از پارو بالا میرفت. شکاف بین فقر و ثروت هم کمتر از امروز نبود.نه تنها مردم مناطق مختلف کشور، بلکه حتی در تهران خارج از محدوده نشینان از ابتدایی ترین امکانات زندگی محروم بودند. همین ساکنین خارج از محدوده یکی از نیروهای شروع کننده انقلاب بودند. وقتی که رژیم شاه با بلدوزر خواست که آلونک هایشان را خراب کند، مقاومت کردند و این یکی از جرقه های انقلاب بود. بدنبال آن هم کلا اعتراض علیه اختناق، بی حقوقی و سرکوبی که از ارکان حکومت شاه بودهمه جامعه را فراگرفت.

در زمان شاه هیچ نوع اظهارنظر مخالفی تحمل نمیشد، تمام احزاب تعطیل شده بودند، حتی حزب ایران نوین و مردم که دو حزب وفادار به سلطنت بودند، آنها هم تحمل نشدند و منحل شدند.شاه حزب رستاخیز را درست کرد و اعلام کرد که هر کسی قبول ندارد از این مملکت برود. و به این ترتیب زمینه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی انقلاب فراهم شد. انقلاب٥٧ بر متن این شرایط شکل گرفت و بالاخره به این منجر شد که سیستم سلطنتی سرنگون بشود.

ازینرو باید گفت انقلاب ۵۷ انقلابی بود با آرمانهای کاملا برحق و انسانی؛ مردم حق داشتند که انقلاب کنند ولی انقلاب فروکوبیده شد و به آن آرمانها نتوانست برسد.

خلیل کیوان: شما به اختصار به زمینه های انقلاب ٥٧ اشاره کردید. بسیاری معتقدند انقلاب ٥٧ تحولی بود که توسط نیروهای اسلامی و تحت رهبری خمینی رخ داد. بهمین دلیل آنرا انقلاب اسلامی مینامند. نظر شما در این مورد چیست؟

حمید تقوایی: خمینی توانست به یک معنا خودش را به آن انقلاب تحمیل کند ولی نماینده انقلاب نبود بلکه نماینده ضد انقلاب بود، سرکوبگر انقلاب بود از درون. ستون پنجم انقلاب بود که بعنوان رهبر انقلاب بجلو رانده شد! اینکه چرا بجلو رانده شددلایل اجتماعی و سیاسی معینی داشت. یک فاکتورخواست واراده دولتهای غربی بود. وقتی دولتهای غربی به این نتیجه رسیدند که دیگر حکومت شاه قابل دفاع نیست و نمیتواند در برابر موج انقلاب خودش را حفظ کند رفتند سراغ ارتجاعی ترین نیروی اپوزیسیون شاه که خمینی و اسلام نوع خمینی بود.اینها هم در اپوزیسیون شاه بودند ولی از یک موضع کاملا ارتجاعی. غرب رفت پشت این نیرو، به آن میدان داد و مطرحش کرد چون از قدرت چپ در هراس بود. آن زمان مدیای اجتماعی نبود و مردم نمی توانستند خودشان با یکدیگر تماس بگیرند،خبر رسانی کنند و آگاهگری کنند. انحصار مدیادست رسانه هایی مثل بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو اسرائیل و غیره بود. اینها خمینی را مطرح کردند و بجلو راندند، عکس اش را در ماه انداختند و لانسه اش کردند.

فاکتور دیگر موقعیت اجتماعی و سیاسی این اپوزیسیون اسلامی در خود جامعه بود. همانطور که اشاره کردم خمینی و اسلام نوع خمینی یک نیروی اپوزیسیون بود منتها از موضعی کاملا ارتجاعی. اپوزیسیونی که با اصلاحات ارضی مخالف بود، با حق رای به زنان مخالف بود، با مدرنیسم مخالف بود. اعتراضش این بود که با اصلاحات ارضی اسلام از دست رفت و حق رای به زنان باعث فساد میشود و غیره. شبکه مساجد و حوزه علمیه قم و عقب مانده ترین بخش جامعه ایران پایگاه اسلامی ها بودند. با اتکا به این پایگاه خمینی و نیروهای اسلامی توانستند بر انقلاب سوار بشوند و آن را بشکست بکشانند. در واقع انقلاب ۵۷ در برابر اینها بود، در برابر هر چیزی بود که امروز جمهوری اسلامی نمایندگی میکند،ولی آنروز این جریان ارتجاعی بعنوان اپوزیسیون شاه خودش را توانست مطرح کند و انقلاب را از درون به شکست بکشاند.

