متن پياده شده مصاحبه منصور حکمت با راديو انترناسيونال
دوم نوامبر ٢٠٠٠
آذر ماجدى: ميخواستم راجع به مسأله کاملا متفاوتى با شما صحبت کنم. مسأله مواد مخدر. اعتياد به مواد مخدر يکى از مسائل بسيار حاد جامعه است و بخش وسيعى از مردم را دچار دردسر و نگرانى کرده و زندگيشان را به فاجعه کشانده. اخيرا از اين صحبت ميشود که حدود چند ميليون نفر معتاد هستند. تعداد زيادى از اين معتادين در زندان هستند و به بيماريهاى هپاتيت و ايدز و غيره مبتلا ميشوند. همين اخيرا وزير اطلاعات گفته است که ما بخاطر قاچاق مواد مخدر به کشور قربانى مواد مخدر هستيم. ميخواستم بدانم که از نظر شما چطور ميشود بطور واقعى با مساله اعتياد و مساله قاچاق مواد مخدر، با در نظر گرفتن همسايگى با کشور افغانستان و پاکستان و غيره، مقابله کرد. راه حل شما براى اين مساله چه خواهد بود؟
منصور حکمت: ما در حزب کمونيست کارگرى سياست خيلى روشنى در قبال اعتياد داريم. مساله اعتياد به مواد مخدر دو جنبه کاملا منفک و قابل برخورد دارد. يکى جنبه عرضه است و يکى جنبه تقاضا. چه مکانيسمهايى، چه سياستهايى، چه پديدههايى باعث ميشوند عرضه مواد مخدر در يک کشور بالا برود… که آن قاچاقچىها هستند و شبکههاى دلالى و فروش و مالاندوزى از طريق مواد مخدر است. و چه مسائلى باعث ميشود تقاضا براى مواد مخدر در جامعه بالا باشد و اهالى به سمت اينکه مواد مخدر مصرف بکنند رو بياورند. اين هم يک بحث ديگر است که زمينههاى ديگرى را مطرح ميکند.
تا آنجا که به عرضه مطرح ميشود بنظر من بايد قاطعانه جلوى ورود مواد مخدر، توزيعش، فروشش، دلالى و خريد و فروشش را گرفت و در اين هيچ شکى نيست. اما در مورد تقاضا براى مواد مخدر، در مورد اينکه مردم در سنين خيلى پايين به مواد مخدر رو ميآورند، اين ديگر برميگردد به احساس خوشبختى، درجه احساس خوشبختى، احساس خلاقيت، احساس حرمت، ارزشى که آدم در جامعه احساس ميکند… اگر جامعه را تحقير بکنيد، جامعه بايد به نحوى اين تحقير را فراموش بکند. اگر جامعه زير فشار باشد بايد به نحوى اين فشار را تحمل بکند. اگر جلوى خلاقيتهاى بيرونى آدمها را بگيريد، تخريب داخلى را براى خودش در دستور ميگذارد و خودش را نابود ميکند. بشر ميخواهد جلو برود اگر نگذاريد جلو برود مجبور ميشود، از خود بيگانه ميشود و در درون خودش به اين وضع کشيده ميشود. در نتيجه آدمى که احساس خوشبختى و خلاقيت بکند دنبال مواد مخدر و ترياک و هروئين و کوکائين نميگردد. بجايش کارى را که دوست دارد ميکند و اگر بازدهى که انتظار دارد و محصولى که انتظار دارد بطور مادى و معنوى گيرش بيايد و احساس خوشبختى