بیش از ده روز است که سیلی ویرانگر به جان و زندگی مردم یورش برده است. خیلی ها جانشان را از دست داده اند؛ تعدادی مفقود شده اند و تعداد بسیار کثیری خانه و مغازه و کار و محصول کشاوری و دام و حاصل یک عمرکار و زحمتشان را از دست داده اند.
سیل یک حادثه طبیعی است. اما در ایران آنچه حوادث طبیعی همچون سیل را به یک فاجعه انسانی تبدیل میکند، جمهوری اسلامی است. در نتیجه چهل و سه سال تعرض سازمانیافته به طبیعت و چپاول گسترده منابع طبیعی توسط میلیاردرهای اسلامی حاکم است که حوادث طبیعی مثل سیل به یک تراژدی انسانی تبدیل میشود. اکثریت مردم ایران بخوبی به این حقیقت واقفند.
تا آنجا که به ابعاد وسیع ویرانگری و تلفات و صدمات مربوط است، جمهوری اسلامی در همه مراحل یک سیل، چه پیش از وقوع آن، چه در جریان و چه بعد از پایان آن، زمینه هر چه ویرانگرتر شدن سیل را فراهم کرده است. اینجا فقط به گوشه هایی از نقش مخرب حکومت اسلامی می پردازیم.
نقش حکومت اسلامی پیش از وقوع سیل
این دیگر به دانسته عمومی تبدیل شده است که زیرساختهای طبیعی گسترده ای که می توانست ابعاد ویرانگری سیل را محدود کند، قبلا توسط میلیاردرهای حاکم در ایران تخریب شده اند.
سخنان نماینده گنبد کاووس در مجلس اسلامی در جریان سیل بهار ۹۸ بخوبی نقش حکومت اسلامی را به تصویر کشیده است: “جنگلها را غارت کردیم، کوهخواری و جنگلخواری کردیم و در مسیر رودخانه خانه ساختیم. شهرداریها حریم فروختند و این پول خون کودک و زنی بود که قرار بود در آینده سیل آنها را ببرد. … آقای رئیس جمهور و نمایندگان مجلس! همه متهم هستیم. اگر به خود نیاییم سیل ما را هم خواهد برد.”
در جریان همان سیل معلوم شد هر جایی سیل ویرانی بیشتری به بار آورده است دست خونین وچرکین حکومت اسلامی در کار بوده است. برای مثال در جریان سیل آن سال در ورودی بخش هایی از جنگل های گرگان، تابلویی با این نوشته نظر مردم را جلب میکرد: “کلیه عواید حاصل از درختانی که می بریم هزینه حوزه علمیه گرگان می شود”. معلوم شد در نصب این تابلو و قتل عام درختان جنگل دست آیت اللهی به نام نورمفیدی در کار است که به آیت الله جنگل خوار معروف است. او که امام جمعه گرگان و نماینده ولی فقیه در استان گلستان بود با همکاری دهها نهاد و ارگان به نام آقازاده های بیت خودش و به نام “هزینه حوزه علمیه” ثروت های نجومی میان افراد خانواده جابجا میکرده است. در سیل همان سال، ابعاد وسیع ویرانی در اطراف دروازه قران شیراز به این خاطر بود که آقازاده های بساز و بفروش اسلامی به کمک شهرداری و فرمانداری محل در بستر رودخانه جاده و اتوبان و خانه ساخته بودند. در سالهای قبل هم، مجوز قطع درختان جنگل های زیبای “ناهار خوران” در گرگان توسط احمدی نژاد صادر شده بود تا به جای آن درختان، “موزه دفاع مقدس” بسازند و علیرغم اعتراض مردم محل، “بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس”، ده هزار متر مربع زمین از ارتفاعات جنگل های طبیعی و بکر ناهارخوران را در پای مقدسات جمهوری اسلامی ذبح کرد. جنگل ویران شد و “تپه نور الشهدا” جایش را گرفت. اینها فقط سه مثال از نقش مخرب جمهوری اسلامی و مقاماتش است که در راه افتادن سیلهای قدرتمند و مخرب نقش داشته اند.