 این نکته را هم بگویم که در آن زمان در مقابل حکومت شاه نیروهای دیگری هم بودند؛ نیروهای چپ، نیروهای انقلابی، نیروهای مترقی ولی آنها به عقب رانده شدند و نتوانستند آن نقشی که باید را ایفا کنند. اسلامیون تنها نیروی اپوزیسیون شاه نبودند، ولی اپوزیسیونی بودند که آنزمان بخصوص دولتهای غربی از ترس نفوذ شوروی، بخاطر اینکه ایران همسایه شوروی بود و بسیار نگران بودند که بعد از شاهبه بلوک شوروی بپیوندد، به آنها پر و بال داد که بعدا دیدیم که در افغانستان هم همین کار را کردند و در کل منطقه چه فجایعی آفریدند.

رسانه های غربی انقلاب ٥٧ را اسلامی مینامند، همانطورکه جامعه ایران را اسلامی میدانند. ولی این نظریه پوچ و بی پایه است. بخصوص امروز دیگر انقلاب زنانه و ضد مذهبی حاضر پاسخ محکمی به چنین نظراتی داده است.

و بالاخره باید تاکید کرد که انقلاب با سرنگونی شاه و قیام بهمن تمام نشدو همچنان ادامه پیدا کرد. انقلاب در واقع در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰، وقتی که حکومت تازه بقدرت رسیده شمشیر را از رو بست و به انقلاب و انقلابیون تاخت، سرکوب شد. حدود دوسال و نیم طول کشید تا حکومت بالاخره توانست انقلاب را سرکوب کند. در این مدت به کردستان لشکر کشی کرد، به دانشگاهها حمله کرد، ترکمن صحرا را کوبید، به کارگران بیکار شلیک کرد و بالاخره با هجوم گسترده به مردم در ٣٠ خردادشصت توانست انقلاب را که سر باز ایستادن نداشت مهار کند. همین دوره بین قیام بهمن ۵۷تا ۳۰ خرداد ۶۰ نشان میدهد که چطور جامعه ای که برای آرمانهایش میجنگید تسلیم خمینی نشده بود. خمینی و دارو دسته اش انقلاب را نه با توهم بلکه با قدرت سرکوب توانستند بالاخره مهار کنند و خودشان را تثبیت کنند.

خلیل کیوان: برای اینکه انقلاب را به شکست بکشانند به جنگ و اشغال سفارت هم متوسل شدند.

حمید تقوایی: دقیقا همینطور است. بنظرم بدون تسخیر سفارت آمریکا و بدون جنگ ایران و عراق این حکومت نمیتوانست بیشتر از چند سال دوام بیاورد، همه چیز اینرا نشان میداد. اینها توانستند در آن جو ضد آمریکائیگری که میراث اپوزیسیون دوره شاه بود فضا را برای سرکوب آماده کنند و بعد هم با جنگ با عراق، با پرچم میهن پرستی و مبارزه با دشمن خارجی و غیره، همه جامعه را مهار کنند و سلطه خودشان را تثبیت کنند. این دو تحول کمک تعین کننده ای بود به تثبیت ارتجاع تازه بقدرت رسیده که تحت نام انقلاب و در واقع علیه انقلاب قدرت را در دست گرفته بود.