بکند در اين چنبره نميافتد. در نتيجه نابودى جمهورى اسلامى اولين شرط از بين رفتن تقاضا براى مواد مخدر در بين مردم است. بايد مردم بتوانند خوشبخت باشند و احساس کنند جامعه مال خودشان است، احساس بکنند راه مقابلشان باز است، ميتوانند از زندگيشان چيز سالمى بسازند، ميتوانند به جايى برسند، ميتوانند چيزى خلق کنند، ميتوانند وسائل مادى و معنوى خوشبختى خودشان و خانوادهشان را فراهم کنند، راه برايشان باز است تا احساس کنند ميشود به اين سمت رفت. آدمى که احساس احترام و ارزش بکند، آدمى که احساس بکند ميتواند خلاقيتش را بکار بياندازد… شرط اين در نتيجه اين است که جمهورى اسلامى برود. در نظامى که ما ميخواهيم اولين کارى که ميکنيم اين است که اعتياد به مواد مخدر را غيرجنائى اعلام ميکنيم. ميگوييم معتاد بودن جرم نيست. ميگوييم که دولت بايد موادى را که آدمهاى معتاد به آن احتياج دارند تأمين بکند، از طريق کلينيکهاى درست و حسابى و قانونى و زير نظر دکتر که کمک کنند آدمها احساس کنند جنايتکار نيستند، بلکه آدمهاى محترم و معتبرى هستند که حالا بايد اعتيادشان را ترک کنند. اگر شما معتاد را در آغوش دلالها و قاچاقچيها و در يک شبکه زيرزمينى جنايت و فساد و محروميت هُل بدهيد، معلوم است که اين راه نجاتى درش نيست. بايد آدمهاى بيگناه را بيرون کشيد، بايد اجازه داد کسى که در هر روندى معتاد شده بتواند حس کند که جامعه براى وجودش ارزش قائل است، به عنوان يک انسان برايش ارزش قائل است، نيازش را درک ميکند، تأمينش ميکند و در عين حال توصيه و کمک ميکند که اعتيادش را ترک کند.
در نتيجه سياست ما مبارزه قاطع با شبکههاى قاچاقچى، گرفتن جلوى شبکه فروش مواد مخدر و ايجاد جامعهاى است که درش نيازى نباشد آدمها فراموش بکنند يا خودخورى کنند يا خودشان را تحقير بکنند. و غيرجنايى کردن زندگى معتادين و نقش بازى کردن دولت در تامين مواد مورد نياز اينها در يک سيستم آزاد، باز و قانونى است بنحوى که اجازه بدهد اينها تصميم بگيرند ترک بکنند… کمک به ترک اعتياد. اين سياست حزب کمونيست کارگرى است. اين در بعضى کشورهاى متمدن بخشا دارد انجام ميشود و نتيجه خوبى داشته. آدمهايى که احساس شرف و اعتبار و احترام و قدرت بکنند معتاد نميشوند. آدم وقتى بدبخت ميشود، احساس بدبختى و غم سنگينى ميکند از طرف جامعه ميرود به سمت اعتياد و بايد اين فشارها را از رويشان برداشت. و همه اينها براى ما يک سياست واحد و يکپارچه است. سرنگونى جمهورى اسلامى شرط اساسى رسيدگى به مساله اعتياد است. تا وقتى اينها سرِ کارند و حلقوم جامعه را ميفشارند بنظر من زياد کارى نميشود کرد.