همه میدانند که پیش بینی و آماده سازی مردم پیش از وقوع حوادث طبیعی یک رکن مهم کاهش صدمات این حوادث است. حکومت اسلامی پیش بینی و آماده سازی دارد اما نه برای مصون کردن مردم از حوادث طبیعی، بلکه برای مصون کردن حکومت از اعتراضات و مردم معترض. جمهوری اسلامی حکومتی است که کوچکترین سهمی در آماده سازی مردم برای کم کردن هر چه بیشتر تلفات و صدمات حوادث طبیعی ندارد اما در عین حال برای مقابله با اعتراضات همه رقم آماده سازی میکند. مانور مقابله با بحرانهای کارگری را کارگران فراموش نکرده اند.
نقش حکومت اسلامی در جریان سیل
روشن است که در جریان یک حادثه طبیعی، اطلاع رسانی به موقع و دقیق، امداد رسانی به موقع و گسترده و حرفه ای چقدر میتواند جان و زندگی انسانها را نجات دهد و سطح ویرانی را پایین نگه دارد.
تجربه زلزله ها وسیلهای قبلی دست حکومت را در این مورد برای مردم رو کرده است. اطلاع رسانی دقیق سهل است، این حکومت حتی اطلاع رسانی با معیارهای ابتدایی را هم انجام نمیدهد و برعکس تا میتواند به مردم دروغ میگوید. به جای اطلاع رسانی و امداد رسانی برای مردم، حتی تا میتوانند مانع اطلاع رسانی مردم میشوند. در جریان سیل سه سال پیش، دادستان کل کشور، فرمانده نیروی انتظامی و وزیر کشور به “عوامل نشر خبر دروغ و کذب که به دنبال بزرگنمایی مشکلات مناطق سیلزده هستند”، به “کسانی که به دنبال ایجاد اخلال در امنیت کشور هستند”، به “اخلالگران نظم و امنیت” اعلان جنگ کردند. همان موقع فرمانده ناجا مردم سیل زده را “از حضور بیش از ۱۰۰۰ نفر نیروی کمکی از شهرستانهای اطراف و یگان ویژه و ایستگاههای بازرسی و کنترل” در منطقه مطلع کرد. در جریان سیل جاری هم همین روش شناخته شده جمهوری اسلامی وجود دارد با این تفاوت که این حکومت مخصوصا بعد آبان ۹۸ موقعیت متزلزلی دارد و به خاطر ترس و نگرانی سیاسی دست و بالش بسته تر از گذشته است.
جمهوری اسلامی، یک “ستاد مدیریت بحران” دارد که فقط بودجه ناچیزش در مقایسه با نهادهای اسلامی مثل جامعه المصطفی که کارش تولید انبوه آخوند در جهان است نشان میدهد که برای این حکومت جان و زندگی مردم ذره ای ارزش ندارد. تازه همین بودجه هم صرف مدیریت هیچ بحرانی از جمله سیل و زلزله نمی شود بلکه به شیوه هایی که سران حکومت دیگر در آن استاد شده اند بین آقازاده هایشان تقسیم می شود. وقتی یک بحران طبیعی رخ میدهد، بیشتر ستادهای مدیرت بحران سیاسی فعال میشوند چون خوب میدانند، در بطن هر حادثه طبیعی، همبستگی مردمی و اعتراض اجتماعی و سیاسی شکل می گیرد.
یک واقعیت تلخ و آزار دهنده را هم باید اضافه کنیم که در جریان حوادث طبیعی، در لحظاتی که مردم هراسناک در ماتم از دست دادن عزیزانشان هستند، اراجیف مقامات حاکم نمک بر زخمشان می پاشد. مثلا در سیل بهار ۹۸، ولی فقیه با بیشرمی خطاب به مردم ستمدیده و صدمه دیده از سیل چنین تصویری داد: “حوادثی که ظاهر بلا دارد، اگر چه باطنش .. نعمت و عطای الهی است” و همان زمان رسانه های حکومتی خاطره ای از او نقل کردند که “رهبر معظم” در جریان سیل ایرانشهر، قطعه ای از تربت کربلا را در میان امواج پرتلاطم سیل پرت کرده بود و سیل خروشان فورا بند آمده بود!