خلیل کیوان: در پاسخ به پرسش قبلی از شرایط سیاسی- اجتماعی روی کار آمدن خمینی گفتید و به اوضاع بین المللی که اجازه داد حکومت اسلامی مهندسی شود، اشاره کردید. شرایط سیاسی-اجتماعی آنزمان چگونه بود که باعث شد تا یک نیروی فوق ارتجاعی مثل خمینی و اسلامیون به پیش رانده بشوند و انقلاب را به شکست بکشانند؟ چرا نیروهای مترقی اپوزیسیون شاه دست بالا پیدا نکردند؟

حمید تقوایی: گرچه دولتهای غربی رفتند پشت خمینی و او را مطرح کردند و لانسه کردند ولی این به تنهایی نمی توانست تعیین کننده باشد. شرایط سیاسی و اجتماعی داخلی بنظرم نقش تعیین کننده ای داشت.بر متن این شرایط بود که آن دولتها توانستند آن معماری قدرت را به سرانجام برسانند.

فضای اعتراضی آن دوره چه خصوصیاتی داشت؟ برای روشن شدن موضوع مشخصا باید به دوره بعد از کودتای ۲۸ مرداد برگردیم. بعد از آن کودتا فضای اپوزیسیون بطور سراسری و فراگیر ضدآمریکایی شد. نیروهای چپ بعنوان مبارزه با امپریالیسم و نیروهای مذهبی و نیروهای راست با عنوان مبارزه با دشمن خارجی و با شیطان بزرگ و عاملی که فساد میآورد و بقول خمینی زنان را فاسد میکند و غیره ضد آمریکا و کلا ضد غرب بودند. دیکتاتوری شاه بعنوان یک حکومت وابسته به آمریکا زیر نقد قرار میگرفت و به آن اعتراض میشد. شاه و حکومتش را سگ زنجیری آمریکا مینامیدند و دیکتاتوری شاه را حاصل وابستگی حکومت شاه به آمریکا میدانستند. از سوی دیگراز نظر برخی از نیروهای اپوزیسیون که خودرا چپ میدانستند بخشی از سرمایه داران ایران که غیر وابسته و ملی و مترقی نامیده میشدو به اصطلاح آن زمان در صف خلق، محسوب میشد. به عبارت دیگر از نظر اکثر قریب به اتفاق نیروهای اپوزیسیون آن زمان دیکتاتوری، سرکوب، فقر و همه مصائب تقصیر آمریکا و وابستگی به آمریکا بود و نه ضرورت کارکرد سرمایه داری و حاکمیت اقلیت مفتخوری که بویژه بعد از اصلاحات ارضی پروار شده بود.

 این فضا ی متوهم، این اعتراضی که همه کاسه و کوزه ها را بر سر آمریکا می شکست، دو شاخه داشت: یک شاخه فوق ارتجاعی که با آمریکا بد بود نه بخاطر اینکه استثمارگر است و یا امپریالیست است یا سلطه گر جهانی است بلکه به این خاطر که تمدن و علم و هنر و فرهنگی را نمایندگی میکند که با اسلام در تضاد است، بخاطر اینکه اسلامیسم و یا هر نوع مذهبی با مدرنیسم، با مدنیت و بخصوص با آزادی زن، برابری زن و مرد مخالف است. همه مذاهب اینطورند و اسلامیون ضد شاه هم دقیقا به همین دلیل علیه آمریکا بودند. ولی این اپوزیسیون که گفتم مشخصا از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا را بعنوان محور شر در نظر میگرفت یک شاخه مترقی و امروزی هم داشت.چپ هایی بودند که بعنوان سرمایه داری انحصارگر با آن میجنگیدند ولی آنها هم معتقد بودند که دلیل عقب ماندگی ها، دلیل بدبختی ها، دلیل مصائب مردم سلطه آمریکا است و اگر این سلطه از بین برود تا حد زیادی مسائل حل میشود. این شاخه مترقی بود و با علم و فرهنگ و تمدن غربی دعوایی نداشت بلکه به خیال خودش داشت با انحصار سرمایه داری غرب مبارزه میکرد. این دو نیرو علیه دیکتاتوری شاه عملا هم جبهه شدند. شما روشنفکرانی را می بینید که پا در هر دو دارند وهر دو را نمایندگی میکنند. کسانی مثل آل احمد و کلا آل احمدیسم با غربزدگی مخالف بود و این مخالفت با غربزدگی یک شاخه اسلامی داشت که امثال دکتر شریعتی نمایندگی میکردند و یک شاخه ضد انحصار سرمایه داری غربی که چپ نمایندگی میکرد. بسیاری از هنرمندان و خیلی از شاعران معترض آن دوره علیه غربزدگی بودند. و به این خاطر برمیگشتند به “فرهنگ خودی”، به سنتهای خودی که این دیگر تماما امری ارتجاعی بود.