آذر ماجدى: مسالهاى که مطرح است، مساله قاچاق مواد مخدر است با وجود افغانستان و پاکستان و غرب که ما ميدانيم دولتهايشان اصلا کارشان همين است. جمهورى اسلامى خودش گفته و مقاماتش اقرار کردهاند که ما شکست خورديم. يعنى اينهمه اعدام کرديم ولى به جاى نرسيديم و مواد مخدر همه جامعه را برداشته. آيا واقعا ميشود اين سياستى که شما راجع به آن حرف زديد را پياده کرد و مردم را از اين فاجعه نجات داد؟
منصور حکمت: به نظر من اگر دولت کنترل مواد مخدر را بعهده ميگرفت، يک دولتى فرضى که خير شهروندانش را ميخواهد، و ميگفت اگر کسى معتاد است مراجعه کند به کلينيک سر خيابان، زير نظر پزشک آنجا آمپولش را بزند و کارى که بايد بکند را بکند و سر کارش برود، آنوقت آن قاچاقچى که فکر ميکند ميتواند در بازار ايران جنس بفروشد از اين کار پشيمان ميشود. چون قيمتش در بازار ميافتد، سودى برايش ندارد و آدم معتاد ميتواند سرش را بالا بگيرد بگويد بله من اين مشکل را دارم. همانطور که شما به سيگار معتاديد من متاسفانه به اين معتادم، دارم ترک ميکنم و کلينک ميروم. اگر آدمها بتوانند به پزشک مراجعه بکنند به درمانگاه مراجعه کنند و نيازشان را بگيرند بدون اينکه در کوچه ولو بشوند گدايى کنند، بدبخت بشوند، خانوادهشان را ترک کنند… آن قاچاقچى که قرارست که از اين کار کرور کرور پول در بياورد ميفهمد که اينجا بازارش نيست و بايد از اينجا برود. اين را در کنار يک سيستم ايمنى و پليسى بگذاريد که اجازه ندهد اينها وارد خاک ايران بشوند و اجازه ندهد مواد مخدر بياورند، آنوقت اين دو وجه کار در کنار هم، به نظر من جوابگو خواهد بود. ولى اين دو طرف بايد همراه با هم باشد. شما در مقابل اين روند شدت عمل ميکنيد، قيمت جنس را در بازار بالا ميبريد، طرف آنجا را به عنوان يک بازار فروش پرسود مواد مخدر ميبيند و به کارش ادامه ميدهد. قاچاقچىها از جمهورى اسلامى کارآزمودهترند، حالا نميدانم اداره مواد مخدر جمهورى چقدر خودش دستش در کار است، کمک به قاچاقچى هم ممکن است باشد يا چه کسانى در بينشان هستند که دارند خودشان از اين طريق ميليونر ميشوند. ولى بالاخره شبکه بينالمللى قاچاق از اين حرفها بزرگتر است که جمهورى اسلامى با برادران پاسدارش بخواهد جلوى ورودشان را به آن مملکت به آن بزرگى بگيرد. بايد جامعه عليه قاچاق برخيزد. جامعه عليه مواد مخدر برخيزد و اين در چهارچوب يک نظام فاسدى که مردم را به بدبختى و غم و از خود بيگانگى سوق ميدهد، ممکن نيست. به نظر من جمهورى اسلامى راه نجاتى ندارد. ولى يک حکومت سالم سوسياليستى، يک حکومت مردمى کاملا ميتواند طى چند سال به اين مسأله جواب بدهد.
آذر ماجدی: آيا اين که اين همه حتى بچهها و دانش آموزان به سوى مواد مخدر رفتهاند… آيا علتش وجود قاچاقچى است يا وجود ندارى است؟ دقيقا چى باعث ميشود که ما بتوانيم فرضا در جامعه بهترى مانع بشويم که بچههايمان به دام مواد مخدر بيفتند.
منصور حکمت: به نظر من انسانى که احساس کند راه جلويش باز است عقب برنميگردد. انسانى که احساس کند ميتواند خلاقيتش را در بيرون به محک آزمايش بسپرد و بروز بدهد، به درون خودش حمله نميکند. به نظر من بدبختى عمومىاى که جامعه درش دست و پا ميزند بىشخصيتى انسان در جامعه ايران، اساس رشد اعتياد است. در همه جوامعى که دولتهاى استبدادى فاسد سرِ کارند جامعه دستخوش فحشا و مواد مخدر و امثالهم ميشود. هر جا که مردم سرنوشتشان را بدست گرفتند، کما اينکه در دورههاى کوتاهى در خود ايران شاهد بوديم، در اوان انقلاب ٥٧، اين مسائل کمتر ميشود و به حاشيه ميرود.
اين نوشته توسط خسرو داور از روى نوار گفتار راديويى پياده شده است: ١٢ دسامبر ٢٠٠٤
توجه کنيد که حتى نقل قول مستقيم از اين نوشته، هنوز نقل قول غير مستقيم از منصور حکمت است.