با این درجه از وقاحت سران حکومت، تعجب آور نیست که هم در زلزله ها و سیلهای قبلی و هم در جریان سیل جاری، هر جا میان مردم ظاهر شدند، با اعتراض و خشم و انزجار مردم مواجه شدند. در سایل بهار ۹۸، فرمانده نیروی زمینی سپاه علنا اظهار کرد که “هیچ مسئول دولتی جرئت نمی کنه بره اونجا، چون مردم از دست ما عاصی هستند. من خودم تونستم به یه شکلی از دستشون در برم”. سیل زده ها در پل دختر از محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با فریاد “بیشرف بیشرف” و پرتاب سنگ و اعلام این که همه تون قاچاقچی هستید استقبال کردند. و در همین سیل جاری، ابراهیم رئیسی وقتی گفت که گزارشها را دیده است اما خودش آمده تا خسته نباشید بگه و وعده خانه سازی داد، مردم خشمگین حتی اجازه ندادند جمله اش تمام شود فریاد زدند که خانه نیمخواهند، جنازه عزیزانشان را میخواهند.
نقش حکومت اسلامی بعد از سیل:
حوادث طبیعی بالاخره تمام میشوند اما آثار و عواقبش سالها و سالها با مردم میمانند. سیل هم بالاخره بند می اید اما علاوه بر انسانهایی که جان عزیزشان را از دست میدهند، صدها هزار انسان بدون کار و درآمد بر جای می مانند که که همه امکانات زندگیشان را دست داده اند. سیل بند می آید اما تعداد زیادی زخمی و معلول بر جای میگذارد. سیل بند می آیاد اما انسانهای زیادی مخصوصا کودکان وحشت زده ای بر جای میگذارد که بشدت نیاز به مشاوره و درمان دارند. در عین حال میدانیم که این انسانها بعد از بند آمدن سیل در جنگل جمهوری اسلامی بدون پشت و پناه رها میشوند. میدانیم که حکومت اسلامی به محض فروکش کردن سیل از یک طرف مردم سیل زده را با وعده های سر خرمن سرگردان نگه میدارد و از طرف دیگر بساط رقابت میان آقازاده ها برای بالا کشیدن پول و ثروت مملکت به نام ساخت و ساز راه می افتد.
و دقیقا به این خاطر بسیار مهم و حیاتی است که مردم دست به کار شوند. متحد و متشکل شوند. دست به اعتراض بزنند و حکومت را زیر شدیدترین و گسترده ترین فشارهای اعتراضی قرار دهند و مجبورش کنند امکانات جامعه را برای بیشترین کمک به بازماندگان سیل اختصاص دهد. باید برای تحمیل این خواستها به حکومت بیشترین اعتراضها را سازمان داد: پرداخت غرامت به خانواده هایی که عزیزانشان را از دست داده اند؛ اسکان دادن بلافاصله همه کسانی که بی خانمان شده اند؛ در اختیار قرادادن امکانات مشاوره برای بازماندگانی که آسیب روحی دیده اند؛ پاکسازی فوری همه مناطق زلزله زده از هزاران تن گل ولای سیل؛ ساختن دوباره و یا تعمیر کامل همه خانه هایی که ویران شده اند؛ تأمین مجدد همه امکانات زندگی که مردم از دست داده اند؛ و تامین شغل برای همه کسانی که امکان کار و درآمدشان را از دست داده اند.
تردیدی در این نیست که حکومت اسلامی را فقط و فقط به زور یک همبستگی و اعتراضات سراسری می توان مجبور کرد کمی سر کیسه های پر از ثروت چپاول شده مردم را برای تأمین نیازهای مردمِ سیل زده شل کند. و البته به این همبستگی و اعتراض، علیرغم هر درجه عقب راندن حکومت اسلامی، باید به مثابه بخشی از کل مبارزه برای تقویت صف مردم و جنبش سرنگونی علیه حکومت اسلامی، جنبش برای رهایی از حکومت اسلامی نگاه کرد.