یک جزء مهم این فرهنگ و سنتهای “خودی”مذهب بود. مذهب شیعه که معتقد بودند که یک جنبه رادیکال و مبارز هم دارد و حسین مظهر اعتراض به ظلم و ستم و غیره است وکلا نظایر همین خزعبلاتی که امروز به فرهنگ حکومتی تبدیل شده.آن زمان نیروهای غیر اسلامی ضد آمریکایی هم همین حرفها را میزدند. با توجه به این شرایط میتوان گفت که فضای سیاسی اعتراضی در آن دوره فضا و پارادایمی اساسا ضد آمریکایی و ضدشاهی بعنوان دیکتاتور دست نشانده آمریکا بود و در این فضا شاخه ارتجاعی اپوزیسیون خمینی و اسلامیون بودند بود و شاخه مترقی چریک های فدایی و دیگر نیروهای چپ آندوره.

وقتی انقلاب ۵۷ شکل گرفت این فضای سیاسی بر کل اپوزیسیون حاکم بود.به همین خاطر بعد از افتادن شاه وقتی جمهوری اسلامی سفارت آمریکا را اشغال کرد بسیاری از نیروهای اپوزیسیون اعتراضی نداشتند و حتی برخی به این نتیجه رسیدند که از نظر سیاست خارجی رژیم خمینی مترقی است. حتی بخشی از نیروها مثل فدائیان اکثریت و حزب توده تماما رفتند پشت سر خمینی بخاطر اینکه ضدآمریکایی بود.

این شرایط بود که باعث شد خمینی دست بالا را پیدا کند و اپوزیسیون چپ و مترقی دست را به او ببازد.

خلیل کیوان: جریانات راست و هواخواهان نظم سابق اینطور وانمود میکنند که انقلاب جاری برای بازگشت به گذشته و احیای پادشاهی است. ظاهرا روی نوستالژی نسبت به گذشته که در میان بخشی از جامعه وجود دارد، حساب باز کرده اند. سوال من اینست که اگر در زمان شاه اپوزیسیون اسلامی توانست انقلاب را مصادره کند آیا این بار اپوزیسیون سلطنت طلب قادر به همان کار نیست؟ چطور میتوان مانع تحریف و مسخ انقلاب شد؟

حمید تقوایی: بنظر من شرایط کاملا متفاوت است. همانطور که گفتم آن زمان یک جو ضدآمریکایی حاکم بود که اجازه داد ارتجاع خمینی بتواند انقلاب را مصادره کند. الان بجای آن یک جو ضد مذهبی داریم، یک جو ضد اسلامی داریم، یک جو ضد تبعیض نسبت به زنان با شعار زن زندگی آزادی داریم.

 گرچه آرمانهای مردم این دوره با آرمانهای نسل ۵۷ یکی است اما شرایط و فضای سیاسی و اعتراضی کاملا متفاوت است. آرمان مردم آزادی است، برابری است، رفاه است یک زندگی انسانی است. آن زمان هم مردم برای همین ایده آلها بلند شدند، در انقلاب مشروطه هم به یک معنا توده مردم با همین آرمانها بپاخاستند اما شکست خوردند. زمینه هر انقلابی را آرمانهای انسانی فراهم میکند. انقلاب جاری هم همینطور است منتها تفاوت اینجاست که فضای سیاسی- اعتراضی و پارادایم سیاسی امروزبا آرمانهای انسانی جامعه منطبق و همخوان است. و این کار را برای هر نیروی گذشته گرائی که با این خواستهای انسانی همخوانی نداشته باشد بسیار مشکل میکند.

از جنبه دیگر هم شرایط امروز متفاوت است. در زمان حکومت شاه از نظر سیاسی هیچ جنب و جوشی در جامعه نبود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد شاه توانسته بود که اختناق مطلقی را بر جامعه حاکم کند. همه جا سایه سایه ساواک گسترده بودو مردم حتی در مهمانی های خصوصی مواظب حرف زدنشان بودند چون فکر میکردند که ممکن است گزارش داده شود. در دانشگاه ها، در کارخانه ها، در مجامع عمومی، همه جا ترس از ساواک سایه افکنده بود. هیچ نوع اعتراضی، هیچ نوع مبارزه ای، هیچ نوع حتی انتقادی به رژیم تحمل نمیشد و خفه شده بود. گرچه جمهوری اسلامیاز نظر کشتار و جنایت دست رژیم شاه را از پشت بسته است ولی هیچوقت نتوانسته آن گورستان آریامهری را احیا کند. اینهم یکی از ثمره های انقلاب ۵۷ است. من همیشه گفته ام انقلابات شکست میخورند ولی از تاریخ حذف میشوند؛ نتایج و پیامدهایی دارند، تبعاتی دارند و یکی از نتایج انقلاب ۵۷ این بود که هیچوقت حکومت جدید، با وجود و علیرغم همه سرکوبگری هایش، نتوانست جامعه را اختناق زده بکند، نتوانست سکون و سکوت را ایجاد کند. از همان روز اول اعتراضات شروع شد. هنوز یکماه نبود رژیم روی کار آمده بود که اعتراضات گسترده زنان علیه حجاب اجباری شروع شد.اعتراضی که جرقه و نقطه شروع انقلاب امروز است. کلا بعد از روی کار آمدن رژیم جامعه همچنان می جوشید و اعتراضات دانشجویان، کارگران،مردم کردستان و دیگر بخشهای جامعهبا دخالتگری و فعالیت نیروهای چپو مترقی که به خمینی و حکومتش تمکین نکرده بوند، همچنان ادامه داشت.

همانطور که بالاتر اشاره کردم دو سال و اندی، تا ۳۰ خرداد ۶۰ طول کشید تا حکومت توانست بالاخره انقلاب و نیروهای چپ و انقلابی را بکوبد و در این مدت جامعه در عرصه های مختلفی معترض بود.بدنبال آنهم بعد از آن سرکوبگری ها، بعد از جنگ ایران و عراق، همچنان ما خیزش بعد از خیزش داشتیم. خیزش تیر ٧٨ و ۸۸و ۹۶ و ۹۸ را داشتیم. قبل از اینها مردم در کردستان در سطح گسترده ای درمقابل ارتجاع تازه بقدرت رسیده بمیدان آمده بودند. در واقع باید گفت که در تمام طول حاکمیت جمهوری اسلامیمدام جامعه در حال مبارزه بوده است و این مبارزه سرمایه ای ایجاد کرده است. هم از نظر آگاهی و هم از نظر فضا و پارادایم سیاسی و هم از نظر ماتریال واقعی انقلاب یعنی چهره ها، تشکلها و نهادها. اینها بنظر من تضمین کننده این هستند که انقلاب را دیگر نمیتواند کسی براحتی تحریف کند، مصادره کند، عقیم کند و به شکست بکشاند؛ چه از درون انقلاب و چه از روبرو.

البته در تحولات سیاسی و اجتماعی هیچ امری تضمین شده نیست. همه چیز این به این برمیگردد که احزاب چپ انقلابی مثل حزب ما چطور عمل کنند. اینرا هم بگویم در شرایط قبل از انقلاب ٥٧ دیکتاتوری حکومت شاه چپ را شدیدا کوبیده بود و این فاکتوری مهمی بود که به خمینی اجازه داد دست بالا پیدا کند.امروز نیروی چپ به خودش شکل داده است، قوی است، در میدان است و حزبی مثل حزب کمونیست کارگری فعال است. این شرایط اجازه نمیدهد براحتی یک نیروی ضد انقلابی و ارتجاعی انقلاب را تحریف کند و به شکست بکشاند.

خلیل کیوان: انقلاب جاری بر سر چیست و چه نوع نظامی میتواند به خواستهای مردم پاسخ بدهد؟ پیروزی انقلاب زن، زندگی، آزادی به چه معناست و پیروزی آن در گرو چیست؟

حمید تقوایی: بنظر من این انقلاب بسیار آرمانگرا و بسیار ماکزیمالیست است. به کم رضایت نمیدهد، و مردم توقعات و انتظارات بالایی دارند. نفس اینکه انقلاب جاری اولین انقلاب تاریخ است که با رهائی زن تداعی میشود و همه اذعان دارند یک انقلاب زنانه است، و نفس اینکه این انقلاب، زندگی و ازادی کل جامعه رادر یک شعار مدرن و انسانی به زندگی و آزادی زن مرتبط کرده است،به این معناست که مردم بپاخاسته خواهان برخورداری از یک زندگی مدرن، فرهنگ مدرن و مناسبات مدرن قرن بیست و یکمی هستند

ببینید انقلاب ۵۷ با ضد آمریکایی گری، حال چه به معنی مترقی ضد سرمایه داری انحصاری و چه به معنی ارتجاعی ضد مدرنیسم، درهم آمیخته بود و مرگ بر شاه و سلطنت با مرگ با آمریکا یکی گرفته شده بود. جریانات مذهبی در این جو ضدآمریکائی نقش فعال و مخربی داشتند. اما امروز مردم میگویند مرگ بر مذهب، مرگ بر آخوند مفتخور، میگویند که مذهب باید از زندگی مان جمع بشود. خواهان این هستند که حتی مراسم خصوصی شان غیر مذهبی باشد. از ازدواج سفید بگیرید تا مراسم تدفینی که در همین انقلاب دیدیم که مردم قران و نماز و غیره را کنار گذاشتند و میخواهند تجمعات و کل زندگی شان لائیک باشد، غیر مذهبی باشد و این بسیار مترقی است. زن را، حقوق زن را، مقام انسانی و اجتماعی زن را، برجسته کردن و بر پیشانی انقلاب نوشتن این خود بخود جلوی هر نوع ارتجاعی را میگیرد چون هم مقدسات ملی میهنی و هم مقدسات مذهبی ضد زن است، شوونیستی است، مردسالارانه است و این انقلاب با این پرچم و با این آیکون زن و با زنانه بودندر واقع دارد میزند زیر تمام مقدسات و تابوها و افکار متحجری که زن را به شکلهای مختلف جنس درجه دوم و یا یک انسان تحت قیمومیت مرد بحساب میآورد.

 میخواهم بگویم که این انقلاب در مضمون خودش و در آرمانها و اهداف خودش کاملا متفاوت است با ۵۷ و با انقلاب مشروطه و من فکر میکنم که با هر انقلاب دیگری در دنیا.

 به یک معنا این انقلابی است بر سر آن آرمانهایی که ما سوسیالیست ها، ما کمونیستهای انقلابی، حزب کمونیست کارگری همیشه مطرح میکردیم. یعنی انقلاب انسانی برای جامعه انسانی و امروز اینرا می بینیم.این انقلاب علیه شکافهای طبقاتی هم هست، علیه فقر هم هست، علیه حقوقهای نجومی و فلاکت عمومی هم هست. این ها را بارهامردم دراعتراضات بیوقفه شان شعار داده اند. انقلاب میخواهد تسویه حساب کند نه تنها با مذهب در دولت و قوانین بلکه با یک اقلیت مفتخوری که به آنها میگوییم آیت الله های میلیاردر. انقلاب نه تنها با سلطه آخوندها بلکه با سلطه هر اقلیتی مخالف است، با دولت مافوق مردم مخالف است. وقتی مردم آزادی میخواهند یعنی میخواهند خودشان تصمیم بگیرند، خودشان حاکم باشند. کارگران مدتهاست که اداره شورایی را مطرح کرده اند. این انقلاب بر سر اینهم هست. این انقلابی است برای رهایی زن، برای پاس داشتن از زندگی و برای تامین آزادی به معنی زدن زیر سلطه یک درصدی های سرمایه دارمفتخور و زدن زیر دولتهای مافوق مردم. بنظر من این انقلاب این اهداف را در پیش دارد و حزب ما به سهم خودتمام توانش را بکار میبرد تا این انقلاب به پیروزی برسد.

با تشکر از امیر توکلی برای پیاده کردن متن اولیه این مصاحبه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *