تحولات اخیر در ساختار حکومت در زمانی به اوج خود رسیده است که رژیم در انتهای مسیری است که ناگزیر از پایان دادن به دوگانگی صداها وسیاست ها رو به غرب یا رو به شرق در ادامه مسیر ساختاری است که عملا به بن بست رسیده است . فشار نارضایتی عمومی و جنبش سرنگونی طلبی از پایین، فشار بحران اقتصادی و تشدید فلاکت عمومی مردم و درآمدهای نجومی آقازاده ها ،همزمان با تشدید بحران اتمی، دخالت در منطقه وهزینه ی سنگین دخالت ها، لو رفتن مصاحبه ظریف و تشدید اختلافات داخل حکومت و فشار دولت های غربی به رژیم از طرف دیگر در پرونده تحریم ها، پول شویی و مسائل اتمی در کنار بحران کرونا و خشکسالی بی سابقه از جمله مسائلی است که رژیم را در تنگنای تغییر اساسی سیاست های خود قرار داده است . چنین بنظر میرسد که جناح محافظه کار نزدیک به رهبری چاره را تنها در حذف رقبا، و یکدست کردن قدرت با توسل به حذف فیزیکی آنها برای مواجهه با بحران های بزرگتر یافته است.
از سوی دیگر جناح مغضوب حکومت نیز می بیند که اگر امروز همه چیز را از دست بدهد فردا محکوم به استراحت در خانه نیست. بلکه محکوم به پاسخگویی به کیفر خواست قطوری از خیانت همکاری با دشمن تا خرابکاری نرم و غیره مجبور به پاسخگویی و اقرارنامه نوشتن می شود . درنتیجه امروز باید کاری بکنند. اگر چه کار زیادی هم از آنان برنمی آید . زیرا طی سالهائی که در قدرت سهیم بوده اند کمترین قدمی در راستای وعده هایی که به مردم دادند بر نداشتند تا امروز از کمترین حمایت مردمی برخوردار باشند . اصلاح طلبان و هر نیرو و جریانی که امروز بخشی از هسته سخت قدرت نیست باید از دور خارج شوند . جدال اساسی اما جدال مردم با حکومت بر سر بود و نبود حکومت است . چیز و خواسته ای که مردم از ۹۶ به اینسو مطرح کرده اند در آبان ۹۸ آن را به گسترده ترین شکل دنبال کردند و امروز می روند که جنگ آخرشان را با حکومت به انجام برسانند . بواقع پرونده اصلاح طلبی حکومتی را نه جناح راست حکومت بلکه بیداری اجتماعی مردم و عبور جامعه از اصلاح طلبی کذایی و هر تلاشی برای نگهداری جمهوری اسلامی به پایان برد . وگرنه اگر اصلاح طلبان قادر می بودند کماکان با برگ مردم بازی کنند و مردم را مچل خود نگهدارند، هنوز هم مشغول انجام وظیفه بودند . این دوران انجام وظیفه با پیشرفت جامعه، رشد رادیکالیسم، تعمیق اعتراضات مردمی و تقویت جنبش نه به جمهوری اسلامی به پایان رسیده است زیرا تحمل اینها برای جناح تندرو حاکم جز اتلاف وقت، و دادن پیام غلط به نیروهای خط مقدم سرکوب و ایجاد تزلزل در صفوف آنها حاصلی ندارد. حاکمیت ناگزیر از یکدست کردن سیاست های خود در مقابله با مردم است.
سرنوشت این تلاشها و اقدامات کودتایی سرکوبگرانه سرانجام در مواجهه ی حکومت با مردم و در جدال مردم با حکومت تعیین می شود . نبردهای اصلی در راه است. یا ما یا آنها! این رژیم امروز توانایی رویارویی با مردم را ندارد. بحرانهای رژیم عمیق تر از آن است که قادر به پاسخگویی به آنها باشد . ضمن این که مردم در همه جا در خیابان اند. در کارخانه و کارگاه در مدرسه و دانشگاه در اداره و محلات، تا شهرها و روستاها همه جا مردم با شعارهای ضد حکومتی به اعتراض برخاسته اند . رژیمی که هیچگونه پایگاه مردمی ندارد، ازدرون دچار از هم گسیختگی است و از بیرون زیر فشار جنبش دادخواهی و جنبش حق طلبانه و آزادی خواهانه مردمی، و فشار اعتراضات و اعتصابات کارگری است نشان میدهد که سرکوب و تهدید اعدام زندانی پاسخ مردم گرسنه و بیکار نیست . ظاهرا با اقدامات غیر قابل توجیه شورای نگهبان و اعلام حمایت خامنه ای از این عمل شورای نگهبان روشن کرد که رژیم در فاز آخر تصفیه داخلی، و یکدست کردن صفوف برای مواجهه با مردم است . رژیم در شرایطی هر نوع ادعای تکیه به مردم، انتخابی بودن، مستضعفین و غیره را کنار گذاشته که از چندی پیش حتی در تعابیر خود نیز از مفاهیم قانون اساسی و جمهوریت و کلمه مستضعف و…دست برد.
ظاهرا ایجاد خلافت اسلامی بدون چون چرا آلترناتیو حکومت برای مواجهه با مردم و ادامه بقای حکومت است . اما اینکه قادر به این کار باشد با توجه به بحران های حکومت نارضایتی مردم ، فروپاشی بخشهای زیادی از صفوف حکومت، مردمی که در خیابان حکومت را به چالش کشیده و آشکارها خواهان سرنگونی آن شده اند بسیار ناممکن و غیر محتمل بنظر میرسد .حکومتی میتواند بزند بکشد و بماند که از درون منسجم باشد. راه حل اقتصادی داشته باشد و معاش مردم را تامین کند . حکومتی که از هرطرف در داخل وخارج زیر فشار است نمی تواند خود را سالم بیرون بکشد . رشد بطئی تدریجی جنبش سرنگونی و نمایان شدن تصویر انقلاب به جامعه گویای شکل گیری عمیق زمینه های انقلاب و رشد گام به گام مردم و پیشروترین جریان متحزب کمونیستی مدافع انقلاب در عمل است . جامعه نشان داده گاه می آموزد و گاه می آموزاند و عملا از بسیاری از جریانات سیاسی نیز پیش می افتد .