زن ستیزی حکومت و ضرورت بایکوت جهانی جمهوری اسلامی

تدوین شده بر مبنای مصاحبه با کانال جدید

خلیل کیوان: در روزهای گذشته و به فاصله کوتاهی دو مساله فضای سیاسی جامعه را به خود اختصاص داد. اولی ممانعت از ورود زنان به استادیوم ورزشی در مشهد بود که برای تماشای بازی فوتبال ایران و لبنان بلیط هم خریداری کرده بودند اما از ورودشان به استادیوم جلوگیری شد و نه فقط اینبلکه با رفتار خشن توام با کاربرد اسپری فلفل مواجه شدند. دومین مساله انتشار بیانیه ای با امضای صدها بازیگر و کارگردان زن شناخته شده در مورد خشونت سیستماتیک علیه زنان در سینمای ایران بود. این دو موضوع مباحث بسیاری را دامن زد و کماکان موضوع داغی است و در موردش اظهار نظر میشود. با حمید تقوایی هستیم و پرسش هایمان را با ایشان در میان میگذاریم.

حمید تقوایی، ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه مشهد و حمله به آنها از جانب حکومت تعرض تازهای بود. از طرف دیگر صدها زن بازیگر و کارگردان سینما علیه خشونت سیستماتیک بیانیه منتشر کردندو بقول خودشان یک فریاد جمعی را سر دادند.این  اتفاقات افشاگر این بود که زن ستیزی در ایران به یک موقعیت جدیدی و با یک بالانس تازه ای با مردم رسیده. بنظر شما زمینه های این اتفاق چه هست و چه رابطه ای با شرایط سیاسی امروز دارد؟

حمید تقوایی: این دو اتفاقی که اشاره کردید اولی یعنی مساله ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه ظاهرا یک تعرض تازه جمهوری اسلامی به زنان است و دومی اعتراضی است علیه یک مساله مزمن دراین حکومت یعنی اذیت و آزار جنسی و خشونت سیستماتیک علیه زنان.الان زنان سینماگراعتراض کرده اند ولی اذیت و آزار جنسی علیه زنان در تمام بخشهای جامعه قابل مشاهده است. این یک حرکت اعتراضی بیسابقه و آشکار زنان علیه ستم و آزار جنسی است ولی حتی جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاه که ظاهرا تعرض حکومت است نیز پاسخی است به اعتراض زنان علیه آپارتاید جنسی؛عکس العمل یک حکومت درمانده است در برابر  حرکت متحد و گسترده زنانی که میخواستند به ورزشگاه بروند و با وجود ممانعت و تهدیدات حکومتی ها جلوی ورزشگاه تجمع کردند و اعتراض کردند تا جایی که جمهوری اسلامی بالاخره ناگزیر شد با اسپری فلفل با آنها مقابله کند و بنحوی صفوفشان را به عقب براند. در این مورد هم ما شاهد اعتراض زنان بودیم که با حمایت گسترده جامعه روبرو شد. البته ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه مساله قدیمی است، این اولین بار نبود که این اتفاق میافتاد ولی اولین بار بود که زنان چنین با پافشاری و با تعرض در مقابل حکومت ایستادند و خواستار حق شان شدند.

 در مورد دوم هم زنان  سینماگر یک بیانیه کوبنده، افشاگرانه و رادیکال علیه زن ستیزی جمهوری اسلامی منتشر کردند که  همانطور که گفتم کل زنان در ایران رانمایندگی میکند. نه فقط زنان هنرمند یا بازیگر سینما بلکه همه زنان در ایران با چنین وضعیتی روبرو هستند. هر دو مورد به نظر من نشاندهنده  مقاومت و تعرض جامعه، زنان و مردان آزادیخواه، علیه زن ستیزی نهادینه جمهوری اسلامی است.

خلیل کیوان: بله هم زنان و هم مردان برابری طلب در مقابل حکومت همانطور که شما میگویید ساکت ننشستند. در روزهای گذشته برخی از ورزشکاران و سلبریتی ها گفتند که تا زمانی که درهای استادیوم بروی زنان باز نشود به استادیوم نمیروند. گروهی از ورزشکاران، هنرمندان، نویسندگان، روزنامه نگاران و خانواده های کشته شدگان نامه ای منتشر کرده اند و از بازیکنان تیم ملی خواسته اند که تا آزادی حضور زنان در ورزشگاه هادر جام جهانی قطر حتی شرکت نکنند. همچنین بیانیه ای که زنان سینماگر منتشر کرده اند مورد حمایت بخشهای وسیعی از جامعه قرار گرفته است. کلا جامعه علیه زن ستیزی و کالایی بودن زن بیشتر از گذشته به میدان آمده. اهمیت این اعتراضات را چگونه ارزیابی میکنید و به نظر شما چگونه میتوان این اعتراضات را ارتقا داد؟  

 حمید تقوایی: همانطور که اشاره کردید این اتفاقات با عکس العمل گسترده ای از طرف جامعه روبرو شد. نه فقط زنان آزادیخواه و زنانی که میخواهند در ورزشگاه هاحضور پیدا کنند و یا موضوع مشخص آزار و خشونت جنسی در یک بخش معین جامعه، بلکه بااین دو حرکت اعتراضی جنبش اعتراض به زن ستیزی جمهوری اسلامی در همه زمینه ها دست به تعرض تازه ای زد.  این اعتراضات به این دلیل با حمایت و استقبال مردم مواجه میشود.

 بیش از چهار دهه استجامعه این تجربه تلخ را دارد که پنجاه درصد جامعه تحت فشار بدترین تبعیضات و بی حقوقی ها و حتی توهین ها و هتاکی های رسمی دولتی و از زبان مقامات و رسانه های حکومتی روبرو است و دیگر نمیتواند این وضعیت را تحمل کند. به همین خاطر ما می بینیم که این دو اتفاق یکبار دیگر جنبش رهایی زن را که از روز اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی فعال بود – از جمله هنوز یک ماه از بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی نگذشته بود که  اولین تظاهرات توده ای علیه حجاب اجباری شکل گرفت- یکبار دیگر بمیدان آورد.

 تا آنجایی که به مساله بیانیه اعتراضی زنان سینماگر مربوط میشود این نوعی جنبش “من هم”  یا “می تو” در ایران است که در چند سال اخیر در سطح جهانی براه افتاده است. منتهیباید توجه داشت که در ایران، برخلاف کشورهای دیگر که آنجا هم تعدی ها و تبعیضاتعلیه زنان وجود دارد،  این تعرض و سوء استفاده جنسی از زنان امری رسمی، نهادینه شده و قانونی و دولتی است. حکومت با قوانین اش،با سیاستها و عملکرد هر روزهاش، با اخلاقیات تهوع آورش، با تبلیغات زن ستیزانه،به زن بعنوان  یک کالای جنسی متعلق به مرد و ناموس مرد می نگرد و رفتار میکند. تمام گفتمان و سیاست ها و قوانین جمهوری اسلامی در این جهت است و مدام تعرض و سوء استفاده جنسی از زنان را بازتولید میکند. ازینرو در جمهوری اسلامی یک تبعیض، یک خشونت و یک جنایت سیستماتیک هر روزه علیه زنان در جریان است. جنایت به معنی صریح و  واقعی کلمه آنجایی که ما با قتل های ناموسی روبرو هستیم که موارد اخیرش،قتل فجیع مونا حیدری، جامعه را تکان داد.  جنبشی که شکل گرفته است در واقع در مقابل این جنایت هائی استکه حکومت علیه پنجاه درصد جامعه مدام اعمال میکند. این جنبش جزء مهمی از مبارزه کل جامعه برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است چون همه میدانند که تا وقتی این حکومت سر کار است این سیاستهای ضدانسانی ادامه دارد. مردم مبارزه علیه زن ستیزی حکومت را جبهه ای می بینند برای تعرض به کل حکومت. زن ستیزیجمهوری اسلامی اعتراضاتی را برمیانگیزد که مستقیما دامن کل حکومت را میگیرد و مردم میخواهند کل این حکومت را به زیر بکشند.

پرسیدید چطور میتوان این حرکت را ارتقا داد؟  من فکر میکنم در عین اینکه این را باید بخشی از جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران دید و ما همیشه گفته ایم انقلابی که در ایران شکل میگیرد خصلتی زنانه خواهد داشتو اینرا هر روز داریم در تجربه می بینیم،بطور مشخص امروز این جنبش باید بایکوت جهانیجمهوری اسلامی را در دستور بگذارد و اینرا فریاد بزند. این خود گام مهمی است در جهت سرنگون کردن جمهوری اسلامی. بخصوص با این دو واقعه که یکی در سطح ورزشی اتفاق میافتد و یکی در سطح هنری باید دو خواست مشخص بایکوت هنری و ورزشی جمهوری اسلامی رادر دستور گذاشت و این را از جامعه جهانی خواست، از نهادهای بین المللی، از فیفا، از فستیوالهای سینمایی و هنری، از سلبرتی ها و چهره های ورزشی و هنری دنیا، از نهادهای مدافع حقوق زن، خواست که حکومت جمهوری اسلامی را بخاطر این سیاستهای عمیقا ضدانسانی اش علیه زنان بایکوت کنند.

ما مدتهاست که سیاست منزوی کردن و بایکوت جهانی جمهوری اسلامیرا به پیش میبریم و قدمهایی هم به جلو برداشته ایم.امروز این دو مورد مشخص این زمینه را فراهم میکند که بار دیگر توجه جهانیان را به زن ستیزی جمهوری اسلامی جلب کنیم و از دولتها و نهادهای بین المللی بخواهیم که  جمهوری اسلامی را از نظر ورزشی و فرهنگی بایکوت کنند. هر چه این سیاست بیشتر به پیش برود و هرچه  جمهوری اسلامیمنزوی تر بشود ما گامهای بیشتری در جهت سرنگونی کل این حکومت بجلو برداشته ایم.

خلیل کیوان: تاکید شما بر بایکوت جهانی جمهوری اسلامی است  و در این دو مورد معین بایکوت فرهنگی و بایکوت ورزشی. سوال این استکه آیا نهادهای بین المللی و بخصوص دولتها با توجه به مناسبات حسنه ای که با جمهوری اسلامی هم از نظر اقتصادی و هم از ‌نظر سیاسی دارند را میتوانبه بایکوت جمهوری اسلامی قانع کرد؟

حمید تقوایی: طبعا بحث بر سر قانع و مجاب کردن دولتها و حتی نهادهای بین المللی نیست. بحث بر سر اعمال فشار به آنها است. میتوان و باید در سطح افکار عمومی و بوسیله نیروهای چپ، مترقی و سکولار در دنیا شرایطی ایجاد کرد و چنان فشاری به دولتها و نهادهای جهانی اعمال کرد که بخاطر منافع خودشان هم شده  از جمهوری اسلامی فاصله بگیرند و آنرا بایکوت کنند. بحث ما بر سر اعمال فشار بر دولتها و نهادهای جهانی است برای آنکهجمهوری اسلامی را از نظر ورزشی، هنری و سیاسی و دیپلماتیک بایکوت کنند. این ممکن است بخاطر اینکه  جنایتهایاین حکومت چنان آشکار وچنان تکان دهنده است که نیروهایی مثل حزب ما و بسیاری از نیروهای دیگر که واقعا مخالف جمهوری اسلامی هستند میتوانند در سطح جهانی این پرچم را بلند کنند وافکار عمومی را آگاه کنند که در ایران واقعا چه میگذرد. ما میتوانیم  به جنبشی، به حرکتی از پائین از طرف احزاب مترقی، سازمانها و اتحادیه های کارگری، سازمانهای اتئیست، سازمانهای مدافع حقوق زن و امثالهمشکل بدهیمو دولتها  و نهادهای جهانی را برای منزوی کردن جمهوری اسلامیتحت فشار قرار بدهیم. بنظر من این امکان پذیر است و میتواند متحقق بشود.  شرط اش همانطور که گفتم این استکه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی فعالانه در این جهت پا به میدان بگذارند و این سیاست را در دستور خودشان قرار بدهند.

خلیل کیوان: حزب کمونیست کارگری سالهاست که بایکوت جمهوری اسلامی را در دستورش داشته و در این جهت فعالیت میکرده. طی یکی دوسال گذشته می بینیم که برخی از فعالین سیاسی و اجتماعی هم همین سیاست را دنبال میکنند. در همین روزهای گذشته من به طوماری برخوردم که فعالین سیاسی از داخل و خارج، خواننده، ورزشکار، ورزشکاران سابق، نام آوران و مدال آورانی در میان امضا کنندگان آن بودند.در این طومار لیست بلند بالایی خواهان بایکوت ورزشی جمهوری اسلامی و بویژه بایکوت تیم ملی فوتبال ایران در بازیهای قطر در همین سال جاری شدند. در حالی که می بینیم سیاست بایکوت جمهوری اسلامی از اقبال بیشتری در جامعه برخوردار است اما از طرف احزاب سیاسی، از طرف سازمانهای سیاسی چه چپ و چه راست، با یک سکوتی در این رابطه روبرو هستیم. چرا سکوت میکنند و چه نقشی باید اینجا ایفا کنند؟

حمید تقوایی: دلایل مختلفی میشود برای این بیان کرد. ما این سیاست را با تماسهای مستقیم و یا در گفتگوها و مناظره های تلویزیونی با نیروهای دیگر بارها مطرح کردیم ولی اساسا دو نوع برخورد منفی به این امر  میشود.  نیروهای اپوزیسیون راست سیاست بایکوت جهانی جمهوری اسلامی را نوعی تحقیر ایران و ایرانیت  می بینند و به همین خاطر پای این سیاست نمیآیند.در یک سطح استراتژیک هم  این نیروها به سیاستهای که قاطع و رادیکال علیه کلیت جمهوری اسلامی باشد حتی نزدیک همنمیشوند.  اینها همیشه معتقد بودند و یا استراتژی شان این استکه بالاخره بخشی از حکومت و حتی بخشی از روحانیت را نگه دارند و با خودشان همراه کنند و ازینیرو سیاست بایکوت برایشان بیش از حد رادیکال است.

از طرف دیگر برخی از نیروهای باصطلاح چپ هم، چپی که غیرسیاسی است،با این استدلال که نباید به دولتهاو نهادهای جهانی رجوع کرد و از آنها نمیشود انتظار داشت و یا نباید توهمی را نسبت به آنها دامن زد  سیاست بایکوت رژیم را رد میکنند. این را نوعی آوانس دادن به دولتها میدانند. ما  اینطور فکر نمیکنیم. همانطور که گفتم ما بحث مان این نیست که دولتها را قانع کنیم که حکومت اسلامی را منزوی کنند بلکه بحث بر سر شکل دادن به یک حرکت اعتراضی اجتماعی هست که همانطوری که شما گفتید امروز  زمینه های مساعدی دارد. حتی چهره های ورزشی و هنری بین المللی در آمریکای شمالی در اروپا نه فقط اینبار  بلکه قبلاهم بارها پای این آمدند که نباید در این یا آن واقعه هنری یا ورزشی جمهوری اسلامی را راه داد. اینها نشان میدهد که زمینه هست، در خارج کشور، در افکار عمومی، در میان نیروهای مترقی، و حتی شخصیتها و سلبرتی های مترقی، اتئیست و طرفدار آزادی زن این زمینه هست که به میدان بیایند و خواستار انزوا و بایکوت جمهوری اسلامی بشوند. به نظر من اینرا  چپ غیر سیاسینمی بیند.گویا نمیشود به دولتها  فشار اعمال کرد، گویا نمیشود سیاست بایکوت حکومتی را در دنیا مطرح کرد و با موفقیت به پیش برد در حالی که تجربه  رژیم آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی این را کاملا نشان داد که این ممکن است بشرطی که یک جنبش فعالی در خود آن کشور وجود داشته باشد. ای ان سی کنگره ملی آفریقا و نلسون ماندلا این پرچم را بلند کردند و موفق شدند که دنیا را بیاورند پای بایکوت رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی که بالاخره یکی از فاکتورهایی تعیین کننده در سرنگونی رزیم آپارتاید نٰژادی همین بود. در مورد حکومت آپارتاید جنسی در ایران هم میشود همین سیاست را به پیش برد.باید اراده سیاسی و فعالیت و نقشه عمل مشخصی در این جهت داشته باشیم.حزب ما این پرچم را بلند کرده است و من امیدوارم که نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، نیروهایی که واقعا میخواهند جامعه ایران از شر جمهوری اسلامی راحت بشود، بعنوان یک گام عملی این سیاست بایکوت جهانی جمهوری اسلامی در دستور کار خودشان بگذارند.

خلیل کیوان: همانطور که در سوالهای پیشتر مطرح کردم تعداد زیادی از فعالین سیاسی و اجتماعی، بطور فردی و نه از طرف احزاب، به این سیاست بایکوت پیوستند و عملا اینرا در دستور دارند و گفتیم که یک لیست بلند بالایی هم از سلبرتی ها و شخصیتهای سرشناس هنری ورزشی و غیره هم  در این میدان پا گذاشته اند. سوالم این استکه جنبش های اجتماعی در ایران، معلمان بازنشستگان، طبقه کارگر و جنبشکارگریا چه نقش و وظیفه ای میتوانند در این رابطه داشته باشند؟

حمید تقوایی: بنظر من میتوانند نقش کاملا تعیین کننده ای داشته باشند. ببینید مساله بایکوت باید از طرف خود مردم در ایران مطرح بشود؛ بعنوان یک خواست مردم رو به جامعه جهانی، با این مضمون که این حکومت ما را نمایندگی نمیکند.با این مضمون که جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست، قاتل آنها است. این حقیقت است.جمهوری اسلامی مردم ایران را نمایندگی نمیکند. هیچ بخشی، نه تنها کارگران و معلمان و بخش معترض جامعه، بلکه ۹۹ درصد جامعه را جمهوری اسلامی نمایندگی نمیکند. این  حکومت یک درصدی ها و آیت الله های میلیارد و اعوان و انصارشان است. بنابراین  صاحب این بحث، سخنگو یا نماینده این خواست، خود توده مردم ایران اند.  مردمی که اعلام میکنند ما این حکومت را نمیخواهیم و جامعه جهانی هم نباید آنرا برسمیت بشناسد. فقط هم بحث بر سرمساله زن نیست.امروز بطور مشسخص مساله زن ستیزی جمهوری اسلامی مطرح شده که بسیار هم مهم است و همانطور که گفتم در جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران نقش حیاتی دارد، ولی فقط مساله به این محدود نیست. سیاستهای ضدکارگریحکومت،اعدامها و جنایات بیشمار حکومت که جنبش دادخواهی را در مقابل خودش بسیج کرده است، وضعیت زندانیان سیاسی و سرکوبها،وضعیت فقر و فروپاشی اقتصادی و بحران و بیکاری و گرانی و تورم سرسام آور،  تمام اینها جامعه را از جنبه های مختلفی تحت فشارهای طاقتفرسایی قرار داده است. ازینرو فریاد اعتراض همهبخشهای مردم ایران میتواند و باید این باشد که  این حکومت را برسمیت نشناسید.  جامعه ایران دست اندر کار سرنگون کردن جمهوری اسلامی است و یک گام مهم در این جهت این استکه حکومت جمهوری اسلامی در سطح جهانی منزوی بشود.

ببینید مادران دادخواه در جریان انتخابات رئیسی اعلام کردند که رای ما سرنگونی است و همینطور در بسیاری از بیانیه ها و اطلاعیه ها و فراخوان ها در فضای مدیای اجتماعی و در سطح جامعه ما می بینیم به شیوه ها و مناسبتهای مختلف خواست محاکمه سران حکومت را مطرح میکنند.در دادگاه هائی بین المللی مثل دادگاه آبان، دادگاه حمید نوری که در جریان است و یا خانواده قربانیان شلیک به هواپیمای اوکراینی همین را مطرح میکنند که نه تنها حکومت باید برکنار بشود بلکه سران حکومت باید بجرم جنایت علیه بشریت محاکمه بشوند. این الان گفتمان اعتراضی در کل جامعه است. بنابراین فعالین میتوانند در این لیست، در این خواستهای رادیکالی که مردم مطرح میکنند، منزوی شدن و قطع رابطه سیاسی ورزشی و فرهنگی جهان با جمهوری اسلامی را هم بگنجانند.  بخصوص در موارد مشخصی که پیش میآید مثل همین دو موضوعی که امروز داریم صحبت میکنیم یا قضیه قتل ناموسی مونا حیدری و یا اعدامها که در جریان نوید افکاری توجه جهانیان را به خود جلب کرد و یا آزادی زندانیان سیاسی و کشتار در زندانها که در مساله بکتاش آبتین مطرح شد، اینها نمونه هایی از موارد مشخصی است که میتوان خواست بایکوتجمهوری اسلامی را وسیعا مطرح کرد. طبعا نهادها و چهره ها و فعالین کارگری، فعالین جنبش آزادی زن، فعالین جنبش دادخواهی،فعالین جنبش معلمان و بازنشستگان و غیره که اکتیو و خیلی پیگیر در میدان هستند نقش ویژه ای در این جهت دارند. از جمله من امیدوارم که امروز که به اول ماه مه روز جهانی کارگر نزدیک میشویم بخش فعال جامعه بعنوان یکی از خواستهای خودش در این روز اینرا اعلام کند که  جمهوری اسلامی حکومتی است تا مغز استخوان ضد کارگرو به همین خاطر ما کارگران، ما معلمان، ما مادران دادخواه،این رژیم را بعنوان حکومت ایران برسمیت نمی شناسیم و جامعه جهانی هم باید او را برسمیت نشناسد.  تناسب قوا این را اجازه میدهد که ما چنین خواستی را روی میز بگذاریم و حولش فعالیت کنیم.  بهرحال حزب ما به سهم خودسعی خواهد کرد که موضوع بایکوت جمهوری اسلامی را به یک خواست عملی و واقعی در جنبش های اعتراضی در جامعه ایران تبدیل کند.

با تشکر از امیر توکلی برای پیاده کردن متن اولیه این مصاحبه.

٦ آریل ٢٠٢٢

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *